#کلام_علما
💠آیت الله فاطمی نیا:"مسأله والدین شوخی نیست! خدا می داند یک پرخاش به مادر، صد سال انسان را عقب می اندازد! اگر کوتاهی کرده اید تا دیر نشده جبران کنید."
@Modafeaneharaam
مراسم توسل به آقا جوادالائمه علیه السلام
و یادبود شهید مدافع حرم #محمدحسین_محمدخانی
سخنران: حجت الاسلام محمدرضا وکیل پور
با نوای: کربلایی مهدی ملکی
پنجشنبه ۹ تیر ماه ؛ از ساعت ۱۹ تا اذان مغرب
بهشت زهرا سلام الله علیها؛ قطعه آسمانی ۵۳
@Modafeaneharaam
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگی زیبا در وصف شهدای گمنام | تقدیم به شهدای گمنام لشکر #فاطمیون
@Modafeaneharaam
🏴بسم رب الشهداء و الصدیقین
🥀رزمنده مدافع حرم غلامرضا با نام جهادی(کرار فاطمی)به جمع شهدا پیوست.
📸 تصویر دیده نشده از شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید کرار فاطمی
@Modafeaneharaam
همسر شهید بهشتی میگن
درتمام عمر کار کرد و ازهیچ نوع وجوهی استفاده نکرد.رئیس دیوان عالی کشورهم که بود،یک ریال حقوق نگرفت.همیشه میگفت:
وقتی این همه مستضعف درکشور است،روا نیست ازدادگستری حقوق بگیرم.
بایدبدانید زندگی ما باید با همین حقوق بازنشستگی من بگذرد.
حقا که بهشتی یک ملت بود💔
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دین فروشان دنیاپرست
استاد ازغدی
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•~🖤~•
گفتندجــواداسٺ
سـرراهنـشـستیم....🌱
سلطان طوس با قسم یا ابالجواد ...
هرحاجتے کھ پیش از اینها نداده، داد
شهادت امام جواد تسلیت باد🖤
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * #براساس_زندگینامه_شهید_عبدالمجید_سپاسی* * #نویسنده_غلامرضا_کاف
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_عبدالمجید_سپاسی*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_نهم*
اسمش در حیاط مدرسه پیچید .برای لحظاتی توپ از حرکت ایستاد .نگاهش را متوجه بلندگو کرد که بالای سردفتر رو به حیاط نصب شده بود .شاید هم به پنجره نگاه میکرد. منتظر ماند تا یکبار دیگر بلندگو صدایش بزنند میخواست مطمئن شود .همچنان زل زده دقت می کرد که حرکات دست ناظم متوجه اش کرد .توپ را به آرامی پاس داد و به طرف دفتر مدرسه دوید. سایه تابلو تا نیمه حیاط فرش شده بود. تابلوی بلندی که روی آن نوشته شده بود مدرسه راهنمایی اقلیدس.
فکر های مختلفی به سراغش آمد .دانش آموز زرنگ و منضبطی بود لااقل میدانست نمی تواند مربوط به درسش باشد .قدم هایش کنده شد انگشت سبابه اش را روی لبش فشرد.
چیزی به ذهنش نرسید. دلش بدون دلیل پایین ریخت. حالت خوبی نداشت .میخواست استفراغ کند نفسش تا حلقوم بالا آمده بود. نوک انگشتانش را روی شقیقه اش کشید ذره های ریز شن و نمک زیر دستش زیر شد.
حالا به دفتر رسیده بود و سنگین شد نازم پشت در ایستاده بود ظاهرا آرام به نظر میرسید به طرف در برگشت نگاهش با همیشه فرق میکرد از شلاق سیاهش خبری نبود. سعی میکرد ادای انسانهای مهربان را دربیاورد .شاید هم احساس ترحمی واقعی در چشم هایش بود. چیزی که هیچ یک از دانش آموزان لااقل بچه های تنبل شلخته در نگاهش سراغ نداشتند این بار واقعا متفاوت بود.
_«آفرین پسرم شما واقعاً دانشآموز قابل احترامی هستید. درس و اخلاقتان نمونه است. مثل اینکه فوتبال را خوب بلدی .آفرین .آدم از دانش آموزی اینجوری لذت می برد .اصلاً بچه هایی مثل شما آبروی مدرسه هستند از همه مهمتر اینکه اعصاب یکی مثل من از دستشان راحت است»
نگاهش را دوباره در حیاط تاب داد گره کراوات را جابجا کرد .نفسی کشید .مثل اینکه از گفتن چیزی طفره میرود، دنبال سرنخ کلام میگشت.
_اجازه آقا با ما کاری داشتید که صدا زدید.؟!
زیر چشمی نگاهی کرد و با سبیل های پرپشتش و رفت.
_بابات چه کاره است؟!
_ارتشی آقا!
_برادر بزرگتر داری؟!
_آره آقا..
فکر های مختلفی در ذهنش تاب خورد. ماجرای تصادف، جاده خاکی سمیرم ،شکستن آینه جلوی سمت چپ، ناخوشی مایوس کننده پدر، یک ماه ملاقات و درمان هر روزه..
#ادامه دارد....
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥"دهقان شیری" همرزم ۱۵ ساله حاجقاسم سلیمانی:
🔹با اینکه ایشان کارت VIP فرودگاه داشت، همیشه از بخش عمومی و بین مردم و با اتوبوس عادی به سمت پرواز میرفت در نماز جمعه در خیابانهای اطراف دانشگاه یک سجاده میانداخت و نماز میخواند...
@Modafeaneharaam