آجرک اللّه یا صاحب الزمان 🖤
🏴سلام مولای سوگوارمان،
مهدی جان
وقتی حجت خدا،
با تمام باب الحوائجیاش
در قعر زندان غربت،
سالهای سنگین و غم آلودش را
لحظه به لحظه
بر قلب نورانیاش تاب میآورد،
تصویر زیبایِ
روز خوبِ آمدن شما بود که
امیدش میداد
خدا به حق
دعاهای امام کاظم علیه السلام
در روزهای سخت تنهایی،
ظهور شما را برساند...
▪️#شهادت_امام_موسی_کاظم علیه السلام رامحضر قطب عالم امکان #امام_زمان ارواحنا فداه
ومحضر سلطان علی ابن موسی الرضا علیه السلام و همهی شیعیان تسلیت عرض مینماییم▪️
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هشدار بسیار مهم امروز رهبر معظم انقلاب:
نتیجه غفلت خواص از وظیفه خود ضربه های سنگین تاریخی به ملت خواهد بود.
خواص میتوانند در برگزاری هرچه پرشورتر انتخابات نقش ایفا کنند.
نتیجه انتخابات پرشور افزایش اقتدار ملی است
#انتخابات
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 روایت قرآنی صبح دیروز رهبرمعظمانقلاب درباره وظیفه خواص
✍ بستهی خط دیدار
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیام رزمنده ی غیور فاطمیون که در پی حملات هوایی نیروهای تروریست آمریکایی مجروح شده ، در زیر آتش بمباران تروریستهای سنتکام
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
یاران چه غریبانه
رفتند ازاین خانه
وچه مظلومانه بچه های فاطمیون پرمیکشند وهیچ جایی
نامی، یادی ازان عزیزان نیست
سید علی حسینی و جمعی از همرزمانش در سوریه شهید شدند
این تصویر مربوط به 4 تن از شهدای لشکر پر افتخار فاطمیون است که در حملات تروریست های آمریکایی به خاک سوریه شهید شدند.
تصاویر مربوط به شهیدان #سیدعلی_حسینی ، #سیدمحمدرضا_سادات_علوی ، #سیدحمزه_علوی (از مسئولان حفاظت تیپ ابوالفضل العباس لشکر فاطمیون) و شهید #محمدعلی_اکبری می باشد.
ملت مقاومت تا قیامت به شهدای خود افتخار میکند. 💔
هدیه محضر همه شهدا
خاصا شهدای مظلوم #فاطمیون صلوات❣
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
2_144204249979297973.mp3
5.62M
السلام علیک یا امام موسی کاظم ( ع ) 🏴
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧═
خوشاانان که باشهادت رفتند
سالروز شهادت
🕊شهید مدافع حرم محمدرضا #حسینی مقدم
شهید مدافع حرم «#محمد رضا حسینی مقدم» در تاریخ 10 فروردین 1333 درتربت حیدریه چشم به جهان گشود. وی از جانبازان هشت سال دفاع مقدس با سمت معاون اطلاعات عملیات لشکر نصر 5 ایفای نقش کرد و سرانجام در تاریخ 16 بهمن 1393 در دفاع از حرم مطهر امامین عسکریین(ع) و درگیری با تروریستهای تکفیری داعش در شهر مقدس سامرا به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
🌱شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرجَهُمْ
.
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🌱|
بیاد شهید مدافع حرم سید محمد رضا حسینی مقدم
یادش گرامی وراهش پررهرو
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُمْ
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
1_893318324.mp3
12.2M
↓🎧↓
.
#حاجمهدی_رسولۍ🎙
عربها وقتی یه چیزی رو خیلی دوست داشته باشن میگن:« بأمنة موسی بن جعفر »
یه چیزی مثل بیمه کردنه
یعنی به امانت سپردم،
دست حضرت موسی بن جعفرعلیهالسلام
حالا میگم قلباتون،
بأمانة موسی بن جعفرعلیهالسلام :)
دلتون شکست التماس دعا داریم...
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
یکی از رزمندگان #فاطمیون پس از اینکه یکی از پاهاش رو از دست میده، #حاج_قاسم به عیادتش میره...
بعداز مدتی خبر مداوا شدن و نامزدی این رزمنده به گوش سردار میرسه و سردار در ابتدا انگشتری میخوان بفرستن برای رزمنده، ولی میگن ایشون از شما فقط یه دستخط میخوان بعنوان یادگار...
و سردار این دستخط رو مینویسه براشون و میفرسته:
«دست مبارک مسعود عزیز را میبوسم، خصوصا پایی که قبل از خود به بهشت فرستاد، عروسیات مبارک باد!
برادرت»
خوش به سعادت سردار و برادرانش❤️
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧ ═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_پلارک
شهیدی که مزارش بوی عطر و گلاب میدهد🌸
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 سوگند ابومهدی
🔥 سالها با دست خالی با آمریکاییها جنگیدیم، امروز اما مشتمان پُر است. والله لن نبقیهم...
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧ ═
°•🥀💔
📷وداع دختران با پدر را ببینید بغضتان میشکند
🌹شهید سید علی حسینی از فرماندهان لشکر غیور فاطمیون ، طی روزهای گذشته بر اثر حمله نیروهای آمریکایی به پایگاه های مقاومت در منطقه به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🥀
🔻تشییع پیکر شهیدحسینی در بهارستان
🔹پیکر مطهر شهید «سیدعلی حسینی» از گردان فاطمیون که در دیرالزور سوریه به شهادت رسیده بود، با حضور مردم ولایتمدار شهرستان بهارستان تشییع و به خاک سپرده شد.
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧═
مـُـدافِعانِحـَC᭄ــرَم🇮🇷🇵🇸
✍🏻 رمان #دمشق_شهر_عشق #قسمت_صد_و_سی_و_دو 💠 دلم را مصطفی با خودش برده و دیگر با دلی که برایم نماند
✍️ رمان #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_صد_و_سی_و_سه
#قسمت_صد_و_سی_و_چهار
#قسمت_صد_و_سی_و_پنج
💠 من و مادرش به زمین چسبیده و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید :«برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید!»
دلم نمیآمد در هدف تیر #تکفیریها تنهایش بگذارم و باید میرفتیم که قلبم کنارش جا ماند و از دفتر خارج شدیم.
💠 در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راهپله بلند شد :«سریعتر بیاید!»
شیب پلهها به پایم میپچید، باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین میرفتم و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بلاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم.
💠 ظاهراً هدفگیری مصطفی کار خودش را کرده بود که صدای تیراندازی تمام شد، ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت میچرخید تا کسی شکارمان نکند و با همین #وحشت از در خارج شدیم.
چند نفر از رزمندگان #مقاومت مردمی طول خیابان را پوشش میدادند تا بلاخره به خانه رسیدیم و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت.
💠 یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم چیده بودم، گریه میکردم و مادرش با آیهآیه #قرآن دلداریام میداد که هر دو با هم از در وارد شدند.
مثل #رؤیا بود که از این معرکه خسته و خاکی ولی سالم برگشتند و همان رفتنشان طوری جانم را گرفته بود که دیگر خنده به لبهایم نمیآمد و اشک چشمم تمام نمیشد.
💠 ابوالفضل انگار مچ پایش گرفته بود که میلنگید و همانجا پای در روی زمین نشست، اما مصطفی قلبش برای اشکهایم گرفته بود که تنها وارد اتاق شد، در را پشت سرش بست و بیهیچ حرفی مقابل پایم روی زمین نشست.
حریف ترس ریخته در جانم نمیشد که سرش را کج کرد و آهسته پرسید :«چیکار کنم دیگه گریه نکنی؟»
💠 به چشمانش نگاه میکردم و میترسیدم این چشمها از دستم برود که با هر پلک اشکم بیشتر میچکید و او دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که غمزده خندید و نازم را کشید :«هر کاری بگی میکنم، فقط یه بار بخند!»
لحنش شبیه شربت قند و گلاب، خوش عطر و طعم ، بهجای اشک از من پرسید :«ممنونم که خندیدی! حالا بگو چی کار کنم؟»
💠 اینهمه زخمی که روی دلم مانده بود مرهمی جز #حرم نداشت که حرف دلم را زدم :«میشه منو ببری حرم؟» و ای کاش این تمنا در دلم مانده بود و به رویش نمیآوردم که آینه نگاهش شکست، و چشمانش #شرمنده به زیر افتاد.
هنوز خاک درگیری روی موهایش مانده و تازه دیدم گوشه گردنش خراش بلندی خورده و خط نازکی از #خون روی یقه پیراهن سفیدش افتاده بود که صدا زدم :«مصطفی! گردنت چی شده؟»
💠 بیتوجه به سوالم، دوباره سرش را بالا آورد و با شیشه #شرمی که در گلویش مانده بود، صدایش به خسخس افتاد :«هنوز یه ساعت نیس تو رو از چنگشون دراوردم! الان که نمیدونستن کی تو این ساختمونه، فقط به خاطر اینکه دفتر #سید_علی_خامنهای بود، همه جا رو به گلوله بستن! حالا اگه تو رو بشناسن من چیکار کنم؟»
میدانستم نمیشود و دلم بیاختیار بهانهگیر #حرم شده بود که با همه احساسم پرسیدم :«میشه رفتی حرم، بجا منم زیارت کنی؟»
💠 از معصومیت خوابیده در لحنم، دلش برایم رفت و به رویم خندید :«چرا نمیشه ؟» در سکوتی ساده بود و حرفی پشت لبهایش بیقراری میکرد که کسی به در اتاق زد.
هر دو به سمت در چرخیدیم و او انگار منتظر ابوالفضل بود که برابرم قد کشید و همزمان پاسخ داد :«دارم میام!» باورم نمیشد دوباره میخواهد برود که دلم به زمین افتاد و از جا بلند شدم.
💠 چند قدمی دنبالش رفتم و صدای قلبم را شنید که به سمتم چرخید و لحنش غرق غم شد :«#زینبیه گُر گرفته، باید بریم!»
هنوز پیراهن #دامادی به تنش بود، دلم راضی نمیشد راهیاش کنم و پای حرم در میان بود که قلبم را قربانی #حضرت_زینب (علیهاالسلام) کردم و بیصدا پرسیدم :«قول دادی به نیتم #زیارت کنی، یادت نمیره؟»
💠 دستش به سمت دستگیره رفت و #عاشقانه عهد بست :« قسم میخورم همین امشب به نیتت زیارت کنم!»
و دیگر فرصتی برای عاشقی نمانده بود که با متانت از در بیرون رفت و پشت سرش همه وجودم در هم شکست...
#ادامه_دارد...
.