یاران چه غریبانه
رفتند ازاین خانه
وچه مظلومانه بچه های فاطمیون پرمیکشند وهیچ جایی
نامی، یادی ازان عزیزان نیست
سید علی حسینی و جمعی از همرزمانش در سوریه شهید شدند
این تصویر مربوط به 4 تن از شهدای لشکر پر افتخار فاطمیون است که در حملات تروریست های آمریکایی به خاک سوریه شهید شدند.
تصاویر مربوط به شهیدان #سیدعلی_حسینی ، #سیدمحمدرضا_سادات_علوی ، #سیدحمزه_علوی (از مسئولان حفاظت تیپ ابوالفضل العباس لشکر فاطمیون) و شهید #محمدعلی_اکبری می باشد.
ملت مقاومت تا قیامت به شهدای خود افتخار میکند. 💔
هدیه محضر همه شهدا
خاصا شهدای مظلوم #فاطمیون صلوات❣
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
2_144204249979297973.mp3
5.62M
السلام علیک یا امام موسی کاظم ( ع ) 🏴
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧═
خوشاانان که باشهادت رفتند
سالروز شهادت
🕊شهید مدافع حرم محمدرضا #حسینی مقدم
شهید مدافع حرم «#محمد رضا حسینی مقدم» در تاریخ 10 فروردین 1333 درتربت حیدریه چشم به جهان گشود. وی از جانبازان هشت سال دفاع مقدس با سمت معاون اطلاعات عملیات لشکر نصر 5 ایفای نقش کرد و سرانجام در تاریخ 16 بهمن 1393 در دفاع از حرم مطهر امامین عسکریین(ع) و درگیری با تروریستهای تکفیری داعش در شهر مقدس سامرا به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
🌱شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرجَهُمْ
.
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🌱|
بیاد شهید مدافع حرم سید محمد رضا حسینی مقدم
یادش گرامی وراهش پررهرو
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُمْ
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
1_893318324.mp3
12.2M
↓🎧↓
.
#حاجمهدی_رسولۍ🎙
عربها وقتی یه چیزی رو خیلی دوست داشته باشن میگن:« بأمنة موسی بن جعفر »
یه چیزی مثل بیمه کردنه
یعنی به امانت سپردم،
دست حضرت موسی بن جعفرعلیهالسلام
حالا میگم قلباتون،
بأمانة موسی بن جعفرعلیهالسلام :)
دلتون شکست التماس دعا داریم...
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
یکی از رزمندگان #فاطمیون پس از اینکه یکی از پاهاش رو از دست میده، #حاج_قاسم به عیادتش میره...
بعداز مدتی خبر مداوا شدن و نامزدی این رزمنده به گوش سردار میرسه و سردار در ابتدا انگشتری میخوان بفرستن برای رزمنده، ولی میگن ایشون از شما فقط یه دستخط میخوان بعنوان یادگار...
و سردار این دستخط رو مینویسه براشون و میفرسته:
«دست مبارک مسعود عزیز را میبوسم، خصوصا پایی که قبل از خود به بهشت فرستاد، عروسیات مبارک باد!
برادرت»
خوش به سعادت سردار و برادرانش❤️
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧ ═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_پلارک
شهیدی که مزارش بوی عطر و گلاب میدهد🌸
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 سوگند ابومهدی
🔥 سالها با دست خالی با آمریکاییها جنگیدیم، امروز اما مشتمان پُر است. والله لن نبقیهم...
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧ ═
°•🥀💔
📷وداع دختران با پدر را ببینید بغضتان میشکند
🌹شهید سید علی حسینی از فرماندهان لشکر غیور فاطمیون ، طی روزهای گذشته بر اثر حمله نیروهای آمریکایی به پایگاه های مقاومت در منطقه به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🥀
🔻تشییع پیکر شهیدحسینی در بهارستان
🔹پیکر مطهر شهید «سیدعلی حسینی» از گردان فاطمیون که در دیرالزور سوریه به شهادت رسیده بود، با حضور مردم ولایتمدار شهرستان بهارستان تشییع و به خاک سپرده شد.
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧═
مـُـدافِعانِحـَC᭄ــرَم🇮🇷🇵🇸
✍🏻 رمان #دمشق_شهر_عشق #قسمت_صد_و_سی_و_دو 💠 دلم را مصطفی با خودش برده و دیگر با دلی که برایم نماند
✍️ رمان #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_صد_و_سی_و_سه
#قسمت_صد_و_سی_و_چهار
#قسمت_صد_و_سی_و_پنج
💠 من و مادرش به زمین چسبیده و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید :«برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید!»
دلم نمیآمد در هدف تیر #تکفیریها تنهایش بگذارم و باید میرفتیم که قلبم کنارش جا ماند و از دفتر خارج شدیم.
💠 در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راهپله بلند شد :«سریعتر بیاید!»
شیب پلهها به پایم میپچید، باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین میرفتم و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بلاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم.
💠 ظاهراً هدفگیری مصطفی کار خودش را کرده بود که صدای تیراندازی تمام شد، ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت میچرخید تا کسی شکارمان نکند و با همین #وحشت از در خارج شدیم.
چند نفر از رزمندگان #مقاومت مردمی طول خیابان را پوشش میدادند تا بلاخره به خانه رسیدیم و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت.
💠 یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم چیده بودم، گریه میکردم و مادرش با آیهآیه #قرآن دلداریام میداد که هر دو با هم از در وارد شدند.
مثل #رؤیا بود که از این معرکه خسته و خاکی ولی سالم برگشتند و همان رفتنشان طوری جانم را گرفته بود که دیگر خنده به لبهایم نمیآمد و اشک چشمم تمام نمیشد.
💠 ابوالفضل انگار مچ پایش گرفته بود که میلنگید و همانجا پای در روی زمین نشست، اما مصطفی قلبش برای اشکهایم گرفته بود که تنها وارد اتاق شد، در را پشت سرش بست و بیهیچ حرفی مقابل پایم روی زمین نشست.
حریف ترس ریخته در جانم نمیشد که سرش را کج کرد و آهسته پرسید :«چیکار کنم دیگه گریه نکنی؟»
💠 به چشمانش نگاه میکردم و میترسیدم این چشمها از دستم برود که با هر پلک اشکم بیشتر میچکید و او دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که غمزده خندید و نازم را کشید :«هر کاری بگی میکنم، فقط یه بار بخند!»
لحنش شبیه شربت قند و گلاب، خوش عطر و طعم ، بهجای اشک از من پرسید :«ممنونم که خندیدی! حالا بگو چی کار کنم؟»
💠 اینهمه زخمی که روی دلم مانده بود مرهمی جز #حرم نداشت که حرف دلم را زدم :«میشه منو ببری حرم؟» و ای کاش این تمنا در دلم مانده بود و به رویش نمیآوردم که آینه نگاهش شکست، و چشمانش #شرمنده به زیر افتاد.
هنوز خاک درگیری روی موهایش مانده و تازه دیدم گوشه گردنش خراش بلندی خورده و خط نازکی از #خون روی یقه پیراهن سفیدش افتاده بود که صدا زدم :«مصطفی! گردنت چی شده؟»
💠 بیتوجه به سوالم، دوباره سرش را بالا آورد و با شیشه #شرمی که در گلویش مانده بود، صدایش به خسخس افتاد :«هنوز یه ساعت نیس تو رو از چنگشون دراوردم! الان که نمیدونستن کی تو این ساختمونه، فقط به خاطر اینکه دفتر #سید_علی_خامنهای بود، همه جا رو به گلوله بستن! حالا اگه تو رو بشناسن من چیکار کنم؟»
میدانستم نمیشود و دلم بیاختیار بهانهگیر #حرم شده بود که با همه احساسم پرسیدم :«میشه رفتی حرم، بجا منم زیارت کنی؟»
💠 از معصومیت خوابیده در لحنم، دلش برایم رفت و به رویم خندید :«چرا نمیشه ؟» در سکوتی ساده بود و حرفی پشت لبهایش بیقراری میکرد که کسی به در اتاق زد.
هر دو به سمت در چرخیدیم و او انگار منتظر ابوالفضل بود که برابرم قد کشید و همزمان پاسخ داد :«دارم میام!» باورم نمیشد دوباره میخواهد برود که دلم به زمین افتاد و از جا بلند شدم.
💠 چند قدمی دنبالش رفتم و صدای قلبم را شنید که به سمتم چرخید و لحنش غرق غم شد :«#زینبیه گُر گرفته، باید بریم!»
هنوز پیراهن #دامادی به تنش بود، دلم راضی نمیشد راهیاش کنم و پای حرم در میان بود که قلبم را قربانی #حضرت_زینب (علیهاالسلام) کردم و بیصدا پرسیدم :«قول دادی به نیتم #زیارت کنی، یادت نمیره؟»
💠 دستش به سمت دستگیره رفت و #عاشقانه عهد بست :« قسم میخورم همین امشب به نیتت زیارت کنم!»
و دیگر فرصتی برای عاشقی نمانده بود که با متانت از در بیرون رفت و پشت سرش همه وجودم در هم شکست...
#ادامه_دارد...
.
مـُـدافِعانِحـَC᭄ــرَم🇮🇷🇵🇸
✍️ رمان #دمشق_شهر_عشق #قسمت_صد_و_سی_و_سه #قسمت_صد_و_سی_و_چهار #قسمت_صد_و_سی_و_پنج 💠 من و مادرش
✍️ رمان #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_صد_و_سی_و_شش
💠 در تنهایی از درد دلتنگی به خودم میپیچیدم، ثانیهها را میشمردم بلکه زودتر برگردند و بهجای همسر و برادرم،
#تکفیریها با بمب به جان زینبیه افتادند که یک لحظه تمام خانه لرزید و جیغم در گلو شکست.
از اتاق بیرون دویدم و دیدم مادر مصطفی گوشه آشپزخانه از ترس زمین خورده و دیگر نمیتواند برخیزد.
💠 خودم را بالای سرش رساندم، دلهره حال ابوالفضل و مصطفی جانم را گرفته بود و میخواستم به او دلداری دهم که مرتب زمزمه میکردم
:«حتماً دوباره #انتحاری بوده!»
به کمک دستان من و به زحمت از روی زمین خودش را بلند کرد،
تا مبل کنار اتاق پاهایش را به سختی کشید و میدیدم قلب نگاهش برای مصطفی میلرزد که موبایلم زنگ خورد.
💠 از #خدا فقط صدای مصطفی را میخواستم و آرزویم برآورده شد که لحن نگرانش در گوشم نشست و پیش از آنکه او حرفی بزند،
با دلواپسی پاپیچش شدم :«چه خبر شده مصطفی؟ حالتون خوبه؟ ابوالفضل خوبه؟»
و نمیدانستم این انفجار تنها رمز شروع عملیات بوده و تکفیریها به کوچههای #زینبیه حمله کردهاند که پشت تلفن به نفسنفس افتاد :
«الان ما از #حرم اومدیم بیرون، ۲۰۰ متری حرم یه ماشین منفجر شده، تکفیریها به درمانگاه و بیمارستان زینبیه حمله کردن!»
💠 ترس تنهایی ما نفسش را گرفته بود و انگار میترسید دیگر دستش به من نرسد که #مظلومانه التماسم میکرد
:«زینب جان! هر کسی در زد، در رو باز نکنید! یا من یا ابوالفضل الان میایم خونه!»
#ادامه_دارد...
.
°•🥀
تصویر شهید #فاطمیون که ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ در استان دیروالزور سوریه در حملات هوایی جنگندههای اشغالگران آمریکایی به شهادت رسید.🌹
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
Meisam motiee - Shohada Sharmandem (128).mp3
5.01M
🥀°•
🎤شهدا شرمندهاییم...
کانال مدافعان حرم
♡j๑ïท🌱↷
https://eitaa.com/modafeaneharam8
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧