eitaa logo
مـُـدافِعان‌‌ِحـَC᭄‌ــرَم🇮🇷🇵🇸
23.7هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
8.8هزار ویدیو
169 فایل
﷽ بہ‌عشق امام‌حسین‌؏♥️ اینجاقراره‌ڪہ‌فقط‌ازشھدادرس‌زندگۍبگیریم♥! مطمئن باشید شھدا دعوتتون ڪردند🕊 پس #لفت‌ندید.😊 #باحضورافتخارےخانواده‌معظم‌شهدا🌷 @Sarbazvalayat6 خادم کانال👆👆
مشاهده در ایتا
دانلود
میرسد‌ازعمق‌جان‌آوازمن جان‌فداۍرهبر‌جانباز‌من♥ 💛🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°○|❤💚|○° معنویتشون،صداشون..... تازه بعد از رفتن بلند میشه نطق شهدا بعد از شهید شدن باز میشه با مردم حرف میزنن، مهم اینکه ما بشنویم این صدارو ....💕 مدافع‌حریم‌عقیله‌بنی‌هاشم‌🕌 🕊
قربانِ‌وجودت کہ‌وجودم ‌زِوجودت شده‌موجود♥️🍃
•※• خدایا برایم ننگ است ڪہ شهادت همرزمانم را ببینم و به مرگ طبیعۍ بمیرم..💔 🌹 [شھیدۍڪہ با ایشان خواندند.] .
آهاۍ زمستون❄️🌨 حواست جمع باشد دور تو و عاشقانه هایت را خط خواهم کشید اگر با آمدنت، آقای من یڪ سرفه کند ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🌱 معنویتشون،صداشون..... تازه بعد از رفتن بلند میشہ نطق شهدا بعد ازشهیدشدن باز میشہ‌بامردم حرف میزنن، مهم اینکہ ما بشنویم این صدارو ....💕 🕊 .
✍🏻 رمان 💠 مصطفی پوشیده در پیراهن سفید و کت و شلوار نوک مدادی هراسان دنبال اسلحه‌ای می‌گشت و چند نفر از کارکنان دفتر فقط کلت کمری داشتند که ابوالفضل فریاد کشید :«این بی‌شرف‌ها دارن با و دوشکا می‌زنن، ما با کلت چی‌کار می‌خوایم بکنیم؟» روحانی مسئول دفتر تلاش می‌کرد ما را آرام کند و فرصتی برای آرامش نبود که تمام در و پنجره‌های دفتر را به رگبار بسته بودند. 💠 مصطفی از کنار دیوار خودش را تا گوشه پنجره کشاند و صحنه‌ای دید که لب‌هایش سفید شد، به سمت ابوالفضل چرخید و با صدایی خفه خبر داد : «اینا کیِ وقت کردن دو طرف خیابون رو با سنگچین ببندن؟» من نمی‌دانستم اما ظاهراً این کار در جنگ شهری عادت شده بود که جوانی از کارمندان دفتر آیه را خواند :«می‌خوان راه کمک ارتش رو ببندن که این وسط گیرمون بندازن!» 💠 و جوان دیگری با صدایی عصبی وحشی‌گری ناگهانی‌شان را تحلیل کرد :«هر چی تو حمص و حلب و دمشق تلفات میدن از چشم ایران می‌بینن! دستشون به نمی‌رسه، دفترش رو می‌کوبن!» سرسام مسلسل‌ها لحظه‌ای قطع نمی‌شد، می‌ترسیدم به دفتر حمله کنند و تنها جوان این ساختمان من بودم که مقابل چشمان همسر و برادرم به خودم می‌لرزیدم. 💠 چشمان ابوالفضل به پای حال خرابم آتش گرفته و گونه‌های مصطفی از همسر جوانش گُر گرفته بود که سرگردان دور خودش می‌چرخید. از صحبت‌های درگوشی مردان دفتر پیدا بود فاتحه این حمله را خوانده‌اند که یکی‌شان با تماس گرفت و صدایش را بلند کرد : «ما ده دیقه دیگه بیشتر نمی‌تونیم کنیم!»... .
ما اگر ضعیف بودیم اگر نقطه قوت نداشتیم دشمن اینجور عصبی نمیشد اینجور حیله و خدعه نمیکرد... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ اقدام قاطع ، شیخ بنفش را عصبانی کرد ❌ 👈 اخیرا فیلمی پخش شده که عصبانیت شدید را از قانون تصویب شده مجلس علیه خسارتهای برجامی را نشان می دهد ، همان قانونی که به قول هم دست مذاکره کنندگان را پر کرد و هم کشور را از سرگردانی نجات داد. 👌 بله ، دوباره رجوع کنید به سخنان سال آخر رهبری با نمایندگان مجلس قبل در خرداد 1402، چه تعاریف ویژه ای کرد از مجلس، قطعا با اختیارات بیشتر در ریاست جمهوری ، از این خوشحالی های رهبری بیشتر خواهیم داد. ⬅️ امروز حضرت آقا فرمودن از نشانه های اصلح هست، سال 1400 هم فرمود کارامدی را با حرف نمیشود فهمید ، ، باید به افراد رجوع کرد 👈 به قول حاج محمود ، درسته شاید مثل ایشون با قالیباف اختلاف نظر داشته باشی، ولی تو رو خدا کمی فکر کن ، کشور الان در زمان حساسی هست ، جای آزمون و خطا نیست . باید کشور رو دست کسی سپرد که هم تجربه داره و هم آزمون پس داده هست و هم هرجا بود ایجاد کرد. .