eitaa logo
مدافعان ظهور
387 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
6هزار ویدیو
82 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان ظهور
💢سفر به آینده تاریخ ۲۴💢 #داستان_مهدوی #قسمت_بیست_و_چهارم 💢پرچم آسمانی💢 آیا می دانی هرگاه که این پ
💢سفر به آینده تاریخ ۲۵💢 آنانی که بار دیگر زنده شده اند همه منتظرند تا فرمان حرکت صادر شود، لشکر به گروه هایی منظّم تقسیم شده است. در این میان متوجّه یک گروه هفت نفری می شوم. جلو می روم واز یکی از آنها می خواهم که درباره خودش سخن بگوید. او خودش را "تلمیخا" معرّفی می کند. نمی دانم او را می شناسی یا نه❓ 👈"تلمیخا"، نام یکی از اصحاب کهف است، اصحاب کهف همان هفت نفری هستند که در قرآن 📖 قصّه آنها آمده است. آیا سوره کهف را خوانده ای❓ آن هفت نفر خدا پرست از ترس طاغوت زمان خود به غاری پناه بردند و بیش از سیصد سال در آن غار خواب بودند😴 شاید بگویی: آقای نویسنده، عجب حرف هایی می زنی❓ حواست کجاست❓ نکند خیالاتی شده ای❓ اصحاب کهف هزاران سال است از دنیا رفته اند، آخر چطور آنها را در لشکر امام زمان، می بینی❓🤔 من در اینجا فقط یک جمله می گویم: مگر سخن امام صادق (علیه السلام) را نشنیده ای که فرمود: "هرگاه قائم ما قیام کند خداوند اصحاب کهف را زنده می کند".☺️ آری، در لشکر قائم آل محمّد (علیه السلام) افراد زیادی هستند که بعد از مرگ به امر خدا زنده شده اند تا آن حضرت را یاری کنند.🤝 👈یکی دیگر از آنها "مقداد" است. او یکی از بهترین یاران پیامبر و حضرت علی (علیه السلام) بود که اکنون به امر خدا به دنیا بازگشته است. 👈دیگری "جابر بن عبد الله انصاری" است. او از یاران نزدیک پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بود و تا زمان امام باقر (علیه السلام)، زنده ماند. همان کسی که روز "اربعین" به کربلا آمد و در آب فرات غسل کرد وقبر شهید کربلا را زیارت کرد؛ اکنون، او زنده شده است تا انتقام خون امام حسین (علیه السلام) را بگیرد✊ من عدّه زیادی را می بینم که می گویند ما در عالم برزخ بودیم و چون امام زمان ظهور کرد، فرشته ای نزد ما آمد وبه ما خبر داد که روزگار ظهور فرا رسیده است، برخیزید و به یاری آن حضرت بشتابید✋ 🔚...... ✍تنظیم شده در واحد تحقیق و پژوهش قرارگاه محکمات #shia #عدالت_در_اسلام @modafeanzuhur
مدافعان ظهور
💢سفر به آینده تاریخ ۲۴💢 #داستان_مهدوی #قسمت_بیست_و_چهارم 💢پرچم آسمانی💢 آیا می دانی هرگاه که این پ
💢سفر به آینده تاریخ ۲۵💢 آنانی که بار دیگر زنده شده اند همه منتظرند تا فرمان حرکت صادر شود، لشکر به گروه هایی منظّم تقسیم شده است. در این میان متوجّه یک گروه هفت نفری می شوم. جلو می روم واز یکی از آنها می خواهم که درباره خودش سخن بگوید. او خودش را "تلمیخا" معرّفی می کند. نمی دانم او را می شناسی یا نه❓ 👈"تلمیخا"، نام یکی از اصحاب کهف است، اصحاب کهف همان هفت نفری هستند که در قرآن 📖 قصّه آنها آمده است. آیا سوره کهف را خوانده ای❓ آن هفت نفر خدا پرست از ترس طاغوت زمان خود به غاری پناه بردند و بیش از سیصد سال در آن غار خواب بودند😴 شاید بگویی: آقای نویسنده، عجب حرف هایی می زنی❓ حواست کجاست❓ نکند خیالاتی شده ای❓ اصحاب کهف هزاران سال است از دنیا رفته اند، آخر چطور آنها را در لشکر امام زمان، می بینی❓🤔 من در اینجا فقط یک جمله می گویم: مگر سخن امام صادق (علیه السلام) را نشنیده ای که فرمود: "هرگاه قائم ما قیام کند خداوند اصحاب کهف را زنده می کند".☺️ آری، در لشکر قائم آل محمّد (علیه السلام) افراد زیادی هستند که بعد از مرگ به امر خدا زنده شده اند تا آن حضرت را یاری کنند.🤝 👈یکی دیگر از آنها "مقداد" است. او یکی از بهترین یاران پیامبر و حضرت علی (علیه السلام) بود که اکنون به امر خدا به دنیا بازگشته است. 👈دیگری "جابر بن عبد الله انصاری" است. او از یاران نزدیک پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بود و تا زمان امام باقر (علیه السلام)، زنده ماند. همان کسی که روز "اربعین" به کربلا آمد و در آب فرات غسل کرد وقبر شهید کربلا را زیارت کرد؛ اکنون، او زنده شده است تا انتقام خون امام حسین (علیه السلام) را بگیرد✊ من عدّه زیادی را می بینم که می گویند ما در عالم برزخ بودیم و چون امام زمان ظهور کرد، فرشته ای نزد ما آمد وبه ما خبر داد که روزگار ظهور فرا رسیده است، برخیزید و به یاری آن حضرت بشتابید✋ 🔚...... ✍تنظیم شده در واحد تحقیق و پژوهش قرارگاه محکمات #shia #عدالت_در_اسلام @modafeanzuhur
مدافعان ظهور
مطالعه کپشن👇👇
بهشت روى زمين؛ اكنون مى خواهم ازچگونگى زندگى در روزگار ظهور سخن بگويم،آيا موافق هستيد؟ شما عالم زيباى ظهور را اين گونه مى يابيد: همه خوبى ها دراين زمان مى باشد. همه اهل آسمان ها و تمام مردم زمين در شادى و نشاط هستند؛زيرا حكومت عدل برقرار شده است. ازظلم و ستم هيچ خبرى نيست. فقر ازميان رفته است به طورى كه مردم، فقيرى را نمى يابند تا به او صدقه بدهند. همه مردم به جاى عشق به دنيا،عاشق عبادت هستند وكمال خويش را درعبادت و بندگى خدا جستجو مى كنند و هرگز گناه نمى كنند. فرشتگان همواره برانسان ها سلام مى كنند؛ با آنها معاشرت دارند و درمجالس آنها شركت مى كنند. آرى قلب مردم آن قدر پاك شده است كه مى توانند فرشتگان را ببينند. خداوند دست رحمت خويش را برسر مردمان مى كشد و عقل همه انسان ها كامل مى شود. علم و دانش رشد زيادى پيدا كرده است به طورى كه دانش بشر، بيش از ده برابر شده است. خداوند قواى بينايى و شنوايى مردم را زياد مى كند تاآنجا كه مردم بدون هيچ گونه وسيله اى،در هركجاى دنيا كه باشند مى توانند امام را ببينند و كلام او را بشنوند. افرادى كه دوست دارند خدمت امام برسند به وسيله فرشتگان به كوفه برده مى شوند و سپس به وطن خود بازگردانده مى شوند. مؤمن آنقدر مقام پيدا كرده است كه امام، هر مؤمنى را به عنوان نماينده خود در ميان صد هزار فرشته قرار مى دهد. در هيچ جاى دنيا، شخص بيمارى ديده نمى شود و همه درسلامت كامل زندگى مى كنند. هيچ اختلافى درسرتاسر دنيا به چشم نمى خورد و مردم از هرقبيله و قومى كه باشند درصلح وصفا باهم زندگى مى كنند. هيچ كس با ديگرى دشمنى ندارد و مردم به هم حسادت نمىورزند و همه باهم صميمى هستند. دراين زمان،ديگر دوستى ها راستين است و براى همين به امر امام دوست از دوست خود ارث مى برد. تمام جهان از امنيّت كامل برخوردار شده است به طورى كه حيوانات وحشى هم، ديگر به انسان ها آزار نمى رسانند وحتّى گرگ هم به گوسفند حمله نمى كند. باران رحمت الهى زياد مى بارد وسرتاسر دنيا، سرسبز و خرّم است. اين همان ظهور زيبايى است كه همه انبياء و اولياى الهى،منتظر آن بودند. ظهورى كه آرزوى دل همه انسان ها بوده است... (در ادامه به طور اختصاصی با توجه به آیات و روایات طی چند قسمت به شرح جزء به جزء وقایع زندگی در دولت امام میپردازیم...لطفا با ما همراه باشین). .منابع در قسمت کامنت 👇👇👇 @modafeanzuhur
📚 رو به مامان و بابا و احسان و امید گفتم : - آروم رانندگی‌ کنید، احسان تو هم خوابت اومد بزن کنار لجبازی نکن. احسان با خنده گفت : - تو نگران نباش ما خوب بلدیم با این ماشین یه عمر رانندگی کنیم تو برو رانندگی رو با اون عروسکی که پدر زن جان برات خرید تمرین کن . راستی آخرش نگفتی کجا قایمش کردی ناقلا ...! بابا رو با احسان گفت : - انقدر این پسر رو اذیت نکن. امیرجان خوب شد که ماشین رو سوار نشدی یادت نره هر چقدر هم خانواده ی نامزدت پولدار باشن تو باید عزت نفس خودت رو حفظ کنی! ما معمولی ها اگرم به فرض مثال یه آدم پولدار به پست مون بخوره و برامون کار خیری انجام بده شک نکن که از قبل برنامه‌چیده که ۱۰۰ برابرش رو براش جبران کنیم. گرچه خودت میدونی من با نامزدیت مخالف بودم اما‌ میدونم هُدی دختر بدی نیست. پس به نظرت احترام گذاشتم، تو هم از خودت و دین و ایمانت محافظت کن. یادت نره کی بود و از کجا اومدی ...! هیچوقت غلام حلقه به گوش هیچکس نباش قانع باش تا آزاد باشی. برده ی پولدار هیچ ارزشی نداره چون به چشم همه، همون برده هست و می مونه!‌ - چشم آقا جون حرفاتون رو آویزه ی گوشم کردم ازشون خداحافظی کردم و دست تکون دادم. شهریار با پیژامه راه راهش تو کوچه پرید و آفتابه ی آب رو روی زمین ول کرد و گفت : - ای وای چه زود خداحافظی کردن ... رو بهش گفتم : - مثلاً قرار شد یه کاسه آب برداری و بیای؟ شهریار متفکرانه گفت : - جون تو از صبح دستشویی داشتم. این داداشت احسان هم یبوست داره ها بگو یه دکتر بره دهن ما رو سرویس کرد. میرفت دست به آب باید سند میذاشتی تا بیرون بیاد ...! با نگاه چپ چپ من حرفش رو خورد و گفت : - خلاصه دیدم بابات داره نصیحتت میکنه پریدم تو دستشویی، گفتم این نصایحِ پدرانه حالا حالاها تموم بشو نیست. باقی آب آفتابه هم خالی کرد و گفت : - خب راهشون روشن ایشاالله که به سلامت برسن. با صدای گوشیم به خودم اومدم. آقای مقدم بود ...! ‌ گوشی رو جواب دادم : - سلام امیرجان احوالت چطوره؟ - سلام آقای مقدم ممنونم زنده باشید. شما خوب هستید؟ - پدر و مادرت برگشتن؟ - بله تازه رفتن. - خب به سلامتی! اگه کلاس نداری یه توک پا بیا دفتر من یه کار کوچیکی باهات داشتم. - خیره؟ - بیا خودت میفهمی. - ببخشید جسارتاً کجا باید بیام؟ - آدرس رو برات میفرستم. *** ۱ ساعت بعد توی دفتر لوکس جناب نماینده نشسته بودم. آقای مقدم رو به من گفت : - چاییت رو بخور ... نترس نمک نداره. با خجالت چایی رو به لبم نزدیک کردم و گفتم : - این چه حرفیه اختیار دارین! - خب حقیقتش صدات زدم تا اولاً ازت سوال کنم که چرا ماشین رو برنداشتی؟ هُدی گفت جعبه سوئیچ رو جا گذاشتی و نبردی! با ادب گفتم : - من که خدمتتون عرض کردم اون پول رو نمیگیرم ، چه در قالب هدیه و چه دستمزد! من‌ دلی حاضر شدم اینکار رو انجام بدم تا جبران مافات آبرویی باشه که نزدیک بود من و دخترتون به باد بدیم همین. زحمت اصلی هم با خودتون بود. خیلی هم ممنونم که با احترام و محبت با خانواده ی من برخورد کردین. آقای مقدم وسط حرف من پرید و گفت : - خانواده ی خیلی خوبی داری واقعاً قدرشون رو بدون. اما میخوام بدونی من اگه میخواستم بهت دستمزد بدم همون ۵۰۰ تومن رو میدادم اما این ماشین رو به عنوان هدیه برات خریدم بخاطر مردونگی که اون لحظه انجام دادی و بعدش گفتی هیچ پولی هم نمیخوای. من شاید بلد باشم با هر کسی مثل خودش رفتار کنم اما خوب میدونم گوهر نایابی مثل تو که هنوز بوی غیرت و خانواده و مردونگی رو میدونه نباید از دست داد. اما امروز بهت گفتم اینجا بیای که یه پیشنهادی بهت بدم. میدونم تو هر روز کلاس نداری و رفتن به خارج شهر و نگهبانی اون کارخونه برات خیلی سخته ...!‌ از دوستت هم شنیدم که دنبال یه کار دیگه میگردین و میخواین استعفا بدین. خب توی دفتر ۳ نفر کار میکنن. اولی مشاور من آقای بهرامیه که مداوم همراه خودم و در سفر و پی کاریم. چندان به دفتر رفت و امد نداریم مگه دیداری و جلسه ای پیش بیاد. هادی هم مسئول دفتر بود که الان خودش تو اطلاعات مشغول به کار شده و دیگه نمیتونه بیاد. اینجا هم مونده بدون سرپرست با کلی کار تلنبار شده! اگر‌ بتونی بیای و اینجا مستقر بشی خیلی خوبه. چون برام سخته با این همه مشغله بازم دنبال آدم معتمد بگردم. رو به آقای مقدم گفتم : - راستش نمیتونم شهریار رو تنها بزارم اون بنده خدا بخاطر رفاقت با من نگهبانی رو قبول کرد. آقای مقدم با خنده جواب داد : - این رفیقت شهریار هم خیلی پسرخوبیه درسته یه کم شوخ و پرحرفه اما دلش پاکه. من مشکلی ندارم اتفاقاً دو نفر باشین کارها زودتر انجام میشه و خیال منم راحته. ضمناً فکر جا نباشین. طبقه بالا خالیه و یه کم وسیله اضافه توش گذاشتیم. میتونید اونجا مستقر بشین. 👇