📚 #کاردینال
📖 #قسمت_هشتاد_و_هشتم
✍ #م_علیپور
شهریار با تعجب جواب داد :
- جی پی اس؟ یعنی چی که میگی به آقای مقدم جی پی اس وصل کردی؟! مگه کامپیوتره که بهش چیزی وصل کرد ... ؟!
صدف عابدینی نگاهی عاقل اندر سفیه به شهریار کرد و جواب داد :
- به هر چیزی میشه ردیاب متصل کرد.
شهریار تعجبش بیشتر شد و گفت :
- توی کی گوشی آقای مقدم دستت بوده که بهش GPS وصل کنی؟!
صدف خانم از جاش پاشد و گفت :
- به جای این حرف ها بهتره زودتر حرکت کنیم ... تا همین الانشم خیلی دیر کردیم! ممکنه مرغ از قفس بپره!
رو بهصدف خانم پرسیدم :
- شما چطوری برخورد میکنید که انگار خیلی چیزا رو میدونید و ما بی خبریم میشه بیشتر توضیح بدین؟!
صدف خانم در حال باز کردن در ماشینش گفت :
- لطفاً یکی تون پشت ماشین بشینه چون من باید راهنمایی کنم!
و قطعاً مخاطبش شهریار بود که جدیداً ماشین صدف خانمرو جزو اموال شخصی خودش میدونست و مداوم پشت رول بود!
شهریار در حال پرسیدن دوباره , پشت فرمون نشست و گفت :
- میشه بگید این ردیاب رو کجا گذاشتین؟ بابا بخدا من تو کتم نمیره! شما تمام مدت با خود ما بودی؟ اولاَ ردیاب از کجا آوردین؟ دوماً چطور وصلش کردین ... ؟
من و خانم مقدم که در حال نشستن به صندلی پشت بودیم کماکان متعجب از اتفاقات پیش اومده بودیم ، با خودم فکر میکردم که شاید صدف خانم خیلی وقته که این ماجرا رو برای دوست پدرش گفته که همچین امکاناتی بهش داده ...
صدف خانم جواب داد :
- به سمت خروجی شهر برید ، اولاً انواع ردیاب ها داریم که نوعی که برای آقای مقدم استفاده شده از جدیدترین تکنولوژی های روزه که بهش GPS تماسی میگن!
شهریار با پوزخند متعجب پرسید :
- یعنی فقط وقتی باهاش تماس بگیریم ردیابی میشه؟ این که هزار ساله نیروهای پلیس خودمون دارن! کجای این تکنولوژی جدیده آخه؟!
اینبار صدف عابدینی نیشخندی زد و جواب داد :
- ردیاب تماسی یه تکنولوژی خیلی ریز در حد نانو هست که با اولین تماس با پوست فرد بلافاصله وارد بدنش میشه و جذب میشه!
و تا زمانی که موجود زنده حیات داره قابل شناسایی و ردیابی هست!
شهریار در حالی که از شدت تعجب چشم هاش گرد شده بود ترمز کرد و گفت :
- صدف خانم داری سر به سرمون میزاری یا جدی میگی؟! بابا مگه فیلم هالیوووده؟! اصلاً به فرض که همچین تکنولوژی هوشمندی وجود داشته باشه، چطور به ایران رسیده ...؟!
چطور دست شما بوده؟ اصلاً شما کی به آقای مقدم وصل کردی؟!
صدف خانم جواب داد :
- اگه قول بدی هر چی میگم گوش کنید و فقط رانندگی کنید جواب همه شو بهتون میدم ...
شهریار مطیعانه به راه افتاد ...
صدف عابدینی ادامه داد :
- اولاً چنین تکنولوژی خیلی ساله توی دنیا وجود داره اما کاربرد نظامی و امنیتی داره و در اختیار هر کشوری نیست ...
اما باید بدونید ایران هیچوقت تکنولوژی های برترش رو برای هیچ سازمان و نهادی رونمایی نمیکنه!
اما تا حالا شده از خودتون بپرسید چطور توی یمن و لبنان و سوریه و ... این همه اطلاعات جا به جا میشد و احدی هم بویی نمیبرد؟!
چطور کشورهایی که توی تکنولوژی انقدر ضعیف هستن میتونستن انقدر توی جبهه مقاومت سریع و عالی عمل کنن؟
من که مطیعانه در حال گوش کردن بودم جواب دادم :
- خب همه میدونیم که ایران خیلی بهشون کمک میکنه ...!
صدف خانم ادامه داد :
- ایران در واقع با تکنولوژی و سلاحی که در اختیار اونا قرار میده ،داره جنگی رو که اسرائیل و آمریکا در تلاشن توی ایران راه بندازن و نابودش کنن رو خارج از مرز خودمون هدایت میکنه ...
چند تا تکنولوژی منسوخ شده که چیزی نیست!
شهریار با نیشخند گفت :
- برای شما چیزی نیست ...! من که تا حالا به مغزمم خطور نمیکرد ایران همچین تکنولوژی هایی داشته باشه!!
صدف عابدینی با لبخند گفت :
- متاسفانه تو ایران انقدر نفوذی و منافق هست که همیشه بخش زیادی از اطلاعات فوق محرمانه هستن... اما میخوام بدونید که آمریکا و اروپا بصورت ویژه این تکنولوژی رو در سطح گسترده منتشر کردن و خیلی ها در حال ردیابی هستن و حتی خودشون از این ماجرا خبر ندارن ... !
خانم مقدم که از ما هم متعجب تر بود گفت :
- منظورت چیه؟ یعنی چه افرادی بهشون GPS تماسی وصله؟
صدف خانم رو به شهریار آدرس رو داد و در ادامه گفت :
- مثلاً خیلی از واکسن های آمریکایی و انگلیسی که لطف کردن و به ایران مجانی هدیه دادن حاوی همین ریزتراشه های نانو بودن ...!
تا جایی که مشخص شد متاسفانه خیلی از افراد رده بالای مملکت که هیچوقت نتونستن غرب رو بشناسن و برای واکسن های اون ور آبی سر و دست شکستن و کم کم مشخص شد که با همون ها ردیابی میشدن!
شهریار با عصبانیت گفت :
- ای که خدا لعنت شون کنه! برای چی از واکسن های بومی خودمون نزدن؟!
با افسوس جواب دادم :
- خود تحقیری همیشگی ایرانی ها تمومی نداره ...!
👇