eitaa logo
مدافعان ظهور
389 دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
74 فایل
ارتباط با خادم کانال @alishh.. با به اشتراک گذاشتن لینک کانال مدافعان ظهور،در ثواب راه اندازی آن و نشر مطالب شریک باشید ★ به بهانه یه لبخند مهدی فاطمه★ لینک کانال در پیام رسان ایتا👇 @modafeanzuhur ویا https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
مشاهده در ایتا
دانلود
نکته مهدوی: در دور و زمانه ای که کسی یار کسی نیست بیایید ما یار مولای غریبمون باشیم کسی که بیشتر از پدر و مادرمون دوستمون داره و ما ازش غافلیم رفقا معرفت به خرج بدید و هر روز حداقل یک سلام به امام زمان عج انجام بدید والله مولای ما غریبه هاااا😭 اگر معرفت دارید بیایید هر روز برای اومدنش نذر و دعا کنیم شما هم اگر دوست دارید به جمع ٩٠٧٨ نفری باشگاه امام زمانی ها بپیوندید و برای اومدنش نذر کنید بسم الله بزن رو لینک https://ppng.ir/d/3VxA
7⃣6⃣
📚 📖 *هدی چشمام رو بستم و زل زدم به گنبد طلایی ... جمعیت با سرعت فراوان در حال حرکت بود. مثه اشک های من که مسیر پلک تا گونه هام رو به سرعت طی میکرد و قصد توقف نداشت. با خودم فکر کردم درسته که به زور خودم رو به این مسافرت ناگهانی قالب کردم ، اما به دیدن همین صحنه و آرامشش می ارزید. دستی از پشت لیوان آب سقاخونه روسمتم گرفت. تشکر کردم و آب رو به لبام نزدیک کردم. امیر نعمتی مسیرش رو کج کرد و روبروم ایستاد. زیر چشمی سیوشرت طوسی رنگش رو دید زدم که تا گردن زیپش رو بالا کشیده بود و کلاهش رو روی سرش گذاشته بود! با لبخند گفتم : - فکر کنم حسابی سردتون شده! دستاش رو به هم مالید و گفت : - مگه قرار نبود این هفته هوا گرمتر بشه؟ رسماً عقب گرد کردیم و داریم به زمستون برمیگردیم. در حالی که به سمت ورودی حرم قدم برمیداشتیم جواب دادم : - البته این لباس شما بیشتر برای بهار مناسبه و هنوز تا بهار واقعی فاصله داریم ... رو به ضریح ایستاد و گفت : - خب فکر میکنید برای زیارت تون چقدر وقت لازمه؟ نگاهی به درب ورودی انداختم و گفتم : - تا وقتی که این دل آروم بگیره و دلتنگیم برطرف بشه ...! نگاهم کرد و نجیبانه سرش رو به پایین دوخت و گفت : - باشه پس خبر از شما ، هر وقت که زیارت تون تموم شد بهم خبر بدین. حتی منتظر جوابمم نشد و رفت! با خودم فکر کردم اگه الان بابا بود ؛ حتماً با همون زبون چرم و نرمی که داشت همه رو مجاب میکرد که هر کاری که دارن رو توی تایم که بابام مقرر کرده انجام بدن. برعکسِ امیر نعمتی... که هیچوقت ندیده بودم به چیزی امر کنه! ندیده بودم که از خودش تعریف کنه. ندیده بودم در هیچ موردی اظهار نظر کنه و پرچونگی به خرج‌ بده ... برعکس شهریار شفیع زاده! که برای هر چیزی حرفی داشت و برای هر حرفی داستانی! اونقدر که نمیفهمیدی ۲ ساعته که داره در مورد یه ترک دیوار حرف میزنه و تو هم به حرفای صد من یه غاز و بی محتواش میخندی! شاید هنر خالق همین بود ... آفریدن آدم ها به اشکال گوناگون! سفید و سیاه و چاق و لاغر و پرحرف و کم حرف و برونگرا و درونگرا و میان گرا ... همه در هم تنیده بودیم و قاعده زندگی همین بود که با هم بسوزیم و بسازیم و ادامه بدیم. خداوند تمام این اشکال رو به دقت فراوان ترسیم کرده بود ... اونقدر متفاوت که هر لحظه ای که توی گیتی قدم برمیداشتی احساس میکردی به دنیای جدیدی پا گذاشتی و آدم های جدیدی رو دیدی و شناختی ... جالبتر اینکه آدم هایی که یک عمر شناخته بودی ممکن بود بر حسب شرایط و زمان و مکان ، خیلی زود به آدم های متفاوتی تبدیل بشن که احساس کنی سال های نوری ازشون فاصله داری ... و برعکس فقط چند ثانیه ای کسی رو ببینی و احساس کنی که این آدم رو یک عمره که میشناسی ... و " امیر نعمتی " برای من همون آدم بود! همون آدمی که در چند ثانیه احساس کردم که قرن هاست میشناسمش! دختری بچه بودم که‌ با دیدن اولین پسر حس کردم دلم رو باختم ...؟ یا نوجوانی خام و نپخته ای که هیجان بهم غلبه کرده بود و بدون هیچ مقدمه ای دل در گرو پسری داشتم که ممکن بود سال های سال کنارش باشی و در حسرت چند جمله حرف زدن و شنیدن ؛ بسوزی و بسازی ...! دونه دونه آجرهای حرم رو کنار زدم و به هپروت خاطرات فرو رفتم : "" نگار نگاهی بهم کرد و گفت : - خدا میدونه چقدر این استاد فراستی روی اعصابه ... لامصب به زور باید از زبونش حرف بیرون کشید! وقتی سر کلاس میاد هم انگار توی دنیای خودشه ... نه صحبتی نه شوخی و بگو بخندی! عین مجسمه ابوالهول ۴ تا کلمه درس میده و ۴۰۰ برگه تکلیف و تا پدرمون رو صلواتی نکنه ول کن نیست ...! ندا خبر نداشت که استاد فراستی محبوب ترین استادم بود! استادی که کم گو و گزیده گو بود! وقتی حرفی میزد اونقدر عمیق و پخته بود که‌وقتی کلاس تموم میشد،من تا روزهای بعد روی جملات و کلماتی که به زبون آورده بود فکر میکردم ... و با فهم همون ۴ کلمه ای که گفته بود ، تمام اون ۴۰۰ صفحه تمرین رو جواب میدادم. و اون وقت بود که کیفم حسابی کوک میشد و دلم میخواست استاد کم صحبت و عزیزم رو بغل کنم و دست هاش رو ببوسم که انقدر عالی همه چیز رو در عین خلاصه گویی بهمون یاد داده بود. من عمری بود که کنار آدم هایی زندگی کرده بودم که در حال نطق و گزافه گویی بودن ... از بابا که نونش توی زبونش بود و ۴۵ دقیقه حرف میزد و خواسته ی کاملش رو توی ۵ دقیقه نهایی میگفت ... تا هادی که از همون بچگی سلطان نغ و نوغ بود! تا مامان که مداوم مشغول حرف زدن با این و اون بود! آرامش کم بود خونه سکوت رو به من بدهکار بود و من بیزار بودم از مهمونی های شلوغی که همه قربون صدقه ی همدیگه میرفتن و در واقعیت نمیخواستن سر به تن همدیگه باشه! شاید برای همین بود که آموزشگاه نمور پایین شهر و سکوتش رو به عمارت دراندشت و شلوغ ننه نبات ترجیح میدادم! 👇
مدافعان ظهور
📚 #کاردینال 📖 #قسمت_هفتاد_و_ششم ✍ #م_علیپور *هدی چشمام رو بستم و زل زدم به گنبد طلایی ... جمعی
نمیدونم چقدر گذشت که از هپروت خاطرات بیرون اومدم و زل زدم به ظریح ... دعا نخوندم و کتاب زیارت جلوی دستم باز بود! کتاب رو بستم و رو کردم به ظریح طلایی ... تو دلم با خانم شروع کردم به گپ و گفت ...! انگار که مهمونی بودم که میزبان عزیز و محترمی داشت که از قضا خیلی باهاش ندار و صمیمی بودم : - چقدر دلم برات تنگ شده بود بانو! دلم تنگ شده بود برای روزایی که بی کس و بدون هیچ سرپناهی بودم ، یاد روزایی که دلشکسته و غریب و تنها بودم! و شما همیشه اولین و تنها پناهگاه امن من بودی! هر ساعت و هر لحظه در خونه ت رو به روم باز میکردی و دستت رو روی سرم کشید و گفتی : - همه چی میگذره هُدی! شیرینی میگذره ، تلخی هم میگذره شادی خیلی زود میره ، اما غم‌ از اونم زودتر میره ... رحمت و عافیت میاد و میره بلا و آزمایش هم میاد و میره آسونی میره سختی ها هم همراهش میاد و میره ... میدونی بانو؟ من خونه شما یاد چرخش ایام و گرد بودن دنیا رو یاد گرفتم.‌ و ایمان پیدا کردم که هیچ چیز خوب و بدی نیست ، مگر اینکه توی سیطره ی علم الهی شما و خانواده تون باشه! اصلاً خدا شما رو مثه پارتی خلق کرده برای بچه شیعه ها ... که وقتی دلمون شکست و کارمون گیر افتاد و نداشتیم هیشکی رو ، در خونه تون رو بزنیم‌و شما هم‌ تاس جفت شیش برامون بندازی و حال خراب دل مون رو تعمیر کنی و ترمیم کنی! اینجا نیومدم غر بزنم ها؟! مثلاً نیومدم بنالم که این چه زندگی شد با این پدر معلوم الحال و مادر معلوم الحال تر ... نیومدم گریه کنم که حوراء ، حامد بشه ! نیومدم که امیر نعمتی عصا قورت داده ، برام " امیر" بشه ... فقط اومدم عرض ادب کنم خانم ... فقط اومدم سلام بدم و بگم دلم تنگ شده بود براتون و دلم لک زده بود بیام بشینم همین جا و روبروی ظریح تون فقط عشقبازی کنم! اومدم بگم شرمنده م که چادر مادرتون رو درآوردم و بخاطر لج و لجبازی با بابا یادم رفت چقدر دوست داشتم این پرده ی حیا و عِفَتِ خونه ی خدا رو ...! من راس راسی دلم برای این چادر تنگ شده بودا؟! می بینی بانو؟ انقدر دلم تنگ شده بود که خوشحالترینم که الان نمیام خودم رو به زور جا بدم که به حرم تون برسم ... همین گوشه نشستم‌. آخه نمیخوام بیام و خودم رو بهتون بچسبونم و تند تند حاجت های حفظی مو که از بر کردم ازتون بخوام و اگه دادین یادم بره که از کَرَم شما بوده و اگه ندادین شروع کنم به غرغر و شکایت! من چی بخوام که شما همین الانشم در قلب من به روتون چهار طاق بازه و دارین لمس میکنین این قلب شکسته رو ...! و ترمیم میکنید این زخم های سر بسته رو! هر چی شما کَرم کنی و بدی من به دیده منت میپذیرم و روی چشم هام میزارم. مرض بدین درمانش خودتونید غم بدین غمخوارش خودتونید خوشی و شادی هم بدین اهلامش خودتونید! شما که به کسی بد و کم نمیدین! از صندوقچه ی شما فقط خوبی و مهر و شادی و عشق بیرون میاد ... من راضی ام به رضای شما ... ادامه دارد ...
💠 حضرت علامه حسن زاده آملی(ره) 🔹 هر فرد انسانی یک شخص است، یعنی او را یک هویّت است، که تمام قوای مملکتِ وجودش همه، شؤون همان هویّت واحده اوست. و تمام آثار وجودیِ انسان، از یک حقيقت منبعث می شود، اگرچه مظاهر آن، متعدّد و متکثر است. 📘 دروس معرفت نفس/ درس پنجاه و سوم/ ص۲۱۲ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠 استاد صمدی آملی حفظه الله 🔹 هر کسی در اجتماع در هر شغل و مکانی هست، همان جا محل آدم شدن اوست. خدا هم در همان جا برنامه ی انسان سازی او را تنظیم کرده است‌. در زمین کشاورزی آنقدر اسرار قرار داده که آقای کشاورز، کلِّ عمر خود را هم بگذارد و بخواهد حقایق موجود در شغل و زمین کشاورزی خود را پيدا کند، باز نمی تواند به تمام اسرار آن برسد. 📘 شرح مراتب طهارت/ج۱/مجلس دوازدهم/ص۱۷۳ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
💠 استاد صمدی آملی حفظه الله 🔹 بسم‌الله الرّحمن الرّحیم و حقیقت، عین هم اند، لذا وحدت شخصیه‌ی وجود است؛ یعنی وحدت حقّه‌ی حقیقیه‌ی ذاتیه است؛ پس‌ هم، بسم‌الله واحد است و هم، وجود واحد است؛ چه این که وجود و واحد به عدد حروف بسمله اند، و چون تمام همه، اوست و فصل حقيقی همه‌ی انواع و اشخاص موجودات از مجرّد و مادی و صورة الصور اوست؛ پس باید هر کاری به ياد او آغاز شود، و هر کاری که به یاد او نباشد، ناتمام و ناقص است. 🔸 بر همین اصل اصیل حضرت مولی الموالی امیرالمؤمنین فرمود: "اِنَّ رسول الله(ص)، حدّثنی عَن الله عزّ و جلّ انّه قال: کلّ امر ذی بال لَم یَذکرُ فیه بسم‌الله الرّحمن الرّحیم؛ فهو ابتر". 📖 در شرح فصّ سلیمانی " فصوص الحکم " نقل شد: "قال رسول الله(ص)، کل امر بال لَم یبدء فیه بسم‌الله الرّحمن الرّحیم؛ فهو ابتر". 🔹 اگر هر کلمه ی وجودی، تامّ و تمام است، و در حدّ وجودی آن، نقص، راه ندارد، برای آن است که از بسم‌الله الرّحمن الرّحیم ظهور یافت؛ که متنِ حقیقت و وجود است و در حقیقت و وجود، نقص و عدم راه پیدا نمی کند. ✅ ترجمه و شرح قصيده ی عائره ی ینبوع الحیوه/ بيت اول/ ص۲۲ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
: ✨✨🌷 ✍️آنچه مهم است انصراف از تعلقات است : 🔸اینکه در عالَم رؤیا حقایقی روی می آورد و همچنین در حال احتضار و در حال تنویم مغناطیسی و غیرها ، هیچ‌یک از اینها موضوعیت ندارد ، بلکه آنچه موضوعیت دارد انصراف از نشأهٔ عنصری و تعلقات این سویی است . چون این انصراف در بیداری هم پیش آید، نتیجه هزاران خواب و احتضار را می کند . غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است. ✨✨🌷🌷 📗 ۵۷ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0 💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
4_5985783461011527269.mp3
18.49M
🎙 جلسهٔ هفتم در محضر (دامت‌برکاته) 🔻 عناوین: - (01:00) شرح [... محو الموهوم مع صحو المعلوم  ... هتک الستر لغلبه السر ...] مفهوم موهوم و راههای محو آن   (01:00) قیودات وجود مطلق (قیود اسمائی، قیود اعیانی)   (07:00) صفات ذاتی و صفات فعلی   (09:00) مراحل سیر از کثرت به وحدت   (13:00) آیت بینی عقل   (16:00) غلبه سر و رسیدن به مرتبه وحدت (18:00) شرح عبدالرزاق کاشانی درباره [هتک الستر (23:00) جذبات ذاتی و جذبات صفاتی (25:00) غلبه سر و مقام سکر (29:00) حالات مختلف سالکان در برابر تجلیات ذاتی (31:00) مقایسه ظرفیت وجودی حضرت محمد ص و حضرت موسی ع @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0
🔸 به ‌مناسبت ۸ شوال ۱۳۴۴ ه. ق ۱۳۰۵ ه . ش ▪️ سالروز تخریب قبور بقیع 🕌موقعیت حرم‌های بقیع ▪️پیش از تخریب توسط آل‌سعود ۱. بیت‌الاحزان(سایه‌بان عزاداری حضرت‌فاطمه در غم پدر) ۲. آرامگاه چهار امام معصوم(ع) ۳. دختر خواندگان پیامبر(ص) ۴. همسران پیامبر ۵. عقیل بن ابی‌طالب و عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب ۶. مالک و نافع ۷. ابراهیم فرزند پیامبر(ص) ۸. حلیمه سعدیه دایه جناب رسول‌الله(ص) 🕌بر روی گنبد هر حرم با رنگ سبز عددگذاری شده است.
💠 قبور ائمه علیهم السلام قبل از تخریب
إلهی، نعمتهایی که به حسن داده ای تا قیامت نه تواند احصا کند و نه تواند از عهدۀ شکر یکی از آنها برآید. فراز۳۳۹ @modafeanzuhur
: ✨✨🌷 معرفة النّفس مِفتاح خزائن الملکوت ( معرفت نفس کلید خزاین ملکوت است ) 📗 ۶۵ @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0 💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
4_6051065963183341868.mp3
16.24M
✨▫️▫️✨✨▫️▫️✨ 🔸بدانید یک حقیقتی هستید که دارید دم به دم مقامات را می گیرید، منتها تا برای تان پیاده شود و در مرتبه ی فرش، خود را نشان دهد، طول می کشد و بکشد، نگران نباشید، عمیق بشوید. 🔸بگذارید حقایق معارف نفس و سایر کتاب ها در جان تان ریخته شود، کم صبری نفرمایید. 🔸به جرات می گویم: این مجموعه یک مدینه ی فاضله، تشکیل داده و دارد می دهد تا همت تان چه باشد. 🔸در ابتدا که نفس به وجود نیامده و یک استعداد در نطفه است، بدن نفس را ایجاب و ایجاد می دهد و نفس اعداد می کند: جسمانیه الحدوث؛ حال که نفس تحقق پیدا کرده، نفس بدن را ایجاب و بدن، نفس را اعداد می کند؛ از جنبه ی ایحاب و اعداد حالت تعاکس دارند. 🔸شیخ الرییس می فرماید: مردم از جذب آهن توسط آهن ربا تعجب می کنند ولی از جذب نفس، بدن را به جهات مختلف، تعجب نمی کنند! @modafeanzuhur 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0 💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید🙏💢
بسم‌الله الرحمن الرحیم
و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
سلام علیکم جمیعا
عرض ادب و احترام دارم خدمت همه شما عزیزان
شاید برای یه عده سوال باشه که چرا ما به جای حمله به کل اسرائیل ، فقط مناطق نظامی رو هدف قرار دادیم ما حاج قاسم و سید رضی و شهید زاهدی رو از دست دادیم و در عوض فقط پایگاه آمریکایی ها و اسرائیلی ها رو مورد اصابت قرار دادیم آیا ارزشش رو داره یا نه ؟
امشب میخوام از یک اصل بزرگ در تشیع براتون صحبت کنم
خداوند در قرآن میفرمایند مپندارید که کسانی که در راه خدا شهید شده اند ، مرده اند ، بلکه اینها زنده اند و در پیشگاه الهی روزی میخورند این یعنی چی؟
در این اصل افراد بزرگ وقتی در قید حیات هستند به مقدار محدود تاثیر گذارند و در صورت شهادت مقدار تاثیرشون چندین برابر میشود
مثل امام حسین ع که وقتی زنده بودند در آن محدوده زمانی و مکانی تاثیرگذار بودن ولیکن بعد از شهادتشون اسلام ١۴٠٠ سال با تاثر از قیامشون زنده مونده تا الان به گونه ای که امام خمینی ره میفرمایند: این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است
حالا متوجه میشیم حاج قاسم چی گفتن ای آقای ترامپ دیوانه سپاه قدس نمیخواهد حریف تو منم اون زمان هیچکس نفهمید ایشان چی گفت الان میفهمیم که بعد از شهادتشون هیچ پایگاه آمریکایی در منطقه امنیت به خود ندیده
و اما یک زاویه دیگه این شهادت ها رو هم باید ببینیم
علت شهادت امام حسین چه بود؟ خود حضرت میفرمایند: من برای احیای جدم و احیا امر به معروف و نهی از منکر در جامعه قیام میکنم و یا در جای دیگری میفرمایند اگر اسلام با خون من پابرجا میماند پس ای شمشیر ها مرا دریابید
پس استراتژی جبهه حق مهمتر است حتی از جان امام چون خود امام حسین ع فرموده اگر با خون من اسلام زنده میماند پس ای شمشیرها مرا دریابید