eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 صفحه پنجاه و هفت قرآن کریم✨ هدیه به شهید حمید سیاهکالی مرادی ❤️
يَا أَبا جَعْفَرٍ، يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْباقِرُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ💚 @modafehh
جـمـعـــــہ: ناهار امام حسن عسکری (درود خدا بر او باد) شام: حضرت ولیعصر (درود خدا بر او باد) ╔═🍃❤════╗ @modafehh ╚════🍃❤═╝
__امام حسن مجتبی ع میفرمایند : واسه دنیا طوری تلاش کن که انگار تا ابد زنده ای و واسه اخرتت طوری زندگی کن که انگار همین فردا میخوای بری‼️ ❤️
دعای دسته جمعی💚 همین الان یه دعا کن ✨ خُب حالا یه صلوات بفرست که هم دعای خودت برآورده بشه هم تمام عزیزانی که الان دعا کردن🌸
روز سی و دوم چله یک تسبیح صلوات هدیه از طرف شهید حمید 😊 به آقا صاحب الزمان ❤️ ۹ روز تا شهادت💔 @modafehhh
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 📗 🥀 🕯 اوضاع حکومت مصر (۶) محمد چون شرایط را اینگونه دید مردم را به جنگ دعوت کرد لذا یکی از فرمانده‌های دلاور خود به نام را به همراه ۲۰۰۰ نفر برای جنگ به بیرون شهر فرستاد و خود با همین تعداد در قصر ماند. دلاورانه می‌جنگید و در مقابل حملات مقاومت میکرد ولی هر لحظه بر سپاهیان عمرعاص اضافه می‌شد. کنایه همچنان که میجنگید این آیه را زیر لب میخواند (آل عمران / ۱۴۵) و همچنان شمشیر میزد تا به به شهادت رسید. زمانی که خبر شهادت به شهر رسید یاران هم از دور او پراکنده میشدند. وقتی محمد خود را تنها دید ، از شهر خارج شد به پناه برد و چندین روز در آنجا پنهان ماند به طوری که از شدت نزدیک بود بمیرد. عمرعاص ، به دستور داد تا او را دستگیر کنند و نزد او بیاورند. ، محمد را دستگیر کرد و از آنجایی که نسبت به او و داشت ، میان و نزاع لفظی بر سر و علی بن ابی طالب برگرفت. که سرانجام ، به محمد گفت: می‌دانی با تو چه خواهم کرد؟ تو را خواهم و در . معاویة بن حدیج فردی و بود که همواره به دشنام می‌داد. و بدین گونه محمد بن ابی بکر که امام در مصر بود کشته شد و مصر توسط فتح و به دست افتاد. @modafehh
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗گام_های_عاشقی💗 قسمت25 نفس عمیقی کشیدم و رفتم داخل خونه امیر روی مبل دراز کشیده بود و با دیدنم میخندید - چیه شنگولی ؟ امیر: مامان زنگ زد ،واسه فرداشب قرار گذاشت ! - قرار چی؟ امیر: قرار جلسه ۵+۱ - بی مزه امیر: من در عجبم تو چه جوری کنکور قبول شدی،انیشتین قرار خواستگاری دیگه - چی میگییییییی؟ مامااااااان ،مامااااان! مامان : چیه خونه رو گذاشتی رو سرت - امیر راست میگه،زنگ زدین خونه سارا اینا مامان: اره ،اینقدر مخمو خورد که هول شدم یه دفعه گفتم فرداشب به امیر نگاه کردم خندم گرفت : یعنی تو نمیتونستی صبر کنی بزاری واسه آخر هفته امیر: نخیر ،،از قدیم گفتن ،درکار خیر حاجت هیچ استخاره ای نیست - دیووونه ،این الآن چه ربطی داشت به حرف من... امیر: کلن مزمونش همینه که زود بریم - حالا شماره خونشونو از کجا آوردی؟ امیر: با اجازه ات از دفتر تلفن توی اتاقت یه نگاه شیطنتی بهش کردمو رفتم توی اتاقم روی تختم دراز کشیدمو به کار احمقانه ای که کردم فکر میکردم ... یه دفعه در اتاق باز شد و امیر وارد اتاق شد - چیه ،باز چی میخوای؟ امیر اومد کنار تختم نشست امیر:میگم آیه ،با سارا صحبت کردی ،فهمیدی که از من خوشش میاد یا نه - آخه هویچ! اگه خوشش نمی اومد که نمیزاشت بری خواستگاریش ... امیر: میگم ،من فرداشب چی باید بگم بهش - یه کم دلقک بازی براش در بیار یه دل نه صد دل عاشقت میشه ... بالشت کنار تخت و برداشت زد به سرم - چیه ،چرا ناراحت میشی ، ولی خودمونیمااا در و تخته عین همین... امیر: خوبه که لااقل ما مثل همیم تو چی،،بیچاره رضا باید تا آخر عمر تحملت کنه - خیلی هم دلش بخواد ،پاشو برو بیرون میخوام بخوابم امیر: انتقاد پذیرم نیستی دیگه. اخلاقت و عوض کن خواهر من خواستم بالشت و سمتش پرت کنم که از اتاق رفت بیرون از حرفش خندم گرفت... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت26 صبح زود از خونه زدم بیرون یه دربست گرفتم ،رفتم سمت دانشگاه وارد محوطه دانشگاه شدم که یکی صدام کرد برگشتم نگاهش کردم سارابود - سلام عروس خانم ،اینجا چیکار میکنی ناسلامتی امشب شب خواستگاریته سارا: نمیخواستم بیام ،ولی منصوری تماس گرفت گفت حتما باید بیای تازه گفت تو هم باید باشی - عع من چرا ؟ سارا: نمیدونم بریم ببینیم چیکار داره با سارا سمت اتاق بسیج حرکت کردیم ،بعد از در زدن وارد اتاق شدیم - سلام سارا: سلام منصوری: سلام بچه ها بشینین کارتون دارم رفتیم روی صندلی که کنار میز بود نشستیم منصوری: یه مشکلی پیش اومده ،بچه هایی که هر ساله پکیج برای راهیان نور درست میکردن الان نمیتونن درست کنن ،گفتم بیاین اینجا تا یه فکری بکنیم ببینیم چیکار باید بکنیم سارا: ببخشید من و آیه اسممونو واسه این سفر خط زدیم منصوری:عه چرا؟ سارا:خوب نمیتونیم بیایم دیگه ( با حرف سارا خندم گرفت، به منصوری نگاه کردم) - درسته که نمیتونیم بیایم ولی پکیج و درست میکنیم منصوری یه لبخندی زد: خدا رو شکر ،من تنها امیدم شما بودین - خوب حالا باید چیکار کنیم منصوری: باید برین بسیج برادران اونجا آقای هاشمی کمکتون میکنه با شنیدن اسم هاشمی اخمام رفت تو هم ،یه روزه اومده کل کارو سپردن بهش سارا: باشه ،چشم با سارا از اتاق بیرون رفتیم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
عليكَ مِني السَلام سَلامَ عاشِقٍ مُنتَظر، لَيسَ لَهُ في الحِياةِ سِواكَ أمَل سَيدي ياصاحِبَ الزَمانْ.. سلام بر عاشق منتظری که جز تو امیدی به زندگی ندارد..❤️🌱
😊 يَا أَبا عَبْدِ اللّٰهِ، يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الصَّادِقُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛💚 @modafehh
📌شنبہ ناهار: پیامبر خوبی ها؛ حضرت رسول الله (سلام و صلوات خدا بر او باد) شـام: آقا جانم حضرت امیر المومنین؛ (درود خـدا بر او باد)   ╔═🍃❤════╗ @modafehh ╚════🍃❤═╝
تو خودت هر دری رو که صلاح میدونی برای من باز کن... # خدای مهربانم من‌‌به‌تو‌قلبا‌ایمان‌دارم♡ @modafehh
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 📗 🥀 🕯 اوضاع مصر(پایان) زمانی که خبر محمد و مصر به واسطه عمرعاص به امام رسید، حضرت بر منبر رفت و برای مردم خطبه خواند: خدا را بر آنچه مقرر ساخته و مقدور فرموده و مرا گرفتار شما کرده ، سپاس می‌گویم؛ شما مردمی هستید که وقتی به شما فرمانی می‌دهم اطاعت نمی‌کنید و وقتی فرا می‌خوانم اجابت نمی‌کنید؛ اف بر شما؛ ای کاش مرگ من فرا رسد و میان من و شما جدایی بیفتد که من از همراهی شما بیزارم؛😔 بدانید که را و تصرف کردند و به رسید. به خدا قسم من نسبت به سختی آگاهم ، قدم در راه می‌گذارم و موارد خطر را می‌شناسم؛ اما شما را با بلند و آشکارا ندا دادم و از شما یاری خواستم ، ولی شما سخن مرا نمی‌شنوید و فرمان مرا اطاعت نمی‌کنید؛ شما کسانی هستید که نه به یاری شما می‌توان انتقام گرفت و نه با پایمردی شما می‌توان به مقصودی رسید؛ ۵۰ و چند روز شما را به یاری برادرتان دعوت کردم اما شما مثل که لب‌هایش شکافته باشد و از خستگی بنالد ، نالیدید و مثل کسی که هیچ قصد جهاد با دشمن ندارد نمی‌خواهد ثوابی برای خودش بیاندوزد به زمین چسبیدید. آیا این شگفت آور نیست که مشتی مردم بی‌سروپا را فرا می‌خواند و آنها اجابتش می‌کنند و آنها را در هر سال یک یا دو یا سه بار به هرجا که بخواهد می‌فرستد، اما زمانی که من شما را فرا می‌خوانم ، شما یا در خانه‌های خود می‌نشینید و یا از دور من متفرق می‌شوید و از سرپیچی می‌کنید. @modafehh
زینب حضرت ارباب به دنیا آمد ✨
به وصل خود دوایی کن دل دیوانۀ ما را
تو باب حاجاتی.mp3
14.68M
🔊 | 📝 تو باب حاجاتی تو نور مشکاتی 👤 حاج‌سیدرضا 🌺 ویژه ولادت @modafehh
یکشنبه: نهار: مادرجان، حضرت زهرا(درود خدا بر او باد) شام: غریب مدینه، امام حسن مجتبی(درود خدا بر او باد) شهید‌حمید‌سیاهکالی‌مرادی ╔═🍃❤════╗ @modafehh ╚════🍃❤═╝