eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 📗 🥀 🕯 غارت و شبیخون های معاویه(۷) وقتی به صنعا رسید که حاکم صنعا بود از آنجا فرار کرد اما جانشین عبیدالله بود با جنگید و تا جایی که توان داشت در مقابل او مقاومت کرد اما بالاخره شکست خورد و به دست کشته شد و بدین ترتیب وارد صنعا شد. عده‌ای از پیش او آمدند اما او همه را از پیر و جوان بدون استثنا کشت فقط یک نفر توانست فرار کند و خبر کشته شدن آنها را برساند. بُسر سپس به رفت در آنجا امیرالمومنین زندگی می‌کردند ، با آنها جنگید و آنها را شکست داد و عده‌ای از آنها را به طرز وحشتناکی کشت ، و بعد آن دوباره به صنعا برگشت. فردی بود ولی با نیرنگ خود را از دوستان و نزدیکان امام معرفی کرده بود. او بعد از غارات ، از پیش امام جدا شد و به محل زندگیش یعنی یمن رفت. در آنجا نامه‌ای به نوشت و گفت: نیمی از مردم هم نظر تو هستن پیش ما بیا و در نامه‌اش ۱۰ هزار دینار به او داد. چون وارد حضرموت شد ، به استقبال او رفت به او گفت: چه می‌خواهی بکنی؟ بُسر گفت: می‌خواهم مردم اینجا را بکشم! گفت: رو بکش که با کشتن او انگار یک چهارم از شیعیان امیرالمومنین را کشته‌ای. با دشمنی دیرینه‌ای داشت. قلعه محاصره و به او حمله کرد و در نهایت را گردن زد. @modafehh
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 📗 🥀 🕯 غارت و شبیخون های معاویه(۹) از رفت و وقتی شنید که سپاه دنبال اوست راهش را عوض کرد و از راهی که از آنجا آمده بود ، برنگشت. مردمی که در راه‌ها بر سر آب جمع می‌شدند از روبرو شدن با او اجتناب داشتند و به خاطر ظلم‌هایش از او فرار می‌کردند. از تغییر مسیر برگشت خبردار شد و دنبال او رفت تا او را از سراسر بیرون راند و در نیز به دنبال او رفت. وقتی توانست او را به طور از بیرون کند در (منطقه‌ای بین یمن و مکه) مدتی اقامت کرد ، تا خود و یارانش استراحت کنند. در این بین ، در بین آشوبی برپا شد. ظاهرا پس از آنکه اخبار به کوفه رسید و مردم امنیت خود را در خطر جدی دیدند ، یکدیگر را برای امام برای مقابله با ملامت کردند و بر آن شدند که از امام بخواهند تا نیروی کمکی برای بفرستد تا او بتواند کار و لشکرش را یکسره کند اما با این پیشنهاد مخالفت فرمودند و آنها را به رفتن به با فراخواندند و گفتند: من کسی را برای جنگ با فرستاده‌ام که باز نمی‌گردد مگر اینکه یکی از آن دو دیگری را یا ، از این جهت خیالم از او راحت است ، ولی خواسته من از شما این است که زمانی که شما را به جنگ و اهل شام فرمان می‌دهم و به آن فرا می‌خوانم کنید. مردم سخن امام را تایید کردند و هر کدام چیزی می‌گفت و به ندای امام می‌گفتند. تا اینکه ... @modafehh