eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
امام‌ صادق علیه السلام؛ 🌹هر کس صبحگاه این را بخواند از یاوران قائم ما باشد ، @modafehh
امام‌ صادق علیه السلام؛ 🌹هر کس صبحگاه این را بخواند از یاوران قائم ما باشد ، @modafehh
امام‌ صادق علیه السلام؛ 👈هر کس #چهل صبحگاه این #عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد ، #دعای_عهد #چهله @modafehh
امام‌ صادق علیه السلام؛ 👈هر کس #چهل صبحگاه این #عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد ، #دعای_عهد #چهله 🌷 @modafehh
امام‌ صادق علیه السلام؛ 👈هر کس صبحگاه این را بخواند از یاوران قائم ما باشد ، 🌷 @modafehh
امام‌ صادق علیه السلام؛ 👈هر کس #چهل صبحگاه این #عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد ، #دعای_عهد 🌷 @modafehh
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 📗 🥀 🕯 اوضاع حکومت مصر (۴) جاسوسان خبر انتصاب به را به معاویه رساندند. این خبر برای معاویه خبر بدی بود چون می‌دانست که اگر مالک فرماندار مصر شود کار او سخت‌خواهد بود. به همین جهت پیغامی به یکی از مورد اعتمادش فرستاد و به او گفت: مالک اشتر به فرمانداری مصر مامور شده اگر بتوانی ما را از دستش راحت کنی تا زمانی که من زنده ام و تو زنده هستی از تو مالیات نمی‌خواهم و پس چاره‌ای بیندیش. مالک از کوفه بیرون آمد و به سمت مصر رفت تا به رسید. مامور معاویه خودش را در آنجا به مالک رساند و او را به منزلش دعوت کرد و به او غذا داد و پس از غذا برای او آورد که در آن ریخته بود. وقتی مالک آن شربت را نوشید، شد و به رسید. زمانی که خبر شهادت مالک به معاویه رسید او گفت: علی بن ابیطالب دو دست توانا داشت یکی در جنگ صفین بریده شد ( ) و دیگری امروز ( ) امیرالمومنین🏴 در شهادت مالک اشتر فرمودند:همه ما از خدا هستیم و به سوی او باز می‌گردیم. خدایا می‌دانم که مالک اکنون در نزد توست،مرگ او یکی از است. خدا مالک را رحمت کند که به خودش وفا کرد. خداوند چه خوبی‌هایی به مالک داده بود، مالک، چه مالکی؛ اگر کوه بود کوه عظیمی بود اگر سنگ بود سنگ سختی بود. برای کسی باید گریست آیا کسی مثل مالک پیدا می‌شود!! بعد از این خبر تا چندین روز نشان غم و مصیبت در چهره امام پیدا بود. @modafehh
🥀 ✨شهید بابایی دانشگاه سیار بود سالگرد شهادت سرلشکر بسیجی آمده بود قزوین ، گوشه دنج در کنار مزار شهید نشسته بود و چشم از آرامگاه بابایی برنمی‌داشت.از اصفهان آمده بود ، ۸۵ سال داشت. باید زیر بازوهای پیرمرد را می‌گرفتند تا حرکت کند. می‌گفت من عاشق بابایی هستم ، تا دو سال پیش هر دو ماه یک بار از اصفهان می‌آمدم سر مزارش و با او درد و دل و گفتگو می‌کردم. اما دو سال است توان مسافرت ندارم باید کسی باشد تا با او بیایم.با خودم کردم تا زمانی که خدا عمر داد هر سال حداقل سالگرد شهید در کنارش باشم. می‌گفت:« این عکس را زیر گرفتیم آن روزها ما در بودیم من توی آبدارخانه بودم و عباس توی آسمان‌ها اما هر وقت می‌آمد پایین به من سر می‌زد ، کنارم می‌نشست یک لقمه نان خالی آن هم نان خشک را سرپایی می‌خورد و می‌رفت. می‌گفتم: بنشین حداقل یک غذای درست و حسابی بخور! اما میگفت: بچه‌ها توی جبهه‌ها خیلیی‌هاشان همین نان خشک را هم به زور گیر می‌آورند و می‌خورند.» یک روز که آمد ، باران حسابی او را خیس کرده بود و همه لباس‌هایش گلی شده بود، هر کاری کردم لباس‌هایش را درآورد تا برایش بشورم قبول نکرد . می‌گفت: افراد باید کارهاشان را خودشان انجام دهند. هر وقت اسم می‌آمد ، تمام بدنش می‌لرزید. جانش را برای و می‌داد. او همه چیزش درس بود؛ از حرف زدن تا غذا خوردنش ، رفتارش با بقیه بچه‌ها؛ یک دانشگاه بود؛ یک دانشگاه سیار برای همه : حسن شکیب‌زاده