ولادت حضرت خیرالبشر (ص) و امام جعفر صادق (ع)
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
شدم به صحبت شب های ارغوانی خوش
چنان که چای شد از رنگ زعفرانی خوش
بلای جان منی و خریدمت یک جا
رقیب تا شود از این بلای جانی خوش
ز خویش رفت ز شوق تکلم دلبر
کلیم بس که شد از ذوق «لن ترانی» خوش
دمد ز پیرهن تو هزار یوسف مصر
اگر گسیل کنی یک دو کاروانی خوش
چو پیر شد دو لبش آستان میکده است
کسی که بوده به پیمانه در جوانی خوش
خوشی کجاست به جز عشق بازی ازلی
نگه به صورت احمد فقط به عشق علی
اسیر صادقم و مستمند پیغمبر
به دست جعفرم و پای بند پیغمبر
بریده اند به جسمم قبای غم ها را
نوشته اند دلم را نژند پیغمبر
ز بند بند وجودم فقط علی خیزد
چنان که می رسد از بند بند پیغمبر
ز پای جعفر، دستم نمی شود کوتاه
قسم به قامت و قدّ بلند پیغمبر
شراب فقه ششم را به میل می نوشم
برای بوسه ز لب های قند پیغمبر
مرا به دشت معاصی کسی شکار نکرد
ولی گرفت دلم را کمند پیغمبر
ز مرتضی به نبی و ز مصطفی به علی
پناه می برم امشب به حکم لم یزلی
معنی زنجانی
🌴 @ModamQom
هر که دانست که منزلگه معشوق کجاست
مدعی باشد اگر بر سر پیکان نرود
سعدی
🌴 @ModamQom
بالابلند سر بهفلکسای دلنواز
ای رایت شکوه من، ای کوه سرفراز
ای قلّۀ رفیع شهیدان راه عشق
ای خاک نورپرورِ با عرش همتراز
ای پهنۀ وسیع و کریمت به روی ما
آغوش باز و ناز خداوند بینیاز
تو زادگاه عشقی و سرچشمۀ هنر
پرتو فکنده بر دلت آیینههای راز
جان مرا که مستیاش از هوش برده است
سبز و سپید و سرخ تو سجّادۀ نماز
گاهی چهقدر رنجه و دلخون و خستهای
از جهل و بیمرامی یاران رنگباز
گاهی چهقدر زخم نشسته به جان تو
از خدعههای دشمنِ دونِ زباندراز
صد دشت بیقرار شقایق دمیده است
هر جا که دیده است دلت داغ جانگداز
از بیکرانههای خزر تا خلیج فارس
بادا بریده دست زبونان فتنهساز
ای آب خورده ریشهات از برکۀ غدیر
ای سرو سربلندِ همیشه در اهتزاز
هرچند شب گرفته زمان و زمانه را
صبح از کرانههای تو خواهد دمید باز
#مبین_اردستانی
#برای_ایران
@shahrestanadab
🌴 @ModamQom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(۱)🔻سلام علیکم (سلام صبحگاهی)
روانشاد حسن کسائی نوازنده بزرگ نی که معرفی وی در این مقال نمیگنجد، در این مجلس از الهامات موسیقایی خود از گفتارهای روزمره صحبت میکند، همانطور که شاعر گفتارهای موزون را از دل روزمرگیها بیرون میکشد و آنرا خیالانگیز میکند. موسیقی هم این اشتراک را با ادبیات دارد. زادهی خلاقیتها و اندیشههاست و در بطن ساختارهای فرهنگ ایرانی اینگونه آفرینش میکند. قطعه معروف 《سلام صبحگاهی》 که سالها رادیوی سراسری صبحها آن را پخش میکرد از آثار مشهور حسن کسائی است.
آهنگ در دستگاه چهارگاه است.
🌴 @ModamQom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(۲)🔻ننه
ردیف آوازی گونهی خاص موسیقی ایرانی است، در موسیقی کلاسیک اروپایی آکاپلا یا کانتابیله میگویند. با آواز ایرانی نمیتوان ضرب زد و متر مشخصی ندارد، اما فواصل مشخصی دارد. آواز یا نغمه، برگرفته از فرهنگ فولکلور ایرانی است، چیزی که باعث شد بخش قابل توجهی از گنجینهی ادبیات ایرانی سینه به سینه حفظ شود و بهدست ما برسد، آوازهای ایرانی تا صدسال پیش هرگز نوشته نشده بودند و فقط در حافظه مردم بود، در روضهها، در تعزیهها، در معرکهها، نقالیها و... رواج داشت تا به امروز و به دست هنرمندان معاصر رسید، اینجا یک نمونه این اقتباس را حسن کسائی میگوید.
آواز در دستگاه همایون است.
🌴 @ModamQom
ای کبک خوشخرام کجا میروی بایست
غرّه مشو که گربهی زاهد نماز کرد
حافظ
#سالن_مطالعه
#خوابگاه
🌴 @ModamQom
فرخیسیستانیخزان.m4a
2.56M
🍁 منم ز یار جدا مانده و درخت از بار
شعر: فرخی سیستانی
گوینده: فخری نیکزاد
موسیقی متن: جواد معروفی
🍂
پ.ن: هنر یعنی آنکه فریادهای شاعرانه یک هنرمند از هزارسال پیش از پشت قرنها بهدست ما برسد و هنوز تازگی داشته باشد.
🌴 @ModamQom
RahAvard,Kasraee[ExtAudio].mp3
2.67M
《رهآورد》🍂
تمامِ راه خفته را به پا و سر دویدهام
صلابت و شکوه کوههای دور
نگاهِ دشت های سبز
تلاشِ بالها
شکاف و رویش زمین پرورنده با من است
گلِ هزارْ باغِ خنده با من است
طلوعِ آفتاب بر ستیغ
برای دیدن گوزنهای تیزْتَک
ز صخره ها به سنگها پریدهام
فرازِ آبرُفتها
که آبیِ بنفشهها ستارهای است
چکیده بر گلیمِ وحشیِ علف
نفسزنان و خسته چترِ بیدِ واژگونه را
به روی سر کشیدهام
تولّدِ بهار را
بهروی دستهای جنگلِ بزرگ دیدهام
ز سینه ریزِ رنگرنگِ تپهها
شکوفههای نوبرانه چیدهام
کنون برابر تو ایستادهام
یگانه بانویِ من، ای سیاهپوش، ای غمین
که مژده آرمت
بهارِ زیر و رو کننده میرسد
نگاه کن ببین
غمت مباد و داغ دوریات مباد
که لالهها به کوه روشنند و رنگ بستهاند
که خارهای سبز سرکشند
دمی کنار این دریچه بالهای باز را در آسمان نظاره کن
ببین که لانهها دوباره از پرندگان تهی است
ببین کسی به جای خویش نیست
اگر به صبر خو کنی
اگر که روزهای وصل را
به پردهی همین شبِ سپیده نارسیده جستجو کنی
بیارمت نویدهای سرخگونهای
که من ز چرخْریسَکِ نهفته در پناهِ شاخه ها و مِه
به قعرِ درهها شنیدهام
شعر و خوانش: سیاوش کسرایی
🌴 @ModamQom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 نزار قبانی (شاعر معاصر عرب)
*
نزار توفیق قبانی (۲۱ مارس ۱۹۲۳ - ۳۰ آوریل ۱۹۹۸)
دیپلمات، شاعر، نویسنده و ناشر سوری بود. سبک شعری او ترکیبی از سادگی و ظرافت در کاوش موضوعات عشق، اروتیسم، فمینیسم، دین و ناسیونالیسم عربی میباشد. شاعری است که با شعرهای عاشقانهاش مشهور است؛ زن و عشق موضوع اصلی شعر قبانیاند.
*
نزار قبانی شاعر بزرگ جهان عرب در سال 1923 در دمشق در سوریه به دنیا آمد. به اعتقاد بسیاری از منتقدان و صاحبنظران شعر عرب نزار قبانی چه از نظر قالب شعری و چه از نظر محتوای شعری یکی از پدیدههای شعر نو است. ازآنجاییکه بیشتر اشعار او مربوط به عشق زمینی است. به همین دلیل او را «شاعر زن و عشق» لقب دادهاند. شعرهای قبانی به چندین زبان در دنیا ترجمه شدهاند و طرفداران زیادی دارد. دكتر «شفیعی کدکنی» در كتاب شاعران عرب آورده است: «چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه از شعرش خوشمان بیاید یا نه قبانی پرنفوذترین شاعر عرب است.»
*
🎥 شعر «قرار» به معنای تصمیم یکی از عاشقانهترین شعرهای نزار قبانی که در شعرخوانی برای پزشکان عرب مقیم کلیولند میخواند.
🌴 @ModamQom
51.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نزار در کتاب داستان من و شعر مینویسد: «بیشتر اشعارم را به سفر مدیونم اگر مانند میخ خیمه در خاک وطنم فرو مانده بودم چهرهٔ شعرم به چه حالتی درمیآمد.» و «ازدمشق دور افتادم. زبانهای دیگری آموختم. اما الفبای دمشقیام چسبیده به انگشتان، گلو و جامههایم. همان کودکی ماندم که آنچه در باغچههای دمشق از نعناع، نیلوفر و نسترن بود، هنوز در کیف دستی خود دارد. در هر مهمانخانهٔ جهان که رفتم دمشق را با خود بردم و با او روی یک تخت خوابیدم.»
بخشی از شعرهای نزارقبانی برای همسرش بلقیس الراوی (همسرش) سروده شدهاست.
بلقیسالراوی/ بلقیسالراوی/ بلقیسالراوی / ضرباهنگ نامش را دوست داشتم/ پناه میجستم به نواختنش
و میهراسیدم از چسبانیدن نام او به نام خودم/ چون وحشت از گلآلود کردن آب دریاچه و ناساز کردن سمفونیای زیبا.
همسر او سرانجام در جلوی سفارت عراق دربیروت به دلیل بمبی که در ماشینش گذاشته شده بود، کشته شد.
🎤 این قصیده بلقیس، اثر بلند و معروف اوست که باصدای خودش میخواند.
🌴 @ModamQom
🍁❄️
خبر رسید که پاییز رو به پایان است
چه دلخوشید؟ که این اول زمستان است!
تو ای خزان زده جنگل، مخوان سرود سرور
صبور باش که فصل درخت سوزان است
نبود و نیست مرا همدمی که این جنگل
نه جنگل است، که انبوه تک درختان است
چه گریهها که نکردند ابرها تا صبح
به پشت گرمی این غم که ماه پنهان است!
هوای هیچ دلی پرس و جوی دریا نیست
مدار پرسه این جویها خیابان است
محمد مهدی سیار
تصویر: پشت بام کتابخانه دانشگاه
🌴 @ModamQom
🌴 کانون ادبی مُدام برگزار میکند
⚜️ قرار است شِعرِ تَرِ خوب بشنویم.
🔻همایش ادبی-آئینی پرچینی از خیال
🔷 مهمان ویژه: سعید بیابانکی
🔸 مجری کارشناس: سیدمحمدجواد شرافت
🔅 شعرخوانی دانشجویان دانشگاه قم
🎭 اجرای گروه تئاتر نیمرخ دانشگاه
برگزاری مسابقه و جوایز ویژه
🔹 قرارِ ما دوشنبه ۵ دیماه ساعت ۹:۳۰
تالار شیخ مفید دانشگاه قم
ارسال آثار آئینی جهت داوری و اجرا در همایش به ادمین کانال زیر:
🌴 @ModamQom کانون ادبی مُدام
🔹به دلیل محدودیت ظرفیت سالن و تدارک پذیرایی، حضور درهمایش، فقط به شرط ثبتنام از طریق لینک زیر امکان پذیر است:
http://sarvestan.qom.ac.ir/Registering/RegisteringForm/201
هدایت شده از کانال رسمی دانشگاه قم
📸 گزارش تصویری
🔹 همایش ادبی پرچینی از خیال
🔸روابط عمومی دانشگاه قم
@university_of_qom
⚜ ۸ دیماه تولد فروغ فرخزاد...
🔹
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد...
🔹
...من از کجا می آیم ؟
به مادرم گفتم : ( دیگر تمام شد )
گفتم : ( همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می افتد
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم . )
سلام ای غرابت تنهایی
اتاق را به تو تسلیم می کنم
چرا که ابرهای تیره همیشه
پیغمبران آیه های تازهٔ تطهیرند
و در شهادت یک شمع
راز منوری است که آن را
آن آخرین و آن کشیده ترین شعله خوب می داند .
ایمان بیاوریم
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
ایمان بیاوریم به ویرانه های باغ تخیل
به داسهای واژگون شدهٔ بیکار
و دانه های زندانی .
نگاه کن که چه برفی می بارد ...
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود ، آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
و سال دیگر ، وقتی بهار
با آسمان پشت پنجره همخوابه می شود
و در تنش فوران می کنند
فواره های سبز ساقه های سبکبار
شکوفه خواهد داد ای یار ، ای یگانه ترین یار
ایمان بیاوریم به آغازِ فصلِ سرد...
فروغ فرخزاد
🌴 @ModamQom
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقۀ چاهی
در انتهای خود به قلب زمین میرسد
و باز میشود به سوی وسعت این مهربانی مکرّر آبیرنگ
یک پنجره که دستهای کوچک تنهایی را
از بخشش شبانۀ عطر ستارههای کریم
سرشار میکند
و میشود از آنجا
خورشید را به غربت گلهای شمعدانی مهمان کرد
یک پنجره برای من کافیست...
#فروغ_فرخزاد
#شعر_پنجره
#زادروز_فروغ
@shahrestanadab
@ModamQom
برای من ای مهربان چراغ بیاور... 🏮
💡 امروز هشتم دیماه تولد فروغ فرخزاد است و چند نکته نسبتاً مغفول:
یکم، تاثیر عمیق ولی نادیده گرفتهشدهٔ فروغ بر هنرمندان مذهبی ایران.
شاید در میان همه شاعران، بیشترین تاثیر را قیصر امینپور از فروغ گرفته باشد. تاثیری کاملا مشهود و غیر قابل کتمان. نباید پیِ جای پای فروغ در شعر قیصر گشت فروغ میان شعرهای قیصر در حال دویدن است. این به معنای کاستی قیصر نیست. این دو نبوغ متعالی در امتداد همند.
دومین کسی که در میان به قولی حزباللهیها تاثیری زیادی از فروغ گرفته مرتضی آوینی است. کافیست لحن روایت فتح را با لحن خانه سیاه است مقایسه کرد. این را اگر اشتباه نکنم در مستند انحصار ورثه بود که به خوبی نشان داده بود.( هرچند عبارات بالا را میگویم و میآیمش از عهده برون ولی لازم است به طور علمی راستی آزمایی شود)
دوم، تاکید بیمعنا بر جسمانیت در شعر فروغ است. فروغ مثل ویتگنشتاین دو چهره متفاوت و شاید سه چهره.
فروغ متقدم فروغِ اسیر و دیوار است و فروغ متاخر فروغِ تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد. عصیان(بندگی) نیز فروغ در حال دگرگونی و تطور را نمایندگی میکند. فروغ میانه.
فروغ در آثار ابتدایی شاعری متوسط و مبتدی است گرچه رگههای نبوغ مشهود است. رگههای به قولی جسمانی هم مربوط به همین دوره است.
اما در آثار متاخر یعنی تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد در همه وجوه شعر چه زبان و خیال و وزن و چه اندیشه در یک سیر آرام از فروغ متقدم کاملاً فاصله میگیرد و آن رگههای به قولی جسمانی رنگ میبازد و معنویت پررنگی که شخصی فروغ و کم سابقه در بین شاعران در شعر او ظهور مییابد. حتی در همان دوره ابتدایی هم که توهمسازِ تصورِ جسمانیت در شعر فروغ شده شعر در برابر خدا را داریم که اگر کسی نداند فکر میکند مناجات نماز شب آیت الله بهجت است.
آخر کدام گاوی میتواند ترانه درخشان علی کوچیکه را در تولدی دیگر تفسیر مادی کند؟
فروغ در تنها صداست که میماند به وضوح در برابر عشق جنسی موضع گرفته است. حالا اگر کسی در مواجهه با کلماتی چون پستان و بوسه و متعلقات دیگر، آب از لک و لوچهاش آویزان میشود مشکل شعر فروغ نیست. چه میشود کرد؟؟ بعضی مشامها به بوی گمیز عادت کردهاند.
سوم، از مضاحک روزگار ما و حقیقتا از مضاحک تاریخ، سانسور کردن برخی ابیات از دیوان فروغ و نقطه نهادن به جای آن است. من هر چه نگاه میکنم چیز خاصی نمیبینم. اگر به این چیزهای معمول و انصافاً غیراروتیک بخواهیم گیر بدهیم دیوان امام خمینی باید یک مصرع در میان نقطهچین شود.
🖋هادی داوودآبادی
@Hadi_Davoodabadi
🌴 @ModamQom
کانون ادبی مدام
برای من ای مهربان چراغ بیاور... 🏮 💡 امروز هشتم دیماه تولد فروغ فرخزاد است و چند نکته نسبتاً مغفول:
در برابر خدا...
از تنگنای محبس تاریکی
از منجلاب تیره این دنیا
بانگ پر از نیاز مرا بشنو
آه، ای خدای قادر بی همتا
یکدم ز گرد پیکر من بشکاف
بشکاف این حجاب سیاهی را
شاید درون سینه من بینی
این مایه گناه و تباهی را
دل نیست این دلی که بمن دادی
در خون طپیده، آه، رهایش کن
یا خالی از هوا وهوس دارش
یا پای بند مهر و وفایش کن
تنها تو آگهی و تو میدانی
اسرار آن خطای نخستین را
تنها تو قادری که ببخشائی
بر روح من، صفای نخستین را
آه، ای خدا چگونه ترا گویم
کز جسم خویش خسته و بیزارم
هر شب بر آستان جلال تو
گوئی امید جسم دگر دارم
از دیدگان روشن من بستان
شوق بسوی غیر دویدن را
لطفی کن ای خدا و بیاموزش
از برق چشم غیر رمیدن را
عشقی بمن بده که مرا سازد
همچون فرشتگان بهشت تو
یاری بمن بده که در او بینم
یک گوشه از صفای سرشت تو
یکشب ز لوح خاطر من بزدای
تصویر عشق و نقش فریبش را
خواهم بانتقام جفاکاری
در عشق تازه فتح رقیبش را
آهای خدا که دست توانایت
بنیان نهاده عالم هستی را
بنمای روی و از دل من بستان
شوق گناه و نفس پرستی را
راضی مشو که بنده ناچیزی
عاصی شود بغیر تو روی آرد
راضی مشو که سیل سرشکش را
در پای جام باده فرو بارد
از تنگنای محبس تاریکی
از منجلاب تیره این دنیا
بانگ پر از نیاز مرا بشنو
آه، ای خدای قادر بی همتا
فروغ فرخزاد
🌴 @ModamQom
🔹
گنجشک، در تمام زمستان،
ز اشتیاق
از بس که بهر باغ و بهار انتظار دید
گلهای نقش کاشی مسجد را
در نیمههای دی
صبحِ بهار دید.
م.سرشک (محمدرضا شفیعیکدکنی)
🌴 @ModamQom
خارست به زیر پهلوانم
بی روی تو خوابگاه سنجاب
سعدی
▪
🐿 تصویر سنجاب در بستر گرم و نرم در خواب خوش زمستانی
🌴 @ModamQom
❄️
هرگز کسی نداد بدینسان نشان برف
گویی که لقمهایست زمین در دهان برف...
گر قوّتم بدی ز پی قرص آفتاب
بر بام چرخ رفتمی از نردبان برف...
#برف
#کمالالدین_اصفهانی
🌴 @ModamQom
❄️
هوهو زنان بیا، نفست حق!
پیر سپیدجامهٔ رقصان!
ای برف! ای شگرف!
آن کثرت همیشگی شیء و رنگ را
یکباره از بسیط زمین پاک کردهای
کولاک کردهای!
#برف
#محمدمهدی_سیار
🌴 @ModamQom
❄️
عبور گندم از زمستان
ایستاده
«ابر و
باد و
ماه و
خورشید و
فلک»، از کار
زیر این برف شبانگاهی
بدتر از کژدم،
می گزد سرمای دی ماهی
کرده موج برکه در یخ برف
دست و پای خویشتن گم
زیر صد فرسنگ برف،
اما
در عبور است از زمستان دانه گندم.
#م.سرشک
🌴 @ModamQom
▫️ #حافظ
ـــــــــــــــــــــــ
ناامنی و نیاز
[تأثیر اقلیم و جغرافیا در پرورش شخصیّت ایرانی]
▪️عاملی که در پرورش شخصیت ایرانی تأثیرگذار بوده، اقلیم و جغرافیاست. یک سرزمین خشک، پیوسته سر مردم خود را به جانب آسمان به بالا نگاه میدارد، که از او انتظار باران داشته باشند، و این امر آنان را در حال چشم به راه بودن قرار میدهد. چنین مردمی سرنوشت خود را در دست آسمان میبینند که سال خوبی به آنان ارزانی دارد. این، به صورت یک « نیاز » ذاتی در میآید. ایرانی همواره با این دو حالت سروکار داشته:
ناامنی و نیاز.
و چنانکه میبینیم ادبیّات فارسی دری سرشار است از بازتاب این دو حالت.
آنهمه غلو، اوج گرفتن، پیچیدن به پای طبیعت، بیقراری، به گل و سبزه و چشمه و هامون متوسل شدن؛ نوعی استغاثه به درگاه آسمان است، تا به فریاد زمین برسد.
حافظ که بیش از دیگران در عمق روح ایرانی نفوذ کرده است، این کلمهٔ «نیاز» را در تمام بُعد دور و درازش به کار میبرد:
«نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند»،
« که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز»،
«نیازی عرضه کن بر نازنینی» این «نیاز» وسیعتر از آن است که به یک «معشوق» منحصر بماند. ندائی درونی است به کل دستگاه آفرینش که کارکرد اقلیم، یکی از نمودهایش میتواند باشد.
لفظ «تشنه» نیز با همان حدّت ادا میشود. «در لب تشنهٔ ما بین و مدار آب دریغ»،
«تشنهٔ بادیه را هم به زلالی دریاب»،
«رندان تشنهلب را جامی نمیدهد کس».
در مقابل نیاز کلمهٔ فیض قرار میگیرد. «چون آبروی لاله و گل فیض حسن توست»، «در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود»، «به فیض جرعهٔ جام تو تشنهایم ولی... »
کمبود آب با فراوانی آفتاب همراه است. اندیشهٔ ایرانی پروردهٔ سرزمینی است که خورشید بر آن استیلا دارد. بیجهت نیست که شاهنامه آن را «خورشید فرمانروا» میخواند، و در شاهنامه همهٔ کردارهای بزرگ با دمیدن آفتاب آغاز میشود.
ایران گهوارهٔ «مهرپرستی» است، و حافظ خورشید را به درون خانه میآورد، و در تلألوء جام بازتاب میدهد:
« خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد!...».
اما از سوی دیگر، تابش تند آفتاب تشنگیانگیز هم میشود. در مجموع، این حالت هجر و فراق و محرومی و عجز و طلب که زبانزد غزل فارسی است، از همین معنا سرچشمه میگیرد، و در کنار آن انتظار و امید و مژده و دیدار نیز هست، و نشاندهندهٔ آن است که طی هزار سال، امید و نومیدی و گشاد و بَست، دوش به دوش، بر روح ایرانی حکمفرما بوده.
خورشید در حالت دوگانهٔ خود بر این کشور چیرگی داشته: یکی روشنائی و گرمی، و دیگری تفّ، یعنی حرارت خشککننده. موضوع نیاز و عطش، گذشته از شعر در سایر شاخههای هنری و عقیدتی نیز راه یافته است.
مگر نه آن است که سقّاخانه، آبدان، نذرِ آب، جزو مناسک درآمده و دهها مَثَل و حکایت آن را همراهی میکند؟
تأمل در حافظ؛
[بررسی هفتاد و هفت غزل در ارتباط با تاریخ و فرهنگ ایران]
زندهیاد استاد محمدعلی اسلامی ندوشن
صص ۲۹–۲۸
🌴 @ModamQom
Farhad Mehrad - Barf (128).mp3
4.44M
🌨 برف
❄️ شعر از نیما یوشیج
🔹 باصدای روانشاد فرهاد مهراد
🌴 @ModamQom
☃
از عرش خدا، شعر شگرفی آورد
از آن همه راز، چند حرفی آورد
آن پیر سپیدجامهٔ دریادل
آن ابر، دمشگرم! چه برفی آورد...
میلاد عرفانپور
#دانشگاه
@erfanpoor
🌴 @ModamQom