eitaa logo
کانون ادبی مدام
205 دنبال‌کننده
253 عکس
85 ویدیو
9 فایل
💠 کانون ادبی هنری مُدام🔅 🔹️دانشگاه قم🔹️ MDM-UQ 🔸️ 🌴 خیال‌انگیز و شورانگیز، مدام؛ اینجا صدا از ژرفای دل، صحبتی روح‌افزا و بهجت‌انگیز از هنر و ادبیات است، این آیینه‌خانه نامش مدام است... 🔸️ روابط عمومی و ارسال آثار: @Modam_uq دبیر: @NimaShokravi
مشاهده در ایتا
دانلود
دهم تیرماه، روز بزرگداشت شاه‌شاعر سبک هندی، میرزا محمدعلی صائب تبریزی کمند عالمِ بالاست مصرعِ صائب به این کمند ز قید زمانه بیرون آی 🌴 @ModamQom
"عنوان"! بسی بلند است معراجِ فکرِ صائب کی می توان رسیدن جایی که او رسیده
Laurence Ipsum - Two Plus Four.mp3
7.6M
شعرآهنگ • Laurence Ipsum - Two Plus Four (In Persian: دو به اضافه‌ی چهار ) آرزوی دل‌ْ چو اشک از چشمِ ما افتاده است مُدّعا چون سایه‌ای در پیشِ پا افتاده است چون خَطِ پرگار، عُمری شد که سَر تا پا خَمیم ابتدای ما به فکرِ انتها افتاده است! • بیدل دهلوی کلیات ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی، خال‌محمد خسته و خلیل‌الله خلیلی 🌴 @ModamQom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیزدهم تیرماه، سالگرد درگذشت محمد معین (۱۲۹۷-۱۳۵۰) 🌴 @ModamQom
هفدهم تیر، روز بزرگداشت محتشم کاشانی 🌴 @ModamQom
گفتی که رفته‌رفته چو عمر آیمت به سر عمرم ز دیر آمدنت رفته‌رفته رفت 🌴 @ModamQom
هر گل که به‌باغ آید می‌بویم و می‌گویم درپای تو میرم من، تو بوی کسی داری! 📖 تذکره هفت اقلیم
شبلی گفت: تصوّف از سگی آموختم که وقتی بر در سرایی خفته بود. خداوندِ سرای بیرون آمد، و آن سگ را می‌راند، و سگ دیگر باره باز ‌می‌آمد. شبلی گفت: چه خسیس¹ باشد این سگ، وی را می‌رانند و همچنان باز می‌آید. ربّ‌العزة آن سگ را به آواز آورد تا گفت: ای شیخ، کجا روم که خداوندم اوست! از دوست به صد جور و جفا دور نباشم ور نیز بیفزاید، رنجور نباشم زیرا که من او را ز همه کس بگزیدم ور زو به کسی نالم، معذور نباشم 📕بگشای راز عشق، گزیدهٔ کشف الاسرار میبدی، انتخاب و توضیح دکتر محمدامین ریاحی، چاپ دوم، ۱۳۷۵، سخن، صص ۱۱۱ و ۱۱۲. پ.ن: ¹_ در اینجا به معنای پست، فرومایه. 🌴 @ModamQom
بزرگ‌فلسفهٔ قتلِ شاهِ دین این است... که مرگِ سرخْ بِه از زندگیِ ننگین است نه ظلم کن به کسی نَی به زیر ظلم برو که این مَرامِ حسین است و منطقِ دین است 🌴 @ModamQom
هدایت شده از جریان خیال
💠 مجموعه‌ی فرهنگی هنری جریان برگزار می‌کند: 🔻 کارگاه یک روزه‌ی "شعر طنز" ● مدرس: دکتر عباس احمدی 🔹️مرداد ماه ۱۴۰۳ | دانشگاه قم 🔸️ هزینه با تخفیف ویژه تابستانه: ۱۷۰,۰۰۰ تومان ⚠️به دلیل ظرفیت محدود کارگاه، عزیزانی در اولویت هستند، که در این پیش‌ ثبت‌نام شرکت می‌کنند. 🔗شرکت در پیش ثبت‌نام: https://survey.porsline.ir/s/6Z17CGWe 🔺️ثبت‌نام برای عموم علاقه‌مندان آزاد است. ■ زمان و مکان دقیق کارگاه، در زمان ثبت نام اصلی، اطلاع‌رسانی خواهد شد. ● مدت زمان این ورکشاپ، معادل ۲ جلسه کلاس آموزشی است. 🔗 لینک پشتیبانی | لینک کانال مجموعه
4_5906609174883602970.mp3
14.53M
🔹سخنرانی دکتر زریاب‌خویی درباره اهمیت کتاب و مطالعه. 🌴 @ModamQom
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ دير تَرسا و سر سبط رسول مدنی؟! آه اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور نگارگر: ـــــــــــــــــــــــ با آن‌که زمانه داشت دل خون از تو کامی نگرفت دورِ گردون از تو بُردند به قتلگاه و نتْوانستند یک لحظه تو را بَرَند بیرون از تو. محمدرضا شفیعی کدکنی . سرودِ کوچک در ستایش انسانِ بزرگ از مجموعهٔ هزارهٔ دوم آهوی کوهی 🌴 @ModamQom
12-panjepur(www.rasekhoon.net)2.mp3
4.23M
◾️شعری از قاآنی در رثای سیدالشهداء بانوای مرحوم مرشد حسین پنجه‌پور 🌴 @ModamQom
◾️هر کرا اسرار حق آموختند... و اشاره به حدیث ان لله تعالی شراباً لاولیائه؛ اذاشربوا طربوا و اذاطربواطلبوا و اذا طلبوا وجدواواذا وجدواطابواواذاطابوا ذابوا و اذا اذابوا خلصوا و اذا خلصوا و صلوا و اذا و صلوا اتصلوا و اذا اتصلوا فلا فرق بینهم و بین حبیبهم و راجع بشرح احوال حضرت علی اکبر و مراجعت آنجناب بخدمت باب بر سبیل تمثیل گوید: وقتی از داننده‌یی کردم سؤال که مرا آگه کن ای دانای حال با همه سعیی که در رفتن نمود رجعت اکبر ز میدان از چه بود؟ اینکه میگویند: بود از بهر آب شوق آب آورد او را سوی باب خود همی دید اینکه طفلان از عطش هر یکی در گوشه‌یی بنموده غش تیغ زیر دست و زیر پا، عقاب موجزن شطش به پیش رو، ز آب بایدش رو آوریدن سوی شط خویش رادر شط درافکندن چو بط گر درین رازیست ای دانای راز دامن این راز را میکن فراز گفت: چون جمشید نقش جام زد پس صلا برخیل درد آشام زد هفت خط آنجا مرا ترتیب داد هر یکی را گونه گون نامی نهاد پس نمود از روی حکمت، اختیار ساقی داننده‌یی کامل عیار در کفش معیار وجد و ابتهاج باده خواران را شناسای مزاج مجلسی آراست مانند بهشت وندرو ترتیب و قانونی بهشت جمع در او، کهتر و مهتر همه برخط ساقی نهاده، سر همه جام را چون ساقی آوردی بدور از فرودینه خطش تا خط جور هیچکس را جای طعن و دق نبود از خط او سرکشیدن، حق نبود آری از قسمت نمی‌باید گریخت عین الطاف‌ست ساقی هرچه ریخت ور یکی را حال دیگرگون شدی اختلاف اندر مزاج افزون شدی جستی از آن دار عشرت انحراف دیگرش رخصت نبودی انصراف ور یکی ز آنان، معربدخوشدی از سر مستی، پریشان گوشدی از طریق عقل، هشتی پا برون همرهی کردی ز مستی با جنون لاجرم صد گونه شرم و انفعال ساقی آن بزم را گشتی، وبال جمله را بودی از آن دارالامان تا بسر منزل رسانیدن، ضمان کس نیاوردی بر آوردن نفس دست آنجا دست ساقی بود و بس لاجرم فعال های ما یرید لحظه‌یی غافل نمانند از مرید همت خود، بدرقه راهش کنند خطره‌یی گررفت، آگاهش کنند کند اگر ماند، به تدبیرش شوند تند اگر راند، عنانگیرش شوند ساقی بزم حقیقت بین، تو باز کی کم ست از ساقی بزم مجاز؟ اکبر آمد العطش گویان ز راه از میان رزمگه تا پیش شاه کای پدر جان، از عطش افسرده‌ام می ندانم زنده‌ام یا مرده‌ام! این عطش رمزست و عارف، واقف‌ست سر حق‌ست این وعشقش کاشف‌ست دید شاه دین که سلطان هدی‌ست: اکبر خود را که لبریز از خداست عشق پاکش را، بنای سرکشی‌ست آب و خاکش را هوای آتشی‌ست شورش صهبای عشقش، در سرست مستیش از دیگران افزونترست اینک از مجلس جدایی می‌کند فاش دعوی خدایی می‌کند مغز بر خود می‌شکافد، پوست را فاش می‌سازد حدیث دوست را محکمی در اصل او از فرع اوست لیک عنوانش، خلاف شرع اوست پس سلیمان بر دهانش بوسه داد اندک اندک خاتمش بر لب نهاد مهر، آن لبهای گوهرپاش کرد تانیارد سر حق را فاش کرد هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند عمان سامانی, گنجینة الاسرار 🌴 @ModamQom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 |تاریخ ادبیات ایران را این حافظ قرآن نوشت! 🔹به مناسبت سالروز وفات استادی که در هفت سالگی فردوسی میخواند، جلال‌الدین همایی ◽معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه قم @moavenat_farhangi_qom
ای درخت آشنا شاخه‌های خویش را ناگهان کجا جا گذاشتی؟ یا به قول خواهرم فروغ: دست‌های خویش را در کدام باغچه عاشقانه کاشتی؟ این قرارداد تا ابد میان ما برقرار باد: چشم‌های من به جای دست های تو! من به دست تو آب می‌دهم تو به چشم من آبرو بده! من به چشم های بی‌قرار تو قول می‌دهم: ریشه‌های ما به آب شاخه های ما به آفتاب می‌رسد ما دوباره سبز می‌شویم! - دیوارنوشتی درکوچه‌پس‌کوچه‌های شهرک قدس، قم
◾️ پیر هرات - رضی الله عنه - اصحاب خود را وصیت کرده است که از هر پیری سخنی یاد گیرید و اگر نتوانید نام ایشان را به یاد دارید تا بهره یابید. آنی تو که از نام تو می بارد عشق وز نامه و پیغام تو می بارد عشق عاشق گردد هر که به کویت گذرد آری ز در و بام تو می بارد عشق ▫️بهارستان، جامی: روضه نخستین 🌴 @ModamQom
نامه به یار؛ شُعله بر کاغذ بَستن... زِ سوزِ سینه چه انشا کنیم بر کاغذ؟ که شُعله را نَتَوانیم بست بر کاغذ مَکُن زِ من گِله‌ی این‌که نامه نَنْوشتم اَمان نیافت به دستم زِ چشمِ تَر، کاغذ حریفِ باده نشد زاهدِ کتاب‌به‌دست برای این‌که زِ آب‌است در خطر، کاغذ مَلَک به تنگ شد از نامه‌ی عمل، عالی چرا به شعر کُنی ضایع این‌قَدَر کاغذ؟ • عالی شیرازی دیوان نعمت‌خان عالی، نسخه منشی نول کشور، کانپور( نگارش: ۱۲۷۳ هجری قمری) * Painting by Leonid Ossipowitsch Pasternak (The Passion of Creation, 1892) 🌴 @ModamQom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دهم مرداد، زادروز محمود دولت‌آبادی (۱۳۱۹) آی‌ی‌ی... خلقت! آی‌ی‌ی... زندگانی! تو را نفهمیدم. تو را نچشیدم، مگر به طعم مرگ. نبوییدم، مگر با بوی مرگ و امید گندم نفهمیدمت، نفهمیدمت! نه دانستم از کجا می‌آیم؛ نه دانستم به کجا می‌روم! به من رو نشان ندادی. به من رو نشان ندادی. هزار چشم هم اگر می‌داشتم، به من رو نشان نمی‌دادی... «برشی از کلیدر، ج ۶، فرهنگ معاصر، ۱۳۶۸، ص ۱۶۵۸» 🌴 @ModamQom
◾️ آنان که زِ یکدگر جگرریشترند جمعیْ پَستر، جماعتیْ پیشترند در غُربتِ مرگ، بیمِ تنهایی نیست یارانِ عزیز، آن‌طرفْ بیشترند! • مسیح کاشانی کاروان هند، احمد گلچین معانی 🌴 @ModamQom