مدیریت فضای مجازی
#انتخابات ✅ چه بگوییم⁉️ 📚 فایل کتاب «منبرکهای انتخاباتی » ♨️ این محتوا برای صحبتهای 2 دقیقه ا
✅ #داستان_جذاب 😳
#انتخاب_کفش_دختر_خانم 👟👞👠👟
.
عصری...
داشتم میرفتم خیابون، دخترم که روی مبل دراز کشیده بود
تا فهمید دارم میرم بیرون
گفت:
مامان فردا #ورزش دارم خانممون گفته حتماً با کفش مناسب بریم.
یه جفت کفش #ورزشی هم برای من بخر.🛍️👟
.
گفتم پس پاشو حاضر شو خودتم بیا...🧕
.
گفت: حال ندارم مامان خودت بگیر دیگه...🫤😶🌫
.
خریدهامو انجام دادم...
.
یه #کفش هم برای دخترم خریدم....
.
وقتی از توی کارتن درش آورد بی اختیار پرتش کرد یه گوشه...
ماماااان!😲🥴🙄
این چیه آخه؟؟؟ 🫤😑
صد رحمت به کفشهای میرزا نوروز...😠
.
بعدش هم رفت توی اتاقش....
.
منم کفش رو #جفت کردم و گذاشتم جلوی در که صبح بپوشه... 😐
.
فقط یه یادداشت نوشتم گذاشتم داخل کفشش. 🤨
.
👈👈👈کسی که زحمت انتخاب را نمیکشد، باید #تسلیم انتخاب دیگران باشد.🫡🤫✅‼️
.
#انتخابات #انتخاب #رای
#رأی_میدهم #داستان #دهه_فجر
#حرف_حساب #ایران_قوی #امید
#جذاب #دختر #مامان #خرید
مدیریت فضای مجازی
#توجه #دشمن_شناسی #دشمن_تراشی #هویت ✅یکی از مسائلی که خیلی مهم هست و میتواند به انگیزه دهی و #انگی
💠 #داستان
👈 #اصالت داشته باش
میگویند ماهاتما #گاندی رهبر انقلاب هند ، بزی داشت که سمبل #عدم_وابستگی بود.
از مویش لباس تهیه میکرد
و شیر و فراورده های شیری بز قوت روزانه اش بود.
زمانی قرار شد که گاندی به برای مذاکراتی به انگلیس #استعمارکر سفر کند ولی حاضر نبود بدون بزش سوار هواپیما شود.
اما
در قوانین #انگلیس چنین اجازه ای داده نشده بود. این موضوع مشکلی برای مذاکرات میان هند و انگلستان شده بود.
به ناچار قانونی از تصویب پارلمان انگلستان گذشت که در آن بیان شد:
ورود حیوانات به پارلمان انگلیس ممنوع است بجز بز گاندی..
👈👈👈 #اصالت داشته باش
#هویت داشته باش
خودت باش
و بر باورهای درست کشورت استوار باش
به ناچار همه دنیا خودشان را برای پذیرشت تغییر میدهند.
✅ هویت و اصالت یعنی فرهنگ های ایرانی و اسلامی خودمان
نه
وابستگی به مدل ها و فرهنگ مبتذل و بی بند و بار غربی ❗️
#هویت #هویت_زدایی #وابستگی
#جنگ_شناختی #استقلال
مدیریت فضای مجازی
#ادامه... #آموزشی سلام خسته نباشید #شناخت_مسله #مخاطب_شناسی #فعالیت_موثر 👈در نحوه و کم و کیف فعال
💠 #داستان #تبلیغ
#مهندسی_تبلیغ
✅بهترین روش #دعوت به دینداری
سيّد شرف الدّين جبل عاملى صاحب كتاب «المراجعات» مى می فرماید:
يكى از #مسيحيان ثروتمند لبنان نزدم آمد و گفت:
مى خواهم مسلمان شوم، وظيفه ام چيست؟
گفتم: دو ركعت نماز صبح بخوان و سه ركعت نماز مغرب.
گفت:
مسلمانان هفده ركعت نماز مى خوانند!
گفتم:
مسلمانى آن ها يك مقدار #قوى شده اسـت، از اين جهت پيامبر اسلام براى تازه مسلمانان، بنابر نقل تواريخ،
دو ركعت نماز صبح و سه رکعت نماز مغرب را دستور می دادند،
اكنون كه شـما مسلمان شده ايد، همين اعمال را انجام بدهيد كافى اسـت.
كم كم اين شخص تازه مسلمان، قوى شد، و بـه مساجد مى رفت و مانند ساير مسلمانان، نمازهاى پنجگانه را بـه جا مى آورد.
تا اينكه ماه رمضان فرارسيد، ايشان سراسيمه نزد من آمد و گفت: آيا من هم بايد روزه بگيرم؟
گفتم:
خير، روزه مربوط بـه كهنه مسلمان ها اسـت، مسلمانان صدر اسلام، پس از مدّت طولانى كه از بعثت پيامبر گذشت، بـه روزه گرفتن مأمور شدند.
گفت: مى خواهم روزه بگيرم.
گفتم:
هر اندازه كه آمادگى دارى روزه بگير.
👈👈👈همين روش باعث گرديد كه درسال دوّم، تمام ماه رمضان را روزه گرفت، و اكنون او از مسلمانان نيرومند لبنان اسـت،
نماز شبش ترك نمى شود،
و مهمترين #بودجه ها و كمبودهاى مالى جنوب لبنان را تأمين مى كند.
#دعوت #هدایت #سیره_اهل_بیت ع
#نماز #روزه #مسجد #تربیت_نسل
https://eitaa.com/modiriyatfazaymajazi
مدیریت فضای مجازی
#ادامه.... #مسله_حجاب #انحراف_افکار_عمومی #انحراف_افکار_خواص_و_فعالان سلام خسته نباشید به همه بزر
#داستان_قرآنی❤️
#عبرت😳
.
🔴 چگونه بلعم باعورا سپاه موسی را شکست داد⁉️
.
#سپاه حضرت موسی ع و قوم بنی اسرائیل به نزدیکی های شهر شام و بیت المقدس رسیده بودند،
این سپاه آماده نجات مردم #مظلوم از دست حاکمان #ظالم بودند
.
که حاکمان ظالم شهر از عابد مستجاب الدعدوه ( ولی دنیاطلب) برای جلوگیری از پیشروی لشگر موسی کمک میگیرند،
.
#بلعم_باعورا ( عالم فاسد ولی عالم به اسم اعظم الهی و مستجاب دعوه) پیشنهاد میدهد که برای بر زمین زدن سپاه موسی،
«ترفند آزادی پوشش و آزادی روابط با #نامحرم را اجرا کنند»
.
و باعث شیوع #فساد و #انحرافات_جنسی در لشگر موسی شوند
.
همان #پروژه زن زندگی آزادی خودمان را اجرا کردند،
که اتفاقا با اجرای این طرح کم کم فساد گسترده شد تا جایی که دامان فرماندهان لشگر موسی را گرفت
و حدود ۲۰ هزار از لشکر حضرت موسی ع #نابود شد
.
در نتیجه مظلومان #آزاد نشدند و ظالمان بر سر کار ماندند و مومنان شکست سختی خوردند
.
در سوره اعراف خداوند درباره عاقبت بد بلعم باعورا که مثل #سگ_هار است، صحبت کرده
.
◀️آری #دشمن هر وقت مومنان را در آستانه پیروزی های بزرگ دیده با گسترش فساد و #فحشا آنان را بر زمین زده
.
و این #عملیات_اصلی سازمان های #جاسوسی دشمن در کشورهای هدف بوده
.
ولی در اخر یکی از فرماندهان #شجاع حضرت موسی ع رسید
و جلوی فساد و فحشا رو گرفت
و باقی مانده #لشگر رو بازسازی کرده و به حاکمان ظالم حمله کرده
و شهرها رو یکی پس از دیگری #فتح کردند
.
📖منبع : اعلام القرآن ، ج3، ص160-166
.
#یهود #حضرت_موسی ع
#فساد #فحشا #انحراف
#بی_حجابی #بدحجابی
#حجاب #چادر #پوشش
#داستان #نفوذ #امنیت
مدیریت فضای مجازی
✅ این علی کیست که...⁉️ 🛎🛎🛎 🔺️تنها واجبى كه تعطيلى ندارد📛 🔹️ #جبرییل نزد من آمد و گفت : ای محمد ,
🟢 #داستان
#عبرت_های_تاریخی
🏴
🔸 #تنهایی امیرالمومنین علیه علیه السلام
روزی امیرالمؤمنین از مسجد خارج شد و از کنار محل نگهداری حیوانات که سی رأس گوسفند در آنجا نگه داری می شد،
عبور کرد و فرمود:
به خدا قسم اگر من به تعداد این گوسفندان، نیرو داشتم، حاکم را از حکومتش برکنار می کردم؛
وقتی عصر شد، تعداد 360 نفر با علی #بیعت کردند که تا پای جان در کنار او بجنگند.
حضرت به آنها فرمود:
بروید و سرهای خود را بتراشید و در محله احجار الزیت حاضر شوید.
حضرت سر خود را تراشید و در محل قرار حاضر شد
ولی
از بیعت کنندگان جز ابوذر، مقداد، حذیفه، عمار و سلمان که در آخر آمد، کسی دیگری حاضر نشد.
حضرت در این هنگام دست به آسمان بلند کرد و فرمود:
خدایا این قوم مرا تنها گذاشته و ناتوان کردند، همانگونه که بنی اسرائیل هارون را ناتوان گذاشتند.
📕کافی، ج8، ص 33، ح5
✅ #شهاد_امیرالمومنین ع تسلیت🏴
#تاریخ #عبرت #پند
#امام_علی ع
مدیریت فضای مجازی
#کلیپ #ویژه_عید_نوزوز 👏👏👏 🛎😳🛎😳 ✅یک سال از عمر چوب میگذرد شکوفه و بار میدهد _کو بار من⁉️ _کو بار من⁉
🔅 #پندانه
🛎
✍️ تفاوت باغبان و رهگذران ⁉️
🔹باغبان پیری باغ زردآلویی کنار جاده ترانزیت داشت.
🔸روزی به پسرش که قصد رفتن به سربازی دارد پندی میدهد و میگوید:
پسرم، هرساله در بهار وقتی درختان شکوفه میدهند و در تابستان میوهشان زرد شده و میرسد، رهگذران زیادی خودروی خود را متوقف کرده و با درختان من عکس یادگاری میگیرند.
🔹ولی دریغ از مسافری که در پاییز و زمستان بخواهد این درختان را یاد کند، جز پدرت که باغبان آنهاست.
🔸در زندگی دنیا هم دوستان آدمی چنین هستند. اکثر آنها رهگذران جاده زندگیاند و هرگاه پولی یا جمالی بر تو بود که با آن بر آنان زینتی نقش بندد یا سودی رسد، به تو نزدیک میشوند و تبسم مینمایند و در آغوشت میکشند.
🔹آنگاه هرگز از آغوش آنها حس حرارت بر وجود خود مکن که لحظهای بیش کنار تو نخواهند ماند.
🔸اما والدین تو بسان باغبان عمر تو هستند که تو ثمره تلاش وجود آنان هستی. آنان هرگز در روزهای سرد و گرم زندگی از کنار تو دور نخواهند شد و بالاترین باغبان، خالق توست که بعد از مرگ آنان نیز همیشه همراه تو خواهد بود.
🔹دوستان عکس یادگاریات را بشناس و بر آنان هرگز تکیه نکن!
#پند #اندرز #عبرت #داستان
#آموزنده #رفیق #اخلاقی #تربیت
مدیریت فضای مجازی
#کلیپ_تشکیلاتی 🛎🛎🛎 ✅حواسمون باشه این بزرگواران شدید حافظ بیت المال بودن...❗️ ✅ تشکیلاتی یعنی حاج
💠 #داستان #اخلاق_ناب
✅ #زبان_شناسی 👅👅👅
👈مردی به دندان پزشک خود تلفن می کند و به خاطر وجود #حفره_بزرگی در یکی از دندان هایش از او وقت می گیرد.
موقعی که مرد روی صندلی دندان پزشکی قرار می گیرد، دندان پزشک نگاهی به دندان او می اندازد
و می گوید:
نه یک حفره بزرگ نیست!
خوردگی کوچکی است که الان برای شما پر می کنم.
مرد می گوید: راستی⁉️
موقعی که زبانم را روی آن می مالیدم احساس می کردم که یک حفره بزرگ است.
👈👈👈دندان پزشک با لبخندی بر لب می گوید: این یک امر طبیعی است، چون یکی از کارهای زبان #اغراق (بزرگنمایی) است❗️
⭐️نگذارید #زبان شما از #افکار تان جلوتربرود⭐️
#خواندنی #زبان #گناه #فساد
#اخلاقی #اعتقادی
مدیریت فضای مجازی
#جهت_دهی #الگو_دهی ✅ #مهم_ترین هدف و کاربرد اصلی فعالیت ها در #فضای_مجازی ، #جهت_دهی به مخاطبین هست
#خداشناسی
#داستان
✅ آیا خدا وجود دارد⁉️
✅ اگر وجود دارد این همه مشکلات و گرفتاری برای چیه⁉️
👈مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت.
در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت:
“من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”
آرایشگر گفت:
“کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض میشدند؟
بچههای بیسرپرست پیدا میشدند؟
این همه درد و رنج وجود داشت؟
نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.”
مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمیخواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت.
در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده...
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به
آرایشگر گفت:
“به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.”
آرایشگر با تعجب گفت:
“چرا چنین حرفی می زنی؟
من اینجا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!”
مشتری با اعتراض گفت:
“نه!
آرایشگرها وجود ندارند؛
چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.”
آرایشگر گفت:
“نه بابا؛
آرایشگرها وجود دارند،
موضوع این است که مردم به ما #مراجعه نمیکنند.” مشتری تایید کرد:
“دقیقاً! نکته همین است❗️❗️❗️
خدا هم وجود دارد❗️
فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.”
#خدا ❤️ #اعتقادی #مشاوره
#اقناعی #تبلیغ #معرفت_شناسی
مدیریت فضای مجازی
از #شهید_آوینی پرسیدند: شهدا چه ویژگی خاصی داشتند که به این مقام رسیدند؟؟ گفت: یکی را دیدم سه روز
#داستان_تربیتی🌹
✍آورده اند که پدری از رفتار بد پسرش رنجور شد ، و او را بسیار ملامت کرد، و بگفت :
بی سبب عمرم را به پای تربیت تو هدر کردم ،... .
فرزند افسوس که ادم شدنت را امیدی نیست.....
پسر رنجید و ترک پدر کرد، و در پی مال و منال و سلطنت چند سالی کوشید
و تحمل رنج کرد....
عاقبت پسر به سلطنت رسید و روزی ، پدر را طلبید ، تا جاه وجلال و بزرگی خود، را به رخ او بکشد، ...
چون پدر به دستگاه پسر وارد شد ،
پسر از سر غرور روی بدو کرد
و بگفت :
اینک جایگاه مرا ببین ، یاد ار که روزی بگفتی ،هر گز ادم نشوم ، اینک من حاکم شهر شدم....
پدر بی تفاوت روی برگرداند و بگفت :
#شعر
✅من نگفتم که تو حاکم نشوی
✅من بگفتم که تو آدم نشوی
#تربیت #داستان #تربیت_نسل
#پدر #خانواده #غرور
مدیریت فضای مجازی
🎥 #مداحی بسیار زیبا و تاثیرگذار 🌹🌹🌹 🎵 قال الصادق ع.... #امام_صادق(ع) در آخرین لحظات عمر شریفشان توصی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از کارگاه عفاف و حجاب
#طرح
#داستان
#بازی
✅ #سوال:
وقتی یه جایی عروسی و یا جشن هست و مناسب کودکان نیست ،
چکار کنیم این آسیب برای بچه ها کمتر بشه⁉️
💚🍭
برای شرکت در مراسم عروسیِ یکی از
آشنایان رفته بود تهران!
مراسم با بزن و بکوب و گناه همراه بود
مجتبی بچههای کوچکِ اقوام را در یک اتاق
جمع کرد و در را بست!
بعد با زبانِ کودکانه به آنها احکام آموزش داد!
بچهها هم دورش حلقه زده بودند..😍
.
#شهیدمجتبیقطبی🕊
✅ نکته:
میتوان با انواع بازی های آموزشی و تربیتی و بازی های گروهی وقت بچه ها رو پر کرد
تا از محیط و مجلس گناه فاصله بگیرند❗️
👈 گاهی یه مجلس عروسی،
ذهن و ذهنیت و تربیت یه نوجوان یا نونهال یا دختر یا پسر کم سن و سال رو به کلی خراب و شیطانی 😈 میکنه ❗️
#عفاف #حجاب #تربیت
#کارفرهنگی #کارتشکیلاتی
مدیریت فضای مجازی
#خداشناسی #داستان ✅ آیا خدا وجود دارد⁉️ ✅ اگر وجود دارد این همه مشکلات و گرفتاری برای چیه⁉️ 👈مردی
#کلم_زندگی ❤️
.
#کلم_زندگی_ات_رو_بچسب🔥
#کلم_زندگی_ات_رو_پرپر_نکن⁉️
.
✅ #داستان کوتاه و پندآموز
.
✍️شخصی برای اولین بار یک #کلم دید.
اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و...
.
با خودش گفت:
حتما یک #چیز_مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن...!
اما وقتی به #تهش رسید و برگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده،
بلکه کلم مجموعهای از این برگهاست...
.
👈👈 حکایت #زندگی هم این چنین است!
ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم
و فکر می کنیم چیزی اونور روزها #پنهان شده،
در حالیکه #همین_روزها آن چیزی ست که باید دریابیم و #درکش کنیم...
.
و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصههایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود...!
.
💥 #زندگی، همین روزهایی است که
منتظر گذشتنش هستیم❗️
.
#زندگی #امید #کار #تلاش
#رمان #عبرت #پند #تربیت
#معرفت_شناسی
مدیریت فضای مجازی
#فوتبال ⚽️⚽️⚽️ #غیرت 🌹 ✅ #شمسایی قهرمانی آسیا را به «شهید غیرت» اهدا کرد ⚽️ «وحید شمسایی» سرمربی ت
💠 #داستان_غیرت 🌹
👈منش #جوانمردی
✅از حموم عمومی در اومدیم و نم نم بارون میزد ، خانومی جوون و محجبه بساط لیف و جوراب و ... جلوش پهن بود ،
دوستم رفت جلو و آروم سلام کرد و نصفه بیشتره لیف و جوراباشو خرید ...
تعجب کردم و پرسیدم : داداش واسه کی میخری ؟
ما که تازه از حموم در اومدیم ، اونم اینهمه !!!
گفت : تو این سرما از سر غیرتشه که با دستفروشی خرجشو در میاره ، وگرنه میتونست الآن تو یه بغل نرم و یه جا گرم تن فروشی.
پس بخر و بخریم تا شرف و ناموس مملکتمون حفظ شه ،
برگشت تو حموم و صدا زد :
نصرت اینارو بزار دم دست مردم و بگو صلواتیه
📚برگی از دفترچه خاطرات جهان #پهلوان_تختی
#غیرت #ورزش #کشتی #تختی
#حجاب #عفاف #وطن #داستان
مدیریت فضای مجازی
#کلیپ_بصیرتی 🌹 #آفت_انقلاب_اسلامی 🛎🛎🛎 #تهدید ها و #آسیب ها ✅ امروزه که جمهوری اسلامی ایران پرچم دا
#داستان_آموزنده 🌹
👈مردی گوسفندی ذبح کرده
و آن را کباب نمود؛
به برادرش گفت برو و دوستان و نزدیکان را بگو که بیایند تا با هم این گوسفند را بخوریم....
برادرش رفت
و در بین دهکده صدا کرد:
آی مردم کمک کنید، خانه ما آتش گرفته است.
تعدادی اندکی برای نجات دادن آن ها آمدند، وقتی به خانه رسیدند با کباب گوسفند و نوشیدنیهای رنگارنگ پذیرایی شدند.
برادرش آمد و دید که کسانی دیگری آمده و گوسفند کباب شده را خوردهاند.
از برادرش پرسید:
چرا دوستان و نزدیکان را صدا نکردی؟
برادرش گفت:
اینها دوستان ما و شما هستند.
کسانی که شما آنها را دوست و خویشاوند
میپنداشتید،
حتی
حاضر نشدند تایک سطل آب هم روی خانه شما که آتش گرفته بود بیاندازند.
خیلیها هنگام کباب و گوسفند دوستان آدم هستند، وقتی خانه آتش گرفت، یک سطل آب حتی روی خاکسترتان هم نخواهند ریخت.
👈👈👈قدر دوستان واقعی مان را بدانیم...
#داستان #عبرت #دوست #رقیق
#بصیرت #سیاست #شناخت
مدیریت فضای مجازی
✅ملاک پر کردن مغز متربی نیست❗️ . 👈کلامراهگشا . #شهیدمطهری ره: «مغز انسان درست حالت معده انسان را د
✅ #لگد_زندگی 🌹
👈وقتی فرزند زرافه 🦒 متولد میشود، روی خاک است و مادر بالای سر او همانند يک برج بلند ایستاده است.
در این حین مادر زرافه 🦒 چهكار ميكند؟
میتونید حدس بزنید؟
يک لگد محكم به بچه ميزند!
بچه نمیداند كه تازه دنيا آمده، فكر ميكند كيست كه اينطور محكم به او لگد ميزند!
بچه زرافه 🦒 تا درد را احساس كند، مادر لگد دوم را ميزند. بچه اگر كاری نكند، لگد سوم را هم میخورد.
بچه زرافه 🦒 شروع میكند به بلند شدن و روی پايش ايستادن، در همين حين كه او تلاش میكند روی پايش بايستد، مادر لگد سوم را ميزند. بچه میافتد و اينيار بلند شده و شروع به دويدن میكند! و بعد مادر میرود و بچه را به آغوش میكشد و میبوسد.
میدانيد چرا زرافه 🦒 اين كار را میكند؟
چون گوشت بچه زرافه، بسيار تازه و نرم است، لذا طعمه خوبيست برای شيرها و ديگر درندگان.
زرافهٔ مادر نمیتواند بچه را همانجا رها كرده و برود برايش غذا تهيه كند.
لذا يک لگد میزند تا كودک را بلند كرده و مجبور به بلند شدن كند، لگد دوم را میزند كه به خاطرش بياورد دوباره بلند شود.
👈👈زندگی مثل زرافه مادر است،
گاهی لگدهای محكمی ميزند،
شكست میخوريم، دوباره بايد بلند شويم.
👈👈👈هميشه يادمان باشد، فقط زندگی نكنيم، بلكه سعی كنيم در زندگی رشد كنيم و بزرگ شویم.
#داستان #زرافه #تربیتی
#انگیزشی #معرفت_شناسی
#شناخت
مدیریت فضای مجازی
💠 #داستان_غیرت 🌹 👈منش #جوانمردی ✅از حموم عمومی در اومدیم و نم نم بارون میزد ، خانومی جوون و محجبه
#مروت
#جوانمردی
✅جوانی با دوچرخه به پيرزنی برخورد کرد و بجاي عذرخواهی و کمک به او، شروع به خنديدن و مسخره کردن او نمود.
سپس راهش را کشيد و رفت.
پيرزن صدايش زد
و گفت:
چيزی از تو افتاده است.
جوان به سرعت برگشت و شروع به جستجو نمود.
پيرزن به او گفت:
زياد نگرد،
مروت و مردانگی ات به زمين افتاد و هرگز آن را نخواهی يافت.
👈 زندگی اگر خالي از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هيچ ارزشی ندارد.
👈زندگی حکايت قديمي کوهستان است. صدا می کنی و مي شنوی. پس به نيکی صدا کن، تا به نيکی به تو پاسخ دهند.
🌹مرورت مردانگی را
فراموش نکنیم 🌹
#غیرت #داستان #خودسازی
هدایت شده از کارگاه عفاف و حجاب
776_45697997439600.mp3
6.15M
#داستان
#عبرت
پسرم که روی مبل دراز کشیده بود تا فهمید دارم میرم بیرون گفت:
فردا ورزش دارم آقامون گفته حتماً با کفش مناسب برم!
یه جفت کفش ورزشی هم برای من بخر. گفتم پس پاشو حاضر شو خودتم بیا. گفت: حال ندارم خودت بگیر دیگه.
خریدهامو انجام دادم. یه کفش هم برای پسرم خریدم. وقتی از توی کارتن درش آورد بی اختیار پرتش کرد یه طرف و گفت: این چیه آخهههه؟؟؟ صد رحمت به کفشهای میرزا نوروز.😠
بعدش هم رفت توی اتاقش.
منم کفش رو از کارتن درآوردم جفت کردم گذاشتم جلوی در که صبح بپوشه! فقط یه یادداشت نوشتم گذاشتم داخل کفشش.
"کسی که زحمت انتخاب را نمیکشد
باید تسلیم انتخاب دیگران باشد."
#انتخاب #انتخابات #رای
#دکترجلیلی #جلیلی
#نخبه #اصلح
💠 #داستان
🍀برگ سبز
✅ #امیرکبیر
🔷آیت الله اراکی (ره) فرمودند:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.
☀️پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر.
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
✨جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (ع) است!✨
گفتم چطور؟
☀️ با اشک گفت:
آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید.
🌺 ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند #امام_حسین علیه السلام آمد و فرمود:
✨به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ باشد تا در قیامت جبران کنیم!✨
همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست.
جواب، عشق به مولایش امام حسین علیه السلام بود
#محرم
#امام_حسین ع
#کربلا
#خواندنی
✅ داستان #زن_زیبا 🌱
🔹زن زیبا و با وقاری از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را جلوی در خانه اش دید. کمی اندیشید و سپس به آنها گفت:
- فکر می کنم خسته و گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم و تا هر وقت که خواستید درمنزل من استراحت کنید
آنها پرسیدند:
- شما متاهل هستید؟
زن گفت: بله
سپس پرسیدند:
-همسرتان خانه است؟
زن گفت:
- نه، او به همراه فرزندم دنبال کاری بیرون از خانه رفته است.
آنها گفتند:
- پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.
🔸زن که انتظار این برخورد باوقار را نداشت در را بست و منتظر آمدن همسرش شد. عصر وقتی همسرش به خانه برگشت، ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گفت:
برو به آنها بگو شوهر و پسرم آمده اند، بفرمائید داخل
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند
ما با هم داخل خانه نمی شویم!!!
زن با تعجب پرسید: چرا!؟
یکی از مردها به دیگری اشاره کرد
و گفت:
"نام او #ثروت است."
و به مرد دیگر اشاره کرد و گفت:
"نام او #موفقیت است".
و نام من "محبت " است،
حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.
زن پیش همسرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. همسرش گفت:
-چه خوب، ثروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود!
🔹ولی زن مخالفت کرد و گفت:
- چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟
در این بین فرزند شان که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:
- بگذارید #محبت را دعوت کنیم تا خانه پر از مهر و محبت شود.
مرد و زن هر دو موافقت کردند واز پیشنهاد فرزندشان شاد شدند.
زن بیرون رفت و گفت:
- کدام یک از شما محبت است؟ او مهمان ماست.
محبت بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند.
زن با تعجب پرسید:
- شما دیگر چرا می آیید؟
🔸آن سه مرد با هم گفتند:
اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که محبت است ثروت و موفقیت هم هست!
#محبت بزرگترین و اصلی ترین نیروی محرکه بشر به سوی کامیابی، سعادتمندی و شادی است
پس با محبت به خلق خدا خدمت کن تا بقیه درهای رحمت بر رویت بازشود.
#داستان
#آموزنده
#عشق
#خانواده
💠 #داستان
#اخلاق_ناب 🌱
🔺بی انصاف چه کسی است؟
آمد محضر آیت الله میلانی در مشهد. در اطراف حرم امام رضا علیه السلام مغازه داشت.
🔹عرض کرد :
مغازه دارم در اطراف حرم ، در ایامی که شهر شلوغ است و زائر زیاد ، قیمت اجناس را مقداری بالا میبرم و بیشتر از نرخ متعارف می فروشم.
🔻حکم این کار من چیست؟
🔸آیت الله میلانی فرمود :
این کار “بی انصافی” ست.
مغازه دار خوشحال از این پاسخ و اینکه آقا نفرمود حرام است کفش هایش را زیر بغل گذاشت و دست بر سینه عقب عقب خارج می شد.
آقای میلانی با دست اشاره کرد به او که برگرد!
برگشت!
🔸آقا دهان مبارکش را گذاشت کنار گوش مغازه دار و گفت:
داستان کربلا را شنیده ای؟
🔹گفت:بله!
🔸گفت : میدانی #سید_الشهدا_علیه_السلام
تشنه بود و تقاضای آب کرد و عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟
🔹گفت : بله آقا ، شنیده ام.
💠آقای میلانی فرمود:
آن کار عمر سعد هم "بی انصافی" بود...
#انصاف
#بی_انصافی
#اخلاق
#داستان
🌟زیبایی انسان⭐️
🔹اﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: به نظر ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟
ﻫﺮﯾﮏ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ؛
ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ.
ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ.
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ.
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ، دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: به این دو کاسه نگاه کنید.
اولی از طلا درست شده است و درونش سم است
و دومی کاسهای گلی است و درونش آب گوارا است، شما از کدام کاسه مینوشید؟
شاگردان یکصدا جواب دادند: از کاسه گلی.
استاد گفت: ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ کاسهها ﺭﺍ در نظر گرفتید، ﻇﺎﻫﺮ آنها ﺑﺮﺍیتاﻥ ﺑﯽﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ.
آدمی هم همچون این کاسه است.
آنچه که آدمی را زیبا میکند درونش و اخلاقش است.
باید سیرتمان را زیباکنیم نه صورتمان را.
#اخلاق
#پاکی
#صداقت
#داستان_کوتاه_جذاب ؛
آورده اند....
که روزی ابوریحان بیرونی به همراه یکی از شاگردانش برای بررسی ستارگان از شهر محل سکونتش بیرون شد
و
در بیابان کنار یک آسیاب بیتوته نمود تا اینکه غروب شد.
کمی از شب گذشت که آسیابان بیرون آمد و خطاب به ابوریحان و شاگردش گفت که میخواهد در آسیاب را ببندد
اگر
میخواهید درون بیایید همین اکنون با من به درون آیید،
چون
من گوشهایم نمیشنود
و امشب هم باران می آید شما خیس میشوید و نیمه شب هم هر چقدر در را بکوبید من نمیشنوم وشما باید زیر باران بمانید!
ناگهان شاگرد ابوریحان سخنان آسیابان را قطع کرد
و گفت:
این که اینجا نشسته بزرگترین دانشمند و ریاضیدان و همچنین منجم جهان است و طبق برآورد ایشان امشب باران نمی آید!
آسیابان گفت به هر حال من گفتم.
من گوشهام نمیشنود و شب اگر شما در را بکوبید من متوجه نمیشوم.
شب از نیمه گذشت باران شدیدی شروع به باریدن کرد
و
ابوریحان و شاگردش هر چه بر در آسیاب کوفتند آسیابان بیدار نشد که نشد
تا اینکه صبح شد
و آسیابان بیرون آمد و دید که شاگرد و استاد هر دو از شدت سرما به خود میلرزند و هر دو با هم به آسیابان گفتند که تو از کجا میدانستی که دیشب باران می آید؟
آسیابان پاسخ داد من نمیدانستم، سگ من میدانست!
ابوریحان گفت:
آخر چگونه سگ میداند که باران میآید؟
آسیابان گفت:
هر شبی که قرار است باران بیاید سگ به درون آسیاب می آید تا خیس نشود.
ناگهان ابوریحان آواز داد
و
گفت خدایا....
آنقدر میدانم که میدانم به اندازه یک سگ، هنوز نمیدانم.
زیاد به علم و مدرک و تحصیلاتمون مغرور نشیم ، خیلی چیزها رو هنوز نمی دونیم...
#تربیتی
#داستان
#غرور
#علم
💠 #داستان
💢 الاغی 🫏 که اسیر شد؛
خاطره ای جالب از دوران دفاع مقدس:
💠 در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند.
از قضا #الاغ یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود.
💠 یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت #دشمن رفت و #اسیر شد!
💠 چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن #مهمات و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم.
💠 اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد #یگان شد.
🔺الاغ زرنگ با کلی #سوغاتی از دست دشمن #فرار کرده بود.
✍️ بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت ‼️
اما
بعضی ها هم هستند که اشتباهی یا عمدی رفتن داخل جبهه دشمن و هنوز هم به دشمن #سواری میدهند!
و قصد #برگشتن هم ندارند /
#دشمنان_خانگی
#نفوذی
#خائن
#بصیرتی
#خواندنی
♥️ #داستان
#توحید
#تنبلی
✅معنویت و توحید از روی تنبلی ‼️⁉️
روزی با مرحوم پدر برای نماز ظهر از خانه بیرون آمدیم.
کنار درِ خانه میخ بلندی کوبیده شده بود.
مرحوم پدر به آقا مهدی (اخوی) فرمود:
بابا این میخ را بکوب یا بیرون بیاورتا خدای نکرده موجب آسیب زدن به عبایا چادر یا دست کسی نشود.
آقا مهدی قبول کرد که انجام دهد.
پس از بازگشت از نماز دیدیم هنوز میخ سر جایش هست .
مرحوم پدر به آقا مهدی رو کرد
و فرمود:
مگر نگفتم این میخ را در بیاور؟!
آقا مهدی جواب داد:
آقاجان!
اگر خدا نخواهد عبایا چادر کسی گیر نمی کند!
مرحوم پدر فرمودند:
باز تنبلی موحدت کرده؟😊
📚به نقل از حاج آقا نصرالله شاه آبادی(رحمة الله علیه)
#خواندنی
#کار
#تلاش
#توکل
#تربیتی
💠 #داستان
👈اول ریشه یابی مشکلات بعد حل آنها
در زمانهای دور، روستایی بود که فقط یک چاه آب آشامیدنی داشت.
یک روز سگی به داخل چاه افتاد و مرد.
آب چاه دیگر غیر قابل استفاده بود. روستاییان نگران شدند
پیش مرد خردمندی رفتند تا چاره کار را به آنان بگوید.
مرد خردمند به آنان گفت که صد سطل از چاه آب بردارند و دور بریزند تا آب تمیز جای آن را بگیرد.
روستاییان صد سطل آب برداشتند اما فرقی نکرد و آب کثیف و بدبو بود.
دوباره پیش خردمند رفتند. او پیشنهاد کرد که صد سطل دیگر هم آب بردارند.
روستاییان این کار را انجام دادند اما باز هم آب کثیف بود.
روستاییان بنابر گفته مرد خردمند برای بار سوم هم صد سطل آب از چاه برداشتند اما مشکل حل نشد.
مرد خردمند گفت:
«چطور ممکن است این همه آب از چاه برداشته شود اما آب هنوز آلوده باشد. آیا شما قبل از برداشتن این سیصد سطل آب، لاشه سگ را از چاه خارج کردید؟»
روستاییان گفتند:
«نه، تو گفتی فقط آب برداریم نه لاشه سگ را!»
در حل مسائل و مشکلات، ابتدا علت اصلی و ریشهای را کشف کرده و آن را از بین ببرید.
در تحلیل مسائل تصویر کلی از موضوع را ترسیم و تجسم کنید و رویکرد و تفکر سیستمی را دنبال کنید.
#خواندنی
#مشکلات
#راه_حل