eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
■أَنْتَ إِلٰهِي وَسَيِّدِي وَمَوْلايَ اغْفِرْ لِأَوْلِيائِنا ، وَكُفَّ عَنَّا أَعْداءَنا ، وَاشْغَلْهُمْ عَنْ أَذَانَا ، وَأَظْهِرْ كَلِمَةَ الْحَقِّ وَاجْعَلْهَا الْعُلْيَا ، وَأَدْحِضْ كَلِمَةَ الْبَاطِلِ وَاجْعَلْهَا السُّفْلىٰ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. ■رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ■اللَّهُمَّ احْرُسْنا بِحِراسَتِكَ وَاحْفَظْنا بِحِفْظِكَ وَاكْلَأْنِا بِكَلائَتِكَ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●اميرالمؤمنين علیه السّلام بعد از وفات رسول خدا هيچ روزى را مصيبت بارتر و ناگوارتر از روز شهادت فاطمه سلام الله علیها ندید ■●اميرالمؤمنين علی علیه السّلام بعد از وفات رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم هيچ روزى را مصيبت بارتر و ناگوارتر از روز شهادت فاطمه سلام الله علیها نديد. از دست دادن او به اندازه‌اى براى اميرالمؤمنين علیه السّلام سخت بود كه بر او نوحه خوانده، گريه كرده و از جدايى او شكايت مى‌نمود و مى‌فرمود: «جان من در زندان آهِ اندوهبار من است. كاش جانم با آه‌ها خارج مى‌گرديد. بعد از تو خيرى در زندگى نيست و گريه‌ام از ترس اين است كه زندگيم طولانى شود.» ■●و نيز مى‌فرمود: «از دست دادن فاطمه بعد از احمد، دليل بر اين است كه هيچ دوستى جاويدان نمى‌ماند و چگونه زندگى گوارايت خواهد بود بعد از فقدان آنان، بجانت سوگند، اين چيزى است كه اصلاً امكان ندارد. انسان مى‌خواهد دوستش نميرد ولى اين محال است.» ■●المراقبات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 284 ، سوره بقره بخش سوم ● اقوال نادرستى كه در تفسير آيه : ((ان تبدو ما فى انفسكم ..و))گفته
آیات 284 ، سوره بقره بخش چهارم بحث روايتى ● بحث روايتى : (روايات مختلف و معارضى كه در باره نسخ يا عدم نسخ آيه ((ان تبدو:)) آمده است در صحيح مسلم از ابى هريره روايت كرده كه گفت : وقتى آيه : ((لله ما فى السموات و ما فى الارض ، و ان تبدوا ما فى انفسكم ، او تخفوه يحاسبكم به الله )) بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نازل گرديد، اصحاب را سخت گران آمد، لذا نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) آمده به زانو نشستند، و عرضه داشتند: يا رسول الله هر عملى از قبيل نماز و روزه و جهاد و صدقه كه براى ما مقدور باشد بر ما تكليف بكن ، ولى اين آيه از طاقت ما بيرون است . رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: آيا مى خواهيد همان را بگوئيد كه قبل از شما اهل كتاب گفته بودند، كه ((سمعنا و عصينا - شنيديم ولى نافرمانى كرديم ))؟، نه اينطور نگوئيد، بلكه بگوئيد: ((سمعنا و اطعنا، غفرانك ربنا و اليك المصير - يعنى شنيديم و اطاعت كرديم ، پروردگارا! از تو آمرزش مى جوئيم و بازگشت به سوى تواست )) و چون مردم اين را مكرر گفتند تا زبانشان به گفتن آن رام شد، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 675 دنبالش خداى تعالى اين آيه را نازل كرد: ((آمن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤمنون ...)) و چون مردم به مضمون اين آيه عمل كردند، و به خدا و ملائكه و كتب و رسولان خدا ايمان آوردند، خداوند آيه قبلى را كه مى فرمود: ((ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه )) را با جمله :((لا يكلف الله نفسا الا وسعها... نسخ فرمود. مولف : اين روايت را الدرالمنثور هم از احمد، و نيز از مسلم و ابى داود (در كتاب ناسخش )، و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم از ابى هريره آورده ، و قريب به اين مضمون را به چند طريق از ابن عباس نقل كرده ، و مساله نسخ را به چند طريق از غير ابن عباس مانند ابن مسعود و عايشه نيز نقل كرده است . و از ربيع بن انس نقل كرده كه گفته : آيه مورد بحث محكم است ، يعنى نسخ نشده ، چيزى كه هست منظور از محاسبه (اين نيست كه در قيامت در برابر نيت ها و يا صفات بد هم كيفر خواهد بود، بلكه مراد) اين است كه خداى تعالى در قيامت (از احوال و اوصاف درونى ) و از اعمال شما خبر مى دهد. و از ابن عباس به چند طريق نقل كرده كه گفته است : آيه شريفه مخصوص كتمان شهادت واداى آن است ، پس آيه از آيات محكمه است و نسخ نشده . و از عايشه هم روايت كرده كه گفت : منظور از محاسبه اى كه در آيه آمده ، غم و اندوهى است كه به شخص عازم به گناه در اثر ترك آن گناه مى رسد، پس آيه به حكم اين روايت محكم است نه منسوخ . و از طريق على (عليه السلام ) از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير آيه : ((و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه )) گفته ، اين آيه درباره ظاهر و باطن شما است ، مى فرمايد: خداوند با آن دو به حساب شما مى رسد، پس اين آيه نسخ نشده ، ولى وقتى خدا خلائق را در قيامت جمع مى كند، مى فرمايد: من شما را به آنچه در دل پنهان مى كرديد، و حتى ملائكه من هم از آنها خبردار نشدند، خبر مى دهم ، و اما خداوند مؤمنين را بعد از خبر دادن در مورد آنچه به دل گذرانده اند مى آمرزد، و اما اهل شك و ترديد را خبر مى دهد به تكذيبى كه در دل نهان داشتند، ((ولكن يواخذكم بما كسبت قلوبكم )). ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 676 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●لوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما●■ ■اين حديث شريف قدسی را مكرّر شنيده‌ايد كه خداوند متعال خطاب به پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: ■ای پيامبر لوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ اگر ای رسول، تو نبودی همه‌ی افلاک را نمی‌آفريدم، همه آفرينش و خلقت را نمی‌آفريدم. ■باغبانی كه باغ بزرگی را با زحمت خودش؛ زمين را بيل می‌زند، علف‌های هرزه‌اش را كنار می‌ريزد، نهال را در آنجا هرس می‌كند، جوی آبی را به سمت آن درخت می‌كشد و آب را در آن جوی جاری می‌كند، به اين درخت كود می‌دهد، سموم دفع آفات می‌زند، مدّتهای مديد از اين درخت نگهداری می‌كند، زحمت می‌كشد، تمامی اين‌ها به خاطر چيست؟ ■به خاطر آن گلی است كه اين درخت قرار است بدهد، به خاطر آن ميوه‌ای است كه اين شجره بايد به بار بنشاند، كه اگر نبود اين گل معطّر، اگر نبود آن ميوه شيرين، هرگز اين باغبان آن زمين را بيل نمی‌زد، هرگز آن نهال را هرس نمی‌كرد، هرگز جويبارِ آبی جاری نمی‌كرد، هرگز كود نمی‌داد، هرگز سموم دفع آفات نمی‌زد، هرگز علف‌های هرزه را كنار اين درخت هرس نمی‌كرد. همه‌ی اينها به خاطر وجود آن گل معطّر، آن ميوه‌ی شيرين اين درخت است. ■درخت آفرينش هم اين‌گونه است، اين درخت آفرينش هم گل سرسبد دارد كه وجود مقدّس پيغمبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است. گل معطّر اين درخت، ميوه‌ی شيرين درخت آفرينش، وجود مقدّس پيامبر اكرم صلوات الله علیه و آله است و لذا اگر چنين گلی نبود، خدای متعال از آغاز، اين درخت را هرس نمی‌كرد. لذا فرمود: ■ای پيامبر لولاک لَما خَلَقتُ الأفلاک اگر تو نبودی من همه‌ی افلاک را نمی‌آفريدم، همه‌ی جهان خلقت را نمی‌آفريدم. همه‌ی آفرينش مقدمه‌ی به وجود آمدن تو بوده است. بعد فرمود: ■لوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ ولی ای پيامبرِ ما بدان! اگر علی نبود ما تو را هم نمی‌آفريديم. و بعد فرمود: ■و لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما اگر فاطمه علیهاالسّلام نبود هر دوی شما پيامبر و علی علیهماالسّلام را نمی‌آفريديم. ■اين حديث خيلی عجيب است و بسياری از اهل معرفت در درک و فهم اين حديث درمانده‌اند كه واقعاً حقيقت اين حديث چيست؟ چه می‌خواهد بگويد؟ ■اشاره‌ای در يكی از پاورقی‌های كتاب ره توشه ديدار، به يكی از معانی كه احتمالًا می‌تواند داشته باشد كرده‌ام، آنجا گفتم كه وجود پيغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم كه خاتم النّبيين است و مقام نبوت دارد، باطن اين نبوت ختميه رسول الله، ولايت مطلقه‌ی علويه است. ■فرد بايد به خدا نزديک شود و با او تماس بگيرد تا خبری را به او بدهند و مأموريت بدهند كه اين خبر را به ديگران برساند، آن جنبه‌ای كه آن خبر را می‌رساند، جنبه‌ نبوّت، انباء، خبر رسانی است. اما آن جنبه‌ای كه خبر را از طريق وصل و ارتباط دريافت می‌كند، آن جنبه‌ی ولايت است. لذا باطن نبوّت ختميه، ولايت علویه است. ■پيغمبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به اميرالمؤمنين علیه‌السّلام فرمودند: کُنتُ مَعَ‌ الأَنبِیَاءِ سِرّاً و معی سرّاً و جهراً يا علی تو با همه‌ی انبياء در سرّشان بودی، همه‌ی انبياء از طريق تو به عالم بالا وصل می‌شدند و آن معارف و حقايق را دريافت می‌كردند و بعد وظيفه‌ی انباء و خبررسانی به ديگران، بر دوششان گذاشته می‌شد. لذا در سيرِ همه‌ی انبياء علیهم‌السّلام وجود داشتی، تو حضور داشتی، موسای كليم الله، عيسای روح الله، ابراهيم خليل الله، نوح نبی الله، آدم صفوة الله، همه انبياء الهی در باطنشان به تو وصل بودند، چيزی را كه خدا به آنها عطا می‌كرد از تو می‌گرفتند. بعد فرمودند: ■و معی سرّاً و جهراً با منِ رسول الله با منِ خاتم النبيين هم در سرّ و باطن هستی، هم در جهر و آشكار هستی، كه ظاهراً خلقت خارجی تو هم مشهود است و ديگران هم تو را در كنار من به عنوان پسرعمو و برادر من و داماد من می‌بينند. ■بنابراين حالا ببينيم بين اين دو تا كدام يك افضل است؟ آن جنبه‌ی وصل شدن به خدا و دريافت و يا آن جنبه‌ی وصل شدن به خلق و انباء و اخبار؟ ■قطعاً آن جنبه‌ی دريافت و ارتباط، لذا اگر آن جنبه‌ی ارتباط باطن رسول الله با خدا نبود اين جنبه‌ی ارتباط ظاهر رسول الله با خلق هم منتفی بود. لذا فرمود: ■و لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ بعد فرمود: ■لوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما اگر فاطمه علیهماالسّلام نبود هيچكدام شما دو تن را نمی‌آفريدم. ■يعنی چه؟ باطن ولايتِ مطلقه علويه، عصمت مطلقه الهيه فاطميه است. ■لذا آن وصل شدن از باطن و سرّ حضرت حق، به بركت وجود عصمت مطلقه فاطمی است. ■بنابراين اگر آن عصمت مطلقه نبود، ولايتی نبود و اگر ولايتی نبود نبوّتی نبود. فاطمه زهرا سلام الله علیها عصمت الله الكبری است. ■●استاد مهدی طیّب ۸۳/۰۵/۰۸●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴■خوب است پیروان سایر ادیان خبر ندارند که امّت پیغمبر آخرالزّمان، با آن همه مهربانی و خیرخواهی پیامبر برای امّتش، با دختر پیغمبرشان و با فرزندان او چه کردند، و الاّ این امّت تا قیامت نمی‎توانست سرش را پیش سایر امّت‎ها بلند کند. خدا این ننگ را از نظر سایر امم پوشاند. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●کتاب مصباح الهدی تألیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
#علامه_حسن_زاده_آملی : بدان که: ودیعه مصطفی، فاطمه انسیه حوراء، مطلع انوار علوی، و مشکات ولایت، و امّ ائمه، و صندوق علم، و وعاء معرفت است. @mohamad_hosein_tabatabaei
■صدیق به معنی کسی ست که در صفت صدق برجسته است، و این لفظ صیغه مبالغه صدق است، و شهید صیغه مبالغه از ریشهٔ «شَهَدَ» و اسم مصدر «شهادَه» به‌معنای شاهد و حاضر و گواهی دادن است. صیغهٔ مبالغه بر این دلالت دارد که عملِ شاهد بودن از آن فرد به صورت کثیر صادر می‌شود. ■و اما در عرف عرفان، صدیق و صدیقة کسی ست که مرآت وجودی او، در جمیع عوالم، صاف و صادق بوده، و توان این را دارد که بدون هیچ گونه تصرفی، وجود حق تعالی را عیان کرده و نشان دهد. و اما شهید کیست؟، شهید نیز کسی ست که بتواند حق تعالی را در جمیع عوالم و با تمامی اسما و صفاتش مشاهده نماید. پس از جهتی قابل است و از جهتی فاعل. ولیکن هر کس که در صدق و شهود دچار نقص شود(با تمامی مراتب نقص که میشود آن را تصور کرد)، به همان مقدار از نقطه مرکزی وجود انسان کامل دور بوده و در حجاب است. ■پس یکی از موازین قرب و بعد به انسان کامل، همین صدق و شهود است، که مرآت سالک هالک، به هر مقدار که صاف و صادق بوده، و بتواند حق تعالی را به صفا و صدق شهود کند، به همان مقدار انسان است. والا فقط حیوانی ست که دارد راه میرود. فافهم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
■●حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها لیله‌القدر عالمِ وجود است●■ ■همۀ خلق یکسره از راه یافتن به معرفت حقیقت فاطمی محروم هستند. چنان‌که در احادیث آمده است، یکی از شئون مسمّا شدن حضرت زهرا علیها السّلام به اسم فاطمه، این است که خلق از معرفت آن حضرت، آنگونه که حقّ معرفت ایشان است، بریده شده‌اند. احدی از خلق به کنه معرفت این بانوی بزرگوار راه ندارد. ■به تعبیر دیگری که از امام صادق علیه السّلام روایت شده است، حضرت فاطمه علیها السّلام لیلةالقدر عالم هستی است و هرکه به معرفت ایشان راه برد، لیلةالقدر را درک کرده است؛ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ ■همان‌طورکه لیل تاریک و مخفی است، حقیقت فاطمی نیز در هستی، پنهان و ناشناخته است؛ همان‌طور که لیلةالقدر در بین شب‌های سال، گم و نامعلوم است، قدر و عظمت فاطمۀ زهرا علیها السّلام در عالمِ کثرت، ناشناخته و مجهول است. لذا امام صادق علیه السّلام فرمودند: ■فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ هر کس آنگونه که حقّ معرفت فاطمه است، ایشان را بشناسد، لیلةالقدر را درک کرده است. ■حال، لیلةالقدر یعنی چه؟ اینکه حقیقت لیلةالقدر چیست، خود بحث مفصّلی دارد. برای پی بردن به مقام حضرت زهرا سلام الله علیها اندکی در خود واژۀ لیلةالقدر تأمّل کنیم. امام صادق علیه السّلام فرمودند: ■در لیلةالقدر، منظور از لیلة، فاطمه و مقصود از قدر، الله است. ■یعنی فاطمه علیها السّلام بی‌ واسطه فیوضات را از حضرت حقّ دریافت می‌کند؛ مستقیماً به اسماء اعظم الهیّه راه دارد و واسطۀ فیض بین خدای عظیم با خلق است؛ فاطمۀ زهرا انوار الهی را به این عالم منتقل می‌کند. لیلةالقدر مقام انسان کامل است؛ و حقیقت فاطمه سلام الله علیها، به تمام معنا، حقیقتِ انسان کامل است؛ لذا امام صادق علیه السّلام فرمودند: ■وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا آن حضرت، فاطمه نامیده شد؛ زیرا خلق از معرفت ایشان بریده شده و محرومند. ■هر کس هر چه به ‌گمان خود، بلند سخن گفته باشد، حتّی هر چه به گمان دیگران، غلوّ و بلندپروازی کرده باشد، به گرد پای حقیقت فاطمی نرسیده است. اندیشۀ بشر برای همیشه از راه یافتن به حقیقت فاطمی محروم است. ■هر کس، از مُحَدِّث و متکلّم و حکیم و عارف، در آینۀ کوچک ذهن و اندیشه یا دل خود، گوشه‌ای از انوار فاطمی را دیده و توصیف کرده است؛ امّا حقیقت فاطمی عظیم‌تر از آن است که در آینۀ مخلوق بگنجد. لذا قدر او ناشناختنی است؛ همان‌طور که قبر او ناشناختنی است... ■●۸۷/۰۳/۰۲ استاد مهدی طیب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 284 ، سوره بقره بخش چهارم بحث روايتى ● بحث روايتى : (روايات مختلف و معارضى كه در باره نسخ ي
آیات 284 سوره بقره بخش پنجم ● نقد روايات مذكوره و اثبات بطلان قول به منسوخ شدن به آيه كريمه ((ان تبدو)) مؤلف : اين روايات با همه اختلافاتى كه در مضامينش هست ، در اين كه مخالف با ظاهر قرآنند مشتركند، چون قبلا گفتيم ظاهر آيه اين است كه محاسبه بر روى اوصافى است كه دل ها يا مستقلا و يا از طريق اعضا كسب كرده باشد، و حال ، چه اين كسب به وسيله عمل ظاهرى باشد، و چه درونى و پنهانى ، و چه انسان مؤمن باشد، و چه كافر اما خطورات نفسانى كسب نيست و ظاهر محاسبه ، محاسبه به جزا است ، نه خبر دادن به اينكه چه چيزهائى از دل شما گذشته ، و چه تصميم هائى گرفته ايد، و آنچه ما گفتيم ، هم خود آيه مورد بحث بر آن دلالت دارد و هم آياتى ديگر كه گذشت . و اما مساله خود نسخ اشكال جداگانه اى دارد، و آن وجوهى از خلل است كه باعث مى شود از حجيت ساقط شود. اول اينكه : نسخ خلاف ظاهر قرآن است ، كه بيانش گذشت . دوم اينكه : مستلزم اين است كه تكليف به چيزى كه خارج از طاقت انسان است جايز باشد، و حال آنكه عقل در بطلان آن هيچ ترديدى ندارد آن هم تكليفى كه از ناحيه خداى تعالى باشد، حال چه اين تكليف بعدا نسخ بشود يا نشود، بلكه تكليف كردن به چيزى كه ما فوق طاقت است و سپس نسخ كردن ، اشكالى علاوه دارد، و آن اين است كه به حكم روايت آيه شريفه قبل از اينكه مورد عمل قرار گيرد نسخ شده ، و اين خود اشكالى است جداگانه (چون معنايش اين است كه خداى تعالى هم العياذ بالله ، سخن نسنجيده اى گفته ، و سپس پشيمان شده باشد، بر خلاف نسخ بعد از عمل كه معنايش اين است كه حكمى كه نسخ شده تا امروز مصلحت داشته و از اول موقت بوده است ). سوم اينكه : خواننده عزيز به زودى در تفسير دو آيه بعد خواهد ديد كه جمله : ((لا يكلف الله نفسا الا وسعها)) اصلا نمى تواند ناسخ چيزى باشد، بلكه تنها دلالت دارد بر اين كه هر نفسى در قيامت به بدى هائى كه خودش كسب كرده ، خواهد رسيد، چه اينكه تحملش آسان باشد و چه دشوار، و ما فوق طاقت (چون او خودش آن را براى خود درست كرده نه خداى تعالى )، پس اگر كسى چیزى را بر خود تحميل كند كه طاقتش را نداشته باشد، و يا به دست خود، زنجيرى بپاى خود ببندد سرنوشتى است كه خودش براى خود درست كرده ، و غير از خود كسى را ملامت نكند، پس جمله : ((لا يكلف الله نفسا الا وسعها)) به منزله جمله معترضه اى است كه مى خواهد توهمى را دفع كند. چهارم اينكه : به زودى خواهد آمد كه اصلا تكيه كلام در دو آيه شريفه بر مساله خطورات نفسانى نيست ، و در مساله نسخ حتما بايد ناسخ تكيه بر منسوخ داشته و به آن نظر داشته باشد، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 677 و دو آيه ((آمن الرسول ...)) غرض ديگرى را دنبال مى كند غير آن غرضى كه آيه : ((لله ما فى السموات و ما فى الارض ...)) در صدد بيان آن است ، و ان شاء الله به زودى مطلب روشن تر خواهد شد. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 678 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■● ●■ ■دائماً در جستجوی کسی باش که بالایت می برد. در پی کسی که پایینت می کشد نباش. هرکسی که واقعاً بالایت می برد به سویش برو. @mohamad_hosein_tabatabaei