eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
■●ادراک معقولات، حشر با مفارقات●■ ■ادراک معقولات حشر با مفارقات نوریه و انس با مجردات عقلیه است و تعقل مساوق با توحد است. ■سیاح در معقولات، انسانی جبروتی است که از برزخ مثالی به قیامت عقلانی راه پیدا کرده است لذا ابن عربی در کتاب «تحیات» در صلوات بر عقل کل حضرت علی بن ابی‌طالب علیهما السلام عرضه می‌دارد: ■«صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ علی سِرُّ الأسرارِ و مَشرِقِ الأنوارِ، المُهندِسِ فی الغُیُوبِ اللّاهوتِیَّة، السّیّاحِ فی الفیافِی الجَبَروتیَّة، المُصّوِّر لِلهَیولَی الملکوتیَّة، اَلوالی للولایةِ النّاسوتیّة... » ■عقل مقام بیابان بی آب و گیاه (مجرد محض و بحت از ماده و احکام ماده) جبروتی «الفیافی الجبروتیة» است و مظهر اتمّ عقل کل، حضرت علی بن ابی‌طالب علیهما السلام است و بلکه عقل کل خادم و مطیع اوست: «انا الذی خدمنی جبرئیل و میکائیل؛ انا الذی خصّ الله جبرئیل و میکائیل بالطاعة لی» (خطبه البیان). ■عقل و نفس کل به منزله‌ی اعضا و قوای انسان کامل و صاحب مقام ولایت اتمّ الهی می‌باشد. شیخ الرئیس در رساله‌ی «معراج نامه»‌ی خود حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله درباره‌ی حضرت وصی، امام علی علیه السلام نقل می‌کند که: ■«اشرف بشر و اعزّ انبیاء و خاتم پیامبران به مرکز دایره‌ی حکمت و فلک حقایق و خزانه‌ی عقول، امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: یا عَلِي إِذَا تَقَرَّبَ النَّاسُ إِلَى خَالِقِهِمْ فِي أَبْوَابِ الْبِرِّ فَتَقَرَّبْ إِلَيْهِ بِأَنْوَاعِ الْعَقْلِ تَسْبِقْهُمْ بِالدَّرَجَاتِ. چنین خطابی درخور کسی نیست مگر نسبت به چنان انسان بزرگی که موقعیت او در بین مردم همانند معقول بین محسوس است». ■معنای حدیث مزبور این است که مسابقه با دیگران در امور خیر و سبقت بر آنان این است که اگر دیگران به کثرت عبادت می‌پردازند، تو به تحصیل معقولات کوشا باش تا از آنان در درجه پیشی بگیری و چون ادراک علی بن ابی‌طالب علیهما السلام حقایق را به بصیرت عقل بود، محسوسات و معقولات نزد او مساوی بوده و برای همین جهت بود که فرمود: «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً». ■پس سباحت و سیاحت در معقولات تشبه به ولایت حضرت مولی الموالی علی علیه السلام می‌باشد. فافهم! ■و بلکه اتصال عقل جزئی با عقل کلی، اتصال با ولایت الهیه است که سبب طهارت از ادناس و رجائس شیطانی می‌شود «وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ» (یونس/۱۰۰) ■●نکته‌ی یازدهم از کتاب «علی، نقطه‌ی آغاز وجود»●■
🏴 🏴 ■غلبه و سبقت رحمت بر غضب سبب ایجاد و بسط نعمت وجود در صورت دل‌آرای مخلوقات است و این رحمت ناشی از عشق ذات باری به جمال مجمع الجمال حقیقت محمدیه است فلذا رحمت ارسالی بی منتهای الهی گردید که «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ.» ■ذات غیبی چون به وحدت حقیقی خود نگریست شدت کمال خود را بدید و به جهت اکملیت ذاتش که صمدانیت و آکندگی کمالات ذاتی اش بود خواست آنها را ظهور دهد و در آینه‌ی تفاصیل خود را ببیند چون قابل و غیری نیافت تا آکندگی و پُری خویش در آن ظهور دهد غضبناک شد و به جانب اجمال نگریست اما رحمتش مسبوق بر غضب شد و عشق میدان داری کرد تا به فوران رحمت با اسم «بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا» و وزش نسیم نفس رحمانی از جانب یمن، قابل را خود ایجاد نمود و بساط کثرت و خلقت بر آن پهن فرمود. ■این رحمت واسعه ی الهی را بنگر که فاتحه‌ی خلقت گردید و به او درهای خزینه‌ی غیبیه‌ی کنز مخفی گشوده شد. از اینرو فرمود: «ان الله قد قسم الفاتحة بینه و بین عبده و خلقه» اعنی فاتحة الکتاب انسان کامل است که هم وی را اوصاف ربوبیت است و هم اوصاف بندگی کما اینکه سوره‌ی فاتحه دو بخش دارد که قسم اول وصف ربوبی است و قسم دوم دعای عبد و اوصاف بندگی. ■به امام، وجود بین حق و خلق تقسیم گردید و او برزخ جامع بین حق و خلق شد اعنی حق را به نحو اتم ظهور داد و حق هر ذی شأنی را به او عطا فرمود. ■بدان تمام اوصاف امام چون حلیم و کریم به این رحمت گسترده بر می‌گردد و چون به رحمت افتتاح به خلقت کرد به رحمت بدانها می‌نگرد و همه را مرحوم می‌کند. ■در معراج أو أدنی در مقام سبق رحمت بر غضب با رحمت للعالمین چنین سخن به راز گفت که چه کنم با مشتی خاک جز آنکه بیامرزم!!! مشت خاک را ببین که چگونه حق در لباس او جاری شد و بر بحر امکان لنگر انداخت؟!! اگر رحمت با مشتی خاک ممزوج نمی‌شد او از افلاک نمی‌گذشت و بر عرش وحدانیت تکیه نمی‌زد اما چون مبداء روائح شد، روح و ریحان را در صحرای امکان منتشر ساخت و همه‌ی دانه‌های مجمل را شکوفا کرد و حب حصید را رویانید و بستان زیبا و فوق زیبای خلقت را نقاشی نمود. و چون وقت برداشت آید همو جمله را به همین رحمت مخفی در قیود و حدود خلقی بازگرداند و در ستر فضل خود که سراح ازلی و ابدی است سکونت دهد. جمعه ۷ صفر المظفر ۱۴۴۲ اسلامشهر
■آیت الله حسن زاده آملی: به علامه طباطبایی عرض نمودم: حضرت آقا! امشب شب جمعه و شب عید است، لطفى بفرمایید! ■علامه طباطبایی فرمودند: «سوره مبارکه «ص و القرآن ذى الذکر» را در نمازهاى وتیره (نافله عشا)بعد از حمد بخوانید که در حدیث است سوره ص از ساق عرش نازل شده است.» ■●پندهاى حکیمانه علامه حسن زاده آملى ، پند ۳۸۷●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■اینکه هنگام ورود به حرم ائمّه علیهم السّلام می‎گویی: رَبِّ اَدخِلنى مُدخَلَ صِدقٍ وَ اَخرِجنى مُخرَجَ صِدقٍ، یعنی خدایا کاری کن با صدق پیش این آقا بروم و از پیش ایشان هم با صدق پیش شما بیایم. ■وقتی به حرم ائمّه علیهم السّلام مشرف می‎شوید، زود داخل نشوید. دم در توقّف کنید و اذن دخول بخوانید تا رغبتتان طلوع کند و قطره‌ی اشکی بر چشمتان بنشیند. اوّل دل را جلو بفرستید. اشک نشانه‎ی این است که اجازه‎ی ورود داده‎اند. بعد وارد شوید و همان‎طور که افرادی که در زمان حیات ظاهری امام علیه السّلام خدمت ایشان می‎رسیدند، سلام می‎کردند، به ایشان سلام کنید. زیارت‌نامه‎های طولانی گاهی اوقات انسان را از امامی که در محضرش ایستاده است، غافل می‎کند. در داخل صحن و حرم ائمّه علیهم السّلام هم احترام زائران و خدّام را نگه دارید، هر کس چیزی به شما گفت، آن را از جانب امام بدانید و ادب کنید و بپذیرید. صدای همهمه‎ای که بالای صدای تک تک زائران به گوش می‎رسد، صدای ملائکه را همراه دارد. ■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■ ■●مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●بهرۀ ما از ماه‌های محرّم و صفر●■ ■ماه محرّم طی شد. ماه صفر هم در حال طی شدن است. به خودمان برگردیم. کمی فکر کنیم. ببینیم توشه‌ای که از این دو ماه می‌گیریم چیست؟ قبل از ماه محرّم چه کسی بودیم و در مکتب محرّم و صفر چه تحوّلی در ما اتّفاق افتاد؟ ■وقایع را نقل کردن، مصائب را یادآوری کردن، اشک ماتم بر دیدگان جاری کردن، همۀ اینها بسیار ارزشمند است؛ امّا همۀ اینها مکتبی است که باید از ما انسان متعالی و حسینی بسازد.... @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش اول ● دو اشكال بر قول راغب ولى دو اشكال بگفته وى وارد است : ا
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش دوم1⃣ ● پيروى آيات متشابه منشأ بدعتها و انحرافهاى بعد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) و مبداء فتنه ها و محنت ها بوده است و شما خواننده محترم اگر از بدعت ها و مذاهب و اهواى باطل و فاسدى كه فرقه هايى از مسلمانان را منحرف نموده آمارگيرى كنى ، و مذاهبى را كه بعد از رحلت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) در اسلام - چه درباره معارف اصولى اسلام باشد و چه درباره فروع احكام آن - پديد آمده ، مورد دقت قرار دهى خواهى ديد كه اكثر اين انحرافها به خاطر پيروى آيات متشابه قرآن و تأويلهايى بوده كه از پيش خود و بدون مدرك براى اينگونه آيات كرده اند، تأويلهايى كه خدا از آن بيزار است . يك فرقه به خاطر تمسك به آيات متشابه قائل شدند كه خداى تعالى جسم دارد، دسته ديگر قائل به جبر شدند، گروهى به تفويض گراييدند، جمعى قائل شدند كه انبيا معصوم نيستند، و از آنان نيز گناه سر مى زند، طايفه اى بمنظور منزه داشتن خدا گفتند او اصلا صفت ندارد، و دسته ششمى معتقد شدند صفاتى كه در قرآن براى خدا آمده عين صفاتى است كه در انسان است ، حتى در زايد بر ذات بودن ، و گروههايى ديگر به انحرافهايى ديگر مبتلا گشتند، كه همه اينها بخاطر آن بود كه آيات متشابه را به آيات محكم برنگرداندند، تا اين محكمات بر آيات مت شابه حاكم باشد. و همچنين درباره احكام دين طايفه اى گفتند: اين احكام تشريع شده تا طريقه اى باشد براى اينكه بندگان به خدا واصل شوند پس اگر براى وصول به خدا راهى نزديك تر پيدا شد بايد آن راه را پيمود، براى اينكه مقصود تنها و تنها وصول به حق است ، حال از هر راهى كه باشد، دسته اى ديگر گفتند: اصلا تكليف به واجبات و ترك محرمات ، براى رسيدن به كمال است ، و معنا ندارد با رسيدن انسان به حق و کمال باز هم تكليف باقى بماند. با اينكه ما مى دانيم در عهد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) احكام و فرائض و حدود و ساير سياستهاى اسلامى به اعتبار خود باقى بود، و كسى از مسلمانان به اين بهانه كه به حق واصل شده و يا به كمال رسيده از آن مستثنا نبوده است ، و اين شانه خالى كردنها كه بعد از رحلت آن حضرت آغاز شده ، دوره به دوره احكام اسلام را از درجه اعتبار ساقط و روز بروز به دست حكومتهاى باصطلاح اسلامى ناقص گردانيده ، و هيچ حكمى باطل و هيچ حدى ساقط نشد مگر آنكه باطل كنندگان و ساقط كنندگان آن ، همين را بهانه كردند كه : دين تشريع نشده مگر براى صلاح دنيا و اصلاح حال بشر، و اين حكمى كه ما درمقابل حكم شرع ، تشريع كرده ايم براى اصلاح بشر امروز بيشتر مؤثر است . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 65 در آخر، كار اين دست اندازى ها به جايى رسيد كه بعضى گفتند: تنها غرض از شرايع دين ، اصلاح دنيا به وسيله اجراى آن است ، و چون دنياى امروز سياست دينى را نمى پذيرد و نمى تواند هضم كند، نيازمند وضع قوانين ديگرى است ، كه تمدن امروز آنرا بپسندد، و اجرايش كند. از اين بالاتر كار به جايى رسيد كه بگويند اصولا منظور از برنامه هاى دينى و عمل به آن ، اين است كه دلها پاك شود، و بسوى فكر و اراده صالح هدايت گردد، و امروز كه دلها به وسيله تربيت اجتماعى بسوى خدمت به خلق هدايت شده ديگر احتياجى به پاك شدن بوسيله امثال وضو و غسل و نماز و روزه ندارد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش دوم1⃣ ● پيروى آيات متشابه منشأ بدعتها و انحرافهاى بعد از رسول خدا
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش دوم2⃣ ● پيروى آيات متشابه منشأ بدعتها و انحرافهاى بعد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) و مبداء فتنه ها و محنت ها بوده است حال اگر خواننده عزيز در اين سخنان و امثال آن - كه از حد شمارش ‍ بيرون است - دقت نموده ، آنگاه در جمله ((فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه وابتغاء تأويله ...)) تاءمل كند، هيچ شكى در درستى گفتار ما برايش باقى نمى ماند، و بطور قطع حكم مى كند به اينكه تمامى فتنه ها و محنت ها كه گريبان اسلام و مسلمين را گرفته ، منشایى بجز پيروى متشابه و تأويل كردن قرآن ندارد. و همين (البته خدا داناتر است ) سبب شده است كه خداى تعالى اين چنين در اين باب سخت گيرى را تشديد نموده در نهى از پيروى متشابه بمنظور فتنه جويى و تأويل و الحاد در آيات خدا وبدون علم در آيات خدا سخن گفتن و راه شيطان را پيروى نمودن ، مبالغه نمايد، چون رسم قرآن چنين است . كه در مورد گناهانى مبالغه كند كه ارتكاب آن گناهان اثر فورى در هدم و از بين بردن اركان دين دارد، و بنيه دين و نيروى آن را تحليل مى برد، همچنان كه مى بينيم در مورد دوستى با كفار و نيز امر به دوستى اهل بيت پيامبر، و در خانه نشستن زنان پيامبر، و نهى از معامله ربا، و امر به اتحاد كلمه در دين ، و امثال اين تشديد فرموده است . حال بايد ديد علاج دلهائى كه منحرف هستند و همواره دوست مى دارند فتنه جويى كنند چيست ؟. بايد دانست منشأ اين بيمارى ميل به دنيا و اعتماد كردن به آن و دلدادگى به زندگى آن است و اين آلودگى را از دلها نمى شويد مگر ياد روز حساب ، همچنان كه خداى تعالى اين معنا را در جاى ديگر تذكر داده و مى فرمايد: ((ولا تتبع الهوى فيضلك عن سبيل اللّه ان الذين يضلون عن سبيل اللّه لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب )). ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 66 و باز به همين جهت است كه مى بينم راسخين در علم از تأويل كردن آيات خدا به صورتى كه مخالف رضاى او باشد خوددارى مى كنند و در خاتمه گفتار خود به اين معنا اشاره نموده و عرضه مى دارند: ((ربنا انك جامع الناس ليوم لا ريب فيه ان اللّه لا يخلف الميعاد)). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان علیه‌السلام نسبت به محبان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلیّه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی‌شود انکار کرد! ●در محضر بهجت، ج١، ص٢٤۷● ■با اینکه می‌دانیم او [امام زمان(عجل الله)] واسطه‌ی بین ما و خداست، مع‌ذلک به فکر او نیستیم! ای‌کاش می‌دانستیم که احتیاج او به ما و دعای ما برای او، به نفع خود ماست؛ وگرنه قرب و منزلت او در نزد خدا معلوم است. ●در محضر بهجت، ج٣، ص ٢٧٧● @mohamad_hosein_tabatabaei
■●استاد فاطمی نيا●■ ■مرحوم صدرالمتألّهين در مورد احاطه مقام ولايت برجميع موجودات و اشراف امام عليه السلام بر همه كائنات ميگويد: " با براهين نيّره و شواهد اهل بصيرت ثابت شده است كه تمام اعراض و جواهر عالم هستي با همه خصوصيات زماني و مكاني ، در برابر وليّ زمان حاضر است" ■اگر ميليون ها نفر به زيارت أئمه ي معصومين (علیهما السلام ) مشرف شوند و هريك حاجات مخصوص خود را داشته باشند ، اين ذوات مقدسه از تمام حوائج و اسرار زائرين با خبر هستند و هريك را مستقلا مورد عنايت قرار ميدهند. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □نفس ناطقه ی انسانی، هر چند هم که قوی باشد در مقابل عظموت
□سر اسناد « اله» و « ربّ» نکته ی دیگر در این لفظ؛«الهی» این است که وقتی سخن از «الهی» گفتیم قطعاً «اله» را به خودمان اسناد می دهیم، مثل اینکه در آیات قرآن کریم هم که تدبّر می فرمایید، آمده است: شیطان هم او را به لفظ «ربّی» میخواند: « قالَ ربِّ بِمااَغوَیتَنی لازَیِّنَنَّ لَهُم فِی الارضِ وَ لَاغوِیَنَّهُم اَجمَعینَ».(۵۵) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □سر اسناد « اله» و « ربّ» نکته ی دیگر در این لفظ؛«الهی» ای
□از کفار به تعبیر قرآن بپرسید که چه کسی آسمان ها و زمین را خلق کرد؟ چه کسی پرنده های آسمان را به پرواز در اورد؟چه کسی دریا هارا متلاطم کرد؟کشتی هارا در دریا جریان داد؟ چه کسی کوه ها و دشت هارا مرتفع کرد و تسطیح نمود؟ آن ها در جوابش می گویند: «سَیَقُولُونَ للّه» به این جهت که آقایان اهل معرفت می گویند: هیچ موجودی در عالم نیست که «اللّه اللّه» نکند، حتی شیطان هم حرف از الوهیت او دارد، «ربّ ربّ» را می گوید، هیچ گاه شیطان در خطای خودش ذات اقدس حق متعال را به غیر از « ربّ» صدا نزد اما وقتی «ربّ» را صدا میزند،« ربّ» خودش را صدا می زند. گر چه در این « ربّ» گفتن ادب را در استمرار آن مراعات نکرده است و از درگاه « ربّ» خودش هم دور شد و رجیم گشت با اینکه همین خداوند برای بندگان مودّب خود رحیم است، ولی شیطان و ابلیس رجیم شد. اگر عارفی می گوید: آن خدایی که پرستی نه خدای حسن است که حسن را به خداوند، خدای دگر است(۵۶) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●‍ #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت نهم)●■ ■اين سه زمينه متأسّفانه وجود دارد؛ در مردمي كه نه
■●‍ (قسمت دهم)●■ ■گفتیم کُلُّ یَوْمٍ عاشُوراءُ و کُلُّ اَرْضٍ کَرْبَلاءُ؛ پس در عاشوراي زمان و در كربلاي زمين خودمان هم بايد مواظب باشيم كه اين عوارض خداي نكرده معضل‌آفرين نشود. دامنگیر جامعه‌ی ما نشود؛ ضعف فهم و و شناخت عميقی كه بتوان مسائل را خوب فهمید و تجزيه و تحليل كرد و با موازين ديني سنجید، دامنگير ما نشود؛ يا پيروي گوسفندوار از شخصيّت‌هايي كه در جامعه مطرح مي‌شوند! يك روز قبيله بود؛ حالا قبيله نيست؛ ممكن است در تشكّل‌‌هاي مختلف، گروه‌هاي مختلف، يك چهره‌اي محور آن تشکّل ‌شود كه دیگر چون ايشان فرمودند و چون ما عضو اين تشكّل هستيم، پس هر چه گفتند بايد عمل كنيم! ■بدانيم كه همين معضلات بود كه فاجعه‌ي كربلا را سبب شد. مواظب باشيم تحت‌تأثير قرار نگيريم! مي‌شود ساخت؛ می‌شود خيلي از حرف‌ها را با رسانه‌هاي مختلف رسمي‌، غيررسمي، علني، غيرعلني، با پیامک‌هایی كه در موبايل‌ها ارسال مي‌شود و خيلي راه‌های دیگر القاء کرد. می‌دانید که امروزه ابزارهاي انتقال پيام به‌شدّت متنوّع و گسترده شده است. مواظب باشيم كه فريب نخوريم. مواظب باشيم! تبليغات خيلي مؤثّر است. ■بارها شنیده‌اید که در زمان معاويه تبليغات طوري بود كه وقتي گفتند عليّ‌بن‌ابيطالب علیه السلام در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان در محراب مسجد كوفه با ضربت عبدالرّحمن‌بن‌ملجم مرادي مضروب شد و در شب بيست‌ويكم به شهادت رسيد، مردم شام گفتند: مگر علي نماز هم مي‌خواند كه برود مسجد و حالا در محراب ترور شود؟! تبليغات چطور مي‌تواند مؤثّر باشد كه مردم شام، برايشان جاي تعجّب داشت که مگر علی نماز میخواند؟! اميرالمؤمنين!!! ببينيد تبليغات مي‌تواند چه كار كند! خودمان را خيلي مصون ندانيم. خيلي بايد هوشيار بود. به‌هرحال عبرت بگيريم. بدانيم كه پول كار مي‌كند و ممكن است چهره‌هايي، شخصيّت‌هايي، سردمداراني با پول توسّط دشمن تطميع شوند و از پشت خنجر بزنند و افراد را هم دنبال خودشان به بيراهه بكشانند. ■و بدانيم اگر ايمان راسخي نداشته باشيم، آدم‌هاي بزدلي خواهيم بود. عاشورا مكتب شهامت و شجاعت است. مکتب استقبال‌ از مرگ است. عاشورا مكتب بزم نيست؛ مكتب رزم است. و چهره‌ي عاشورايي يعني چهره‌اي كه جانش در كف اوست؛ آماده‌ي نثار كردن و ايثار كردن است. ■شرايط جامعه‌ي ما الان بسيار شرايط متلاطم و حادّی است. بدانيم كه همه‌ي اين عوامل مي‌تواند، امروز معضل‌آفرين باشد. ساده‌انگاري ما دربرابر تبليغات، [خطرناک است.] امروز دنيا عليه ما، عليه جامعه‌ي شيعه بسيج شده است. اینکه می‌گویم ما، نه فقط ايران، چون ايران تنها كشور دنیاست كه مذهب رسمي آن شيعه است، ولی نسبت‌به تشيّع در كلّ دنيا بسيج شده‌اند. قدرت‌هاي فاسد جهاني، صهيونيست‌ها، امپرياليست‌ها، تمام قدرت‌هاي فاسد جهاني، كفر جهاني همه به هم پيوسته‌اند؛ عليه جامعه‌ي تشيّع. اَلْكُفْرُ مِلَّةٌ واحِدَةٌ. طرحی هم دارند که شنیده‌اید و نمی‌خواهم در جلسه وارد تجزیه تحلیل‌های سیاسی شوم. طرح هلال شيعي و ترساندن اهل‌سنّت از اينكه شيعه‌ها دارند متشكّل مي‌شوند و از كشمير گرفته تا لبنان یک هلال تشكيل مي‌دهند كه شامل شيعه‌هاي كشمير و پاكستان، افغانستان، ايران، عراق، سوريه و لبنان‌ است و اين قدرت عظيمي خواهد شد. سنّي‌ها را دارند تحريك مي‌كنند؛ سنّي‌ها هم به‌شدّت تحريك‌پذيرند و خطر جدّي جنگ شيعه و سنّی را به وجود مي‌آورند... ادامه دارد... @mohamad_hosein_tabatabaei
■●اربعین حسینی؛ اربعین حسینیان●■ ■در آستانۀ اربعین اباعبدالله الحسین علیه السّلام قرار داریم. ■سیر از کربلا تا شام و از شام تا کربلا که یک اربعین طول کشید، سیر مِنَ الحسین اِلی الیزید و مِنَ الیزید اِلی الحسین علیه السّلام، سیر مِنَ الکربلا اِلی الشام و مِنَ الشام اِلی الکربلا، سمبل و نمادی از حرکت قوس نزول و قوس صعود است... ■در قوس نزول از مبدأ احدیّت راه آغاز می‌شود و به حضیض عالم مُلک و عالم ناسوت ختم می‌شود. ■و در قوس صعود از همین قاعدۀ هستی که عالم مُلک و ناسوت است سیر آغاز می‌شود و به مقام احدیّت ختم می‌شود. سیر مِن الله اِلی الله ... ■به تعبیری هر انسانی سیری را طی می‌کند؛ از احسن تقویم به اسفل سافلین. و بعد از اسفل سافلین این سیر مجدداً آغاز می‌شود به سمت احسن تقویم ... به همان جایی که سیر از آنجا آغاز شده بود، اِنّا لله وَ اِنّا اِلیهِ راجعون ... سیر مِنَ الحسین اِلی الیزید و مِنَ الیزید اِلی الحسین علیه السّلام، نمادی از همین سیر است..‌. ■● _ طیب۸۷/۱۱/۲۴ ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●" کیمیای پایداری "●■ ■اشتغال مستمر به کار عشق، خود موهبتی است در این جهان که آدمیان را از شور زندگی سرمست و از کرامت و شرافت انسانی سربلند می‌کند. و می‌بینیم که هر‌چه در جهان ابداعات و اختراعات علمی و فنی صورت گرفته و هر‌چه موسیقی و نقاشی و شعر و نمایشنامه‌های شگفت در جهان به جای مانده، همه محصول کار عاشقانی بوده است که در آستانهٔ درگاه زیبایی و دانایی به سر برده اند. و خودپرستانی که بر درگاه شیطان حرص و هوا و اهریمن غرور و جاه گدایی کرده اند، جز خفت و خواری برای خود و محنت و زاری برای مظلومان و محرومان چه بر جای گذاشته اند. در زبان عربی ضرب المثلی هست که می گوید: ما لا یُدرك کلّه، لا یُترَك کلّه (آنچه را نمی‌توان به تمامی به دست آورد نباید که به تمامی کنار گذاشت). این ضرب المثل حکیمانه انگیزه‌ای است که آدمی دامن مقصود را در هیچ حال رها نکند و در حد توان برای رسیدن به مقصود بکوشد. ■●برگرفته از کتاب " در صحبت حافظ " به قلم حسین الهی قمشه ای●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■اربعین حسینی، جلوه‌گاه حقیقت توحید و ولایت ■ظهور آفاقی و انفسی حجت خدا ... ■با پذیرا شدن رنج راه، نیل به لقاء و وصال قطعی است... @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش دوم2⃣ ● پيروى آيات متشابه منشأ بدعتها و انحرافهاى بعد از رسول خدا
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش سوم ●2 - ام الكتاب بودن آيات محكم چه معنا دارد؟ جمعى از مفسرين گفته اند ((ام الكتاب )) بودن ((محكمات )) به اين معنا است كه ((محكمات )) اصل در كتاب است ، و قواعد دين و اركان آن مبتنى بر آن اصل است ، كه بايد به آن ايمان آورد، و عمل كرد، و دين هم عبارت است از همين دو اصل اعتقاد و عمل ، بخلاف آيات متشابه كه چون مقصود از آنها معلوم نيست ، و مدلول آنها متشابه و متزلزل است ، نمى شود به آنها عمل كرد، بلكه تنها بايد نسبت به آنها ايمان آورد. و خواننده عزيز توجه نمود كه اين توجيه ، لازمه بعضى از اقوال گذشته است ، يكى از آنها قولى بود كه متشابه را از اين جهت متشابه مى دانست كه مشتمل بر تأويلى است كه دسترسى به فهم آن نيست . يكى ديگر، آن قولى بود كه متشابه را از اين جهت متشابه مى دانست كه در ابتدا مشتبه است ، و الفاظش چند پهلو است ، ولى چنان نيست كه معنايش تا حدودى و يا كاملا فهميده نشود، بلكه با رجوع به عقل يا لغت يا طريقه عقلايى به فهم آن دسترسى هست ، و موقعى كه بررسى نشده بايد بدان ايمان داشت ، و عجولانه انكارش نكرد. بعضى ديگر گفته اند: ((ام الكتاب )) بودن محكمات اين است كه متشابهات را بايد به آنها ارجاع داد، آنگاه در معناى اين ارجاع اختلاف كرده اند. ظاهر كلام بعضى از آنان اين است كه مرادش از اين رجوع اين است كه در مورد متشابهات تنها بايد به محكمات عمل نموده ، و نسبت به متشابهات اكتفا به ايمان كرد، همانطور كه نسبت به آياتى كه نسخ شده تنها ايمان داريم كه كلام خدا است ، و حكم موقتش حكم خدا است ، ولى در مرحله عمل به آيات ناسخ عمل مى كنيم . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 67 اين قول هم چندان با قول قبلى مغايرت ندارد، و ظاهر كلام بعضى از صاحبان اين قول اين است كه خواسته اند بگويند: ((آيات محكم بيانگر آيات متشابه و برطرف كننده تشابه آنها است )). و حق هم همين است چون در معناى جمله ((هن ام الكتاب - آنها مادر كتابند)) عنايتى زائد بر معناى اصل هست ، و اگر بنا به قول اول معناى كلمه ((ام )) همان معناى كلمه ((اصل )) بود ممكن بود بفرمايد: ((هن اصول الكتاب ))، آرى كلمه ((ام )) كه در فارسى به معناى مادر است هم ، اين معنا را مى فهماند، كه مادر اصل فرزند است ، و هم اين كه فرزند به مادر رجوع مى كند، چون نشو و نما و اشتقاق فرزند از مادرش بوده و در حقيقت فرزند بعضى از مادر است . پس كلمه ((ام الكتاب )) خالى از اين دلالت نيست . كه آيات متشابه هم براى خود مدلول و معنا دارند. اما مدلول آنها زائيده و فرع مدلول آيات محكمات است ، و لازمه اين ، آنست كه محكمات بيانگر متشابهات باشد. علاوه بر اينكه متشابه بدين جهت متشابه است كه مراد و مدلولى نامعين و متشابه دارد، براى اينكه داراى تأويل است ، چون تأويل همانطور كه گفتيم در آيات محكم نيز هست ، اختصاصى به متشابه ندارد، و قرآن كريم بعضى آياتش مفسربعضى ديگر است ، پس متشابه هم قطعا مفسر دارد، و مفسر آن جز آيات محكم نمى تواند باشد. مثال اين تفسير، آيه شريفه : ((الى ربها ناظرة )) است ، كه آيه اى است متشابه ، زيرا معلوم نيست منظور از نظر كردن مردم به پروردگار خود چيست ، ولى وقتى ارجاع داده شود به آيه : ((ليس كمثله شى ء)) كه مى فرمايد: خداى را از هيچ جهت نمى توان به چيزى مقايسه كرد، و آيه : ((لا تدركه الابصار)) معلوم مى شود كه مراد از ((نظر كردن )) و ((ديدن خدا)) از سنخ ديدن محسوسات به وسيله چشم نيست . چون خداى تعالى در سوره نجم براى دل هم اثبات ديدن كرده و فرموده : ((ما كذب الفواد ما رأى افتمارونه على ما يرى ... لقد رأى من آيات ربه الكبرى ))، كه در آيه اول ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 68 از اين آيات فرموده قلب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) در آنچه كه ديد دروغ نگفت ، معلوم مى شود قلب هم ديدنى خاص به خود دارد، نه اينكه منظور فكر باشد، چون فكر مربوط به تصديق و تركيبات ذهنى است ، و رويت مربوط به تك تك اشياى خارجى و عينى است ، معنا ندارد كلمه : رويت را در مورد فكر استعمال كنند. پس با اين بيان روشن شد كه اين رويت عبارت است از يك نحوه توجه خاص قلبى ، توجهى غير حسى و مادى ، و غير عقلى و ذهنى . اين يك مثال بود براى متشابه ، و ارجاع آن به محكم ، و بر همين قياس ‍ است ، سایر متشابهات. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●«مقام حضرت سلمان علیه‌السلام» حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●■ ■چه بکنیم از بی علمی؟! چه بکنیم از ضعف در ایمان؟! از ضعف در تدین! ... چه بکنیم از این ضعف‌ها؟! چه بکنیم از این ضعف‌های اختیاری؟! نمی‌رویم دنبال تحصیلات علمیه! نمی‌رویم که بفهمیم که خب عمل چطور بر ما آسان بشود؟ اختیارا نمی‌رویم! اگر غیراختیاری باشد حالا، خدا می‌بخشد ما را؛ اما اختیاری را چه بکنیم؟! ■چه‌کار بکنیم از ضعف ما در علم و عمل؟! چه کار بکنیم که این ضعف ما به اختیار ماست؟! خودمان نمی‌رویم دنبال تقویت! ■تقویت علمیه، همین است که عرض کردم؛ درس خواندن و درس گفتن، که هیچ‌کس از آن مستغنی نیست؛ مگر انبیا و اوصیا، که صحبت درس در آنها نیست، ما هیچ ربطی به آن‌ها نداریم! ■ماهنوز، شاگردان آن‌ها، سلمان و ابوذر و این‌ها، بالای سرما قرار دارند و ما مقامات آن‌ها را هنوز خبرنداریم ونمی‌دانیم چیست![چه رسد به مقام انبیاء و اوصیاء] ■مبادا در خودمان یک خیال‌های شیطانی بکنیم! ما رعیت هستیم و در رعیت هم، رعیتِ رعیت هستیم. ما اگر اعتراف به مقام سلمان و ابوذر و مقداد و عمار نداشته باشیم، اعتراف به مافوق آنها (بالاترازآن‌ها که انبیاء‌ و اولیاء هستند) داریم؟ نه! دروغ است! [ اینکه فکر کنیم بدون اعتراف وشناخت به مقام امثال سلمان، ابوذر، مقداد و عمار، توانسته‌ایم شناختی از مقامات انبیاء و اولیاء داشته باشیم دروغ است!] ■ما از سلمان و ابوذر و مقداد، یقینا! عقب‌تر هستیم، [مثلا یکی] دلیلش این است که سلمان به زهیر گفت: «إذا أدرکتُم سید شباب أهل‌الجنة فکونوا أشُدُّ فَرحا» .. از این غنیمتی که تحصیل کردی... حالا تا زمان قیام سیدالشهدا چقدر طول دارد؟! زمان سلمان تا آن زمان؟! حالا از کجا او(زهیر) موفق بشود به این کار؟ هفتاد و دو تن [اصحاب سیدالشهدا علیه‌السلام] بیشتر نبودند! چطور [سلمان] از بین همه مردم او (زهیر) را جزو هفتاد و دوتن حساب کرده بود و دید (متوجه شد)؟ ■آنها کجا و ما کجا ؟! ما خیلی دوریم از آنها !! ما کجا می‌رسیم به سلمان و ابوذر و مقدادشون ، ما خاک پای اون‌ها نمی‌شویم .. ■●بخشی از فرمایشات حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت اعلی‌الله مقامه در دیدار جمعی از طلاب مشهد با معظم‌له - تابستان ۱۳۷۶●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □از کفار به تعبیر قرآن بپرسید که چه کسی آسمان ها و زمین را
□برای این است که هر کس خدا خدا می کند « ربّ» را به مقدار جدول وجودی خودش صدا می زند که آن نحوه ی جدول وجودی او، اسم اعظم خود اوست، و لذا شیطان هم وقتی چیزی را استدعا کند، به اسم اعظم «ربّ» معتقد است، که در استدعایش بلافاصله به او دادند، حتی ذات اقدس حق متعال در دادن خواسته های ابلیس هم استنکاف نکرد.(۵۷) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □برای این است که هر کس خدا خدا می کند « ربّ» را به مقدار ج
□وقتی شیطان، دعا می کند، این دعا هم از سر اوست، به دروغ هم نیست، چون بر اساس سرش که سر گمراهی و انحراف است گفت: «قالَ فَبِما اَغوَیتَنی لَاَقعُدَنَّ لَهُم صِراطَکَ المُستَقیمَ☆ ثُمَّ لَاَتِیَنَّهُم مِن بَینِ ایدیهِم وَ مِن خَلفِهِم وَ عَن ایمانِهِم وَ عَن شَمائلِهِم وَ لا تَجِد اَکثَرَهُم شاکِرینَ» وقتی به مطابق خواست ذاتی خودش استدعا کند، آن که نبوت مطلقه است، وظیفه دارد او را به مطابق درخواست ذاتی اش به ذات اقدس حق متعال نزدیک کند که به وفق استدعا ذاتی خودش بهره مند شود. و لذا «نبوّت مطلقه» «اعطاء کلّ ذی حقّ حقّه» است به اندازه ی ظرفیت او.(۵۸) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #شرح_دعای_ابوحمزه_ثمالی □وقتی شیطان، دعا می کند، این دعا هم از سر اوست، به دروغ هم
□نبی مطلق، مقام وجود خاتم انبیا در مقام سری مطلقه اش وظیفه ای دارد، باید عدالت مطلقه در نظام هستی برقرارکند، عدالت مطلقه این است که هر ذی حقی به حق خودش براساس آن چه که خواسته اوست نایل شود، این وظیفه است هیچ موجودی در عالم محروم نیست، و لذا به وقف اقتضای ذاتی خودش هر چه را استدعا می کند به او می دهند، اما نبی مطلق به اسم ظاهر به او می بخشند،و ولی علی الاطلاق به اسم باطن به او عطا می کند. و لذا هیچ کس از رسیدن به حقش در نظام هستی محروم نیست،حتی شیطان،وقتی با این «ربّ بِما اَغوَیتَنی...» دعا کرد دعای او مستجاب شد و در پیشگاه الهی به او فرمودند: «قالَ فَاخرُج مِنها فَانَّکَ رَجیمُ» «تو خواستی که از ما دور شوی و در مسیر بندگان ما مانع تراشی کنی بسیار خوب دور شو» این رجم شیطان به خواسته خود اوست نه از ناحیه ی اقدس حق متعال خودش خواست دور شود گفتند: «فَاِنَّکَ رَجیمُ» این جواب و استجابت دعای خود اوست چون با این بی ادبی و گستاخی حرف زد که «رَبَّ بِما اَغوَیتَنی» خودش دوری خواست، پس به او دادند. شیطان گفت: «از این که تو مرااغوا کردی پس به من مهلت بده،من در انتظار بمانم تا روزی که برانگیخته می شوند» «قالَ اَنظِرنی الی یَومِ یُبعَثُونَ» او هم وصف «انتظار» را خواست و گفت: «به من مهلت بده تا روزی که روز بعثت است، من بندگانت را راهزنی کنم، گمراه کنم». به او گفتند: «پس همانا تو رجم شده ای» نه تنها رجیم شده بلکه مرجومی، صفت مشبّهه هم آورده شد؛ «رجیم» و اگر صیغه ی مبالغه هم باشند، هم باشد، یعنی: «خیلی خیلی دورت کردیم، برو» این سر استجابت دعای خود اوست(۵۹) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●‍ #عوامل_و_زمینه_های_رخداد_عاشورا (قسمت دهم)●■ ■گفتیم کُلُّ یَوْمٍ عاشُوراءُ و کُلُّ اَرْضٍ کَرْب
■●‍ (قسمت آخر)●■ ■البتّه این را هم بگویم که روایاتی که درباره‌ی شرايط قبل از ظهور هست، اين خبرها را داده كه شيعه‌كشي وحشتناك زياد مي‌شود. هيچ نقطه‌ي امني جز قلّه‌های كوه براي شيعه باقي نمي‌ماند. روایت‌ها را بخوانید! البتّه نمی‌خواهم دلتان را خالی کنم؛ ولی بدانید! خودتان را آماده كنيد! ■ يعني كسي كه براي دفاع از مولاي خودش و مكتب و مذهب خودش جان بر كف است. شيعه فقط اين نيست كه بنشینیم يك سخنراني گوش كنيم و بعد هم با شيريني و چاي پذيرايي شويم و بعد هم تشريف ببريم! بايد خودمان را آماده كنيم. روايت‌ها عجيب و غريب است که خود بحث دیگری است و نمی‌خواهم وارد شوم؛ ولی روايات‌ صحنه‌ي بسيار مخوفي را قبل از ظهور امام زمان‌ارواحنافداه براي شيعه نشان مي‌دهند. ■در همان حديث هست كه: تُتَهادىٰ رُؤُوسُهُمْ كَما تُتَهادىٰ رُؤُوسُ التُّرْكِ وَ الدَّيْلَمِ؛ همان‌طوركه سران ترك و ديلم را در گذشته‌ی تاريخ، وقتي آنها كافر بودند، مي‌بريدند و براي هم هديه مي‌فرستادند، قبل از ظهور شرايط طوري مي‌شود كه سر شيعیان را مي‌برند و اين سرهاي بريده را براي همديگر كادو مي‌فرستند. روايت داریم كه زن نسبت‌به شوهرش اعتماد نمي‌كند بگويد من شيعه‌ام! شوهر نسبت‌به زنش اعتماد نمي‌كند بگويد من شيعه‌ام! مي‌رود او را لو مي‌دهد و مي‌كشند. پدر نسبت‌به فرزند و فرزند نسبت‌به پدر... شرايط اين‌طور خواهد شد و بدانيم كه جهاني مقدّمات اين قضيّه را دارد فراهم مي‌كند. به‌شدّت بسيج كرده‌اند. الان که ماجرای سر بريدن شيعيان عراق به‌صورت جدّي مطرح است. عين گوسفند سر مي‌برند! فیلم‌های این صحنه‌ها را دیده‌ام؛ به‌شدّت تکان‌دهنده است! شیعه‌های مظلوم را با فتوايي كه علماي سنّي مي‌دهند، می‌کشند. خصوصاً علماي وهّابي، این علمای كثيف و وابسته به كفر جهاني! سي‌وهشت نفرشان جمع شدند و بيانيّه‌اي دادند كه كشتن شيعيان واجب است. ⁉️ به‌هرحال اینها را برای چه عرض می‌کنم؟ ■برای اینکه بگویم، آقا جان! ! ! روی خودمان كار كنيم! شيعه‌ي امام زمان علیه السلام، علیه السلام، سرباز آماده‌ي رزم است؛ زن و مردش فرق نمي‌كند. روي خودمان كار كنيم و راه ايجاد شهامت این است که ايمانمان را قوی کنیم؛ دلبستگيمان را از کم کنیم. کسی كه دلبسته است به رفاه و ثروت، دل بسته است به قدرت، دل بسته است به لذّت، به زنده ماندن، اين انسان بزدلي است و با يك تهديد عقب مي‌نشيند. درهرصورت آنچه عرض کردم، از این جهت بود که تابه‌حال جلسات فراوانی در جنبه‌های مثبت زيبايي‌هاي صحنه‌ي عاشورا در جبهه‌ي امام حسين عليه السلام و يارانشان صحبت كرده بوديم؛ امروز کمی آمديم اين طرف جبهه و عبرت‌هايي را كه مي‌شود از اين فاجعه‌ي عظيم گرفت، مورد تأمّل قرار داديم. ■اميدواریم خداي متعال به همه‌ی ما توفيق دهد كه هم عميق ديني و عميق، و هم ايمان مستحكم و راسخ، روزي ما شود و يك سرباز بابصيرت و باشجاعت باشیم. همان تعبيري كه اميرالمؤمنين علیه السلام به كار بردند و فرمودند: ياران راستين پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم، شمشيرهاي خود را روي بصيرت‌هاي خود حمل می‌كردند! يعني هر دو لازم است؛ هم و شجاعت و شهامت ناشي از ايمان، هم بصيرت و شناخت و فهم عميق. ■اميدواريم خداي متعال اين دو گوهر بزرگ را نصيب همه‌ی ما بفرماید و ما را از جاذبه‌ي محبّت و دلبستگي دنيا و از و مصون بدارد تا بتوانيم سربازان شايسته‌اي براي امام عصرارواحنافداه باشيم. @mohamad_hosein_tabatabaei
■●زیارت اربعین استاد فاطمی‌نیا●■ ■کسانی كه موفق نميشوند روز اربعين بر مزار سيدالشهداء (علیه السلام) حاضر شوند ، برای آنها هم در اين سفره ی وسيع خداوند ، مائده و توشه هست ، اين افراد روز اربعين از راه دور خدمت حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) عرض ادب كنند وزيارت اربعين را بخوانند تا آثار وبركات اين زيارت برای آنها هم حاصل شود . بُعدِ منزل نبود در سفرروحانی! @mohamad_hosein_tabatabaei
■●" سالک راه حق "●■ ■پرسش از سالکان راه و واصلان درگاه است که مسافر کیست و مرد تمام و انسان کامل کدام است. شیخ محمود شبستری گوید: مسافر آن بود کو بگذرد زود ز خود صافی شود چون آتش از دود کسی مرد تمام است کز تمامی کند با خواجگی کار غلامی ■یعنی سالکِ راه حق کسی است که از خودی و هستی خویش که به منزلهٔ دود بر آتش است گذر کند و آتش صاف و بی دود گردد که عین گرمی و عین نور است. گرمی نشان مهر، و نور رمز دانایی است. و این هر دو نشان صوفی با صفاست، اما مرد تمام کسی است که در عین خواجگی و سروری عالم معنا، همچون غلام کمر خدمت مردمان را بسته باشد چنانکه در حدیث آمده است: سید القوم خادمهم. سرور هر قومی خدمتگزار آن قوم است. ■●برگرفته از مقدمه کتاب " گلشن راز " به قلم حسین الهی قمشه ای●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
سلام علیکم همراهان فهیم در این روزها و شبهای شریف برای همه دعاکنیم، خصوصا بیماران ، و به حُسن اجابت ان شاءالله ، من الله التوفیق به حق ربّ کریم!
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش سوم ●2 - ام الكتاب بودن آيات محكم چه معنا دارد؟ جمعى از مفسرين
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت سوم بخش چهارم1⃣ ●3 - تأويل چه معنا دارد؟ جمعى از مفسرين تأويل را به تفسير معنا كرده و گفته اند: هر دو كلمه به يك معنا است و آن عبارت است از آن معنايى كه گوينده از كلام خود در نظر دارد، و چون منظور و مقصود از بعضى آيات ، به روشنى معلوم است ، قهرا مراد از تأويل در جمله : ((و ابتغاء تأويله ، و ما يعلم تاءويله الا اللّه و الراسخون فى العلم معنا)) و مراد از آيه متشابه است . يعنى : معنايى را كه از آيات متشابه مراد است غير از خداى سبحان و يا خدا و راسخين در علم كسى نمى داند. گروهى ديگر گفته اند: مراداز تأويل معنايى است كه مخالف با ظاهر لفظ باشد، و اين معنا از ساير معانى كه براى كلمه تأويل كرده اند شايع تر است ، بطورى كه گويى اصلا لفظ مذكور، حقيقت در همين معنا است ، اگر چه در اصل لغت ، به معناى ارجاع يا مرجع بوده است . و بهرحال در ميان متاخرين همين معنا شايع شده ، همچنان كه معناى اول در بين مفسرين قُدما معروف بود، چه آنهائى كه مى گفتند: غير از خدا كسى تأويل قرآن را نمى داند، و چه آنهايى كه مى گفتند: راسخين در علم هم آن را مى دانند، همچنان كه از ابن عباس نقل شده كه مى گفته : من از راسخين در علمم ، و تأويل قرآن را مى دانم . بعضى ديگر گفته اند: تأويل آيه متشابه يكى از معانى همان آيه است ، كه غير از خدا و يا غير از خدا و راسخين در علم كسى از آن آگاه نيست ، البته اين معنا با ظاهر لفظ مخالفت ندارد. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 69 در نتيجه برگشت امر به اين است كه آيه متشابه آيه اى است كه چند معنا داشته باشد، بعضى از آن معانى پوشيده تر بوده و ديرتر به ذهن مى آيد، آنچه از همه ، زودتر به ذهن مى آيد همان است كه ظاهر لفظ، آن را مى رساند، و همه مردم آن را مى فهمند، و معانى ديگر كه بعيدتر است معنايى است كه غير از خدا، و يا خدا و راسخين در علم آن را درك نمى كنند. آنگاه مفسرين اختلاف ديگرى كرده اند در اينكه ارتباط آن معانى بعيد و باطنى ، با لفظ چگونه است ، چون بطور مسلم مى دانيم كه همه آن معانى در عرض واحد نمى تواند مراد از لفظ باشد، وگرنه لازم مى آيد كه يك لفظ در چند معنا استعمال شده باشد، و اين به دليلى كه در جاى خودش ‍ ذكر كرده اند جايز نيست . پس ناگزير بايد اين چند معنا درطول هم قرار داشته باشند، و در طول يكديگر منظور و مقصود باشند، ناگزير گفته اند: اولين معناى باطنى از لوازم ، معناى ظاهر است ، و دومى از لوازم اولى و سومى از لوازم دومى ، و همچنين بعضى ديگر گفته اند: معانى باطنى مترتب بر يكديگرند،به اين معنا كه اراده كردن معناى ظاهرى و معمولى لفظ، هم اراده معناى لفظ است ، و هم اراده معناى باطن آن است . مثلا وقتى به پيشخدمتت مى گوئى برايم ((آب بياور))، معناى ظاهر كلامت آب بياور است و معناى باطنى آن اين است كه تشنه اى و مى خواهى عطشت را فرو نشانده ، و اين حاجت طبيعى تو را برآورد، و هم كمالى از كمالات وجوديت را تامين كند، و تو در گفتن آب بياور همه اين معانى را اراده كرده اى ، بدون اين كه لفظ را در چهار معنا استعمال كرده باشى ، و چهار چيز خواسته باشى ، و چهار فرمان صادر كرده باشى . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabae