#نکته_ناب
□بسمه تعالی شانه□
○يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي○
□امام جعفر صادق عليه السلام درباره آیه فوق فرمود: يعنی حسين بن علی عليه السلام.
پس #امام به خطاب ذات ربوبی، نفس مطمئنهای است که رجعت به #ذات_غیبالغیوبی دارد آن هم رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً. هم او از خدا راضی است و هم خدا از او. نهایت درجه توحید این است که عبد از حق راضی باشد.
□چون امام به چنین مرتبه ای رجعت یافت و در منزل احدیت که #ظل_ذات_غیبی است سکنی گزید مجدد مخاطب به فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي شد. و بدان صادر اول حق ساری در هر شئ است و به او، موجودات خلعت هستی می پوشند و او مبداء و منتهای هر چیزی است.
□فرق #صادر_اول و #تجلی_اعظم با #ذات در همین است که صادر اول به امر الهی در هر شئ که #عبادالله اند داخل می شود، اعنی تجلی اعظم و احدیت، ذات حق است از آن حیث که سریان در موجودات دارد و از آن به وجود ساری در هر شئ تعبیر می شود؛ إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَٰنِ عَبْدًا (مریم/۹۳) از این رو امام را ابا عبد الله گفتند یعنی به سریان نفس رحمانی همه حروف عالیات و کلمات و سطور ایجاد میگردد و امام مربی آیات الله و محقق آنهاست؛ وَ عَزَائِمُهُ فِیکُمْ.
□دیگر معنی اینکه داخل در #جان بندگان من شو نه وارد در #جمع بندگانم شو چه امام حسین علیه السلام اباعبدالله است و هرکس به مقام عبد اللّهی و #عبودیت رسد حسین با نفس او مخالطه کند و حسینی شود و اینچنین عبودیت به کمال می رسد.
وَادْخُلِي جَنَّتِي. سریان صادر اول در اسماء و صفات الهی است چه جنت اشاره به #باطن دارد و آن نیست مگر عالم امر و اسماء و صفات حسنای حق متعال. جنت مضاف به ذات شده است و آن #مقام_غیب و #بطون_عالم است. نفس حسینی به سریانش طمأنینه را در تمام وجود از عالم امر تا عالم خلق گسترانیده و قرار هر چیزی به اوست چون این تجلی اعظم و نفس مطمئنه نباشد لَسَاخَت الأرْض [الامکان] بِأهْلِها.
□پس ای سالک الی الله، اگر طالب #طمأنینه هستی دست از توسل بر امام حسین علیه السلام برندار و هماره در هر عبادتی به یاد او باش که خود فرمود لَا تَنْسِیني فِي الصَّلَوةِ اللَّیلِ.
چون نماز شب بی حسین قالب بی روح است و این سخن را وسعت در تمام عبادات ده که یاد او افضل تمام اعمال است.
جمعه، سوم شعبان المعظم
۱۳۹۷هجری شمسی
#ح_م
#نکته_ناب
□بسمه تعالی شٱنه□
□حضرت سید الساجدین علی بن الحسین علیهما السلام را لقب زین العابدین نیز هست چه عبادت بدون #توجه و #توسل و اعتقاد به امام فاقد روح و معناست. عبادت که زینت نداشته باشد قالبی بیش نخواهد بود. وَ مَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِندَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً (أنفال/۳۵)
زینت تکوین و تشریع #انسان_کامل است. بدون امام که حقیقتش روح ساری در موجودات است عالم معنای خود را از دست می دهد.
□حضرت سجاد علیه السلام را زینت عبادت کنندگان گفته اند تا آشکار شود اسلام منهای امامت #شرک_عظیم است و توحید به #موحد_کامل علنی می_شود، پس إِنِّي أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
#ح_م
#نکته_ناب
□در اعمال شب قدر چنین آمده است که قرآن مجید را بگشاید و بگذارد مقابل و بگوید: اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ.... سپس در دستور دیگر میفرماید قرآن را بر سر بگذارد و بگوید: اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ... آنگاه ده مرتبه بگوید بک یا الله الخ
❗️مطلبی که باید رعایت شود دو چیز است:
□۱- باید قرآن ۳۰ جزئی باشد یعنی قرآن کامل نه عم جزء و موبایل و امثالهم
□۲- قرآن گشوده شود و صفحات آن رو به آسمان بر سر گذاشته شود نه بصورت وارونه و یا قرآن بسته شده.
□ان شاء الله ادب حضور قرآن مد نظر باشد و قرآن را به سر و دل و جان کنیم که عمده همین است.
#ح_م
#نکته_ناب
○بسمه تعالی○
○السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ
○السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ
○السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ
□حضرت معصومه سلام الله علیها حائز مقام #عصمت و #ولایت_کلیه_الهیه بوده است لذا چون کفوی نداشته ازدواج نکرد چه نشئه ظاهر عنوان باطن است. آن حضرت مظهر #نفس_کل است. در هر دوره ای صاحبان #عقل_کل را در صورت نساء مظهری باید باشد تا از مجرای نفس نفیس او جلوات عقل کل در مراتب مادون تا عالم شهادت ربوبیت شود لذا حضرت معصومه سلام الله علیها نفس کل برای دو امام معصوم بوده است و شاید این آن دو شأنی است که در زیارت بدان اشاره شده است؛ «فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْنا مِنَ الشَّأْنِ.»
□شدت قرب آن حضرت به مقام لیلةالقدری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سبب شده است که هم زیارت قبر منور ایشان جلوه اتمّ زیارت قبر حضرت زهرا سلام الله علیها در این عالم باشد و هم در زیارت و عرض سلام فقره «السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ» تقدم به فقره «السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ» پیدا کند.
□از شئون حیرت انگیز دیگر آن حضرت، #شفاعت اهل بهشت است؛ «يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ.» شفاعت، سریان روح کامل در ناقص و استکمال نفس اوست که به تعلق تکمیلی مافوق به مادون صورت میگیرد. لذا آن جناب مظهر اسم الرحیم حق متعال است که بدان اسم، مؤمنین را ارتقاء وجودی میدهد؛ «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» (فاطر/۱۰). #کلمه_طیب ، روح مؤمن است و #عمل_صالح ، علم و معارف حقه الهیه میباشد لذا در سن کمتر از ده سالگی به نیابت از پدر سوالات شیعیان را پاسخ میدادند بطوریکه امام موسی بن جعفر سلام الله علیهما بارها فرمودند «فِداها أَبُوها.»
□ریشه عصمت در #علم است و درجه طهارت هرکس از رجائس به قدر اتصال او به حقیقت عقل کل و بلکه مافوق آن میباشد «وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ» (یونس/۱۰۰). سعه علم او، مظهریت عقل کل و بلکه بالاتر از آن است لذا امام صادق علیه السلام در شأن آن نایب مناب حضرت زهرا اعنی حضرت معصومه فرمود: «تَدخُلُ بِشِفاعَتها شیعَتي الجَنَّة بِأجمَعهم». شیعه مضاف به نفس امام شده و بِأجمَعهم تاکید بر مطلق شیعیان دارد اعنی روح ولوی و فاطمی آن حضرت احاطه تام به ارواح همه شیعیان من الازل الی الابد دارد که داخل در شیعیان همه ابدال و اوتاد و...حضور دارند. نمیبینی چطور به برکت مرقد منور او علمایی بزرگ در عالم تشیع ظهور کردهاند؟!
□احاطه روح آن جناب به جمیع ارواح شیعیان مولا امیرالمؤمنین که انبیاء و رسولان منجمله جناب ابراهیم خلیل داخل در آن میباشند به سبب شدت قرب به مقام امامت علی الاطلاق اهلبیت علیهم السلام است بطوریکه محل مرقد آن حضرت حرم اهلبیت معرفی شده چون نور اهل بیت از وجود مبارک او که نفس کل است جلوه کرده است لذا زائر در زیارتش ائمه اطهار علیهم السلام را به خطاب حاضر زیارت میکند.
□«مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَّهُ». بدان که بهشت را مراتب است و آن حضرت اصل بهشت است و زائر به قدر معرفتش به آن بانوی بزرگوار وارد بهشت میشود، إقرأ وَإرقَ، چه او قرآن است و قرآن را درجات است و به قاری قرآن گفته میشود که درجات جنت به عدد آیات قرآن است بخوان و بالا برو. پس در زیارت این قرآن ناطق زائر به قدر معرفتش خود بهشت میشود. در «فَلَهُ الْجَنَّهُ» تدبر شود که این لام، لام مالکیت حقیقی است اعنی بقدر معرفت برای او بهشت است و معرفت بهشت آفرین میشود.
الحمد لله رب العالمین
شنبه ۲۳ تیرماه
شب میلاد با سعادت حضرت معصومه سلام الله علیها
#ح_م
#نکته_ناب
□بسمه تعالی شٱنه□
□هشتم ذیالحجه یوم الترویه است و ترویه در لغت علاوه بر سقایت به معنای تفکر و اندیشیدن در کاری است. اندیشیدن فصل اخیر انسان است.
زيد شحام، از حضرت امام محمد باقر علیهالسلام درباره تفسير آيه «فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ» (عبس/۲۴)، سوال كرد كه مراد ازطعام انسان چيست؟
حضرت فرمود: «عِلْمُهُ اَلَّذِي يَأْخُذُهُ عَمَّنْ يَأْخُذُهُ»، بنگرد علمش را از كجا تحصيل مى كند.
در آیه، طعام بر روى انسان حمل شده است، و انسان من حيث هو انسان، غذاى او علم و عمل است.
○جانـور فـربه شــود لــيك از علف
○آدمـى فـربه ز عـزّ اسـت و شرف
○آدمـى فـربه شــود از راه گــوش
○جانور فربه شود از حلق و نوش
□پس به اندیشیدن که صورت و مقوم حقیقت انسانی است برای او معرفت حاصل میشود. عرفان ثمره اندیشیدن است لذا تفکر بالاتر از فکر و اندیشیدن مقدمه اندیشه و شناخت است. ازاینرو روایت تفکر را افضل از هفتاد سال عبادت میداند نه فکر را!! پویایی و نو بودن مربوط به اندیشیدن است و انسانی که دائماً در تفکر است هماره تازه و سرسبز و خضر گونه است.
□بعد از یوم الترویه، یوم العرفه است و یوم ظرف ظهور است و سپس عید حاصل میشود آن هم عید قربان!!
□عرفان میوهی شجرهی طیبهی اندیشیدن است. وقتی این میوه به بار نشست و انسان به حقیقت خود و آنگاه به حقیقت بالذات نظام وجود معرفت پیدا کرد و دریافت [که] او اصل است و هرچه جز او فرع و تابع او، لذا خود را قربانی ما فوق خود میکند. چون هر مادونی فدای ما فوق خود است و این اصلی مسلم و خلل ناپذیر است چون در متن نظام وجود معلول از خود هیچ ندارد مگر آنچه که علت به او اشراق کرده باشد. موجودات فقر محض به حق متعال اند و اگرفقر در غنی فانی نشود از فقر بدر نمی آید.
○اقـتـلونی اقـتـلونی یـا ثـقات
○ان فی قتلی حیاة فی الحیاة
نهم ذیالحجه، عید عرفه، ۱۴۳۸
تهران
#ح_م
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله...
#نکته_ناب
❗️قلب خاشع، حامل ولایت❗️
▪️ #قلب_خاشع قلبی است که حامل #ولایت و متصل بدان باشد. در برهان و مبنای قرآنی چنین کسی عالِم حقیقی است؛ «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» (فاطر/۲۸) لذا عالِم کسی است که برق منزل ولایت الهی، خرمن وجودی او را بسوزاند و او را به نور عزّ ابهج ذات احدی که ولایت علوی است لاحق سازد و از هرچه غیر او منحرف نماید. چون #خشوع میوه خشیت است لذا در قرآن، حضرت حق ﷻ فرمود که اگر این ولایت را بر جبال اعم از #جبال_ظاهری یا #باطنی که رجال الهیاند نازل کنم همهی آنها را خاشع خواهید یافت؛ « لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّه» (حشر/۲۱). هر صاحب دلی که خاشع است لاجرم پرتوی از #ولایت بر قلب او نازل گردیده است. خشوع فوق ایمان و نشانهی #اتصال_قلب مؤمن با #ولی است. کما قال الله الحکیم فی کتابه: «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ» (حدید/۱۶).
▪️ولایت، ذکرالله و ما نزل من الحق است که قلب #پیامبر اسلام بدان تنزل استکانت یافت و خاشعترین قلب هستی شد.
❗️مظهر اتمّ این حقیقت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام است که با یاد او قلوب خاشع و #اشکها روان میشود و چون این تنزل ولایت اعنی « ما نزل من الحق »، ساری در جمیع اشیاء هست لذا تمام خلایق از #عقل_کل تا #مادهی_اولی شاهد بر ولایت و ذاکر به ذکر نام اویند و جملگی #محزون و #باکی بر حضرت سیدالشهداء و رزایای آن حضرت میباشند
☑️کتاب #علی_نقطه_آغاز_وجود
#ح_م
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله...
#نکته_ناب
🍀صلی الله علیک یا محمد بن علی الباقر علیهما السلام🍀
▪️الامام المتقین و وصیّ رسول رب العالمین، امیرالمومنین وسرّ الانبیاء و المرسلین، سید الاوصیاء و الصدّیقین، السرّ الجلی و النّجم الثاقب علی بن ابی طالب، نقطة تحت باء بسم الله الرحمن الرحیم ومحمد بن علی بن الحسین باقرها و جعفر بن محمد الصادق ناشرها، صلوات الله علیهم اجمعین فافهم فتدبر!
☑️علی نقطه آغاز وجود
#ح_م
#نکته_ناب
#بسمه_تعالی_شانه
■سیر تمام ممکنات و موجودات من الامام الی الامام است لذا انسان کامل همه را به سوی خویش دعوت کرده است، «وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» (شوری/۵۲)
■صراط مستقیم ولایت الهیه است و پیامبر خاتم همه را بدان صراط دعوت کرده است. داعی مدعو را به سوی خویش دعوت میکند و معنی ندارد به غیر خود دعوت کند مگر آنکه از غیر نیابت بگیرد.
■امام، مطلق موجودات خاصه انسانها را به سوی قلهای که خود بر آن ایستاده میخواند و آن طود اعظمی است که ورای آن عبادانی نیست مگر ذات غیبی. چون مبداء صدور همان کوه اعظم است و همهی ممکنات چون سیل از او جاری شدهاند صیرورت و غایت همه به همان سو میباشد فهم مبداء الوجود و غایته.
■امام اما احدی را به ذات غیبی دعوت نکرده است چون چنین دعوتی محال است، «يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ» (آلعمران/۳۰) حق متعال به پیامبر خاتمش صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ» (قصص/۵۶)... تو نمیتوانی هر کس را که دوست داری به ذات غیبی لابشرط مقسمی هدایت کنی اما به سبب مظهریت اسم جامع الله، هر که را بخواهی به مرتبهی تعین اول و جلوات او دعوت کن.
■پیامبر صلی الله علیه و آله هم فرمود: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» یعنی تعین اول اللهِ احد است لذا او همگان را به سوی حقیقت انسانی محمدیه صلی الله علیه و آله دعوت فرموده است.
■تعین اول یا صادر نخستین، جلوهی اول ذات است و همهی کثرات به سبب تجلی مقدس او در مرتبهی واحدیت و الوهیت از وحدت صادر میشوند. «کُلُّکُمْ راعٍ، وَ کُلُّکُمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ» ( بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸). این مسئولیت در قبال رعایا مظهریت امام مر اسم جامع راست که باذن الله ممکنات را ربوبیت میکند.
■پس اربعین حسینی که سیر من الحسین الی الحسین علیه السلام است ناظر به این معنای بلند است، فاغتنم.
یک نکته از این معنی
گفتیم و همین باشد
اربعین ۱۴۴۲ ه ق
#ح_م
#نکته_ناب
☑️اسم عزیز حق متعال اسم سنگینی است. مربوط به مرتبه واحدیت است.
چو سلطــان عزت علم در کشد
جهان سر به جیب عدم درکشد
▪️در تعریف اسم عزیز گفته اند که عزیز یعنی لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ (شوری/۱۱). این آیه تفصیل اسم شریف العزیز است. لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ در مقام تنزیه است. هر مخلوقی هر کمالی دارد آن کمال را از خدا دارد و بلکه خدا فوق آن کمال است. اینکه حق متعال را از نقائص تنزیه کنی کار متوسطان است بلکه هر کمالی دیدی باید بگویی سبحان الله! یعنی حق تعالی بالاتر از این کمال است. در عین حالی که لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ است، وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ نیز است. او السَّمیع است یعنی مطلق سمیع است و هرکس سمعی دارد، در حقیقت شنونده خود خداست و هر بصری نیز بنابر اسم البصیر در حقیقت خداست.
▪️حضرت بقیة الله الاعظم، عزیز است. يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ... به معنای عزیز که دقت کنی، او تلبُّس اتمّ به توحید دارد. خود امام زمان نیز چنین است؛ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ. مثل او داریم؟! واحِدٌ دَهرِه. تکِ روزگارش است. وحید و فرید است. در عین حالی که "لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْء"ٌ، او "وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ." با همه است. آیا با این معنا میتوان قائل شد که امام زمان ارواحنا فداه غایب است؟! مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ؟! بِنَفْسي اَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنّا. بِنَفْسي اَنْتَ مِنْ نازِحٍ ما نَزَحَ عَنّا. جانم به قربان آن آقایی که هرگز از ما خالی نبوده و جانم بفدای آن آقایی که هرگز از ما جدا نبوده.
▪️يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ (یوسف/۸۸). وقتی عزیز را اینگونه معنا کردیم همه ما در مقابل او ذلیل و فقیریم. او باید به ما صدقه بدهد و میدهد! اصلاً کار امام در نظام هستی صدقه دادن به فقراست. همین وجود تو صدقه سری امام زمان علیهالسلام است. همینطور مرتب دارد در کَیل [پیاله] وجودی تو صدقه میریزد. و العِلم المصبُوب، ریزش او مدام است. در داستان جناب یوسف پیامبر فرمود: جام و پیاله پادشاه در رحل هر کسی باشد، او را مجازات خواهیم کرد. جَزَاؤُهُ مَن وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ (یوسف/۷۵). مجازات آن شخص که کَیل عزیز مصر نزد اوست چیست؟! گفتند که او را پیش خود نگه میداریم... حالا خوب رحلِ وجودِ خود را بگرد و ببین که این کَیل و پیالهی یوسفِ مصرِ وجودِ تو کجاست؟! یوسفِ مصرِ وجود، امام زمان علیهالسلام است... جام و پیاله اش را در رحل و بار و بُنه ما گذاشته است. بار تو همین وجود تو است. اگر تو همراهی کنی و این کَیل را آشکار کنی، مجازات تو این است که تو را نزد خودش نگه میدارد... در وجود همه ما این کَیل هست. مگر نگفت که وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي (حجر/۲۹). اجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ؛ همه در وجودشان این کَیل را دارند. حقیقت تو مال شماست یا مال امام زمان است؟! متعلق به اوست لذا باید به صاحبش برگردانی. امام زمان علیه السلام این حقیقت را عمداً در درون تو قرار داده، دنیا تو را به خودش مشغول کرده و تو فکر میکنی که این کَیل مال خودت است! إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا (نساء/۵۸). باید این امانت را به اهلش برگردانی. میتوانی هر کاری دلت خواست با خودت انجام بدهی؟! نه، شرع اجازه نداده است. چرا اجازه نمیدهد؟! چون تو مال خودت نیستی. اگر مال خودت بودی اجازه میداد خودت را بکشی یا هر گناهی بکنی. نفس تو پیاله و جام انسان کامل است. اجازه نداری هر جور که دلت خواست خرجش کنی.
▪️يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ! مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ... این دنیا و گناه ما را مَس کرده است. این پیاله که شما در رحل ما گذاشتی کج و معوج شده است... آقا جان عنایتی به این پیاله کن...
فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا...
#ح_م
#نکته_ناب
◾️بسمه تعالی شانه◾️
▪️«يَسْأَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ» أعنى عن الحقيقة المحمدية صلى الله عليه و آله، «قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ» بل حتما و باليقين «السَّاعَةَ» اى الحقيقة الإنسان الكامل «تَكُونُ قَرِيبًا» لأن «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»؛ «وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ».
#مولوی_در_دفتر_ششم_مثنوی_میگوید:
پس محمد صد قیامت بود نقد
زآنکه حل شد در فنای حل و عقد
زاده ثانیست احمد در جهان
صد قیامت بود او اندر عیان
زو قیامت را همی پرسیدهاند
ای قیامت تا قیامت راه چند
با زبان حال میگفتی بسی
که ز محشر حشر را پرسد کسی
بهر این گفت آن رسول خوش پیام
رمز موتوا قبل موت ای کرام
همچنان که مردهام من قبل موت
زآن طرف آوردهام این صیت و صوت
پس قیامت شو قیامت را ببین
دیدن هر چیز را شرط است این
◾️کتاب «علی، نقطهی آغاز وجود»، ص ۶۷◾️
▪️صد قیامت بود دلالت بر کثرت است یعنی قیامت کبری و اطلاقی در او تحقق یافته است چون قیامت سیر عروجی به سمت ذات اقدس احدی است و آنکس که در قوس صعود همهی مواقف حشر و برزخ و قیامت را طی کرد و به أو أدنی رسید. او صد قیامت است یعنی قامتی دارد که قیامت همهی راست قامتان توحیدی در او تحقق مییابد. چون همهی قید و عقدها را گسست و به وحدت حقیقی راه یافت.
▪️مردم از قیامت میپرسند و علم به این نفس نفیس احمدی که به وحدت حقیقی اطلاقی واصل گشته است تنها نزد ذات اقدس اله است و این حضرت هویت مطلقه است که به وحدت حقیقی خود عالم است و این قیامت معلوم اوست که بدین علم حضرت احدیت تجلی کرد و حضرت خاتم صلی الله علیه و آله در عروج انسانیاش بدان محقق شد.
وچون نفس او صاحب وحدت اطلاقی گشت پس «لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًا...» متن تمام مقیدات این نور اطلاق است و اوست که به همه از خود آنها هم نزدیکتر است.
جمعه، ۹ آبانماه ۱۳۹۹
#ح_م
#نکته_ناب
#بسمه_تعالی
□از القاب استأثاری حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، حبیب الله است. حبیب صفت مشبهه است که معنای محبوب میدهد یعنی آن جناب محبوب الله است و مراد از الله، الله ذاتی است نه الله وصفی. پس آن جناب محبوب هو است کما اینکه در ادعیه آمده است «لا حَبیب إلّا هُوَ و أهلِه». ذات غیبی احدی فقط نفس احدی احمدی را دوست دارد و محبت او فقط به این حقیقت تعلق میگیرد. حق متعال در مقام ذاتش فقط به خودش مینگرد و هیچ حقیقتی را شأنیت آن نیست که خداوند به او بدون واسطه نگاه کند چون همهی موجودات در وجود به سبب قیدشان شأنیت حضور در وادی اطلاق را ندارند.
□ذات چون به خودش نظر میکند اولین حقیقتی را که میبیند وحدت حقیقتی خود است که بدان علم پیدا میکند و مییابد تمام کمالات بیمنتهایش در متن این وحدت مندرج هستند لذا عاشق این وحدت و اسماء و کمالات مندرج در آن میشود و به سبب همین حب آنها را در حضرت واحدیت و سپس خارج از صقع ربوبی تحقق میدهد. لذا وحدت حقیقی که از شئون ذاتیه است محبوب ذات میشود.
□بدان اولین محبت از جانب حق تبارک و تعالی واقع شده است لذا اول اوست که محب است آنگاه محبوب به این حب محب او میشود. ولایت محبوبی همین است که نفس به مرتبه وحدت حقیقی برسد و محبوب ذات شود. برای وصول به این مقام ابتدا با بال ولایت محبی سیر میکند اما چون به تجلی ذاتی رسید محبوب میشود. ولایت محبی کسبی است اما ولایت محبوبی عطایی میباشد. در ولایت محبی سالک در تجلیات فعلی سیر و سیاحت میکند اما صاحب ولایت محبوبی تحت تجلی ذاتی است و چون که صد آمد نود هم پیش ماست.
□گنج مخفی همان مقام وحدت حقیقی و اطلاقی است که خدا به این گنج نگاه کرد و عاشق جلوات بی منتها و مطلق او شد. این گنج در مکمن غیب ذات مندرج است. حق تبارک و تعالی اراده فرمود تا این کنز مخفی آشکار شود، در خزینهی ذاتش را گشود و پرتوهای بیکران حسن ذات را در هستی پخش فرمود.
□این کنز مخفی، جان جانان، فخر عالمیان و آدمیان حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است که چون ذات بی چون به خود نگریست او را در خود دید و خود را دید و او به خود علم دارد و خود را دوست دارد و غیری آنجا جز او نیست. دیگران از انبیاء و اولیاء چون در مراتب تنزلی و تعینی بودند شدند کلیم الله و خلیل الله و نبی الله و صفوت الله و... .
□در همهی این القاب یک نحوه دوئیت است که میفرماید «وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي»... اما حبیب ذات جز خود ذات به تعین اعظم احدیش نیست تا محبت را به او القاء کند بلکه خود محبت است که بنام رقیقهی عشقی در شراشر ذات مستکن است و به او حرکت حبی در دل هر عاشقی محبت را القاء و قذف میکند.
شب ۱۷ ربیع الاول ۱۴۴۲ ه ق
#ح_م
#نکته_ناب
◾️فصل اخیر انسان عبارت از اندیشه است لذا مِیز دو انسان به میزان ادراک آنها از نظام هستی میباشد. هرکه را افزون خبر جانش فزون؛ «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» (حجرات/۱۳). این کرامت و شرافت به علم و عمل است. آنکس که قوهی درّاکهاش بیشتر است درک و آگاهی او از هستی و شئون هستی بیشتر است و او در رتبهی بالاتری از دیگران قرار دارد؛ «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ» (بقره/۲۵۳). این تفاضل به علم و عمل است و علم و عمل نیز جوهرند و جوهر نیز مساوق وجود است.
◾️«إِنَّ هذهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا». به فرمودهی حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، قلب انسانها چون ظرف است و بهترین آنها قلبی است که وسیعتر باشد. این وسعت به این معناست که دل و در واقع جان آدمی به گونهای باشد که هرچه از علوم و معارف و انوار الهی به او افاضه شود، او بیشتر و بیشتر بخواهد و خوش به حال کسی که نفس او در چنین مرتبهای باشد. اگر نفس شخصی به مرتبهی سیری برسد، این نشان از توقف او دارد. جناب فارابی میگوید چنین شخصی به بیماری بولیموس یا جوع البقر مبتلا شده است و باید خود را درمان کند. اگر شخصی از جلسهی علمی و از یادگیری معارف حقهی الهیه گریزان باشد باید فکری به حال خود کند. حضرت سیدالساجدین علیهالسلام در دعای ابوحمزه ثمالی تعبیر لطیفی دارد. ایشان میفرماید که «سَیِّدِی... لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی...» ای مولای من، شاید مرا از همنشینی با علما غایب دیدهای که مرا خوار نمودی... ببینید چقدر حضور در مجالس معرفتی اهمیت دارد که امام معصوم چنین فرمایش لطیفی دارد! هرگاه انسان در خود میلی به عبادت نیابد، مثلا خواندن دعا و مناجات برای او سخت و سنگین باشد بداند که نفس و باطن او دچار بیماری شده است. وقتی جسم همین شخص بیمار شود، او به سرعت به نزد طبیب میرود و چاره میجوید و اتفاقا در پی حاذق ترین پزشکان نیز میرود و هزینههای گزاف هم میکند اما باطن او مریض شده است و هیچ کاری نمیکند...
◾️انسانی که از بند شهوات رها شده است همواره عطش دارد و طالب علم است و در نفس خود حدیث «مَن استَوى يَوماهُ فَهُوَ مَغبونٌ» را مرور میکند و پیوسته بیشتر میطلبد. در کسب کمالات الهیه اصلا سیر شدن معنا ندارد. اقرأ وارق، بخوان و بالا برو... اگر کسی در اینجا متوقف نباشد آیا در آن نشئه متوقف میشود؟ افاضه به او علیالدوام است و قطع نمیشود؛ «وَمَن يَخْرُجْ مِن بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى الله» (نساء/۱۰۰). این افاضه بنا به میل و عطش انسان است. هرکس حقیقتا تشنه باشد، برکات الهی که «عَذْبٌ فُرَاتٌ» میباشند «مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم» (مائده/۶۶) بر آنان نازل خواهد شد. اگر انسان حقیقتا طالب باشد، هم علم حضوری و اشراقی نصیب او میشود و هم خدا علم حصولی و مدرسهای را در مسیر او قرار داده و رزق او خواهد کرد.
#ح_م
#نکته_ناب
☑️امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
رَوِّحُوا أَنْفُسَکُمْ بِبَدِیعِ الْحِکْمَةِ فَإِنَّهَا تَکِلُّ کَمَا تَکِلُّ الْأَبْدَانُ.
◾️️در داستان نامه حضرت سلیمان به ملکه سبأ، نکتهای لطیف نهفته است...
متن نامه ای که برید آن هدهد بود چنین است:
قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ
إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِين
◾️ملکه سبا گفت: یک نوشتهی بسیار بزرگ بر من از جانب سلیمان القاء شده است،و آن بسم الله الرحمن الرحیم است واینکه بر ولی خدا برتری نجویید وتسلیم اوشوید. جناب بلقیس به نص قرآن اهل علم وبصیرت بود،"واوتینا العلم من قبلها".
علو فرعونی دون مقام اولیاء است بلکه آنها به علو خدا بر دیگران علو دارند واین علو خداست.
◾️این بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ میخواهد مرتبهی تکبر و برتری فرعونی را از من و شما بگیرد و برتریِ خدایی را بگذارد. لذا در عالَم همه علی هستند... به این مطلب دقت کنید که إسم عَليٌ مَکتوبٌ عَلی کُلِّ شَیء یعنی چه؟ خدا عُلُو دارد و علو بالذات برای حق متعال است و مخلوقات نیز علو دارند اما علو مخلوقات یا مکانی است یا مکانتی که بالعرض است.
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا • وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا (مریم/۵۶ و ۵۷). خدا حضرت ادریس را به مکانی علیّ [خورشید] رفعت داد یعنی خدا در اینجا خورشید را نیز دارای علو میداند. اینجا نیز نسیم دلانگیز و روحبخش توحیدی میوزد و حق متعال میگوید غیر علی در عالم نیست و هر عُلُوی هست از من است. تا در مرتبهی فرعونیت هستی، این عُلُو پذیرفتنی نیست، بایستی مضمحل و مندک در من بشوی، حال که اینگونه شد دیگر "تو" نیستی لذا امام صادق علیهالسلام به آن شخصی که به ایشان گفت شما تکبر دارید فرمودند این تکبر نیست بلکه کبریایی است. در این منظر اشمخ توحیدی هیچ عُلوی چه مکانی و چه مکانتی در عالم نیست مگر متعلق به حق و علو ذاتی است پس او علیّ بالذات است وغیری نیست. تا او علیّ باشد، هر عُلوی مال اوست. پس جناب سلیمان،ملکه سبا را متوجه بالعرض بودن قدرت اش کرد و القاء فرمود که حاکم علی الاطلاق خداست و توی بلقیس مظهر ومجلای این علو هستی؛
پادشاهان مظهر شاهی حق
عارفان مرآت آگاهی حق
◾️اطرافیان جناب بلقیس گفتند که ما سرباز و خدم و حشم داریم اما امر امر توست و ما مطیع امر توییم؛ قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ (۳۳). جناب بلقیس در اینجا پاسخی میدهند که بینهایت زیباست... قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ
سوال اینجاست که چه شده که جناب بلقیس این سخن را میگوید؟! ایشان که بالاتر گفته بود بر من كِتَابٌ كَرِيمٌ القاء شده است، آن هم سنگین ترین ذکر عالَم وجود که إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ. حالا این کلام چیست که میگوید اگر پادشاهان بر قریهای وارد شوند در آنجا فساد میکنند و عزیزان آنجا را خوار میکنند؟ و تاکید می کند که وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ! حتما اینچنین میکنند! به ظاهر این کلام با کلام بالا مغایر است، اما اینطورنیست. ازبایزید بسطامی پرسیدند معرفت چیست؟ گفت: إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ... در قرآن، مدینه جایی است که در آن ولی خدا حکومت کند و قریه جایی است که ولیِ خدا در آن نباشد. لذا بلقیس خود را بدون اتصال به ولایت دید وگفت اگر این پادشاهان، این سلیمانها و این معارف حقهی اهلبیت علیهمالسلام بر قریهای که همان جان ها و نفوس است وارد شوند، آنجا را تباه میکنند و چیزهایی از قبیل مقام، فرزند، شهرت، پول، شهوت و... را که او تا امروز آنها را عزیز میدانست خوار میکنند. ما عزیزان بسیاری داریم و از عزیز حقیقی هم غافلیم، او نیز طرید و فرید و شرید است. اگر آن عزیز حقیقی شما را مس کند، هرچه که در تمام وجود شما بود را فاسد میکند، یعنی فاسد را فاسد میکند که فسادِ فساد، عین اصلاح است و این کار را حتما میکند، حالا دیگر چیزهای جدید برای شما عزیز میشوند؛ دیگر امام حسین علیهالسلام، معارف حقه و قرآن برای شما عزیز میشود. چنین جانی که دیوار خراب قریه وجودش به نور پادشاه کشور دل آباد شد مدنی میشود،انا مدینه العلم وعلی بابها.
مدینه جایی است که علم جمی الهی در آن مندرج است و چنین شهری که بابش ولایت است بر هر قریه ای بتابد غیر را می سوزاند و اعزای او را که اغیاراند در نظرش صغیر و ذلیل می کند و تنها خدا و ولی خدا را عزیز میدارد؛یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر..
#ح_م
#نکته_ناب
☑️قسمت اول
#بسمه_تعالی
▪️علامه حسن زاده آملی در نکته ۲۴۴ هزار و یک نکته از کتاب ناسخ التواریخ نقل میکند که در رحلت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله گوید: به روایتی چون علی علیه السلام آن جسد مطهر را در لحد جای داد گفت: «اللّهم هذا أولُ العددِ و صاحبُ الأبد، نُورُكَ الذی قَهَرتَ به غَواسقَ الظُّلم و بَواسقَ العدمِ و جعلتَهُ بك و منك و الیك و علیك دالاً دلیلاً، رُوحُهُ نسخةُ الأحديةِ فى اللاهوتِ و جَسَدُهُ صورةُ معانىِ المُلكِ و الملكوتِ وقلبُهُ خزانةُ الحىِّ الذى لايموتُ طاوُوسُ الكبرياء و حَمامُ الجبروت»
▪️این فقرات عرشی، مفاتیح اتصال به قلب ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله است و چون خطاب ولی الله الاعظم امیرالمؤمنین علیه السلام حضرت ذات احدیت راست پس از غُرر و دُرر معانی آن غافل مشو و مغتنم بشمار که حکمت کلید فتح رحمت غیبی است.
▪️حضرت میفرماید: «اللهم هذا اول العدد و صاحب الأبد»؛ فرمود هذا که اشاره به نزدیک است تا شدت قرب خود با رسول الله را بیان فرماید.
▪️آن جناب اول العدد است چون تعین اول است که مرتبهی فوق خلافت کبرای الهیه است. یعنی نفس ختمی در این مقام از همهی حدود نوری فراتر میرود و صاحب وحدت حقیقیه میشود که حق تبارک و تعالی بدان مینگرد و در این وحدت حقیقیه تمام کمالات اندماجی خود را مشاهده میکند و این علم ذات به وحدت حقیقیهی محمدیه صلی الله علیه و آله سبب بسط رحمت الهی میگردد که مبین اکملیت و آکندگی اوست یعنی چون به وحدت خویش که نفس محمدی در قوس عروج صاحب آن گردید مینگرد و کمالات ذاتی خود را در آن مضمحل میبیند، به سبب غلبهی رحمت بر غضب و کمال اسمایی و صمدانیتش از سماء احدیت بر زمین واحدیت به تفصیل علمی ظهور میکند و از آن موطن در صورت خلایق خود را در عین خارجی حقیقی آشکار میکند که اول خلق از ناحیه حضرت واحدیت جناب عقل کل است که نور همهی خلائق است و جملهی خلائق به حضور بسیط جمعی در او حاضرند.
▪️پس سینهی سینای احمدی تنها منظر ذات احدی است. ذات غیبیه و هویت مطلقهی مقسمی جز به این سینه به هیچ خلقی نظر نکرده و نخواهد کرد بلکه به او هر چه را دیده و میبیند. این دُرّ ذی قیمت را دریاب که بابی است عظیم در معرفت ولایت.
▪️و شاید اول عدد مراد اول خلق باشد که گفته شد بدین معنا که اعداد روح حروفند و واحد عدد نیست بلکه عدد ساز است و هرگز شمرده نمیشود. روح الف یک است و روح باء دو. و چون دو عدد اول است که از تکرار یک حاصل شده است و اولین تعین واحد میباشد لذا جناب ختمی مآب صلی الله علیه و آله را به سبب اینکه در قوس صعود نفس او با عقل بسیط اتحاد وجودی پیدا کرده است او را عدد اول نامید.
▪️عقل اول سبب خلقت خلائق است؛ «اذا کان العقل کان الاشیاء». به باء خلقت آغاز شد کما اینکه قرآن تدوینی هم بدو آغاز شد چون متن هر چیزی است اعنی چه قرآن تدوینی و چه قرآن تکوینی مندرج در نقطهی باء بسم الله هستند و از او جاری و ساری در عیون حقایق خارجی میشوند.
▪️فرمود: «لِیْ مَعَ اللّهِ وَقْتٌ لَا یَسَعُنِیْ فِیْهِ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَلَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ». این وقت همان عدد اول است که حضرت احدیت است و ملائکه مقرب و انبیاء مرسل بدو نمیرسند چون معرفت آنجا راه ندارد. نبی نکره در سیاق نفی است یعنی حتی خود آن جناب نیز به حیث نبوتش به آن موطن اعظم راه ندارند.
▪️ملائک مقرب، ملائک مهیمند و عالین موجوداتی هستند که نه از خود خبر دارند و نه از دیگری. این همان اسماء حضرت الوهیت هستند که فقط علماً موجودند نه حقیقی خارجی تا خود و یا دیگران هم عرض خود را بشناسند. آنجا همه چیز در ذات مندک است و غیر او وجود ندارد. وجود صرف مال اوست و این ملائکه و اسماء تعینات علمی در مرتبهی واحدی ذات هستند. هر موجود ازلی ابدی هم میباشد. به عدد اول ازلی است و چون محیط به هر چیزی از جمله زمان و دهر میباشد پس مصاحب ابد است؛ تو بگو ازل ابد است و ابد ازل...
▪️آنجا که فرمود «نورك الذی قهرت به غواسق الظلم و بواسق العدم»، همان است که گفته شد. یعنی ذات حق چون به وحدت حقیقیه و اطلاقی خویش نگریست و کمالات خویش را در آن مندرج بدید خواست آنها را ظهور دهد غیری نیافت و چون خواست غضب آید و در کمون بماند عشق و رحمت غلبه کرد و طالب ظهور شد و چون غیر عبارت از ظلمت و نابودی بود غواسق ظلمت و بواسق عدم را درید و به نور اول همهی تعینات خارج از ذات را آشکار فرمود و نور وجود او در تعینات خلقی پدیدار گردید...
#ح_م
#نکته_ناب
☑️قسمت دوم
▪️و آنکه فرمود: «وجعلته بك و منك و الیك و علیك دالاً دلیلاً»؛ بدان اول دلیل بر ذات اول عدد و تعین اول است. هر موجودی بسته به ظرفیت و سعهی وجودیش دلالت بر مافوق و رب خود دارد. اسماء جزئی دلیل اسماء کلی هستند و اسماء کلی دال و دلیل بر اسم جامع هستند و اسم جامع ادل دلایل بر حضرت احدیت است و تعین اول بالاترین دلیل بر ذات است.
▪️و بدان هر اسم کلی اسم اعظم است مر اسماء جزئی خود را که خدمه و سدنهی او هستند. فلذا اسماء کلی اسماء اعظمند و اسم جامع اسم اعظم است نسبت به اسماء کلی و حضرت تعین اول که حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله است اسم اعظم است مر اسم جامع را. یعنی اول عدد اسم اعظم اعظم اعظم است کما اینکه در ادعیه وارد شد باسمك الاعظم الاعظم الاعظم. و بدان هر چه دلیل به مدلول نزدیکتر باشد با وضوح و روشنایی فزونتری از مدلول خبر میدهد و به او دلالت مینماید و چون حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله اقرب التعینات به ذات غیبی است، روشن ترین دلیل ذات محسوب میشود که هیچ حقیقتی در هستی چون او علم اجمالی به ذات ندارد و چون تعین اول ذات است دلالت او به رب خود دلالت ذاتی است که برای این دلالت احتیاج به غیر ندارد اما دیگرانی که به حضرت أو أدنی راه نیافتهاند به او به ذات اقدس هاهوتی دلالت مینمایند.
▪️و آنجا که فرمود: «روحه نسخة الأحدية فى اللاهوت»، مشیر به همان تعین اول است که گفته شد. اما بدان لاهوت عالم امر را گویند که فوق عالم عقل کل و جبروت است و آن عالم احدیت و واحدیت است. روح انسانی به سبب بساطتش نسخهای از مرتبه احدیت است که تمام حقایق و کلمات وجودی به نحو جمعی در او نوشته شده است. لذا از تعبیر نسخه استفاده کرد چون نسخه هم کتابی است که بر آن مینویسند و هم عکس و رونوشتی است که از روی نوشتهی دیگر استنساخ میکنند. چون آدم به صورت حق آفریده شده است و روح او نسخهای از احدیت لاهوتی است لذا میتواند در قوس صعود تا صادر نخستین بالا رود و روحش احدیت لاهوتی شود.
▪️و آنکه فرمود: «جسده صورة المعانى الملك و الملكوت»، چون صورت هر چیز ظهور و تنزل آن چیز است. یعنی جبروت، صورت لاهوت است و ملکوت، صورت جبروت و عالم ملک و ناسوت صورت ملکوت. جسد انسان کامل صورت همهی حقایق عالم ناسوت و ملکوت است. صورت معانی ملک و ناسوت است چون جسد امام به سبب تروحش اشرف موجودات در عالم طبیعت میباشد و اگر معانی تمام کمالات عالم ناسوت را عصاری کنیم سید و امامش جسد انسان کامل میشود. و البته معانی ملک همان ملکوت است چون ملکوت مبالغهی در مالکیت است و عالم ملکوت مرتبهای است که مالکیت دارد بر تمام عالم ناسوت؛ «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ». پس معانی عالم ملک حقایق ملکوتیه است و جسد امام صورت اتم همهی حقایق ملکوتیه میباشد.
▪️و آنکه فرمود: «قلبه خزانة الحى الذى لا يموت»، قلب انسان کامل خزینهی همهی کمالات اسمائی است و مفتاح غیبی است که تمام مفاتیح در او مندمجند و تمام مراتب غیب که حیات تفور و محض است و هیچ موتی در آن راه ندارد به دست او گشوده میشود و حیات در مراتب مادون جاری میگردد.
▪️و فرمود: «طاووس الکبریاء و حمام الجبروت»؛ بدان کبریائی از اسماء جلالی الهی است اما در متن جلال جمال منطوی است و در متن جمال جلال. چون او اول و آخر و ظاهر باطن است و بطون جلال است و ظهور جمال و چون همان که ظاهر است همو باطن میباشد پس همو که جلال است جمیل است. امام طاووس کبریاء است یعنی برای کبریایی حق که جلال اوست، ظهوری است که آن ظهور حقیقت امام است. کبریایی حق طالب خفاست اما غلبهی عشق و رحمت سبب میشود از متن کبریایی ذات، طاووس جمال بالهای خلقت و تعیناتش را بگستراند و بساط زیبای کثرت پهن شود.
▪️نفس ناطقه را به ورقاء و کبوتر و حمام تشبیه کردهاند. بدان نفس نفیس ختمی اصل جبروت است اعنی عقل قدسی او در سیر عروجی با عقل اول اتحاد وجودی پیدا کرده است پس عقل او عقل کل و خیال متصل او خیال منفصل و جسد او جسم کل است کما اینکه روح انورش لاهوت احدی است پس او کون جامع است و چون او را دیده باشی همه را دیدهای و چون سخن او را بشنوی سخن همه را شنیدهای از اینرو فرمود «مَنْ رآنی فَقَد رَأَی الحَقَّ»
اللهم صلی علی محمد و آل محمد.
#ح_م
#نکته_ناب
☑️رمضان، اسمالله 1⃣
▪️رمضان از مصدر رَمَضَ یا رمیض است. رَمَضَ به معنای گرمای شدید یا شدت حرارت است که بر رمل میتابد. رمیض را نیز باران آخر تابستان و ابتدای پاییز گفتهاند که میآید و گرمای تابستان را از بین میبرد لذا رمضان، گرمای گناه را از بین میبرد. ریاضتی که انسان در این ماه میکشد، آن گرمای معاصی که در درون ما هست را از بین میبرد لذا برخی گفتهاند که رمضان مساوق «ماحی السیئات» است؛ محو کننده و سوزاننده گناهان است. ماه رمضان پس از شعبان میآید و ۲۹ یا ۳۰ روز بعد میرود، این ماه رمضان است که اینگونه است اما رمضان چطور؟ او نیز میرود؟! روایتی نورانی و بسیار شریف از جناب هشام بن سالم از امام محمد باقر علیهالسلام وارد شده است که شایسته است تمام ماه رمضان را در آن مستغرق شویم که این روایت حقیقتاً به انسان جان میدهد، ارتقاء وجودی مییابی و جور دیگری به رمضان مینگری.
▪️او میگوید: به همراه هشت نفر از رجال به محضر حضرت امام باقر علیهالسلام رسیدیم. سخن از ماه رمضان به میان آمد. برخی گفتند که رمضان آمد و از اینگونه حرفها، حضرت فرمود: «لَا تَقُولُوا هَذَا رَمَضَانُ وَ لَا ذَهَبَ رَمَضَانُ وَ لَا جَاءَ رَمَضَانُ فَإِنَّ رَمَضَانَ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یجِیءُ وَ لَا یذْهَبُ وَ إِنَّمَا یجِیءُ وَ یذْهَبُ الزَّائِلُ وَ لَکنْ قُولُوا شَهْرُ رَمَضَان فَالشَّهرُ المُضاف إلي الإسمِ وَ الإسمُ إسمُ الله وَ هُوَ الشَّهر الَّذی أنزَل فِیه القُرآن» (بحار، ج ۹۶، ص ۳۷۶). نگویید که رمضان رفت و رمضان آمد. چرا؟! چون رمضان، اسمالله است... اسم عبارت است از تجلی ذات حق متعال به صفتی از صفاتش. این اسم رمضان، تجلی حق متعال به صفت غفاریت و ماحی السیئات بودن و تو بگو به هر صفتی که تطهیر کننده انسان باشد است! سبحان الله... یا رمضان... در اسماء الهی که وارد شده است بنده "یا رمضان " را ندیدهام ولی حتی اگر مبنایمان را توقیفیت اسماء الله بر اساس نگاه فقهای عظام قرار دهیم، بنا بر این روایت میتوانیم بگوییم «یا رمضان»... وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا. خدا میفرماید مرا با اسم من بخوانید، بگو یا رمضان... توجه کنید به حقیقت ماه رمضان. در این زمینه چند حدیث از معصوم وارد شده است که رمضان، اسمی از اسماء الله است. نباید تعجب کنیم، داریم که امام صادق علیهالسلام به عیادت یکی از اصحاب که بیمار شده بود رفتند. در آنجا، یکی از این بوالفضول ها (که وجودشان گاهی اوقات بد نیست و سبب خیر می شوند تا معارف از وجود امام نازل شود) در محضر امام به این بیمار تشر زد که چرا اینقدر آه میکشی؟! به جای آه کشیدن پروردگارت را بخوان و به او استغاثه کن! حضرت فرمود چه کارش داری؟! إِنَّ آهِ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ قَالَ آهِ فَقَدِ اسْتَغَاثَ بِاللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى (توحید شیخ صدوق/ص ۲۱۹) شما عظمت آه را ببین! این اسم، «یا»(حرف ندا) بر نمیدارد. وقتی حق متعال را با دیگر اسماء میخوانیم کمی فاصله داریم، البته یا در معنای لطیفتر به معنی هو است و عدد یا در ابجد با عدد هو برابر ۱۱ است لذا وقتی شما میگویی یا رحیم اعنی میگویی هو الرحیم اما نمیگوییم یا آه... در قرآن داریم که خدا راجع به حضرت ابراهیم میفرماید «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ» (هود/۷۵). او بسیار آه میکشید. حضرت علامه نیز در الهینامه میفرمایند که «الهی، از من آهی و از تو نگاهی... الهی، عمری آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم... »
▪️حضرت فرمودند که رمضان اسمی از اسماء الله است... چرا نگوییم که آمد و رفت؟! ببینید که امام چه درس بزرگی در معرفت به توحید و اسماء حسنای الهی به ما میدهند. آقا میفرمایند: «وَ إِنَّمَا یجِیءُ وَ یذْهَبُ الزَّائِل» آنکه زائل شدنی است، میآید و میرود. ما زائل هستیم، مگر در خدا زوال راه دارد که در اسم او نیز راه داشته باشد؟! اسماءالله باقیاند. چقدر خیالمان راحت شد... ما گاهی اوقات دلمان برای رمضان تنگ میشد... اینجاست که حضرت سیدالساجدین و زین العابدین علیهالسلام در آن دعای وداع با ماه رمضان، رمضان را مخاطب ذوی العقول قرار میدهد. اسم الله است دیگر و اسماء الله که لفظ نیستند... اسماء الله حقایق علمی و مبدأ عالَم هستند و باقی و برقرارند اما وقتی بخواهند در عالَم حد و شهادت و ناسوت خود را نشان دهند در این قوالب زائل شدنی نشان میدهند چون این عالم، عالم ضیق و تنگی است. خیالمان راحت شد... شما شوال و ذی القعده و... هم در محضر رمضان باش!
#ح_م
#نکته_ناب
☑️ رمضان، اسمالله 2⃣
▪️اسماءالله بدون مظهر نیستند. اسم بدون مظهر نداریم. حتی اسم مستأثره حق متعال نیز مظهر دارد منتها مظهر او نیز مستأثره است و غیب است؛ آن مرتبه کمون غیبی انسان کامل، مظهر اسم مستأثره حق متعال است: وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فِیها. حال سوال بفرمائید، مظهر اسم رمضان که امام باقر علیهالسلام فرمود اسمالله است کجاست؟ موطن تجلی اسم رمضان در عالم ظاهر در زمان است. ما اکنون داخل در اسم رمضان حق متعال هستیم منتها چون این ماهی که مظهر آن اسم است و زائل شدنی است، امام میگوید دیگر این را رمضان نگو بلکه بگو شَهْرُ رَمَضَان. کوه مظهر اسم قادر است. وقتی کوه مثلا منفجر شود و برود آیا میگوییم قادر متلاشی شد؟! کوه متلاشی شد اما قادر نه. قادر که فرو نمیریزد! اینجا نیز نباید بگوییم رمضان میآید و میرود بلکه باید بگوییم ماه رمضان میآید و میرود. این زائل است اما رمضان باقی است... فَالشَّهرُ المُضاف إلي الإسمِ وَ الإسمُ إسمُ الله وَ هُوَ الشَّهر الَّذی أنزَل فِیه القُرآن. به به... چه ماهی است...
▪️قرآن به چه حقیقتی نازل شده است؟ آیا به شهر نازل شده یا «بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» (عنکبوت/۴۹) قرآن در شهر رمضان به قلب انسان کامل نازل شده است. اگر اهل علم هستی، در این ایام ماه مبارک رمضان منتظر تنزل قرآن بر قلبت باش... حضرت ختمی مرتبت قرآن را به نحو اتم و یکجا دریافت کرد زیرا مزاج او اعدل امزجه بود. مزاج هم نه اینکه سراغ جسم او بروی و بگویی هرکه بدنش خوب باشد و خوردن و خوابیدنش را رعایت کند مزاجش معتدل میشود، اعدل امزجه در اینجا یعنی او کاملا پیرو دستور الهی و شرع بود. مزاج تو معتدل نمیشود الا اینکه به شرع و دستورات الهی عمل کنی. رعایت خوردن و خوابیدن و... تاثیر دارد اما پیغمبر صلی الله و علیه و آله اعدل امزجه است به این دلیل که نفْسش نفس طیب و طاهر و الهی است.
اسم شریف رمضان در دل تجلی میکند، اسماء الله در عالَم طبیعت مظاهری دارند که میآیند و میروند. اسماء الله در مخلوقات ظهور و بطون دارند، برخی اسماء ظاهر و غالب و برخی مخفی اند و اقتضای این عالَم و این مخلوقات این است که بیایند و بروند اما دل انسان چه؟ دل انسان همیشه مظهر همهی اسماء و صفات حسنای الهی است، هیچ وقت این اسماء و صفات حسنای الهی بی مظهر نیستند. اینکه میگوییم الحُجَّةُ قَبلَ الخَلقِ وَ مَعَ الخَلقِ وَ بَعدَ الخَلق یا لَولَا الحُجَّة لَسَاخَتِ الأَرضِ بِأهلِهَا یعنی اینکه اگر آن آقا نباشد، اسماء الله بدون مظهر میشوند لذا رمضان همیشه مظهر دارد. آن مظهر کیست؟! امام... او همیشه مظهر رمضان است لذا اگر شما به محضر انسان کامل راه پیدا کنید وارد شهرالله شدهاید. ممکن است این حضور در شوال باشد. ممکن است در ذیالقعده اتفاق بیفتد و تو رمضان را درک کنی
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یـا رب این تـأثیر دولـت در کـدامین کوکب است
#ح_م
#نکته_ناب
☑️رمضان، اسمالله 3⃣
▪️رمضان همیشه هست چون اسماء باقی و دائمی اند و امام مظهر اتم این اسم است. در مفاتیح دیدهاید، اول ماه رمضان چه دستوری داریم؟ زیارت الحسین... نیمه ماه رمضان؟! زیارت الحسین... لیالی قدر؟ زیارت الحسین... شب آخر؟ زیارت الحسین...شب اول شعبان؟ سوم شعبان؟ نیمهی شعبان؟! آخر شعبان؟ رجب چطور؟! عرفه؟! دیگر ماهها چطور؟! در همهی این ایام و لیالی، زیارت الحسین... نَحنُ ایّام الله. پس رمضان اسم الله است و محل تجلی این اسم که غافر و ذوب کردن گناهان است، قلب انسان است. این اسم، از اسماء رحیمیه حق متعال است و گناه را میبخشد و فقط انسان است که گناه میکند. شما بگو چقدر بد است که انسان گناه میکند، در و دیوار و گاو و گوسفند که گناه نمیکنند، نه از قضا! خیلی خوب است که تو گناه میکنی! اگر این گناه تو نبود که تو به کمال نمیرسیدی! این حرفم به معنی تایید گناه نیست، بالاخره ما عصمت نداریم اما همین که گناه میکنی و بعد میفهمی که گناه کردی و پشیمان میشوی و آه میکشی، بالا میروی، تو میفهمی که گناه بد است و میگویی یا غفار و...
▪️رمضان اسمالله است، اسمی است که اثرش در عالم عین خارجی، تطهیر باطن و قلوب و ذوب کردن گناهان است همانگونه که گرمای آفتاب برف را ذوب میکند، رمضان نیز گناه را ذوب میکند. همانگونه که باران آخر تابستان، گرمای تابستان را میگیرد، او هم گرمای نفسانیت و هوا و هوس را از تو میگیرد. جلوهاش را ببین... میگوید اگر صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را جلوی نفس سر ببری تسلیم نمیشود مگر به جوع و گرسنگی! پس ببین این چه اسم شریفی است و چه اسراری دارد که مولا علی بن ابیطالب علیهماالسلام میفرماید که لَا تَقُولُوا رَمَضان وَلكِن قُولُوا شَهرُ رَمَضان فَإنَّكُم لا تَدرُونَ مَا رَمَضان... نگویید رمضان بلکه بگویید ماه رمضان، چرا؟ چون شما اصلا نمیدانید رمضان چیست!! درک نمیکنید کما اینکه قلب ماه رمضان که لیلةالقدر است را درک نمیکنید! ما که قدرت درک اسمالله را نداریم! آیا میتوانیم مثلا اسم رحیم یا قادر یا ودود و... را درک کنیم؟! ما چه میدانیم که کنه این اسماء چیست؟!!
▪️محل تجلی رمضان، قلب شماست و این شهر رمضان، تجلی آن اسم در موطن خارج است وگرنه در باطن او باقی و برقرار است، نه میآید و نه میرود. متصل به رمضان شو و با او باش. اگر آن رمضان در دل تو تجلی کند، چون معنایش غفاریت و مبدل السیئات بالحسنات بودن و ماحی السیئات بودن است، لذا شیاطین در غل و زنجیر هستند... شیطان چطور میخواهد به حریم اسم خدا وارد شود؟!! اگر تجلی این رمضان را در دیوار و کوچه و خیابان و مکان بدانی، هیچ هم در غل و زنجیر نیستند! از قضا خیلی هم فعال هستند، در این ماه بالاتر از گناه که تجرّی به گناه است بیشترانجام میشود! شیاطین در غل و زنجیر هستند فقط برای کسانی که اسم مبارک رمضان در دل و جان آنها جلوه کرده باشد... خدایا شکرت که این ماه رمضان را نیز درک کردیم و دیدیم... خدایا شکرت... رمضان آمدنی و رفتنی نیست بلکه همه هستی را از خودش پر کرده است و در قلب انسان کامل حضور دارد و قائم به اوست. امام سجاد علیهالسلام میفرماید که السَّلامُ عَلَيْكَ يَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرَ، وَ يَا عِيدَ أَوْلِيَائِهِ. چرا روز آخر بخوانیم؟! الان بخوانیم... سلام بر آن شهری که چقدر برای دوستانش شیرین بود و زود گذشت اما برای کسانی که دوست خدا نبودند دیر و سخت گذشت... سلام بر آن شهری که اوقاتش بهترین اوقاتاند...
▪️الصّومُ لي. روزه برای من است... شب برای دنیاست. در شب بخورید و بیاشامید و با زنانتان باشید اما وقتی که اذان صبح گفته شد و آفتاب توحید که طلوع کرد، خدا میگوید که تو دیگر باید مشابهت به من داشته باشی. باید شبیه من باشی. چطور؟ من عبادتی قرار داده ام که در او عمل نیست، صیام... همهاش عمل نکردن است؛ نخور، ننوش، این فعل را انجام نده... این ماه مظهر يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَم شدن است. چرا میگویند افطار دادن خوب است؟ اگر افطار ندهی ناقصی، مظهر لَا يُطْعَم هستی ولی يُطْعِمُ نیستی. حالا که نخوردی افطار هم بده تا تشبه به اله پیدا کنی... چون تشبه به من پیدا کردی؛ كُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ لَهُ إِلّا الصِّيَامَ فَإِنَّهُ لِي وَأَنَا أَجْزِي بِهِ. روزه برای من است. دیگر اعمال برای شماست اما الصِّيَامَ فَإِنَّهُ لِي. من خودم جزای روزه هستم....
▪️اگر میخواهیم در این ماه، با اسم رمضان مرتبط باشیم، فقط باید به یاد امام باشیم و به او توجه کنیم. هر چقدر اتصال و ارتباط باطنیمان را با امام بیشتر کنیم، هم رمضانی هستیم، هم لیلةالقدری و شعبانی و رجبی... هم حاجی و نمازخوان حقیقی هستیم و هم صائم حقیقی...
#ح_م
#نکته_ناب
✔️بسمه تعالی شانه
▪️جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
▪️هلال عید در ابروی یار باید دید
▪️جناب شیخ اکبر محی الدین ابن عربی در جلد پنجم فتوحات مکیه باب هفتاد و یکم که در اسرار روزه است در اسرار رویت هلال ماه رمضان و شوال میگوید: «تاهنگامی که هلال معرفت در افق دل های عارفان، از اسم الهی "رمضان" طلوع نکرده، روزه واجب است، و چون هلال معرفت در افق دل های عارفان از اسم الهی "فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ" طالع گردید، افطار بر ارواح -از السَّمَاوَاتِ- و بر اجسام -از وَالْأَرْضِ- واجب میشود، وطلوع در اینجا به معنی"ظهر = آشکار گشت" میباشد، چون هلال معرفت در پرتو خورشید غارب و پنهان است.»
#قمر مظهر #ولایت_تامه_الهیه است، خداوند طاعات و عبادات همگان از مؤمنین و محبین را قبول درگاهش بفرماید، بدان قبول هر عملی از اعمال موقوف به معرفت و رویت #هلال_ولایت در قلب عامل و عمل است کما اینکه در روایت فرمود، «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام» و تمام، کمال است یعنی کمال حج به لقاء نور امام در قلب حاجی و در تمام مناسک حج است از اینرو است که قرآن به حاجی که قاصد است میگوید در حج که قصد است مقصد را امام قرار بده نه خانهی از سنگ و گل را که آن نشان است و این صاحب نشان!!
«وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ» (حج/۲۷)
شما این مطلب را در تمام اعمال عبادی توسعه بده و بگو، تمام الصوم لقاء الامام و تمام الصلوة لقاء الامام....
▪️کمال روزه این است که در انجام آن هلال ولایت از افق قلب انسان متجلی شود. بدون معرفت به ولی الله الاعظم چه عیدی و چه فطری؟!! عید وقتی است که نور ولایت مطلقه در قلب سالک الی الله متجلی شود فهذا یوم العید. مانع رویت هلالِ قمرِ ولایت، حجاب اعمال و افکار ماست وگرنه آن نور نیّر الهی هرگز در محاق نبوده است.
آفتابی چنین درخشنده
دیده ها در حجاب یعنی چه
▪️نفس آدمی را به مثل پرده تاریک شب بدان که ظلمت اش همهی آفاق و انفس جان او را گرفته است، به عبودیت و معرفت و تطهیر باطن، شمس و قمر ولایت در قلب او طلوع میکند. اینجا همان موطن ظهور قیامت است که شمس و قمر یکی میشود: «وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ» (قیامت/۹). به محض طلوع ماه که در شب اول رخ میدهد، عید سالک آغاز میشود هرچند رویت ماه شب اول سخت است اما برقی است که چون بدرخشد خرمن سالک الی الله را آتش میزند و مسیر حرکت او را روشن میکند؛ «يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَّشَوْا فِيهِ...» (بقره/۲۰)
▪️خنک آنکه لیلةالبدر كه ليلة القدر است در جانش تجلی کرد؛ «سَتَرَوْنَ رَبَّكُمْ كَمَا تَرَوْنَ القَمَرَ لَيْلَة البَدْر»، فهذا معنی الظهور و الفرج، «فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ»، در معکم نیک تأمل و اندیشه شود. باید ظلمت شب را به نور ایمان خرق کرد تا ماه ولایت تلألو کند، إقرأ وارق...
سه شنبه ۲۹ رمضان المبارک ۱۴۴۰ ه ق
اسلامشهر
#ح_م
#نکته_ناب
#شمس_الشموس
بسمه تعالی شانه
▪️یکی از القاب منور حضرت بدر الدجی امام علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء، شمس الشموس است. امام به سبب مظهریت اسم جامع الله شمس همهی شموس اسماء کلی و جزئی الهی است. اسم اعظم و جامع الله، اسمی است که ساری در همهی اسماء الله به نحو سریان وحدت در کثرت است لذا جملهی اسماء الله، مظاهر اسم اعظمند و موجودات و تعینات خلقی مظاهر اسماء الله هستند.
▪️هر اسمی از اسماء الهی شمسی است که به مظاهر خود نور حیات و وجود میدهد. هر مربوبی از شمس رب خود استضائه میکند اما شموس مختلفند؛ برخی به فرموده کریمهی «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا» (شمس، ۱) درخشندگی دارد و برخی خصوصیت تکویر دارد؛ «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» (تکویر، ۱). برخی از شموس «بَازِغَةً» (انعام، ۷۸) است و برخی «بِحُسْبَانٍ» (الرحمن، ۵). بعضی غروب دارد و قسمی دلیل است اما شمس الشموس، مقید به هیچ قیدی نیست. به سبب اطلاقش هم ضیاء دارد و همهی شموس را به حیث شأن اعلایش روشن میکند یعنی به فیض اقدس و مقدس سبب ظهور میشود و هم به سبب اینکه در عالم ناسوت بشریت دارد و «يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ» (فرقان، ۷) است، غروب دارد.
▪️شمس الشموس تعدد بردار نیست؛ در هر دورهای یک امام مقام شمس الشموسی را دارد چون اسم اعظم یک مظهر دارد و نمیتواند دو مظهر داشته باشد بلکه دیگران تحت احاطهی حضرت شمس الشموس مظاهر اسماء کلی یا جزئی هستند.
▪️امام مظهر اسماء الله نیست بلکه اسماء الله مظهر امامند لذا تمام اولیائی که برخوردار از ولایت قمری یا شمسی هستند مظهر حضرت شمس الشموساند و اگر این نور بالذات الهی بر آنها نتابد از خود درخششی ندارند.
▪️ولایت شمسیهی مطلقه از آن حضرت امام رضا علیه السلام است که به او شموس ضیاء و نور دارند و به او دائبین و بحسبان و ساجدند. یعنی آن شمس مطلق است که در اشراق تنزلیاش در منزل و مرتبهای نور و درخشندگی است و در منزلی دلیل است و در موطنی تکویر دارد و در چشمهی گرم و گل آلود فرو میرود و غروب میکند. فافهم و تدبر...
◾️شنبه، ۱۱ ذیالقعده ۱۴۴۳
تهران◾️
#ح_م
🏴 #نکته_ناب 🏴
▪️السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ أیُّها الکاظِم الطُّهْرَ الطَّاهِرَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ
▪️ظلم عظمایی که در حق امام کاظم علیه السلام روا داشتند زندانی کردن ایشان بود. امام معنای عالم است، اگر او نباشد هستی بی معناست.
▪️عموم مردم به معنای واقعی و اتمّ کلمه انسان نیستند لذا بهرهشان از معنی مقید است و دایره فهمشان از موجودات عالم و هستی محدود به فهم خودشان است اما امام، به همه تفاصیل اشیاء، علم مطلق دارد. تصور و ادراک این حقیقت که امام محیط به کل شیء بوده و علم اطلاقی به تفاصیل موجودات بی منتها دارد برای ما بسیار سخت است؛ حتی سعی در تصور و ادراک اجمالی این معنی، انسان را مضطرب میکند.
▪️امام به حیث نفس و روحش، معنای علی الاطلاق عالَم است. اصلا معنی یعنی امام...
▪️گفت المعنی هو الله شیخ دین
▪️بحر معنیهای رب العالمین
▪️حقیقت امام معناست و همه محسوسات، ظهور آن معنا هستند. به تعبیری دیگر همهی موجودات، اظلال و اصناماند. معنی در محسوسات ظاهر میشود. مقید کردن معنی در یک یا چند حس و یا جدا کردن حس از معنا بت پرستی و کفر است اما مشاهده معنی در باطن هر موجودی و عدم تقیید معنی در صورتی چند بلکه اعتقاد به لاحد بودن صور معنی عین توحید است؛ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ (مدثر، ۳۱)
▪️پس بدان امام که جان او معنی مطلق است، در هیچ زندانی محبوس نمیشود؛ امام مطلق است و در ضمن همهی مخلوقات بیحد هستی، ظاهر شده است. اگر ما امام را در یک بُعد از ابعاد این نظام هستی مقید کنیم، امام را زندانی کردهایم و سندی بن شاهک و هارون الرشید و امثالهم شدهایم! عالَم مراتب دارد، هم امام مراتب دارد و هم زندانبان امام؛ سندی بن شاهک، امام را هم در زندان باطنی خودش و هم در زندان ظاهری محبوس کرد و با قتل امام، در عذاب الهی مخلّد شد...
▪️بدان! امام در درونها حضور دارد، برخی امامشان در دل و جانشان خانه دارد و برخی امام را در قعر زندان جسم و خواهشهای آن مقید کردهاند، امام را در اوهام و تخیلات خود زندانی کردهاند. در درون ما هم زندانهاست و هم گلستان و بوستانها...
▪️این جهان زندان و ما زندانیان
▪️حفره کن زندان و خود را وارهان
▪️امام در قعر زندان وجود ماست؛ «ألسَّلامُ عَلَي الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ...» لذا شیعه و محب، کسی است که امام را در عقیده و افکار و اعمال غیر الهی مقید نکند.
▪️توصیه شدهایم که بسیار استغفار کنیم و با توجه به خدا و معانی و آیات قرآن و روایات و ادعیه، اهل توجه و حضور باشیم زیرا بدون حضور و توسل و تضرع توان آزاد کردن امام از زندان اوهام و تخیلات درون و هوا و هوسهای نفسانی خودمان را نداریم، پس باید از سلاح بکاء استفاده کنیم.
▪️تا نگرید کودک حلوا فروش
▪️دیگ بخشایش نمیآید به جوش
▪️لذا بزرگان میفرمایند: حضرت حجت علیه السلام از وجود من و شما ظهور میکند.
▪️امام در زندان وجود ما زندانی است و کلید این زندان، در دست ماست و هیچ کس نمیتواند اماممان را آزاد کند جز خودمان آن هم به پیروی فرامین آن ذوات مقدس و التماس و التجاء به ولایت الهی و آستان اقدس ایشان، صلوات الله علیهم اجمعین... .
#۲۱_فروردین_۹۷
#ح_م
#نکته_ناب
بسمه تعالی شانه
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
هلال عید در ابروی یار باید دید
☘جناب شیخ اکبر محی الدین ابن عربی در جلد پنجم فتوحات مکیه باب هفتاد و یکم که در اسرار روزه است در اسرار رویت هلال ماه رمضان و شوال میگوید: «تاهنگامی که هلال معرفت در افق دل های عارفان، از اسم الهی "رمضان" طلوع نکرده، روزه واجب است، و چون هلال معرفت در افق دل های عارفان از اسم الهی "فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ" طالع گردید، افطار بر ارواح -از السَّمَاوَاتِ- و بر اجسام -از وَالْأَرْضِ- واجب میشود، وطلوع در اینجا به معنی"ظهر = آشکار گشت" میباشد، چون هلال معرفت در پرتو خورشید غارب و پنهان است.»
☘ #قمر مظهر #ولایت_تامه_الهیه است، خداوند طاعات و عبادات همگان از مؤمنین و محبین را قبول درگاهش بفرماید، بدان قبول هر عملی از اعمال موقوف به معرفت و رویت #هلال_ولایت در قلب عامل و عمل است کما اینکه در روایت فرمود، «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام» و تمام، کمال است یعنی کمال حج به لقاء نور امام در قلب حاجی و در تمام مناسک حج است از اینرو است که قرآن به حاجی که قاصد است میگوید در حج که قصد است مقصد را امام قرار بده نه خانهی از سنگ و گل را که آن نشان است و این صاحب نشان!!
«وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ» (حج/۲۷)
شما این مطلب را در تمام اعمال عبادی توسعه بده و بگو، تمام الصوم لقاء الامام و تمام الصلوة لقاء الامام....
☘کمال روزه این است که در انجام آن هلال ولایت از افق قلب انسان متجلی شود. بدون معرفت به ولی الله الاعظم چه عیدی و چه فطری؟!! عید وقتی است که نور ولایت مطلقه در قلب سالک الی الله متجلی شود فهذا یوم العید. مانع رویت هلالِ قمرِ ولایت، حجاب اعمال و افکار ماست وگرنه آن نور نیّر الهی هرگز در محاق نبوده است.
آفتابی چنین درخشنده
دیده ها در حجاب یعنی چه
☘نفس آدمی را به مثل پرده تاریک شب بدان که ظلمت اش همهی آفاق و انفس جان او را گرفته است، به عبودیت و معرفت و تطهیر باطن، شمس و قمر ولایت در قلب او طلوع میکند. اینجا همان موطن ظهور قیامت است که شمس و قمر یکی میشود: «وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ» (قیامت/۹). به محض طلوع ماه که در شب اول رخ میدهد، عید سالک آغاز میشود هرچند رویت ماه شب اول سخت است اما برقی است که چون بدرخشد خرمن سالک الی الله را آتش میزند و مسیر حرکت او را روشن میکند؛ «يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَّشَوْا فِيهِ...» (بقره/۲۰)
☘خنک آنکه لیلةالبدر كه ليلة القدر است در جانش تجلی کرد؛ «سَتَرَوْنَ رَبَّكُمْ كَمَا تَرَوْنَ القَمَرَ لَيْلَة البَدْر»، فهذا معنی الظهور و الفرج، «فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ»، در معکم نیک تأمل و اندیشه شود. باید ظلمت شب را به نور ایمان خرق کرد تا ماه ولایت تلألو کند، إقرأ وارق...
☘سه شنبه ۲۹ رمضان المبارک ۱۴۴۰ ه ق
اسلامشهر☘
#ح_م
#نکته_ناب
#شفاعت_حضرت_معصومه
#سلام_الله_علیها
#بسمه_تعالی_شٱنه
🍀شفاعت، شفع شدن روح عالی با نفس ناطقه دانی جهت ارتقاء و استکمال وجودی اوست. به این اتحاد اندکاکی، نفس مستکفی تکامل می یابد و متناسب با استدعای استعدادی اش از اشراق روح کامل بهرهمند میشود. به طوری که بر اثر فنای در مافوق با او یکی میشود. از این رو از پی شفع، وتر آمد و در وتر موتور، مؤمن به سراح مطلق و منزلگه ابد نائل میشود.
🍀در شفاعت رجعت از سوی کامل و رفعت از جانب ناقص است اعنی کامل حرکت تکمیلی دارد و ناقص استکمالی.
🍀این شفاعت بسته به استعداد طالب و طلب مستعد در نشئه استعداد و عالم ماده برای کلمه طیبه یعنی روح مؤمن به علم و عمل حاصل میشود، پس از تو حرکت و از مشرق یمن، یُمن و برکت!
🍀اما بعد از رهایی روح و بدن از کنجاله تن و دخول در حضیره گلشن، استکمال برزخی و یا اشراقات فوق برزخی بر اساس و مبنای امکان استعدادی دامن نفس ناطقه را رها نخواهد کرد و در مکتب آفتاب سوزان عقل ابیض که نه شرقی و نه غربی است، عقول سرخ را از امتزاج سیاه و سفید به سفیدی خالص صیرورت خواهد داد تا نفس در مقعد صدق و مقام عندیت ملیک مقتدر به آرامش ابدی خود برسد.
✔️يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ
🍀روح فاطمی موسوی که مزین به عصمت الهیه است به سبب وصول اش به مقام عصمت و فطرت فاطمی شفاعتش شامل اهل بهشت میشود چون نزد خدا دارای دو شأن است؛ در یک شأن اش افاضه استعداد و سپس علم میکند و در شأن دیگرش اهل علم را علم مزید میبخشد.
🍀یعنی به مظهریت اسم رحیم، اهل بهشت را از وقوف در موطن بالعرض جنت به مقعد صدق عندیت ملیک مقتدر بالا می برد. که مؤمن بالعرض در بهشت است و بالذات عندالله.
گر مخیر بڪنندم بہ قیامت ڪہ چہ خواهی
دوست ما را و همہ جـنت و فـردوس شما را
🍀پس ای سالک اربعین کلیمی! طلیعه اربعین به نام سامی و نامی و اسنای فاطمه معصومه مزین شده تا بدانی ارتقاء روح مؤمن به دست دخت مکرم و معصومه حضرت موسی بن جعفر الکاظم علیهم السلام است. اربعین کلیمی ات را اربعین فاطمی رضوی قرار بده تا آن قبله قابلان درگه قبول حضرت دوست، دخت حضرت موسی به نسیمی قدسی فرعون نفس ات را در تحت حاکمیت عقل نوریه ات قرار دهد که موسای عمران شرف اش را از قبسات نار اللهی دخت موسای کاظم دارد. و کشتی سلوک را در طوفان دریاهای مواج بحر امکان به دم بسم الله مجراها و مرساهای اخت الرضا امکان نجات و پهلو گرفتن در ساحل بسیط است.
✔️شب اول ذی القعده
۱٤۳۸ هجری قمری
🍀کلب کهف درگه حضرت معصومه سلام الله علیها🍀
#ح_م
#نکته_ناب
#بسمه_تعالی_شانه
▪️از القاب معروف حضرت سلطان سریر ارتضا، علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة والثناء، شمس الشموس است.
«هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُوراً» (یونس/۵)
▪️ضیاء نور ذاتی است لذا نور شمس را ضیاء خواند و چون قمر روشنایی اش را از خورشید میگیرد پرتو او را نور نامید. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام درباره نور نیّر اعظم محمدی صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ مِنْ نُورِ مُحَمَّدٍ عِشْرِينَ بَحْراً مِنْ نُورٍ فِي كُلِّ بَحْرٍ عُلُومٌ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا اللَّهُ تَعَالَى...»
▪️بدان شموس الهی انبیاء عظام و اولیاء کباری هستند که نورشان را از مشکات شمس الشموس میگیرند چون امام مبدأ انوار ازلی و مطلع شمس ولوی است. و هر نیکبختی به این مطلع شمس برسد همهی حجابهایش میسوزد و خودش شمس هدایت میشود، «حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَىٰ قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْراً» (کهف/۹۰)
▪️شاید معنای دیگر شمس الشموس این باشد که آن جناب عالم آل محمد صلی الله علیه و آله است و مراد از شموس، انوار مجردهی جبروتی و مفارقات نوریهی عالم عقل و صورتهای علمی مرسلات بسیط باشد که نورشان را از شمس عقل بسیط اخذ میکنند و همه تحت لواء او هستند لذا امام به سبب اتحاد وجودی با عقل کل شمس الشموس است و فیض را به تمام صور علمی و مجردات عقلی میرساند. او خزینهی علم الهی است و هر علمی در هر موطنی از جلوات و تنزلات این خزینهی لایتناهی است.
▪️و معنای دیگر فراتر از این معنی است و آن سخن، این است که اسماء الله در مرتبهی الوهیت و واحدیت شموسی هستند که ضیاء آنها عالم خلق را روشن فرموده است و چون اسماء مندرج در حضرت واحدیت از مراتب ذات میباشند لذا شموسی هستند که دارای ضیاء ذاتی هستند بطوریکه «يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ» (نور/۳۵) اما این اسماء که کمالات اسمائی و تنزلات حضرت احدی هستند فیض را از تعین اول ذات اخذ میکنند لذا صادر نخستین نسبت به این شموس رتبهی اصالت و برتری دارد و شمس این شموس است و چون در قوس عروج متحد با صادر اول است لذا همو شمس الشموس است.
والحمدلله علی التوفیق
#ح_م
#نکته_ناب
#بسمه_تعالی_شانه
▪️يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي
▪️امام جعفر صادق عليه السلام درباره آیه فوق فرمود: يعنی حسين بن علی عليه السلام.
پس #امام به خطاب ذات ربوبی، نفس مطمئنهای است که رجعت به #ذات_غیبالغیوبی دارد آن هم رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً. هم او از خدا راضی است و هم خدا از او. نهایت درجه توحید این است که عبد از حق راضی باشد.
▪️چون امام به چنین مرتبه ای رجعت یافت و در منزل احدیت که #ظل_ذات_غیبی است سکنی گزید مجدد مخاطب به فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي شد. و بدان صادر اول حق ساری در هر شئ است و به او، موجودات خلعت هستی می پوشند و او مبداء و منتهای هر چیزی است.
▪️فرق #صادر_اول و #تجلی_اعظم با #ذات در همین است که صادر اول به امر الهی در هر شئ که #عبادالله اند داخل می شود، اعنی تجلی اعظم و احدیت، ذات حق است از آن حیث که سریان در موجودات دارد و از آن به وجود ساری در هر شئ تعبیر می شود؛ إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَٰنِ عَبْدًا (مریم/۹۳) از این رو امام را ابا عبد الله گفتند یعنی به سریان نفس رحمانی همه حروف عالیات و کلمات و سطور ایجاد میگردد و امام مربی آیات الله و محقق آنهاست؛ وَ عَزَائِمُهُ فِیکُمْ.
▪️دیگر معنی اینکه داخل در #جان بندگان من شو نه وارد در #جمع بندگانم شو چه امام حسین علیه السلام اباعبدالله است و هرکس به مقام عبد اللّهی و #عبودیت رسد حسین با نفس او مخالطه کند و حسینی شود و اینچنین عبودیت به کمال می رسد.
وَادْخُلِي جَنَّتِي. سریان صادر اول در اسماء و صفات الهی است چه جنت اشاره به #باطن دارد و آن نیست مگر عالم امر و اسماء و صفات حسنای حق متعال. جنت مضاف به ذات شده است و آن #مقام_غیب و #بطون_عالم است. نفس حسینی به سریانش طمأنینه را در تمام وجود از عالم امر تا عالم خلق گسترانیده و قرار هر چیزی به اوست چون این تجلی اعظم و نفس مطمئنه نباشد لَسَاخَت الأرْض [الامکان] بِأهْلِها.
▪️پس ای سالک الی الله، اگر طالب #طمأنینه هستی دست از توسل بر امام حسین علیه السلام برندار و هماره در هر عبادتی به یاد او باش که خود فرمود لَا تَنْسِیني فِي الصَّلَوةِ اللَّیلِ.
چون نماز شب بی حسین قالب بی روح است و این سخن را وسعت در تمام عبادات ده که یاد او افضل تمام اعمال است.
#ح_م