#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□
#ملائکة_الله
□بحث ملائکةالله از مباحث بسیار مهم و ریشهای ماست. اگر موضوع ملائکةالله را بفهمیم، خیلی از مباحث حکمی و دینی مان را خواهیم فهمید لذا بعضی از علماء، به حق، اعتقاد به ملائکةالله را جزو اصول و ضروریات دین قلمداد کردهاند. این ملائکةالله چه موجوداتی هستند که در آیات و روایات، مکرر به آنها اشاره شده است؟ حقیقتاً این حقایق در تدبیر نظام وجود نقش برجستهای دارند. ملائکةالله حقایق امری هستند، امری الوجود اند. «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ» (اعراف/۵۴). ما یک عالم خلق داریم و یک عالم امر. عالم خلق، عالم حدود است. در معنی خلق، مفهوم اندازه نهفته است. خلق یعنی هر چیزی که اندازه و حد معینی دارد. عالم امر اما عالم حدود نیست بلکه عالم مجردات بلکه فوق تجرد است. آنجا حدّ وجود ندارد. عالم امر برای خداست، عالم حق متعال است.(۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□ #ملائکة_الله □بحث ملائکةالله از
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□
#ملائکة_الله
□ملائکةالله امری الوجودند و برای عالم اله هستند. برای عالم خلق و نشئه طبیعت نیستند، البته در عالم خلقانی حد ماهوی و ظهور و بروز دارند اما اصلشان همان اسماء الله و صورتهای علیمه حاصل از تناکح آنهاست لذا میگویند که ملائکةالله عاری از ماده و احکام ماده و جسم و جسمانیات هستند. ما اکنون در عالم طبیعت و در عالم ماده به سر میبریم. احکام عالم ماده و خود ماده چیست؟ ماده یک حقیقت دارای جرم، وزن، رنگ، شکل، کثیف (در مقابل لطیف) و انزل مراتب وجود است. البته نمیخواهیم وارد بحث فلسفی ماده و جسم و تعریف آنها شویم. ما از نظر فلسفی کثیف هستیم و بُعد داریم. دارای رنگ، وزن، حجم و... هستیم. عالم امر عالمی است که مجرد از ماده و همه احکام آن است. بین این عالم خلق و امر برزخی وجود دارد که در آنجا ماده وجود ندارد اما برخی از احکام ماده را داراست. برای این مورد، ما همیشه خواب را مثال میزنیم. این صورتهای خیالی که شما در خواب میبینید همان عالم برزخ است. این صورتها، جرم و وزن ندارند اما شکل و رنگ دارند. برزخ هم شبیه دنیا است و هم شبیه آخرت است. بُعد مجرد آن شبیه به آخرت و بُعد مادی آن شبیه به دنیاست.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□ #ملائکة_الله □ملائکةالله امری ال
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□
#ملائکة_الله
□از ملائکةالله به مفارقات نوریه و مجردات تعبیر میشود. مفارق یعنی جدا، مجرد یعنی پاک شده و عاری. عاری از چه چیزی؟ عاری از ماده و احکام آن. از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام سوال میکردند که این حقایق عِلوی چه حقایقی هستند؟ فرمودند که صُوَر عاریة عَن المواد و عاریة (خالیة) عن القوة و الاستعداد. آقا جان این ملائکةالله و مجردات چه حقایقی هستند؟ آقا فرمودند که اینها صورتهایی هستند که عاری از ماده هستند و از قوه و استعداد خالی هستند. قوه برای من و شماست. قوه یعنی قابلیت و استعداد. عالم ماده، عالم قابلیت و استعداد است. این جناب تخم مرغ سرشار از استعداد و قابلیت مرغ شدن است. دانهی گیاه قابلیت گیاه و درخت شدن دارد. قابلیت و استعداد و قوه، خاص عالم ماده است لذا من و شما چون در عالم طبیعت هستیم و این قوه و قابلیت را داریم، میتوانیم به کمال برسیم. اینکه گفتهاند این دنیا محل تجارت اولیاء الله است، دنیا مزرعه است و اگر قرار است کاری کنی باید اینجا انجام دهی، دلیلش این است که در آخرت دیگر مادهای وجود ندارد که حامل استعداد باشد تاشما قابلیت رشد داشته باشی. آنجا دیگر از رشد خبری نیست. بحث تکامل برزخی جدا از بحث کنونی ما است.(۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□ #ملائکة_الله □از ملائکةالله به م
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□فقره شریف #وَ_مُخْتَلَفَ_الْمَلائِکَةِ□
#ملائکة_الله
□خلاصه اینکه فقط در این عالم طبیعت قوه و استعداد و به کمال رساندن آن مطرح است. حق متعال در هر مخلوقی قوهای قرار داده است که آن مخلوق میتواند آن قوه را به کمال ممکنهاش برساند. مثلا جناب دانهی درخت سیب قابلیت این را دارد که به کمال ممکنهاش که سیب شدن است برسد. لذا درخت میشود، شکوفه میدهد و سیب میدهد. انسان هم قابلیت این را دارد که به کمال مطلقهی خود برسد. کمال مطلقهی انسان این است که انسان کامل شود. همهی انسانها، قوه و قابلیت این را دارند که امام بشوند. انسان کامل به مرتبهی امامت میرسد که آنجا، بالاترین مرتبهی ممکنهی بشری است. در روایت، فرمود که کل مولد یولد علی الفطرة. امام صادق علیهالسلام این فطرت را به توحید تفسیر نمودند، یعنی همهی آحاد بشر که به دنیا میآیند بر مبنای توحید به دنیا میآیند و قابلیت این را دارند که موحد شوند. عقل میگوید که این نوعِ انسان، این قابلیت را دارد که به کمال ممکنهی خودش برسد. این که میرسد یا نمیرسد بحث دیگری است. اینکه به جز حضرات چهارده معصوم علیهم السلام، کسان دیگری نیز به این مقام رسیدهاند، عقل میگوید که امکان آن وجود دارد. عقل کاری به مصادیق ندارد، میگوید که امکان رسیدن بشر به این مراتب وجود دارد اما نقل میگوید که منِ حق متعال، این قابلیت را در بشر قرار دادهام اما نمیبینم که کسی بتواند به این مقام برسد به جز این چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین...(۴)
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 274-261 بقره قسمت پنجم
بخش چهارم
● معناى حكمت و روايتى در بيان اهميت و منزلت عقل انسان
و در تفسير عياشى از ابى جعفر (عليه السلام ) روايتى نقل كرده كه در ذيل جمله : ((و من يوت الحكمه فقد اوتى خيرا كثيرا فرمود: منظور از ((حكمت )) معرفت است .
و در همان كتاب از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: منظور از ((حكمت ))، معرفت و بصيرت و آگاهى در دين است .
و در كتاب كافى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه در ذيل همين آيه فرمود: حكمت اطاعت خدا و شناختن امام است .
مؤلف : در اين معنا رواياتى ديگر نيز هست ، ولى همه اينها از باب شمردن افراد يك معناى جامع و كلى است ، و مراد اين است كه : اطاعت خدا يكى از معانى حكمت است ، و شناخت امام هم معناى ديگرى از آن است ، نه اينكه حكمت در آيه همين دو معنا باشد و بس .
و در كافى از عده اى از اصحاب ، يعنى از راويان شيعه ، از احمد بن محمد بن خالد، از بعضى از اصحاب ما، روايت آورده كه وى بدون ذكر بقيه سند، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده كه فرمود: خداى تعالى هيچ نعمتى را بين بندگانش تقسيم نكرده كه گرانمايه تر از عقل باشد، بهمين جهت خواب عاقل از شب زنده دارى بى عقل ، بهتر و خانه نشستن عاقل از به جنگ رفتن جاهل بهتر است ، و خداى تعالى هيچ پيامبرى را مبعوث نفرمود مگر بعد از آنكه عقل او را به كمال رسانيد، و عقل هر پيامبرى بيشتر از عقل همه افراد امت او است ، و آنچه يك پيامبر از كمالات معنوى در خود دارد، گرانقدرتر از همه تلاشهائى است كه ساير مردم در راه به دست آوردن كمال انجام مى دهند، و هيچ بنده اى واجبات خدا را آنطور كه بايد بجا نمى آورد مگر وقتى كه بخواهد بدون انديشه و تفكر آن را انجام ندهد،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 621
و اگر ثواب و فضيلت و ارزش عبادت همه عابدان را يك جا حساب كنيم ، به ارزش عبادت عاقل نمى رسد، و عقلا همان صاحبان الباب هستند كه خداى تعالى در باره شان فرمود: ((و ما يذكر الا اولو الالباب - پند نمى گيرند مگر خردمندان )).
مؤلف : در تفسير آيه : ((و ما انفقتم ...)) روايات زيادى در معناى صدقه و نذر و ظلم وارد شده است كه ان شاء الله آنها را در موارد خودش نقل خواهيم كرد.
و در الدرالمنثور به چند طريق از ابن عباس و ابن جبير و اسما دختر ابى بكر و ديگران روايت كرده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در اوائل اسلام اجازه نمى داد كه مسلمانان به غير مسلمين صدقه دهند، و مسلمانان هم كراهت داشتند از اينكه به خويشاوندان كافر خود انفاق كنند، ولى وقتى آيه : ((ليس عليك هديهم ...)) نازل شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اجازه داد كه به فقراى كفار هم صدقه بدهند.
مؤلف : قبلا گفتيم : جمله ((هديهم )) تنها در مورد هدايت مسلمانان است ، و شامل كفار نمى شود، بنابراين آيه شريفه بيگانه از مطلبى است كه در روايات شأن نزول آمده است ، علاوه بر اينكه در خود آيه وقتى مى خواهد، مورد انفاق را ذكر كند جمله : ((فقراء الذين احصروا...)) را به عنوان نمونه مى آورد، كه همه مى دانيم منظور، فقراى مسلمين است ، كه در راه خدا دچار تنگدستى شده اند، و با در نظر گرفتن اين نمونه ، آيه شريفه آنطور كه بايد با روایات شاُن نزول سازگاری ندارد ، و اما مساله انفاق به غیر مسلمان را -در صورتی که برای رضای خدا ( مثلابه دست آوردن قلوب آنان ) انجام شود. می توان از اطلاق آیات استفاده کرد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیتالله بهجت قدسسره○□
□اگر بفرمایید: به آن حضرت (امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف) دسترسی نداریم؟ جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید، و او به همین از ما راضی است.
□○در محضر بهجت، ج۱، ص۳۶۱○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○خاطره مورخ شهیر، استاد دوانی از علامه طباطبایی○□
□○مرحوم استاد علی دوانی در سخنانی که در اجلاس دو سالانه «بررسی ابعاد وجودی حضرت #مهدی در عصر حاضر» در شهریور ۱۳۴۸ ایراد کرد گفت: وقتی که این کتاب #مهدی_موعود به چاپ دوم رسیده بود، استاد فقیه و فیلسوف نامی شرق، علامه طباطبایی، من را خواستند و گفتند: می دانی که ما با پروفسور هانری کُربَن فرانسوی، در تهران بحثهایی داریم. او شش ماه در تهران است و شش ماه به فرانسه باز میگردد.
□○بین بحثهایی که داریم او مکرر راجع به امام زمان میپرسد و من به او گفتهام: «یکی از دوستان ما کتابی به نام مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف دارد. من ایشان را نزد شما می آورم و شما هر سؤالی دارید، از ایشان بکنید. همه مباحث مربوط به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را که علامه مجلسی و خود ایشان به آن افزوده است در این کتاب آمده است».
□○من همان موقع گفتم: «با بودن شما، من چه بگویم؟ ایشان گفتند: «من در باره #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تتبع نکرده ام، اما شما کار کردهاید و کتابی به این خوبی نوشتهاید. شما بیایید!».
□○بعداً علامه طباطبایی در جلسه دیگری فرمودند: «کُربَن، کتابی به نام امام منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف به زبان فرانسوی نوشته که دو مقاله آن را دکتر عیسی سپهبدی به فارسی بر گردانده است و در یکی از مجلات دانشکده ادبیات تهران چاپ شده و من آن را برای شما می آورم».
□○استاد، مطلب را آوردند و من آن را در مقدمه چاپ چهارم یا پنجم مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف که تا به حال به چاپ سیام رسیده، آوردهام. این مطلب سخنرانی کُربَن در رادیو پاریس، در شب نیمه شعبان بوده که بعد، آن را نوشته و به صورت کتاب در آورده است. او در ادامه میگوید: «با من به تهران بیایید و شب نیمه شعبان را ببینید. شیعیان جشنی به پا می کنند که شب را همچون روز روشن می کند». توجه کنید که پروفسور کُربَن، طی سخنرانی در رادیو پاریس می گوید: «عدالت خدای عادل اقتضا دارد تا هنگامی که بشر در روی زمین وجود دارد این فیض الهی ادامه پیدا کند».
□○موعود، اسفند۱۳۸۵، شماره۷۳○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_دروس_معرفت_نفس □چون ما از دامان #طبیعت به #تدریج برخاسته ایم، این است که به عالم خو کرده ایم
#شرح_دروس_معرفت_نفس
□برای اینکه به کمالاتِ انسانی برسیم که به تعبیر شریفِ حضرت آقا در پایانِ درس ششم، چیزهائی عایدمان شود و ان شاءالله #مائده_های_آسمانی بر جانِ ما تجلّی پیدا کند،
□لازمه اش این است که یک #تولد دومی هم داشته باشیم؛
□که این تولد و ولادتِ دوّمی را آقا چنین تعبیر می فرمایند که «اینک از #عادت بدرآئیم»؛
□که این تولّدِ دوّمی، همان خروجِ از عادت است، از عادت در آمدن است، از عادت متولد شدن است که رَحم #طبیعت یک رَحِمی است که ما الان در این رَحم هستیم و باید از رحِمِ طبیعت زاییده شویم، و از این رَحِم خارج شویم و در #ماوراء_طبیعت بیفتیم که اگر عوالِمِ وجودی #مراتب داشته باشد، هر #مرتبه_مادونی برای #مرتبه_مافوق، رحِم است؛
□نشئه طبیعت رحِم است و باید از این رحِم زاییده شویم و از این عادات طبیعی در بیاییم، از این خُلق و #خوی_حیوانی در بیاییم و به نشئه ماوراء طبیعت که عالمِ انسانی ست قدم بگذاریم،
□منتها اکثری قریب به اتّفاقِ مردم باید حتماً با مرگِ طبیعی بمیرند تا متولّد شوند.
□○شرح دروس معرفت نفس
استاد صمدی آملی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□
#وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
#یَنْبوعُالحَیاة
□○ #ای_نفس، سپردن راه نجات از تو بود، و سپردن راه هلاک هم از تو بدان قدر که شناختهای و دانستهای؛ اگر شناخت و دانش تو تا بمحسوسات بود و بس، پس با آن گردی که دانستهای، و روی تودران بود، و بدان باز بسته شوی؛ و اگر شناخت و دانش تو بمعقولات رسید، و آن را بر هر چه جز از وی گزیدی، پس بدان روی نهادی، و باز آن گردیدی، و بدان باز بسته شدی.
□○ #ای_نفس، اینست سرای محسوسات و سرای معقولات، هر دو پیش تو و هر دو را آزمودی، برگزین هر کدام که خواهی بیدفعی و منعی، و برو سوی آنکه سودمندتر ترا؛ اگر درنگ در سرای حس دوست میداری، پس مقیم شو و استادگی نمای برآنچه شناختی و آزمودی،
□○و اگر بودن در سرایِ عقل دوستتر داری، پس باید که بهنگام جدائی جستن از سرای حس راه رفتن سوی عقل بدانی، و منازل و مراتب آن را بشناسی یکیک پس از دیگر، تا آنگه که بآرام گاه اصل رسی، پس اگر ز آنست که تو این راه را دریافتی و دانستی پس یاد دار و فراموش مکن، و بر یاد داشتنش یاری جوی از روندگان این راه و آزمایندگان این کار، که ایشان باشند رهبران رهنمایان بدُرست و چراغ در تاریکی.
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○معنای درست قناعت
استاد علی صفایی حائری○□
□اگر ما دنيا را و زيبايىاش را ببينيم ولى خودمان را نبينيم و محبوبى به نام خدا را نبينيم و دنيايى را كه يوم الآخر ماست، غيب ماست، نبينيم براى ما معنا ندارد بگوييم ولش كن. مىگويد ولش كنم كه چه؟ ولش كنم كه تو بردارى؟! يا ولش كنيم تا آنها بردارند و بيايند سوار ما شوند؟ نه. محكم بگير و با آن كار كن.
ما معتقد نيستيم كه امكانات چه وسوسه قدرت و چه فتنه علم اگر در دل متوجهى قرار گرفت، فساد به بار مىآورد. ما اين را نمىگوييم كه در اين رابطه قناعت كنيم. نه. قناعت برداشت كم است نه رها كردن. قناعت اين نيست كه تو دنيا را رها كنى و اين نيست كه دنيا را ولش كنى، نه. برداشتت را كم كن، كوششت را زياد كن. با اين ديد آن موقع ديگر تو مىتوانى به شوهرت خدمت كنى، به همسرت محبّت كنى ولى بر اساس حساب و كتاب.
□و اين نگاهى كه دارى، نه به خاطر محبتهاى اوست، نه. حتى وقتى كه همسر تو به تو بدى مىكند تو مىتوانى به او خوبى كنى. ببينيد، تفاوت از اينجاست.
□من يك موقع فقط اين را در نظر مىگيرم و مىخواهم به خاطر اينكه كسى به من خوبى كرده به او خوبى كنم، اين يك معامله است، سوداگرى است. يك موقع من خوبى مىكنم تا او خوبى كردن را ياد بگيرد، حتى اگر به من بدى كرده باشد. اين درس است اين فهم است.
□○ #روزگارستمگر ، ص ۱۲۳○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○" مشتاقی به که ملولی "○□
□یکی، دوستی را که زمانها ندیده بود گفت: کجایی که مشتاق بوده ام!
گفت: مشتاقی بِه که ملولی.
○دیر آمدی ای نگار سرمست
○زودت ندهیم دامن از دست
○معشوقه که دیر دیر بینند
○آخر کَم از آنکه سیر بینند
#گلستان_سعدی
□○برگرفته از کتاب " در صحبت سعدی "
به قلم حسین الهی قمشه ای○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□●طبقات یاران خاصّ امام عصر ارواحنافداه - بخش دوّم●□ □●بعضی از اهل معنا و عارفان بالله معتقدن
□●طبقات یاران خاصّ امام عصر ارواحنافداه - بخش سوّم●□
□●گرچه ديدار حضرت مهدی ارواحنافداه حتّی در پايينترين و نازلترين مرتبهی ديدار كه همان رؤياست، بسیار دوستداشتنی و زيباست؛ امّا بايد بدانيم ديدن وقتی ارزشمند است كه توأم با شايستگیهای شخص باشد. بهتعبير ديگر ديدن ظاهری وقتی ارزش واقعی دارد كه توأم با ديدن باطنی باشد.
□●در دوران ظهور عمومی حجّت خدا ارواحنافداه هم کسی از آن حضرت بهرهی کامل میبرد که به ظهور فردی و باطنی رسيده باشد؛ کما اینکه از يازده امام قبل علیهم السّلام که ظاهر بودند و مردم به ايشان راه داشتند؛ همه بهره نبردند و چهبسا جمعیّت زيادی در اثر جهل، جهالت، سست عهدی یا مخالفت، از دیدن و بودن در کنار آن بزرگواران ضرر کردند.
□●امام حقيقت قرآن است. در مورد قرآن آمده است:
يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِی بِهِ كَثِيراً (سوره بقره، آیه ۲۶)
عدّهی زيادی با قرآن به ضلالت و گمراهی میافتند و عدّهی زيادی نیز هدايت میشوند.
□●و نیز آمده است:
لٰا یَمَسُّهُ اِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (سوره واقعه، آیه ۷۹)
جز پاکان با آن تماس پیدا نمیکنند.
□●در زمان ائمّهی پیشین کسانی حقّ بهرهمندی نصیبشان شد که اهل معرفت بودند و به شناخت و معرفت امام به نورانيّت راه یافته بودند.
□●در مورد زیارت مرقد ائمّه علیهم السّلام نیز در روایات بر زیارت امام عارِفاً بِحَقِّهِ تأکید شده و ذکر گردیده است که کسی بهرهی کامل میبرد که به امامی که زیارت میکند معرفت داشته باشد.
□●در ظهور عمومی حضرت بقیهالله علیه السّلام هم کسانی بهرهی اصلی را میبرند که اهل معرفت بوده و به ظهور باطنی راه یافته باشند. آنها حلقهی نزديک و یاران خاصّ حجّتخدا ارواحنافداه میباشند.
ادامه دارد....
□●جانِ جهان
تألیف استاد مهدی طیّب●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت وصی امام اميرالمؤمنین علی علیه السلام●■
■مخالفان حق [خلفای غاصب] بذر نافرمانى و انحراف پاشيدند ، و آب فريب پاى آن ريختند ، و بدبختى و سقوط درو كردند. با آل محمد -درود خدا بر او و آل او باد- احدى از اين امت را نمىتوان مقايسه كرد ، و هيچ گاه آنان را كه نعمت آل محمد به طور دائم بر آنان جارى است نمى شود همپايه آنان دانست.
■آنان پايه دين و ستون يقين اند. افراط گرايان به آنان باز گردند ، و عقب مانده ها به ايشان رسند [تا هدايت شوند] ، ويژگی هاى حق ولايت مخصوص آنان ، و وصيت و ارث پيامبر خاص ايشان است. اكنون [با قبول ولايت من] حق به حقدار رسيده ، و خلافت به جايگاه خودش باز گشته است.
#یاعلی
■●منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه جلد ۲ صفحه ۳۲۳ میرزا حبیب الله هاشمی خویی
شارح استاد علامه حسن زاده آملی●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
حســـــیݩجــآݩ🚩
○بیخود از خویشم و دور از تو کسی نیست مرا
○به تو ای عشق از این فاصلۀ دور سلام
🚩صلیاللهعلیڪیااباعبدالله🚩
#مهدی_خداپرست
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○خداوند بالاترین معلم است؛عالم فعلِ حقّ است که به بهترین نحوه پیاده شده است
چونکه نبی شاگرد خداوند است؛ پس درحرف زدن؛ معاشرت کردن؛ زن وفرزند داشتن؛ حتی درخندیدن باید از او یاد بگیریم.
انسان باید تمام کارها و افعال و اعمال خودش را سؤال کند تا مؤدّب شود.
□○ادب مع الله
استادصمدی آملی حفظه الله○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□●فقره شریف #وَ_خُزَّانَ_الْعِلْمِ●□
#شرافت_علم
□● #معلم مظهر خداست. او مظهر حضرت #جبرئیل است اما همه به دنبال جبرئیل شبحی هستند. این شبح ها و چیزهایی که در ذهن داری را بیرون بریز! اینکه عرفای ما #خواب را حجت نمیدانند به این دلیل است که اینها بدجوری #حجاب_راه هستند و انسان را #متوقف میکنند، مضافاً اینکه خواب تعبیر و تأویل میخواهد که فن پیچیدهای است و کار اوحدی از افراد است. عرفا گفتهاند وقتی خداوند نمیخواهد کسی در سلوک رشد کند، او را مشغول به خواب و تمثل میکند. آن شخص مثل #بلعم_باعور میشود. چنین شخصی همانند بلعم باعور که در مقابل حضرت موسی ایستاد، در مقابل موسای عقل میایستد، بدجوری هم میایستد! غرض اینکه تا جبرئیل گفته شد او را فقط در صورت #خیالی و #شبحی خلاصه نکن بلکه او مظهر تعلیم است و افاضه علم الهی از مجرای اوست.(۱)
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □●فقره شریف #وَ_خُزَّانَ_الْعِلْمِ●□ #شرافت_علم □● #معلم مظهر خداست. او م
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□●فقره شریف #وَ_خُزَّانَ_الْعِلْمِ●□
#شرافت_علم
□●مثال دیگر، زنان #قابله یا به اصطلاح امروزیتر، #ماماها هستند که مظهر جناب عزرائیل هستند. اینان میمیرانند، #کودک را از عالمی میمیرانند و به عالمی دیگر میبرند لذا مظهر حضرت #عزرائیل هستند. جبرائیل و عزرائیل را اینگونه ببین! اینقدر به دنبال شبح نباش! اینها قوای عالَم هستند و در عالَم حضور دارند. من و شما دم به دم در حال #اماته و #احیاء هستیم. دم به دم در حال مردنیم. به تعبیر جناب مولوی،
از جــمــادی مـــردم و نــامی شدم
وز نمــا مـــردم به حــیــوان برزدم(۲)
#ح_م
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره □●فقره شریف #وَ_خُزَّانَ_الْعِلْمِ●□ #شرافت_علم □●مثال دیگر، زنان #قابله
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
□●فقره شریف #وَ_خُزَّانَ_الْعِلْمِ●□
#شرافت_علم
□●دم به دم عزرائیل دارد جان تو را میگیرد اما همواره منتظریم که در یک بُعد زمانی، یک موجودی بیاید و با یک قیچی و مقراضی جان تو را بگیرد!! اینها #تمثلات خودت است! هر طوری زندگی کرده باشی آنگونه نیز جان میدهی. آیتالله #ناصری_دولتآبادی میفرمود که گویا خودشان بر سر مزار #میرزا_علی_قاضی در قبرستان وادیالسلام رفته بود و آنجا ایستاده بود. ناگهان از قبر صدایی شنید که عاشَ سَعیداً وَ ماتَ سَعیداً... #سعید زندگی کرد و سعید مرد... #شقی زندگی کنی شقی هم از این دنیا میروی... در این تمثلات وقوف نکن بلکه نگاهت را بالاتر ببر و ببین عزرائیل عالَم وجود دارد آن به آن جانت را میگیرد و تو از او خبر نداری!....(۳)
#ح_م
آیات 274-261 بقره قسمت پنجم
بخش پنجم
● بهتر است واجبات ، علنى ، و مستحبات ، پنهانى انجام گيرند
و در كافى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه در تفسير جمله : ((و ان تخفوها و توتوها الفقراء فهو خير لكم )) فرموده : اين آيه راجع به صدقات غير زكات است ، چون دادن زكات بايد علنى و غير سرى انجام شود.
و در همان كتاب از آن جناب روايت آورده كه فرمود: هر چيزى را كه خداى عزوجل بر تو واجب ساخته علنى آوردنش بهتر از آنست كه سرى و پنهانى بياورى ، و آنچه كه مستحب كرده ، پنهانى آوردنش بهتر از علنى آوردنش مى باشد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 622
مؤلف : در معناى اين دو حديث ، احاديث ديگرى نيز هست ، و بيانى كه معناى آنها را روشن سازد، گذشت .
و در مجمع البيان در ذيل آيه شريفه : ((للفقراء الذين احصروا فى سبيل الله ...)) گفته است : كه امام ابو جعفر (عليه السلام ) فرموده : اين آيه درباره اصحاب صفه نازل شد، سپس اضافه كرده است كه اين روايت را كلبى هم از ابن عباس نقل كرده ، و اصحاب صفه نزديك به چهار صد نفر بودند، كه در مدينه نه خانه اى داشتند و نه خويشاوندى كه به خانه آنان بروند، ناگزير در مسجد زندگى مى كردند، و بنا گذاشتند در هر سريه و لشگرى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به جنگ مى فرستد شركت كنند، و به همين سبب بود كه خداى تعالى در اين آيه شريفه به مسلمانان سفارش كرد تا مراقب وضع آنان باشند، و لذا آنان آنچه كه از غذايشان زياد مى آمد هنگام عصر براى اصحاب صفه مى آوردند.
و در تفسير عياشى از امام ابى جعفر(عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: خداى تعالى گداى سمج را دوست نمى دارد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت آیتالله بهجت قدسسره●□
□دشمنان اسلام درگیری بین اهل اسلام را غنیمت میشمارند، جنگ بین اخَوین [راه] میاندازند تا بر هر دو غالب شوند؛ بین شیعه و سنی جنگ میاندازند، تا بر هر دو غلبه کنند! بعضی را معذور نمیدانیم که عالماً و عامداً علیه دین و متدینان اقدام میکنند، به خدا پناه میبریم از شُرُورِ أَنْفُسِنا وَ شُرُورِ الناس (شر خودمان و شرور مردم) و [به خدا پناه میبریم] از امحا و نابودی و پاگذاشتن بر روی حق!
□●در محضر بهجت، ج۲، ص۴۳●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○عتاب برزخی استادِ علامه به شاگرد ِعلامه○□
#علامه_حسنزاده_آملی (حفظهالله):
□○آمل در مسجدی مشغول درس و بحث و اقامه نماز شدم. روز دوم که پس از نماز به منزل آمدم، پس از خوردن ناهار آماده استراحت شدم ولی بچه ها با سر و صدا و بازی نگذاشتند و من که خسته بودم با بچه ها و مادرشان دعوا کردم در حالی که نباید دعوا می کردم، در محیط خانه پدر باید با عطوفت رفتار کند، لذا پس از لحظاتی ناراحت شدم به حدی که اشکم جاری شد.
□○از خانه بیرون رفتم و مقداری میوه و شیرینی برای بچه ها خریدم تا شاید دلشان را به دست آورم و از ناراحتی ام کاسته شود ولی رسول الله (صلی الله علیه وآله) فرموده اند: «دلی را نشکن که اگر شکسته شد قابل التیام نیست، چنانچه اگر ظرف سنگی شکست با لحیم اصلاح نمی شود.»
زمین و آسمان بر من تنگ شد واحساس کردم که نمی توانم در آمل بمانم. از آمل بیرون آمده و به قصد عزیمت به تبریز و محضر آقای الهی به تهران آمدم. پاسی از شب گذشته بود، به خیابان باب همایون رفتم وپس از تهیه بلیط عازم تبریز شدم. هنگام اذان صبح به تبریز رسیدم و به مدرسه طالبیه رفتم.
□○وقتی در زدم خانمی پشت درآمد. خودم را معرفی کردم و پرسیدم: آقا تشریف دارند؟ پس از چند لحظه آقا خودشان آمدند و پس از خوشامد گویی مرا به منزل بردند. پس از احوالپرسی اظهار داشتند من نمی دانستم شما قم هستید یا آمل، لذا می خواستم نامه ای به اخوی (علامه طباطبایی) بنویسم تا آن را به شما برسانند.
□○با تعجب پرسیدم: آقا چه اتفاق افتاده که می خواستید مرا درجریان بگذارید؟ فرمودند: من خدمت آقای قاضی مشرف شدم و سفارش شما را به ایشان کردم ولی آقای آملی، ایشان از شما راضی نبودند! با شنیدن این جمله تا لاله گوش سرخ شدم. عرض کردم: آقا، چطور؟ چرا راضی نبودند؟ فرمود: ایشان به من گفتند: آقای آملی چطور هوس این راه را دارد، درحالی که با عائله اش این طور رفتار می کند؟!
□○بعد فرمود: حاج آقای آملی، داستان رفتار با عائله چیست؟ زبانم بند آمد و اشکم جاری شد و بالاخره ماجرا را به ایشان عرض کردم، فرمود: «آقا! چرا؟ این ها امانت خدا در دست ما هستند؟» به قم بازگشتم و ماجرا را خدمت علامه طباطبایی عرض کردم، ایشان هم تعجب کرد و پس از سکوت زیادی فرمود: « آقای قاضی بزرگ مردی بود!»
□○جمع پراکنده، ص ۸۷○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_دروس_معرفت_نفس □برای اینکه به کمالاتِ انسانی برسیم که به تعبیر شریفِ حضرت آقا در پایانِ درس ش
#شرح_دروس_معرفت_نفس
□اکثریت با #مرگ #طبیعی اخترامی متولْد می شوند و از اين عالَم بدر می روند كه البته اين تولّد هُنر نيست!
□آن تولّْدِ ثانی به این معنی كه بايد در #ملكوت آسمان و زمين وارد شود، این تولد (با #مرگ_اخترامی) معلوم نيست كه شامل آن حقيقت (تولد ثانی) بشود يا خير، امّا چشم باز می كند و می بيند عجب! آنچه را كه تا الان در اين رحِمِ طبيعت با آن خو كرده بود و با آن #حشر داشت و خيال می كرد كه زندگی انسانيِ اوست، در می يابد و مي چشد كه خير اينطور نبوده است و بايد از اينها بدر می آمد.
□حالا در #نشئه_طبيعت وقتی که هست و با آن خو کرده است و با #رذايل خو كرده است، حواسش نيست، گوش هم به حرفِ ديگران نمی دهد و خودش هم كه نيافته است تا از عادت بيرون رود، بعد وقتی به مرگِ طبيعی متعارف (در اثرِ تصادف يا بيماري و ...) از دنيا می رود، وقتی که از اینجا در رفت، می بيند كه #سقط شده است! حالا به فكرِ #تكامل خود می افتد كه چه كار كند تا به كمالاتِ وجودی برسد،
□به او گفته می شود #تكامل_برزخی داريم، باید تن به اين تكامل بدهی، اما آن تكامل سخت است، آن تكامل مشكل است که از آن به بعد تکامل برزخی افراد شروع می شود!
□تكامل برزخی مربوط به ناقصين ( یعنی آنهائی كه از نشئه طبيعت زاییده شده اند اما سقط شده اند؛ ناقص هستند و كمالاتِ وجودی ندارند؛ خودشان را خوب نساختند؛ جان را ضايع كردند) است و آنجا #متكامل می شوند.
□○شرح دروس معرفت نفس
استاد صمدی آملی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei