eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
آیات 283-282 ، سوره بقره بخش سوم ● استفاده نادرستى كه از جمله ((اتقوالله و يعلم كم الله ))شده است و منظور از كلمه : ((و اتقوا)) اين است كه مسلمانان از خدا بترسند و اوامر و نواهى ذكر شده در اين آيه را به كار ببندند، و اما جمله : ((و يعلمكم الله و الله بكل شى ء عليم )) كلامى است نو، كه در مقام منت نهادن ذكر شده ، همچنان كه در آيه ارث منت نهاده مى فرمايد: ((يبين الله لكم ان تضلوا)) پس مراد از جمله مورد بحث ، منت نهادن بر مردم در مقابل اين نعمت است كه شرايع دين و مسائل حلال و حرام را براى آنان بيان فرموده . و اينكه بعضى گفته اند: جمله ((واتقوا الله )) و ((يعلمكم الله )) دلالت دارد بر اينكه تقوا سبب تعليم الهى است ، درست نيست ، براى اينكه هر چند مطلب صحيح است ، و به حكم كتاب و سنت ، تقوا سبب تعليم الهى است ، اما آيه مورد بحث در صدد بيان اين جهت نيست ، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 669 براى اينكه واو عطفى كه بر سر آن آمده ، نمى گذارد آيه چنين دلالتى داشته باشد، علاوه بر اينكه اين معنا با سياق آيه و ارتباط ذيل آن با صدرش سازگار نيست . مؤيد گفتار ما اين است كه كلمه ((الله )) دو بار تكرار شده ، و اگر جمله مورد بحث ، كلامى جديد نبود حاجت به تكرار كلمه ((الله )) بود، بلكه سياق و سبك كلام اقتضا مى كرد بفرمايد: ((و اتقوا الله يعلمكم - از خدا بترسيد تا تعليمتان دهد)) پس مى بينيم اسم ((الله )) را دو بار آورده ، براى اينكه در دو كلام مستقل مى باشد، و براى بار سوم نيز ذكر كرده تا علت را برساند، و بفهماند خدا كه شما را تعليم مى دهد به اين جهت است كه او به هر چيزى دانا است ، و اگر او به هر چيزى دانا است ، براى اين است كه الله است . اين را هم بايد دانست كه اين دو آيه دلالت دارند بر قريب بيست حكم از اصول احكام قرض و رهن و غير آن دو، و اخبار درباره اين احكام و متعلقات آن بسيار زياد است ، و چون بحث درباره آنها مربوط به علم فقه بود، ما از بحث در آنها صرفنظر كرديم ، كسانى كه مايل باشند به آن مسائل آگاهى يابند مى توانند به كتب فقه مراجعه نمايند. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 670 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●□ □●آنهایی که شهید شدند، آنهایی که شهید داده‌اند، در راه خدا رفته‌اند و در راه خدا بوده‌اند، و خدا می‌داند چه تاجی بر سر اینها گذاشته شده، ولو بعضی‌ها نمی‌بینند مگر بعد از اینکه از این نشأت بروند. بعضی‌ها هم که اهل کمالند، شاید در همین‌جا ببینند که «فلانی» بر سرش تاج است،[یا] «فلانی» بر سرش تاج نیست!! شهادتِ نزدیکان انسان، خودش یک کرامتی از سوی خداست. □●به‌سوی محبوب، ص ١١٢●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○ ○□ □کار علمای دین این است که مردم را از حیرت ضلالت و جهالت رهایی بدهند. مردم بدانند که چه کاره اند. مردم به مبدأ و معادشان آشنا بشوند. و بدانند که این خانه صاحب دارد. و بدانند که نظمی هست و حسابی هست و کتابی هست. □جناب سیدالشهدا برای این جهت قیام فرمود. @mohamad_hosein_tabatabaei
○چشمِ بسته به دنیا می آییم ؛ چشمِ بسته هم از دنیا می رویم " فاصله بین این دو را با زندگی کنیم . @mohamad_hosein_tabatabaei
□○قدوسی نجفی، مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی○□ □یکی از اساتید حوزه علمیه برای من نقل کرد که روزی به بیت علامه رفتم و درخواست کردم ذکری به من ارائه کنید که در سلوک خودم استفاده کنم و علامه ذکر یونسیه را به من تعلیم داد. من گفتم این ذکر را می‌دانم، یک ذکر دیگر هم بفرمایید و ایشان فرمودند باید به این ذکر عمل کنی و زمانی که آثارش پدیدار شد بیایید ذکر دوم را بگویم. □من سوال کردم آثار آن باید چگونه پدیدار آید که من متوجه شوم؟ ایشان فرمودند در همین خیابان صفائیه که قدم می‌زنی باید صدای تسبیح درختان را بشنوی؛ هر زمان شنیدی بیا تا ذکر دوم را برایت بگویم! @mohamad_hosein_tabatabaei
● آيات 284 ، سوره بقره لِّلَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ إِن تُبْدُوا مَا فى أَنفُسِكمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشاءُ وَ يُعَذِّب مَن يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(284) ● ترجمه آیه آنچه در آسمانها وآنچه در زمين است ، ملك خدا است ، و شما آنچه در دل داريد چه آشكار كنيد و چه پنهان بداريد خدا شما را با آن محاسبه مى كند، پس هر كه را بخواهد مى آمرزد، و هر كس را بخواهد عذاب مى كند، و خدا به هر چيز توانا است .(284) ● بيان آيه لِّلَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ اين جمله دلالت دارد بر مالكيت خداى سبحان نسبت به عالم ، يعنى آنچه در آسمانه و زمين است و منظور از آن ، زمينه چينى است براى جمله بعد، كه ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 671 مى فرمايد: ((و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به الله )) و مى خواهد بفرمايد آنچه در آسمانها و زمين است ، كه از آن جمله ، شما انسانها و اعمال شما است ، و آنچه كه دلهاى شما كسب مى كند همه و همه ملك خدا است ، و خدا محيط به شما و مسلط و مشرف بر اعمال شما است ، و براى او هيچ تفاوتى ندارد كه شما اعمالتان را علنى انجام دهيد، و يا پنهانى ، هر جور انجام دهيد، خداوند شما را به آن محاسبه مى كند. و چه بسا مى توان نكته اى را از ظاهر آيه دريافت ، و آن اين است كه در آيه شريفه بين چهار چيز دو به دو مقابله افتاده ، يعنى بين زمين و آسمان يك مقابله ، و بين صفات درونى و اعمال ظاهرى يك مقابله شده ، در نتيجه آسمان هم سنخ و هم طراز اعمال نفس ، و صفات درونى است ، و زمين ، هم سنخ اعمال بدنى قلمداد شده ، پس وقتى مى فرمايد: آنچه در آسمانها است ملك خدا است ، نتيجه مى دهد پس صفات نفسانى بشر نيز ملك او است ، و وقتى مى فرمايد: ((و ما فى الارض )) نتيجه مى دهد كه پس اعمال انسانها نيز ملك او است ، و در آخر نتيجه مى دهد: آنچه در دلهاى آنان پوشيده هست ، چه اظهار بشود و چه نشود ملك خدا است ، و به زودى خداى تعالى با محاسبه خود در اين ملك تصرف خواهد كرد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■● حضرت آیت الله بهجت (برگرفته از کتاب ؛ مجموعه عبادات، ادعیه، اذکار و دستورالعمل‌های عبادی مورد سفارش حضرت آيت‌الله بهجت رحمه‌الله)●■ ■«اگر می‌خواهید کنید و واقعاً دعا و خواستن از خدا باشد، دعا تشریفاتی دارد، اگر می‌خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد: تسلیم خدا هستیم، هرچه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفۀ کنیم». ■منظور اینکه، حال که از کاستی‌های خود باخبریم و می‌دانیم سزاوار بخشش‌های خداوند نیستیم، خاضعانه درخواست‌های خود را از او بخواهیم. ■●بهجت‌الدعاء، ص٢۵●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●در سیر ایمانی خود، وقتی حجّت خدا را ملاقات کردی، به سکون و می‎رسی؛ به نحوی که اگر آسمان‎ها و زمین زیر و رو شود، تکان نمی‎خوری. صاحب این مسکن امام زمان عجّل‌الله‌‌تعالی‌‌فرجه است. □●اَلمُؤمِنُ کَالجَبَلِ الرّاسِخِ لا تُحَرِّکُهُ العَواصِفُ: مؤمن مثل کوهِ پایدار و مستحکم است که بادهای تند آن را تکان نمی‎دهند. قرآن فرمود: وَ الجِبالَ اَوتاداً: و کوه‎ها را میخ‎های خیمه‎ی زمین قرار دادیم. وقتی مؤمن روی زمین می‎نشیند، همه را آرام می‎کند. آرامش کوه‎ها و زمین هم به وجود است. هر کس با او یگانه باشد و با او بنشیند، هر چه هم که غصّه و حزن و اندوه داشته باشد، تا با اوست، اثری از آنها در او وجود نخواهد داشت و به او صدمه‎ای نمی‎زنند. □●مؤمن مثل درخت‎های صحرایی است که تندبادها آن را محکم و استوار کرده است. مؤمن اگر را به خاطر ایمان تحمّل کند و طاقت بیاورد، قوی می‎شود و هنگام بادهای تند حوادث، هر چه هم که حوادث سختی مثل زلزله و و قحطی و و بیاید، ذرّه‎ای تکان نمی‎خورد و آرام می‎نشیند و دیگران به او پناه می‎برند و آرامش می‎یابند. □●مصباح الهدی، ص٦٣-٦٤●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●□ □هفتاد عقبه بین دنیا و آخرت است که مربوط به صفات خوب و بد است. □هفتاد صفت خوب وجود دارد که اصحاب کربلای انسانند و در راه، شهید می‎شوند. □در مسیر راهی که طی می‎کنی و پیش می‎روی، باید مثل اصحاب امام حسین علیه السّلام که تک تک به میدان رفتند و شهید شدند، آن صفات را معتدل و یک یک مصرف کنی تا به مقصد برسی. □هر یک از صفات خوب سرانجام در خلق پیاده می‎شود. کسی که از اسم غفّار بهره ببرد، نه به کسی بدهکار است و نه از کسی طلبکار؛ هم او بخشید و هم او را بخشیدند. سایر اسماء، مثل ستّار هم همین‎طور. □●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○" یار هم باشیم "○□ ○ملول از همرهان بودن طریقِ کاروانی نیست ○بِکِش دشواریِ منزل به یادِ عهدِ آسانی □اکنون که ما قافله آدمیان فراخنای جهان را صحرا به صحرا و کوه به کوه طی می کنیم مباد که با همراهان و همسفران تندی و تلخی کنیم و ملالت و ملامت پیش آوریم بلکه باید به یاد آن روز خوش که در منزل پایان فرود می آییم و بارهای فراق را از دوش می افکنیم و به دیدار اهل و عزیزان خود می رسیم و وجد و سرور و شادی می کنیم، این دشواری های گذران قافله را بر خود آسان گردانیم. این بیت خود یک افیون آرام بخش و بی زیان است که در دکان هیچ عطاری یافت نمی شود مگر فریدالدین عطار نیشابوری و سعدی و حافظ شیرازی. □○برگرفته از کتاب "در صحبت حافظ" به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۲ □کربلا جلوه‌ای از قیامت امام حسین علیه السلام در عالم ماده بود. ○جمع یک سر ا
قسمت ۴۳ □امام حسین علیه السلام این گونه در کربلا عشق بازی کرد و علی اصغرش را هم در راه خدا داد. حضرت علی اصغر تجلی ذات حق متعال بر امام حسین بود. در «إلهی بِدَمِ المَظلُوم»، منظور خون علی اصغر علیه السلام است. او مقام خاتمیت بود بر مقام مظلومیت اباعبدالله الحسین علیه السلام. خدا عشق بازی حسین را دید و جبرئیل را فرستاد و گفت من پذیرفتم، تو برنده‌ای و دیگر نمی‌خواهد ادامه دهی. اما امام حسین گفت نه! من در مقام ازلی با تو عهد بستم. خدا به امام حسین فرمود: ○کشتگانت را دهم من زندگی ○دولتت را تا ابد پایندگی □خدا گفت من همه شهدا و عاشقانت را زنده می‌کنم و به تو هم عمر جاوید می‌دهم، دیگر ادامه نده... شاه گفت ای محرم اسرار ما محرم اسرار ما از یار ما گرچه تو محرم به صاحبخانه‌ای لیک تا اندازه ای بیگانه ای ای ملک وحی! آن که از پیشش سلام آورده ای وآن که از نزدش پیام آورده‌ای بی حجاب اینک هم آغوش من است بی تو رازش جمله در گوش من است از میان رفت آن منی و آن تویی شد یکی مقصود و بیرون شد دویی گر تو هم بیرون روی، نیکوترست زان که غیرت آتش این شهپر است □امام حسین علیه السلام به جبرئیل گفت بین من و دوست حائل نشو. در ظاهر هم اینگونه شد، چون ظاهر و باطن عالم با هم تطابق دارند. ظاهرش این بود که خورشید در نهایت گرمای خودش بر حسین تابید. این امر الهی بود. در برخی از نقل ها است که شیطان این‌جا شیطنتی کرد. خدا به خورشید امر کرد تا در بالاترین حد خودش بر حسین بتابد تا تشنگی در بالاترین حد خودش بر امام حسین علیه السلام غلبه کرد. آن خورشید ذات هم در بالاترین مرتبه‌ی ممکنش بر امام حسین علیه السلان تجلی کرد. جبرئیل آمد بین امام حسین و خورشید ایستاد اما امام حسین علیه السلام به او گفت برو کنار... ○جبرئیلا رفتنت زین جا نکوست ○پرده کم شو در میان ما و دوست ○رنجش طبع مرا مایل مشو ○در میان ما و او، حایل مشو □کار به آخر رسید و حسین برنده شد. «وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ» (هود/۴۴)آب خشک شد و الشمر جالس علی صدره... دل خوبان خدا از سرّ الشمر جالس علی صدره خون است... دیگر این جا گفت و گو را راه نیست. آن‌جا دیگر به زبان نمی‌آید و هر کس هم بخواهد به زبان بیاورد، زبان او می‌سوزد. خدا به حسین فرمود بیا! و او پاسخ داد نمی‌آیم... پرسید چرا؟ گفت یارانم را چه کنم؟ ○انما العاشقون مذبوحون ○عندباب الحبیب مطروحون.... □خدا فرمود با من بیا و در من فانی شو و همراهانت را هم بیاور. امام صادق علیه السلام فرمود امام حسین علیه السلام مدام به اصحابش نگاه می‌کند. از سر زین بر زمین آمد فراز وز دل و جان برد بر جانان نماز با وضویی از دل و جان شسته دست چار تکبیری بزد بر هرچه هست قصه کوته شمر ذی الجوشن رسید گفت و گو را، آتش خرمن رسید ز آستین، غیرت برون آورد دست صفحه را شست و قلم را سرکشت □و حسین وارد وادی اطلاق شد... چه خوب! چون تا مطلق نشوی، مخاطب به خطاب «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى‌ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي» نمی‌شوی. چون مقید نمی‌تواند همه جا وارد شود اما حسین که همه‌ی قیدها را کنار زد و بی انتها شد، دیگر همه جا هست. خدا گفت در دل بندگان من و در جَنَّتِي، یعنی ذات من وارد شو. لذا حسین همه جا هست؛ از ذات خدا تا همین جایی که ما هستیم! وقتی امام حسین علیه السلام وارد وادی اطلاق شد، دو اتفاق افتاد. یکی آن که رحمة الله الواسعة و رحمت رحمانی حق متعال شد و دو اینکه او در همه جا هست چون عباد خدا، کل ماسوی الله است. همه عبد خدا هستند. «و کیف تنکر العشق و ما فی الوجود إلا هو». چطور عشق را انکار می‌کنید؟ که در عالم جز عشق نیست. لذا کنه هر چیزی را که بشکافی، از دلش حُسن و حسین بیرون می‌آید. ○به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست ○عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست □این شد عشق ساری در هر چیزی لذا هیچ چیزی در عالم نیست الا آن که حسین آنجاست. وقتی بی‌حد می‌شود در همه جا حضور پیدا می‌کند و این خاصیت بی‌حدی است. محدود، محدود است و در آن محدوده‌ی خودش است. امام حسین کاری کرد که انبیا و اولیا نتوانسته بودند. خدا هم با وضع تشریعش نتوانست این کار را بکند. خدا این همه پیامبر فرستاد که خوب باشید، گناه نکنید و... اما دید بشر نمی‌تواند...
□○" نیروی خرد "○□ ○اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش ○که به تلبیس و حیل دیو سلیمان نشود □○اسم اعظم خود انسان است که نهایتا به نیروی خرد از نقصان به کمال می رود و زود باشد که بر خلاف پیشگویانِ افولِ فرهنگ، فرهنگ نوینی بر پایه فهم و دانش پدید آید که در فروغ آن بَدان بدانند که خوبی از بدی بهتر است و همه به نیکی گرایند و بهشت را از آسمان به زمین آورند. □○برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●□ □●ریشه‎ی همه‎ی مفاسد در دنیا سه چیز بیشتر نیست؛ یکی کبر که اوّل بار سبب شد ابلیس به خاطر آن از فرمان خدا تمرّد کند و به آدم سجده نکند و رانده‎ی درگاه الهی شود، دوم حرص که اوّل بار سبب شد آدم و حوّا در بهشت که انواع تنعّمات برایشان فراهم بود، زیاده‎خواهی کنند و از گندم که هیچ نیازی به آن نداشتند، بخورند و از بهشت رانده شوند، و سوم حسد که اوّل بار سبب شد قابیل برادرش هابیل را به قتل برساند. کبر و حرص و حسد از آثار حبّ دنیا می‎باشند. □●توجّه کردن انسان به ضعف و نقص و معایب خودش او را از کبر مبرّا می‎کند. قناعت کردن به آنچه خداوند روزی وی ساخته است و پی بردن او به اینکه آنچه خداوند به او نداده، به مصلحتش نبوده است و چیزی که مال او نیست و برای او مقدّر نشده است، هر چه هم تقلاّ کند، محال است به او برسد، او را از حرص منزّه می‎سازد. فهمیدن اینکه حسد و خواستار محروم شدن دیگری از آنچه خدا روزی‌اش ساخته، زیانی به شخص مورد حسد نمی‎رساند و فقط ایمان و امان حسود را نابود می‎کند، او را از حسد نجات می‎دهد. □●متکبّر با خاک نمی‎نشیند، زمین هم از او خوشش نمی‎آید. □●خداوند منزّه است و کسی نمی‎تواند به او تکبّر بفروشد. هر کس تواضع کند، به او می‎گوید بیا. در روایت هست که ملائکه به کسی که تواضع کند، می‎گویند: اِرفَع: بالا بیا و کسی را که تکبّر کند، بر سرش می‎زنند و می‎گویند: ضَع: پایین برو. □●تکبّر را از بچّگی در فرزندانت از بین ببر. بنّایی که داری، بچّه‎ات را هم قاطی کن و بگذار سنگ و خاک بردارد تا تکبّرش از بین برود. خودت هم کار کن و خاک ببر تا تکبّرت از بین برود. □●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام مبارک باد○□ □حضرت عبدالعظیم حسنی رضوان الله تعالی علیه در چهارم ربیع الثانی سال ۱۷۳ هجری قمری چشم به جهان گشودند. □ایشان فرزند عبدالله بن علی از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السّلام است که نسبش با چهار واسطه به آن حضرت می‌رسد. □این سیّد جلیل‌القدر، از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمۀ معصومین علیهم السّلام و از چهره‌های بسیار محبوب و مورد اعتماد اهل بیت علیهم السّلام به شمار می‌رفت. □ایشان، از صحابی امام جواد و امام هادی علیهما السّلام بودند و بنا به برخی روایات محضر پر فیض امام رضا علیه السّلام را نیز درک کرده بودند. □در دوران حکومت مخوف عباسی او مدتی طولانی متواری بود و به صورت ناشناخته در جامۀ پیک‌ها سفر می‌کرد تا سرانجام به ری رسید و در آنجا رحل اقامت افکند... @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۳ □امام حسین علیه السلام این گونه در کربلا عشق بازی کرد و علی اصغرش را هم در راه
قسمت ۴۴ □امام حسین گفت خدایا من آن مقصود تو را بجا می‌آورم. چون رحمة الله الواسعة شد، هر که بر او گریه کرد رحمت رحیمیه خدا شامل حال او شد و بالا رفت. هم در دل تمام مخلوقات وارد شد و هم در دل مؤمنین و آنها را بالا برد. لذا ما هیچ جا مثل دستگاه امام حسین علیه السلام نمی‌توانیم رشد کنیم. این‌جا هم گریه و عزای ما مدرج است. امام رضا علیه السلام فرمود هر کس گریه کند و اشک بر صورتش جاری شود، خدا همه‌ی گناهانش را می‌بخشد. مراتب گریه بر امام حسین و جلوه حسینی مدرج است. بالاترین مرتبه‌ آن است که ما به مطلع شمس حسینی برسیم. «حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَىٰ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا» (کهف/۹۰) یعنی جایی که سر اباعبدالله الحسین بدون حجاب بر تو جلوه کند، دیگر هیچ حجابی باقی نمی‌ماند الا حجاب خود خورشید. وقتی خورشید به تو می‌تابد، نورش حجاب بین تو و خورشید است. لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: «إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةٌ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَنْ تَبْرُدَ أَبَداً». این حرارت، حرارت همین مطلع شمس است. «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا» (اسراء/۷۸) □انبیاء و اولیاء روضه نمی‌خوانند و روضه شان فقط اسم امام حسین علیه السلام است. لذا امام صادق علیه السلام فرمود: شیعیان خالص ما کسانی هستند که اگر سه بار اسم امام حسین را بیاورید بار سوم گریه می‌کنند. شب عاشورا از خیمه ها صدای کندوی زنبور عسل می آمد و آن‌ها هم عاشق اباعبدالله بودند. نماز و دینشان حسین علیه السلام بود. هر کسی گوشه‌ای از خیمه نشسته بود و صدا می‌زد حسین... همه یاران تعجیل در وصال داشتند چون امام پرده را کنار زده بود و همگی آن اتصال با امام حسین علیه السلام را دیده بودند، لذا دیگر نمی‌توانستند بمانند...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
● آيات 284 ، سوره بقره لِّلَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ إِن تُبْدُوا مَا فى أَنف
آیات 284 ، سوره بقره بخش دوم ● توضيح معناى : ((و ان تبدوا ما انفسكم او تخفوه ))و بيان اينكه خداوند انسانها را به جهت احوال و ملكات نفسانى منشأ اعمال محاسبه مى كند وَ إِن تُبْدُوا مَا فى أَنفُسِكمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّهُ كلمه : ((ابداء)) به معناى اظهار است ، در مقابل ((اخفا))، كه به معناى پنهان كردن است ، و معناى كلمه ((ما فى انفسكم )) ((ما استقر فى انفسكم )) است ، يعنى آنچه در دلهاى شما جايگزين شده ، چون هم عرف و هم لغت از آن عبارت اين معنا را مى فهمد، و معلوم است كه در نفس چيزى به جز ملكات و صفات چه فضائل و چه رذائل مستقر نمى شود. آرى آنچه در نفس مستقر مى شود صفاتى چون ايمان و كفر و حب و بغض و عزم و غير اينها است ، اينها است كه هم مى توان اظهارش كرد و هم پنهانش داشت ، اما مى توان اظهار كرد چون صفات اصولا در اثر تكرار، افعال مناسب با خود پيدا مى كند، و وقتى فعلى از كسى صادر شد، عقل هر كس از آن فعل كشف مى كند كه فلان صفتى كه مناسب با اين فعل است در نفس فاعل وجود دارد. چون اگر اين صفات و ملكات در نفس مستقر نبود، افعال مناسب با آن از جوارح صادر نمى شود. پس با صدور اين افعال براى عقل روشن مى شود كه منشأى براى اين افعال در نفس فاعل هست ، و اما مى توان اخفا كرد براى اينكه ممكن است انسان آن كارى كه دلالت بر وجود منشاش در نفس دارد انجام ندهد. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 672 و كوتاه سخن اينكه ظاهر جمله : ((ما فى انفسكم )) ثبوت و استقرار در نفس است ، البته منظور ما از اين حرف اين نيست كه از ظاهر عبارت نامبرده مى فهميم كه منظور، استقرار صفات ، به نحوى است كه نظير ملكات راسخه نتوان آن را از نفس زايل نمود، بلكه منظور ما ثبوت و استقرار تامى است كه مى توان صدور فعل را مستند به آن كرد، و ظهور اين معنا از جمله ، ((ان تبدوا)) و جمله ((او تخفوه )) قابل انكار نيست ، براى اينكه خود ابدا و اخفا دلالت دارد بر اينكه آنچه در نفس ‍ هست طورى است كه هم ممكن است منشأ اظهار باشد، و هم ممكن است منشا اظهار نباشد، (پس با ملكات راسخه اى كه نمى شود از بروز و ظهورش جلوگيرى كرد، فرق دارد)، پس آيه شريفه به احوال نفس نظر دارد، نه به ملكات راسخه در نفس . و اما خاطراتى كه گاهى بى اختيار در نفس خطور مى كند، و همچنين تصورات ساده اى كه دنبالش تصديق نيست ، از قبيل صورت و قيافه گناهى كه در نفس تصور مى شود، بدون اينكه تصميم بر آن گناه گرفته شود، لفظ آيه به هيچ وجه شامل آنها نيست ، چون توجه فرموديد كه اينگونه تصورات ، استقرارى در نفس ندارند، و منشأ صدور هيچ فعلى نمى شوند. پس حاصل كلام اين شد كه آيه شريفه تنها بر احوال و ملكات نفسانيه اى دلالت دارد كه منشأ صدور افعال هستند، چه فعل اطاعت و چه معصيت ، و خداى سبحان انسان ها را با آن احوال و ملكات محاسبه مى كند. در نتيجه آيه شريفه همان سياقى را دارد كه آيه : ((لا يواخذكم الله باللغو فى ايمانكم ، و لكن يوآخذكم بما كسبت قلوبكم )) و آيه : ((فانه آثم قلبه )) و آيه : ((ان السمع و البصر و الفواد كل اولئك كان عنه مسئولا)) دارند، چون همه اين آيات دلالت دارند بر اينكه قلوب كه مراد از آن ، همان نفوس است احوال و اوصافى دارد، كه آدمى با آن احوال محاسبه مى شود. و نيز آيه شريفه : ((ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة فى الذين آمنوا لهم عذاب اليم فى الدنيا و الاخرة )) كه ظهور در اين دارد كه عذاب تنها و تنها به خاطر دوست داشتن اشاعه فحشا است ، و معلوم است كه دوستى حالتى قلبى است . (دقت فرمائيد) ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 673 اين بود ظاهر آيه ، و لازم است دانسته شود كه آيه شريفه تنها دلالت دارد بر اينكه محاسبه بر معيار حالات و ملكات قلبى است ، چه اظهار بشود، و چه نشود، و اما اينكه جزاى آن ، در دو صورت اظهار و اخفا يك جور است يا نه ؟ و به عبارت ديگر آيا جزا تنها بستگى به تصميم دارد؟ خواه عمل را هم انجام بدهد يا ندهد؟ و خواه مصادف با واقع هم بشود يا نشود؟ و كاسه اى كه شراب تشخيص داده بنوشد، بعد معلوم شود آب بوده ، آيه شريفه ناظر به اين جهات نيست . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره○□ □خداوند متعال می‌فرماید: «وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً؛ هرکس یکی را احیا کند، گویا همه مردم را احیا کرده است». [مائده: ۳۲] منظور از حیات در این آیه شریفه، نجات‌دادن از ضلالت و گمراهی در دین است. این راه اصلاح را نباید کالعَدَم و نشدنی حساب کنیم، وگرنه پشیمان می‌شویم از اینکه می‌توانستیم عادل و صالح فراهم کنیم و نکردیم، و در وُسع ما بود و قدرت داشتیم که دنیا را به امن و امان و عدالت وادار کنیم و نکردیم. □○در محضر بهجت، ج۲، ص٢٣○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●علامه علاوه بر درس عمومی، یک درس‌های خصوصی هم برای برخی از اعاظم شاگردان خودشان داشتند. در آن جلسات خصوصی که معمولاً در آخر هفته برقرار می‌شد، علامه بحث‌های مختلفی ارائه می‌کردند. برخی از شاگردان ایشان از ایشان درخواست کردند که برخی از متون عرفانی را در همان جمع خاص برایشان تدریس کند. از جمله متونی را که از ایشان درخواست کردند که تدریس بکنند بود که متنش از ابن عربی است و شرحش از قیصری. و این کتاب به عنوان یک کتاب درسی برای کسانی که می‌خواهند با عرفان نظری آشنا بشوند مطرح بوده است و محل بحث بوده است. □●اما علامه نپذیرفت که این کتاب را تدریس کند. فرموده بودند کتابی که نتوان با استدلال درباره محتوا و مضمونش صحبت کرد و نظر داد و فقط یکسری از ادعاها مورد بحث واقع شود، من چنین کتابی را تدریس نمی‌کنم. ما چگونه می‌توانیم این جور متن را بخوانیم، مگر اینکه فقط تسلیم باشیم و تعبد داشته باشیم لذا حاضر به تدریس این کتاب نشد. به جای آن، را تدریس کردند که در باب توحید، یک کتاب کاملاً استدلالی است. □●تاملات سیاسی علامه طباطبایی،‌ص150●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○مجلس، عامل اصلاح مملکت○□ □اگر مجلس شورا آن طورى كه ما بخواهيم ملى و اسلامى باشد، همه اين مطبوعات اصلاح خواهد شد؛ همه اين راديو تلويزيون‌ها اصلاح خواهد شد؛ همه اين ادارات تصفيه خواهد شد؛ يعنى ملت بايد تصفيه كند به وسيله اشخاصى كه مى‌فرستد. □○امام خمینی(ره) | ۲۱ تیر ۱۳۵۸○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۴ □امام حسین گفت خدایا من آن مقصود تو را بجا می‌آورم. چون رحمة الله الواسعة شد،
قسمت ۴۵ □وقتی در روز عاشورا، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام خواست با اهل بیت علیهم السلام وداع کند به ایشان فرمود: اِستَعِدّوا لِلبَلاء، خودتان را برای بلا آماده کنید. در معانی بلا، هم امتحان و آزمایش آمده هم اندوهی که جسم را می‌فرساید. البته بلای اولیاء خدا غیر از بلا و ابتلاء دیگران است. بلای هرکس به میزان استعداد و ظرفیت اوست. معشوق برای اینکه حجاب بین خود و عاشق را از میان بردارد، عاشق را به بلا مبتلی می‌کند... بین عاشق و معشوق هفتاد هزار حجاب هست. این حجاب‌ها نیز یا ظلمانی است یا نورانی. دلیل وجود این حجاب‌ها نیز این است ک عاشق آماده شود، آماده شود که معشوق بتواند بدون پرده بر او تجلی و جلوه گری کند. در بعضی مواقع، عاشق آن ظرفیت و استعداد لازم را ندارد که  معشوق بدون حجاب بر او جلوه کند به طوریکه گفته‌اند لَو كَشَفَهُ لأَحْرَقَتْ سُبُحَاتُ وَجْهِهِ مَا انْتَهَى إِلَيْهِ بَصَرُهُ. اگر معشوق بدون حجاب به عاشق رخ بنماید، عاشق را می‌سوزاند لذا عاشق را به بلا مبتلا می‌کند تا او با این بلا، سعه‌ی وجودی و ظرفیت پیدا کند و وسیع شود. هر بلایی که از سوی معشوق می‌آید، یک پرده را به کنار می‌زند. در کربلا، با هر تیری که شهدا می‌خوردند، یک حجاب بین آنها و امام حسین علیه السلام برداشته می‌شد. در مورد آل الله علیهم السلام که به اسارت رفتند نیز این قضیه صدق می‌‌کند. یعنی امام حسین می‌خواهد به عنوان معشوق ازلی و ابدی اینها را آماده‌ی تجلیات ذاتی خاصه‌ی خودش کند. امام حسین علیه السلام امام است، وظیفه‌ی امام نیز این است که به هر صاحب استعدادی متناسب با استعدادش افاضه کند و چنین نیز می‌کند. شهدای کربلا با شهید شدن، با جانبازی و سر و دست دادن و با آن مصیبت اعظمی که در روز عاشورا اتفاق افتاد، برای دریافت تجلیات امام حسین علیه السلام آماده شدند. خاندان ایشان و بازماندگان کربلا نیز با اسارت به این آمادگی رسیدند؛ إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا... خدا خواسته است که شما را اسیر ببیند تا با این بلایا و محن و سختی ها روح شما این آمادگی را پیدا کند که شمس ولایت، بدون حجاب بر اهل‌بیت علیهم السلام تجلی کند. □تا حجاب‌ها کنار نرود، عبد، معشوق خودش را از پس ابر مشاهده می‌کند. به اصطلاح هنوز بین او و معشوقش فاصله است لذا فرمود: أَنَّ رَكْعَتَيْنِ بِسِوَاكٍ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَةً بِغَيْرِ سِوَاكٍ. این روایت شریف را اینگونه ترجمه کرده‌اند که دو رکعت نمازی که با مسواک زدن خوانده شده باشد بهتر از هفتاد رکعت نماز بدون مسواک زدن است‌. جناب عراقی در لمعات این حدیث را خیلی لطیف بیان فرموده است. او سِوَاك را به «غیر او» معنی کرده است، نمازی که در آن توییِ تو در آن مطرح نباشد و غیر او همه از دل به کناری رود، چنین نمازی هفتاد مرتبه بالاتر از نمازی است که در آن تو در میان باشی... وقتی که شما مسواک می‌زنید، در واقع این غذاهای زائد را پاک می‌کنید. ○نشانی داده اندت از خرابات ○که التوحید اسقاط الاضافات □می‌خواهد بگوید نمازی بخوان که در آن نماز، همه‌ی اضافات و غیر را پاک کرده باشی و بین تو و خدای تو در نماز فاصله‌ای نباشد. المُصَلِّی یُنَاجِی رَبَّهُ، تو در نماز با رب خودت مناجات می‌کنی، باید حجاب به کناری رود لذا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به آل الله فرمود که آماده باشید. وقتی امام می‌گوید اِستَعِدُّوا، استعداد را انشاء می‌کند. هم خود او استعداد را انشاء می‌کند و هم اوست که بلا را نازل می‌کند. او تعیین می‌کند که بر هر عاشقی چه نوع بلایی باید وارد شود تا او به کمال برسد. در مورد من و شما نیز همینگونه است، هیچ کدام از بلیات ما با دیگری یکسان نیست. همه‌ی افراد بلیه دارند. کسی نیست که خدا او را به بلا امتحان نکند؛ أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ (عنکبوت/۲) همه امتحان می‌شوند...
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○مجلس، عامل اصلاح مملکت○□ □اگر مجلس شورا آن طورى كه ما بخواهيم ملى و اسلامى باشد، همه اين مطبوعات
□○شهید شاهرخ ضرغام: خدا امام خمینی را فرستاد تا ما را آدم کند○□ □زندگی ما در لجن بود، اما خدا دست ما را گرفت. را فرستاد تا ما را آدم کند. البته بعدا هر چه پول در آوردم به جای آن پول‌ها صدقه دادم. □گذشته من اینقدر خراب بود که روز‌های اول، در کمیته برای من مامور گذاشته بودند، فکر می‌کردند که من نفوذی ساواکی‌ها هستم. □○به مناسبت شهادت شهید در ۱۷ آذر ۱۳۵۹○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
❗️حرف حساب❗️ □ملتی که نمی خواند باید را کند. @mohamad_hosein_tabatabaei
سلام علیکم همراهان فهیم با آرزوی بهترینها برای همه خصوصا همه ی شما همراهان به تلگرام دسترسی ندارم فعلا✋
□●..حقیقت خلوت ترک همه ی محسوسات و مألوفات جسمانی و قطع خاطرات وهمانی و خیالی است وگرنه اگر در خانه ی خالی باشد ، ولی قوّه ی وهم و خیال وی در کار باشند ، پس او هنوز در جدایی است نه در خلوت. □●آنکه فرمود باید خاطرات قوه ی وهم و خیال منقطع شود ، یعنی باید این دو قوه تحت نظر عقل در آیند و مطابق بافرمان متوحّدانه ی او عمل نمایند که کلب معلم او باشند ، در غیر اینصورت ، کلب هراش را مانند که بهترین وقت پارس کردن آنها و به زحمت انداختن انسان ، همان وقتی است که شخص در خانه ی خالی قرار می گیرد در حالیکه غرض حاصله از خلوت ، باید اعراض از امور بدنیه و اتصال به مجردات نوریه باشد و بر همین اتصال است که لذات انسانی و الهی و ملکوتی مترتب می باشد. □●شرح قصیده ی ینبوع الحیوة|ص۱۵۹ استاد صمدی آملی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#مصارع_عشاق قسمت ۴۵ □وقتی در روز عاشورا، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام خواست با اهل بیت علیهم
قسمت ۴۶ □اگر کسی امتحان نشود و بلیه‌ای به سراغ او نیاید، باید از خودش بترسد. پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی این مطلب را فرمود، شخصی گفت که یا رسول الله! زمان‌هایی بر ما می‌گذرد که هیچ بلایی بر ما نازل نمی‌شود، ایشان فرمود همین که مسئله‌ای هر چند کوچک پیش بیاید، مثلا خاری به دست تو برود یا به تعبیر بنده مختصر سردردی بگیری یا پایت به جایی بخورد کافی است، این هم بلا است منتها ظرفیت ها متفاوت است. به هر کسی به وفق ظرفش بلا می‌دهند. وقتی از بلا سخن می‌گوییم، همیشه ذهن سراغ سختی ها می‌رود، نه، اینگونه نیست. در برخی موارد، بلا در عافیت است. گاهی مواقع بلا در ثروت یا سلامت است. از قضا بلای در غنا و عافیت خیلی سخت تر از بلای در فقر یا بیماری و یا این دست از گرفتاری ها است. □حضرت اباعبدالله به ایشان فرمود: اِستَعِدُّوا لِلبَلاء، برای بلا آماده باشید تا با این بلا، حجاب بین من و شما از میان برود. معشوق، حضرت اباعبدالله است. او ظل الله و مظهر اتم حق متعال که معشوق ازلی و ابدی است می‌باشد. معشوق خودش را در تجلیات مختلف به عاشق نشان می‌دهد و با آن بلیات متفاوت، او را به سمت خودش جذب می‌کند. یکی از آن مصادیق سنگین بلا که بسیار سخت و دشوار است، این است که معشوق، عاشق را به بُعد و فراق مبتلا کند... عاشق، بالذات، بعد و فراق را دوست ندارد. بعد و فراق برای شیطان است. شیطان رانده شده است، قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ، از مقام قرب دور شو! چون این مقام، مقام شیطان است، هیچ عاشقی ذاتاً بعد و فراق را دوست ندارد اما اگر معشوق بگوید برو چطور؟! ○من از درمان و درد و وصل و هجران ○پسندم آنچه را جانان پسندد □اگر جانان بگوید برو چطور؟! لذا در برخی از این شطحیات و صحبت‌هایی که برخی از عرفا و حکما با شیطان داشته‌اند، شیطان همین را گفته است. گفته است که معشوق نظام وجود که حق متعال است، همو به من گفت که بروم... من چند صد هزار سال بندگی او را کردم، لذا خدا به من گفت برو. نشان صدق در عشق این است که عاشق حرف معشوق را گوش کند، من هم حرف معشوق را گوش دادم و آمدم. خدا هم اگر به کسی بگوید برو، او باید تا پایین ترین مرحله برود... پایین ترین مرحله همین جایی است که من و شما هستیم، عالم ماده و عالم خیال که محل جولان شیطان است. او به عالم عقل راه ندارد. اگر من و شما عقلانی شویم و به مقام عقلانیت صیرورت پیدا کنیم که همان آسمان چهارم است، او در آنجا راه ندارد. در روایت داریم که پیش از ولادت حضرت پیغمبر صلوات الله علیه و آله، شیاطین تا آسمان چهارم نیز می‌رفتند اما پس از میلاد مبارک ایشان، دیگر نتوانستند به آنجا بروند. چرا؟ چون ایشان عقل کل است. پیش از او، انسان ها به صورت اتمّ به عقل کل دسترسی نداشتند لذا شیطان به همان میزانی که آنان از عقل کل بهره نداشتند در ابعاد وجودی افراد و اشخاص جولان می‌داد اما پیغمبر، انبیاء و اولیاء معصوم بودند و تحت عصمت حق متعال بودند. اگر کسی به عقل کل متصل شود، او در حصن حصین ولایت الهیه قرار می‌گیرد...