eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
فَحُبُّك راحَتي في کُلّ حینٍ وَ ذِکْرُك مُونِسي في کُلّ حالي... @mohamad_hosein_tabatabaei
‍ صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... 2️⃣ جنگ نهروان (۹صفر) یک سال بعد از این واقعه، در سال ۳۸ هجری‌قمری، در همان دوران خلافت امیر‌المؤمنین عليه السلام ، ماجرای پیش آمد. جنگی که نطفه‌ی آن در بسته شد. ▪️بعد از اینکه سپاهیان ، قرآن‌ها را بر سر نیزه کردند، گروهی خشکه‌مقدّس، ولی محروم از فهم، بصیرت و درک، فریب ظاهر را خوردند؛ از امیر‌المؤمنین عليه السلام صف جدا کردند و ایشان را مجبور کردند را که تا یک‌ قدمی خیمه‌ی معاویه پیش رفته بود و شاید دقایقی تا پیروزی قطعی امیر‌المؤمنین عليه السلام فاصله نبود، برگردانند و بعد هم حضرت را وادار کردند تن به حکمیت بدهند؛ آن هم نه با حَکَمی که خود امیر‌المؤمنین عليه السلام موردنظرشان بود؛ یعنی مالک‌اشتر;. وقتی او را نپذیرفتند، امیر‌المؤمنین عليه السلام فرمودند: ابن‌عباس؛ ولی خوارج او را هم نپذیرفتند و پیر خرفت ساده‌لوح و دور از بصیرتی به نام ابو‌موسی‌اشعری را به امیر‌المؤمنین عليه السلام تحمیل کردند تا در ماجرای حَکَمیت، از جانب امیر‌المؤمنین عليه السلام در برابر عمر‌وعاص خدعه ‌ورز نقش حکم را ایفا کند. ▪️بعد هم ماجرای عزل امیر‌المؤمنین عليه السلام توسّط ابوموسی‌اشعری و عزل و همزمان نصب معاویه توسّط عمروعاص در داستان حکمیت که پیش آمد؛ خوارج گفتند: هم ما خطا کردیم؛ هم علی عليه السلام خطا کرد! ما توبه می‌کنیم؛ علی عليه السلام هم باید توبه کند! و اگر توبه نکند، با او می‌جنگیم؛ و بالاخره ماجرای جنگ نهروان پیش آمد. ▪️خوارج به‌قدری فتنه‌گری کردند که امیر‌المؤمنین عليه السلام علی‌رغم همه‌ی حلم و صبری که در برابر آنها ورزیدند، از این جریان بی شعور، جامد‌الفکر، مقدّس‌مآب و بسیار خشن، برای اسلام احساس خطر کردند. ▪️جریان‌های تکفیری امروز، گروه‌های به ظاهر مقدّس، ولی فاقد فهم، شعور و بصیرت و متکّی به خشونت، قتل و غارت به خوبی این جریان را نشان می‌دهند. اینها نمونه‌هایی از جریان خوارج هستند. ▪️امیر‌المؤمنین عليه السلام احساس خطر کردند و ماجرای پیش آمد که در چون امروزی این جنگ آغاز شد و سرانجام به پیروزی قاطع امیر‌المؤمنین عليه السلام ختم شد. امّا از دل اندک تعداد باقی‌مانده از سپاه خوارج که کمتر از شمار انگشتان دو دست بودند، فتنه‌ی به شهادت رساندن امیر‌المؤمنین عليه السلام شکل گرفت و نهایتاً امیر‌المؤمنین عليه السلام در محراب عبادت با ضربت شمشیر زهرآلود عبد‌الرّحمن‌بن‌ملجم‌مرادی، که یکی از همین طایفه‌ی نهروان بود، مضروب شدند و پس از حدود چهل‌و‌هشت ساعت به شهادت رسیدند. ▪️امروز به این لحاظ هم روز مهمّی است و می‌توان درس‌های بزرگی از ماجرای آموخت؛ همان‌طور که از ماجرای درس‌های زیادی می توان آموخت. ◾️جلسه‌ی ٢١ آذر ١٣٩٢_٩ صفر ١٤٣٥ - استاد مهدی طيب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei ،
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... ◾️به خود مردن و به حق زنده بودن◾️ ▪️به خود باشم یا به حق؟ اگر به خودم باشم، فرعونی بیش نیستم. اگر خیلی هم زور بزنم و زحمت بکشم، می شوم فرعون؛ اما اگر به خود بمیرم و به حق زنده بشوم، بعد از آن مرگ دارم؟ این فنا که در اصطلاح عرفا می‌شنوید، برخی فکر می‌کنند، فنا یعنی اینکه خودش را بکشد یا بمیرد و... نه معنی فنای عرفا این نیست، بقا در فناست به خود بمیر و به حق زنده باش. ☑️دکتر ابراهیمی دینانی @mohamad_hosein_tabatabaei
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... ▪️در روایات آمده است که پیکر ائمّه علیهم السّلام سه روز بیشتر در قبر باقی نمی‎ماند و بعد از سه روز به روحشان ملحق می‎شود و نیز آمده است که روح شیعیان از جنس بدن ائمّه علیهم السّلام است و نیز اینکه قبر حقیقی ائمّه علیهم السّلام در درون قلب دوستان آنهاست. قُبُورُنَا فى قُلُوبِ مَن والانا، قُبُورُنا قُلُوبُ شیعَتُنا. ▪️دوستان حقیقی ائمّه علیهم السّلام که به مشاهد مشرّفه می‎روند، قبر امام را همراه خود به داخل حرم می‎برند و لذا سایر زائران هم بی‌‎بهره نمی‎مانند. شب‎ها هم که این دوستان حقیقی در خانه‎های اطراف حرم رو به حرم می‎خوابند و سینه‎هایشان رو به قبر مطهّر است، پیکر امام را در حرم شکل می‎بخشند و زائران بی‌‎بهره نمی‎مانند. ▪️عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️ ◾️مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 25-19 آل عمران، قسمت دوم بخش چهارم ● ملكات نفسانى عمل را در نظر انسان زينت مى دهند علاوه بر اين ، انسان آنچه مى كند بر طبق آنچه مى داند نيست ، بلكه بر طبق آن ملكات خوبى و بدى است كه در نفسش پديد آمده ، و عمل را در نظرش زينت مى دهد، همچنان كه معتادين به ترياك و هروئين و سيگار و بنگ و حتى آنها كه معتادند به خوردن خاك و امثال آن ، علم به مضر بودن آن دارند، و مى دانند كه اين عمل را نبايد مرتكب شوند، ولى باز هم مرتكب مى شوند به خاطر اينكه هيات و حالتى در نفس آنان پديد آمده كه ايشان را به طرف آن عمل مى كشاند، و مجالى براى تفكرو اجتناب برايشان باقى نمى گذارد، و نظائر اين مثال بسيار زياد است . اهل كتاب هم از آنجا كه تكبر و ستمگرى و محبت به شهوات در دلهايشان رسوخ نموده ، هر عملى را كه انجام مى دهند بر طبق دعوت نفس است ، در نتيجه افترا بستن به خدا كه عادت و ملكه آنان شده ، همان باعث غرور ايشان گشته ، و چون اين عمل ناپسند را مكرر انجام داده اند، كارشان به جائى رسيده كه در اثر تلقين نسبت به عمل خود ركون و اعتماد پيدا كرده اند علماى روان شناس هم اثبات كرده اند كه تلقين هم ، كار عمل را مى كند، و آثار علم را از خود بروز مى دهد. پس افترا كه عملى باطل است ، با تكرار و تلقين ايشان را در دينشان فريب داده ، و از تسليم شدن در برابر خدا و خضوع در برابر حق ، آن حقى كه كتاب خدا مشتمل بر آن است باز داشته ، پس صحيح است بگوئيم اهل كتاب فريب خدعه هاى نفس خويش را خوردند. فَكَيْف إِذَا جَمَعْنَهُمْ لِيَوْمٍ لا رَيْب فِيهِ... كلمه ((كيف )) بر سر چيزى نظير ((يصنعون )) در آمده ، كه در كلام نيست ، بلكه در تقدير است ، و كلام مى فهماند كه آن چيست ، و در اين آيه تهديدى است به اهل كتاب ، كه وقتى دعوت مى شوند به پذيرفتن كتابى كه بينشان حكم كند، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 196 اعراض مى كنند، تهديد به عذابى است كه به شكل وضع دنيائى ايشان است ، در دنيا وقتى دعوت مى شدند به كتاب خدا تسليم نمى شدند و تكبر مى كردند، و نمى خواستند با همه انسانها پيرو يك كتاب باشند، و يك كتاب همه شأن را در تحت لواى خود جمع كند، ولى در آخرت ، همه را يكجا جمع مى كنند، و لذا نفرمود: ((در روزى كه زنده شان مى كنيم ))، و يا ((در روزى كه مبعوثشان مى كنيم ))، بلكه فرمود: ((در روزى كه جمعشان مى كنيم ))، آن هم در روزى كه ديگر اعراض ‍ بردار نبوده و هيچ شكى در آن نيست ، و خلاصه كلام اينكه از روز قيامت به تعبير نامبرده تعبير كرد تا بفهماند اهل كتاب و كفار نمى توانند خدا را بستوه بياورند. و معناى آيه (خدا داناتر است ) اين است كه كفار وقتى به كتاب خدا دعوت مى شوند تا درباره آنان حكم كند، از در فريب خوردگى از افتراهائى كه خودشان در دين خود زدند، اعراض كردند، و از پذيرفتن حق استكبار نمودند، پس چگونه رفتار مى كنند، وقتى كه ما آنان را براى روزى كه در آن شكى نيست يعنى روز فصل قضا، و روز حكم به حق جمع مى كنيم ، و در آن روز هركسى تمامى آنچه را كه كرده باز خواهد گرفت ، بدون اينكه مردم در باز پس گرفتن اعمالشان ظلمى شوند، و وقتى مطلب بدين قرار است عقلشان حكم مى كند به وجوب پذيرفتن اين دعوت ، و اينكه اعراض نكنند، و از اظهاراتى كه حاكى از اين پندار است كه خدا را بستوه آورده و او را شكست داده اند خوددارى نمايند، براى اينكه قدرت همه اش از خدا است ، و وضعى كه كفار دارند ايام مهلتى و آزمايشى بيش نيست . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... 🏴جایگاه مجالس روضه و عزاداری در زندگی حضرت آیت‌الله بهجت به مناسبت گرامی‌داشت سالروز تولد فقیه عارف، عبد صالح خدا، حضرت آیت‌اللّه حاج شیخ محمدتقی بهجت اعلی‌الله‌مقامه (۱۲۹۵ش)🏴 ▪️شرکت در مجالس عزای سیدالشهدا علیه‌السلام را تعظیم شعائر می‌دانست و معتقد بود که باید به شعائر عظمت بخشید و عمر خود را در اعتلای هرچه بیشتر آن‌ها صرف کرد. همیشه تأکید می‌کرد: ▪️شرکت در مجالس سیدالشهدا علیه‌السلام محبت به ذوی‌القربای پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله است؛ همان ذوی‌القربایی که قرآن به مودت آن‌ها سفارش کرده و مودت آنان را مزد رسالت قرار داده است. شرکت در این مراسم، اجر رسالت پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله است. شما به این نیت برو و به خدا بگو: تو گفتی و من هم آمدم. من همان محبتی را که تو می‌خواهی انجام می‌دهم. به کسانی که تو دوستشان داری محبت می‌کنم. ◾️رحمت واسعه، ص٢٢◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... ☑️مادامی که انسان خود را نشناسد، به هیچ معرفتی دست پیدا نمی‌کند. ▪️حتی معرفت حق، متفرع بر معرفت خود است. تقریباً همه عرفا روی این جمله تکیه کرده‌اند که «من عرف نفسه فقد عرف ربه» یعنی محال است که کسی خود را نشناسد و ادعا کند که خدا را شناخته است؛ محال است که کسی خود را نشناسد و ادعا کند که ذره‌ای از ذرات عالم را شناخته است. ▪️در خودشناسی، مصداق کلمه «خود» تنها بدن من نیست. من تنها بدن نیستم. من کسی هستم که بدن دارم. «من»، یک امر بی تعیّنی است که شناخت آن بسیار سخت است ولی باید آن من را شناخت. @mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 25-19 آل عمران ، قسمت دوم بخش پنجم1⃣ ● بحث روايتى در تفسير عياشى از محمد بن مسلم روايت آورده كه گفت : از امام (عليه السلام ) معناى آيه : ((ان الذين عند اللّه الاسلام )) را پرسيدم ، فرمود: يعنى اسلامى كه توأم با ايمان باشد. و از ابن شهراشوب از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده كه در معناى آيه : ((ان الذين عند اللّه الاسلام ...)) فرمود: يعنى تسليم شدن به ولايت على بن ابيطالب (عليه السلام ). ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 197 مؤلف : اين معنائى كه امام براى آيه كرده از باب ذكر روشن ترين مصداق است ، و شايد منظور از روايت بالا هم همين باشد، و نيز از آن جناب از على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: (اكنون براى اسلام نسبى ذكر مى كنم كه نه احدى قبل از من چنين تعريفى كرده و نه بعد از من ، و آن اين است كه : اسلام عبارت است از تسليم ، و تسليم عبارت است از يقين ، و يقين عبارت است از تصديق ، و تصديق عبارت است از اقرار، و اقرار واقعيتش ادا است ، و ادا، عمل است ، مؤمن دين خود را از پروردگار خود مى گيرد،ايمانش از عملش شناخته مى شود، همچنان كه كافر كفرش ازانكارش هويدا مى گردد، ايها الناس بر شما باد دينتان ، دينتان ، كه گناه در دين بهتر است از كار نيك در بى دينى ، براى اينكه گناه در حال ديندارى آمرزيده مى شود، و كار نيك در بى دينى قبول نمى گردد). مؤلف : اينكه فرمود: اسلام را نسبى ذكر مى كنم كه كسى قبل از من و بعد از من نكرده باشد، منظورش از نسب ذكر كردن تعريف كردن است ، همچنان كه مى بينيم در اخبار، سوره ((قل هو اللّه احد)) به سوره ((نسبت رب )) ناميده شده ، چون اين سوره خدا را تعريف مى كند. و اما تعريفى كه امام (عليه السلام ) در روايت در غير فقره اول ، يعنى جمله ((اسلام تسليم است )) براى اسلام كرده ، تعريف به لازمه اسلام است ، و اما در فقره اول تعريف ((اسلام تسليم است )) تعريف لفظى است ، يعنى لفظ اسلام را به لفظ ديگر تعريف كرده ، كه از آن روشن تر است . ممكن هم هست مراد از اسلام معناى اصطلاحى آن باشد، و آن دينى است كه خاتم انبيا محمد (صلى اللّه عليه و آله ) آورده ، و منظور امام (عليه السلام ) اشاره به آيه شريفه : ((ان الدين عند اللّه الاسلام ))، و منظورش از تسليم ، خضوع و انقياد قلبى و عملى باشد، كه بنابراين احتمال تمامى فقرات حديث تعريف اسلام به لازمه معنا خواهد بود. و معناى حديث اين است كه اين دين كه نامش اسلام است مستلزم خضوع آدمى براى خداى سبحان است ، خضوعى قلبى و عملى ، و اين خضوع مستلزم آن است كه شخص مسلمان خودش و اعمالش را تحت امر و اراده خدا قرار دهد، و اين همان تسليم شدن است ، و تسليم شدن براى خدا اين معنا را به دنبال دارد، و يا مستلزم اين معنا است ، كه شخص مسلمان به خدا يقين پيدا كند، و شك و ترديدش از بين برود، و يقين هم تصديق را به دنبال دارد، و تصديق و يا اظهار صدق دين ، مسأله اقرار را به دنبال مى آورد، و اقرار عبارت است از اذعان و يقين به قرار و استقرار دين ، ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 198 و اينكه دين ثابت است ، و اقرار به ثبوت دين ، معنايش اين است كه دين هرگز متزلزل نمى شود، و از قرارگاهى كه دارد سقوط نمى كند، و اقرار به اين معنا ادا را به دنبال دارد، و ادا هم عمل را. و اينكه فرمود: كار نيك در بى دينى پذيرفته نيست ، منظور از پذيرفته نشدن اين است كه در آخرت ثواب ندارد، و يا اين است كه آن اثر نيكى كه عمل نيك و خداپسند بايد در دنيا در سعادت زندگى و در آخرت داشته باشد، و صاحبش را به نعيم بهشت برساند ندارد. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 25-19 آل عمران ، قسمت دوم بخش پنجم2⃣ ● بحث روايتى بنابراين حديث مورد بحث با احاديثى كه مى گويند كفار در مقابل حسناتشان به پاداشى از پاداشهاى دنيائى مى رسند، و نيز با آيه شريفه : ((فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره )) كه بطور مطلق مى گويد: هركس ‍ نيكى كند اثرش را مى بيند، منافات ندارد. و در مجمع البيان از ابى عبيده جراح روايت آورده كه گفت : به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) عرضه داشتم كدام يك از مردم در قيامت عذابى سخت تر دارد؟ فرمود: مردى كه پيامبرى را بكشد، و يا مردى را به قتل برساند كه امر به معروف و يا نهى از منكر مى كند، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: ((الذين يقتلون النبيين بغير حق ، و يقتلون الذين يامرون بالقسط من الناس ))، آنگاه فرمود: اى ابا عبيده ! بنى اسرائيل در يك ساعت چهل و سه پيامبر را كشتند، عابدان بنى اسرائيل كه اين را ديدند صد و دوازده نفر از آنان قيام نموده ، كشندگان انبيا را امر به معروف و نهى از منكر كردند، و بنى اسرائيل همه آنان را تا آخر روز به قتل رساندند، و آيه نامبرده راجع به اين واقعه است . مؤلف : اين معنا در الدرالمنثور هم از ابن جرير، و ابن ابى حاتم از ابى عبيده ، روايت شده است . و در الدرالمنثور كه ابن اسحاق ، و ابن جرير، و ابن منذر، و ابن ابى حاتم ، از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت : روزى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) در بيت المدراس بر جماعتى از يهود در آمد، و ايشان را به سوى خدا دعوت فرمود: نعمان بن عمرو، و حرث بن زيد، پرسيدند اى محمد تو چه دينى دارى ؟ فرمود ملت و كيش ابراهيم ، كه دين او دين من است ، گفتند ابراهيم هم كه يهودى بود، فرمود: تورات خود شما بين ما و شما حاكم باشد، تورات را بياوريد و ببينيد آيا ابراهيم را يهودى مى داند؟ ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 199 يهوديان از آوردن تورات امتناع ورزيدند، در اينجا بود كه آيه شريفه : ((الم تر الى الذين اوتوا نصيبا من الكتاب ، يدعون الى كتاب اللّه ، ليحكم بينهم ... و غرهم فى دينهم ما كانوا يفترون نازل گرديد)). مؤلف : بعضى از محدثين روايت كرده اند كه آيه نامبرده در داستان رجم نازل شده كه ان شاء اللّه ذكر اين داستان در تفسير آيه : ((يا اهل الكتاب قد جائكم رسولنا يبين لكم كثيرا مما كنتم تخفون من الكتاب ...)) خواهد آمد، و هر دو روايت خبر واحدند، كه قوت و اعتبارى را كه بايد داشته باشند، ندارند. ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 200 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... ☑️آیت الله جوادی آملی: ▪️حضرت علی (علیه السلام) وقتی نامه ای برای مالک اشتر مینویسد فرمود مالک! شنیدی که نماز ستون دین است؟ فهمیدی که نماز ستون دین است؟ این مردم ستون دین اند. ▪️آن کسی که علی را یاری میکند مثل نماز است چه فرقی میکند؟ علی علیه السلام میگوید این مردمی که خون دادند و صف مقدم بودند، اینها ستون دین هستند. ▪️آن وقت اگر کسی با نماز بدرفتاری میکند خدا با او چه میکند؟ خدا آنچنان میگیرد که صدا ندارد، با ستون دین نمیشود بدرفتاری کرد. بی وضو نمی شود نام این مردم را بُرد. ☑️آیت الله جوادی آملی: سخن حضرت امیر این است که درست است او مشرک است، درست است که کافر است، درست است که او برای کشتن ما آمده، ولی امروز اسیر است، او نباید گرسنه باشد! این دین بوسیدنی نیست؟! @mohamad_hosein_tabatabaei
■امام حسین علیه السلام عشق‌آفرین است. او افاضه‌ی عشق می‌کند. وقتی که علت محزون است، به تبع او معلول هم محزون است. معلول هم که شیعیانش هستند، همه‌ی اینها محزون هستند. لذا هر عملی که من و شما انجام می‌دهیم به من و شما قائم است. كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ. قیامش به من و شماست. قیام نماز من و شما به من و شماست. ما باید نماز بخوانیم تا نماز تحقق پیدا کند. شما وقتی صدقه‌ای می‌دهید، قیام این صدقه دادن به شماست. هر فعلی از اعمال الهی که انجام می دهید وابسته به نفس شماست. نفس شما مَصدر آن عمل است. آن عمل از نفس شما صادر می‌شود. گناه هم همینگونه است، الّا گریه بر اباعبدالله علیه‌السلام، الّا اقامه‌ی عزای اباعبدالله. هر عملی که تحت عنوان اقامه است، از پیراهن مشکی پوشیدن تا نوکری و همین کارهایی که انجام می‌دهید که کم هم نیست، این اعمال قائم به اباعبدالله‌الحسین است که مال شما نیست. این خیلی لطافت خاصی دارد که هر فعلی که من و شما پیرامون اقامه‌ی عزای اباعبدالله انجام می دهیم قائم به اباعبدالله علیه‌السلام است نه قائم به من و شما. معنی‌اش چیست؟ یعنی همین که اراده می‌کنی پیراهن مشکی به تنت کنی، امام حسین علیه‌السلام به تنت کرده نه خودت. قائم به اوست. اقامه‌ی عزا می‌کنی، پرچم مشکی میزنی، او این کار را کرده. مال شما نیست. گریه می‌کنی، يا عَبْرَةَ كلِّ مؤمن، ای اشک چشم مؤمن، اوست که از چشم شما جاری می‌شود. لذا خود اباعبدالله اشک است. روایتی نیز داریم که می‌فرماید وقتی گریه می‌کنید خود اباعبدالله‌ الحسین علیه‌السلام حاضر می‌شود. ■جناب شوشتری در خصائصش وقتی که مشخصات مجلس عزای اباعبدالله را بیان می‌کند می‌فرماید یکی از خصیصه‌های مجلس عزای امام حسین علیه‌السلام این است که امام حسین می‌آید و با آن کسی که برای او عزاداری می‌کند مکالمه و مخاطبه می‌کند. با او حرف می‌زند. گریه هم می‌کند و چون او علت است، اگر گریه کند من و شما نیز گریه می‌کنیم لذا گریه من و شما قائم به گریه اباعبدالله‌ الحسین است. ببینید به همین خاطر، ائمه اطهار به این دهه عنایت ویژه دارند. در این ایام، کسی امام صادق علیه‌السلام را خندان نمی‌دیده. یا علی‌ بن ‌موسی‌ الرضا منزلش را همینگونه سیاهپوش می‌کرده. به زنان منزلش می‌گفته پشت پرده بنشینند. نوحه‌خوان دعوت می‌کرده و عزاداری می‌کردند و می‌گفته با صدای بلند بر مصائب حسین گریه کنید. حتی اگر کسی نبود خودشان نوحه می خواندند، خود حضرت علی بن موسی الرضا. لذا می‌فرمایند يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ. که اگر بر هرچیزی می‌خواهی گریه کنی، بر هر چیزی،  بر حسین گریه کن. مریض شدی بر حسین گریه کن، بچه از دست دادی بر حسین گریه کن. پدرت مُرد بر حسین گریه کن. مصیبتی بر تو رسید، هر مصیبتی، إنّا لله وإنّا إليهِ رَاجعُون، بر حسین گریه کن. ■قرآن می‌فرماید وقتی مصیبتی به شما رسید آیه استرجاع را بگویید. حال ما نیز استرجاع بگوییم. وقتی مصیبت به اباعبدالله رسید، وقتی که وارد کربلا شد، آقا چه فرمود؟ فرمود إنّا لله وإنّا إليهِ رَاجعُون. وقتی که در روز عاشورا تنها ماند، بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ، فرمود إنّا لله وإنّا إليهِ رَاجعُون. لذا اباعبدالله، کسی است که این کلمه استرجاع را بیان کرده است پس هر جا مصیبتی به من و شما رسید، چون در مقابل مصیبت کربلا خُرد، کم و ضعیف است، او جلوتر از من و شما إنّا لله را گفته هست. اگر هم گفتی به یاد إنّا للهِ او باش. به یاد امام حسین باش. فرمود يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ، یا فرمود إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا، روز عاشورا، پلک‌های چشم ما اهل بیت را زخم کرده است. مگر چگونه گریه می‌کنند؟ چه جور گریه می‌کردند که پلک‌ها و مژه‌هایشان زخم می‌شد؟ إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا ، وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا، این اشک‌های ما نیز - أَسْبَلَ دُمُوعَنَا – عین باران بهاری می‌بارید. باران مدام و أَسْبَلَ دُمُوعَنَا. وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ و عزیز ما را در کربلا ذلیل کردند...
■امام رضا علیه السلام در ادامه حدیث فرمود،  وَ أَوْرَثَتْنَا الْکَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاءِ. ما وارث کرب و بلا هستیم تا قیامت، این فقره خیلی عمیق المعنی است و من قبلا پیرامونش صحبت کرده‌ام و اگر توفیق و رزق ما باشد باز هم پیرامون این که کرب و بلا چیست و اینکه اباعبدالله علیه‌السلام می‌فرماید اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاء... که امام از کرب و بلا به خدا پناه می‌برد، و علی بن موسی الرضا اینطور می‌فرماید سخن خواهیم گفت، لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا... ■انکسار قلب من و شما در محرم به انکسار قلب انسان کامل بر می‌گردد. هرچقدر محزون‌تر، میزان علاقه‌ی من و شما به حضرت اباعبدالله را نشان می‌دهد. اگر می‌خواهی درجه‌ی مصیبت را بفهمی با درجه‌ی حزنت بفهم. ببین در دل چقدر محزون هستی. ببین وقتی که محرم آمده چقدر دلت شکسته است. چقدر شوق عزای اباعبدالله‌ الحسین علیه‌السلام را داری. این میزان اتصال تو را به اباعبدالله‌ الحسین نشان می‌دهد. حال وارد بحث مورد نظرم بشوم که آیا فقط شیعیان محزون هستند یا کل هستی محزون است؟ کل عالم گریه می‌کند؟ و اگر کل عالم گریه می‌کند نحوه گریه عالَم چگونه است؟ چطور کل عالم گریه می‌کند؟ دشمنان هم گریه می کنند؟ گریه آنها چگونه است؟ ■حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله در حدیثی که بالای سردر ورودی ضریح اباعبدالله‌ هم نوشته شده می فرماید، قال سَیِّد الکونًین: حُسَيْنٌ مِنِّي وَأَنَا مِنْ حُسَيْنٍ. این حدیث از آن احادیث عرشی و بسیار شریف پیرامون شناخت حقیقت اباعبدالله ‌الحسین است. البته حدیث شریف دیگری نیز هست که از این حدیث شریف تر است و آن این است که: أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ وَ حُسَيْنٌ مِنِّي. یعنی أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ را مقدم کرده است بر حُسَيْنٌ مِنِّي. ما حقیقتاً از عهده تفسیر این حدیث برنمی‌آییم.  این سخن چه سرّی دارد که پیغمبر اکرم که اول مخلوق حق متعال به حیث رتبه و مقام و اول حقیقت عالم، تجلی اعظم، محبوب ذات ازلی، بنده ای که خدا از او قشنگ‌تر و زیباتر ندارد، این فرد می‌گوید که من از حسینم! ■حُسَيْنٌ مِنِّي، به حیث ظاهری قابل فهم است. حسین از من است. اقل تفسیرش این است که اباعبدالله فرزند من و از صلب من است. نوه من است، فرزند من است. پیغمبر فرمود، ذریه من از صلب امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. هر پیغمبری ذریه‌اش از صلب خودش است الّا من پیغمبر که ذریه‌ام از صلب امیرالمؤمنین است. چرا؟ چون صلب پیغمبر مرتبه‌ی باطن پیغمبر است و مرتبه‌ی باطن پیغمبر و رسالت، ولایت است و ائمه اطهار علیهم‌السلام که ظهور این حقیقت ولایت هستند از صلب پیغمبرند و صلب پیغمبر، امیرالمؤمنین است. رکن رشید. ■قرآن می‌فرماید: جناب لوط گفت: ای کاش می‌شد به یک تکیه‌گاه و پشتیبانی پناه‌ می‌بردم. در روایت است که این رکن رشید، حضرت بقیه‌الله‌الاعظم ارواحنا فداه است. آن که پشتیبان همه‌ی انبیاء و مرسلین است ولایت است. ولایت جنبه‌ی باطنی و رسالت جنبه‌ی ظاهری دارد. تکیه‌گاه رسالت، تکیه‌گاه تمام مخلوقات عالم، (المتوسد بالشهود والرضا،) تکیه‌گاه هر شاهد و هرکسی که به مقام رضا رسیده و هر پیغمبری در عالم، ولایت است. یا علی، كُنْتَ ُ مَعَ الأنْبياء سِرًّاً و مَعی جَهراً ، تو باطن هر پیغمبری، تو تکیه‌گاه هر پیغمبری. لذا علی علیه‌السلام می فرماید: من بودم که موسی را از دریا رد کردم. من بودم که یونس را از شکم ماهی نجات دادم. من بودم که ابراهیم را از آتش نجات دادم. من بودم که به جناب حضرت خضر افاضه‌ی علم می‌کردم. یعنی چه؟ می خواهد بگوید که انبیاء و مرسلین از مشکوة باطنی ولایت کلیه مستضئ هستند. یعنی نور می‌گیرند، بهره می‌گیرند. همین الان هم اینگونه است. اگر از باطن بخوری، اگر از بالای سر بخوری، به تعبیر قرآن نه از تحت ارجل، از بالای سر بخورید یعنی از باطن عالَم بخورید، افاضه کننده‌اش ولایت است.‌ ولایت در عالَم مفیض است. جز ولایت اهل بیت علیهم السلام در عالَم کسی کاره ‌ای نیست.
■ان‌شاءالله مشرف بشوید کربلاء، بالای ضریح در همین ایام روی پارچه‌ی مشکی نوشته است؛ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا (اسراء/۳۳)، اگر کسی را مظلومانه بکشند خدا سلطنت را در ولی دم او قرار می‌دهد. چند سال پیش در کربلا بودیم. همین را نگاه می‌کردم و این آیه را می‌خواندم که هرکس مظلوم کشته بشود... السَّلام عَلیک یا سیِّدنا المَظلوم... مظلوم کشته شود چه اتفاقی می‌افتد؟ ظاهر آن هم همین است. الان در ظاهر عالم همینگونه نیست؟! اگر کسی، دیگری را بکشد، ولی دم او بر آن قاتل سلطنت دارد. باید به او دیه بپردازند. حال انسان کامل چطور؟ امام چطور؟ کسی امام را بکشد، بالاخره هرکسی به اندازه‌ی سعه‌ی وجودی خودش. امام معادل با هستی است. اگر بخواهیم تعریفی از امام کنیم تعاریف بی‌شماری داریم. امام یعنی چه؟ می‌گوییم امام یعنی هستی. معنی امام همین است. نه چند کیلو وزن و قد! این نه! حقیقت امام یعنی چه؟ امام یعنی مطلق الوجود.   ●ز احمد تا احد یک میم فرق است ●جهانی اندراین یک میم غرق است ■یعنی کل هستی! كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ. بر نفس خودش رحمت عامّه را نوشته است. نفس خدا کیست؟ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نفسُ اللهِ اعنی امیر المؤمنین علیه‌السلام هم نفس خداست، هم نفَس خدا. خدا رحمت را بر نفس خودش نوشته است. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. رحمت عامّه‌ی خودش را، یعنی تمام مخلوقاتش را، همه‌ی هستیش را بر این وجود نوشته است. نفس خدا است. امام مساوی عالم وجود است. هستی است. حالا اگر امام را بکشند یعنی هستی را کشته‌اند. دیه‌اش چه می‌شود؟ کل هستی! ■ولیِ دم اباعبدالله علیه‌السلام کیست؟ امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه زهرا، حضرت ختمی مرتبت، امام زین‌العابدین تا حضرت بقیة‌الله‌الاعظم صلوات الله علیهم اجمعین. اینها اولیاء دم امام حسین هستند. خب، امام حسین را که مساوق هستی است، مساوق وجود است، با وجود یکی است بلکه فوق وجود است، فَهُم مَبدأ الوجود و غایتُه، مبدأ هستی است، هستی‌آفرین است، این را بکشند آن هم با آن شکل و آن وضع، خدا به واسطه شهادت اباعبدالله علیه‌السلام، سلطنت مطلقه‌ی الهیه‌ی خودش را به ائمه داده است. یعنی اهل‌بیت علیهم‌السلام، این ۱۳ بزرگوار که اولیای دم اباعبدالله هستند در جمیع عوالم وجودی دارای سلطنت هستند. يامَعْشَرَالْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ ‌تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ. که اگر می‌خواهید به همه‌ی اقطار، به همه‌ی اطوار عالم وجودی نفوذ پیدا کنید، نافذ در همه‌ی این عوالم بشوید نمی‌توانید مگر اینکه به مرتبه‌ی السلطان برسید. ■عدد السلطان هم با عدد قاف (۱۸۱) برابر است، یعنی به بالاترین مرتبه‌ی ممکنه برسید. قله‌ی قاف جایی است که جناب سلمان فرمود، محیطٌ بالدنیا. دنیا یعنی پایین تر، کسی که به قله‌ی قاف می‌رسد، هر مرتبه‌ی پایین‌تر از او می‌شود دنیا. قله‌ی قاف کجاست؟ که سیمرغ بر قله‌ی قاف است. سیمرغ کیست؟ سیمرغ ولایت است. سیمرغ یعنی انسان کامل. سیمرغ یعنی امام. سیمرغ به یک معنا یعنی توحید. سیمرغ کجاست؟ جایی که بر قله‌ی قاف است. قله‌ی قاف کجاست؟ مرتبه‌ای است که بر همه هستی محیط است چون هستی است، امام هستی‌آفرین است. پس سلطان کسی است که به قله‌ی قاف برسد. یعنی برسد به مرتبه ای که بر کل هستی احاطه پیدا کند. این می‌شود سلطان. سلطنت، سَلَطَ یعنی نفوذ پیدا کند. او در تمام اشیاء عالَم نفوذ پیدا کند. این سلطنت را خدا به چه واسطه‌ای به ائمه اطهار علیهم‌السلام داده است؟ به واسطه اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام. این یک معنی أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ است. یعنی من هر سلطنتی دارم به واسطه این است که من یک حسینی داشتم که در عالَم باطن پذیرفت که در مسیر حق متعال ارباً ارباً بشود. حسین ازلی و ابدی است. اینگونه نیست که من و شما پس از قتل او بنشینیم و گریه کنیم. نه! آدم بر او گریه کرده است، نوح بر او گریسته است، ابراهیم بر او گریسته است. ملائکه آسمان بر او گریه کرده‌اند. بهشت بر او گریه کرده است، جهنم بر او گریه کرده است. شیطان بر او گریه کرده است! سبحان الله!(۷)
  ■خدا به پیامبر اکرم می‌فرماید: «عَسَىٰ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا» (تحریم/۵) ای پیغمبر اگر این دو زن تو را اذیت می‌کنند طلاقشان بده تا خدا زنانی در عوض اینان به تو بدهد که مؤمنه هستند، اهل قنوت و توبه هستند و... . این ها مشخصات زنان خوب است. یکی از آن دو زن پیغمبر بیوه و دیگری باکره بود. «ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا» یعنی ای پیغمبر، ما به جای این دو نفر به تو یک زن بیوه و یک زن باکره می‌دهیم؛ ما به تو آسیه را می‌دهیم که بیوه بود اما قانت و راکع بود. در عوض زن دیگرت، به تو مریمی را می‌دهیم که بتول است لذا وقتی که این تمثل بشر، یعنی حقیقت نور واحد، در ظَهر حضرت مریم ظهور پیدا کرد به صورت بشری شاب تمثل کرد یعنی بشر را تمثل کرد؛ حضرت مریم به علم الهی می‌دانست که او در عالم همسری نخواهد داشت مگر یک پیامبر... لذا به محضر حق متعال عرصه داشت: «قَالَتْ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا» (مریم/۲۰) در تمثل ممکن است آن صورت مثالیه انسان را از کنه مطلب غافل کند و حضرت مریم از باب ادب مع الله این‌گونه فرمود. حضرت ابراهیم نیز وقتی که در خواب دید فرزندش را ذبح می‌کند، خوابش را تصدیق کرد و تعبیر نکرد زیرا او خلیل است و از این که به محضر حق متعال بی ادبی کند خوف دارد؛ «لَقَد صَدَّقتَ رُؤياکَ». حضرت مریم هم این بشر سوی را دید که انسان کامل بشر سویا است لذا در روایات هم داریم که وقتی به نماز می‌ایستید سویا و مستوی القامه بایستید و خمیده نباشید. این‌گونه که انسان در نماز متواضع نمی‌شود. در مقابل حق متعال صاف بایستید.  ■«قَالَتْ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا» حضرت مریم می‌پرسد من چگونه می‌توانم فرزندی داشته باشم در حالی که بشر یعنی حضرت ختمی مرتبت مرا لمس نکرده است؟ من ستمکار نمی‌شوم. لذا خدا در جواب او می‌فرماید: «قَالَ كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا» (مریم/۹) جناب مریم این انسان کامل است. این نور واحد است که در هر زمانی حضور دارد. «أنا آدم الأول، أنا نوح الأول». این حقیقت زمان و مکان برنمی‌دارد. برای او بسیار آسان است که در عصر تو نیز ظهور کند و تو را مس کند لذا قرآن می‌فرماید: «مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَ ما هِيَ إِلَّا ذِكْرى‌ لِلْبَشَرِ» (مدثر/۳۱) که مفسرین می‌فرمایند این بشر همان پیغمبر است. «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر». من بشرم. نه این که بشریت من مثل بشریت شماست. روایات متعددی پیرامون ظاهر انسان کامل داریم، اهل‌بیت علیهم السلام عین من و شما از پدر و مادری متولد می‌شوند اما جسمشان مُتروِّح است. جناب عبدالصمد همدانی در بحر الممالک می‌فرماید ظاهر انسان کامل، مرتبه‌ی اعلای ما انسان‌های عادی است. بشریت من مرتبه‌ی مثال شماست لذا به مرتبه‌ی مثال من وحی می‌شود. ظاهر من مثل باطن شماست. جناب مریم می‌فرماید مرا هنوز بشری لمس نکرده است. خدا می‌فرماید او انسان کامل است و می‌تواند در تمام عوالم ظهور کند که یکی از معانی اشمخ رجعت همین است. حضرت علی بن موسی الرضا در عین حالی که در ملأ اعلای نظام هستی است و ممسوس فی ذات الله است، در حرمش هم حضور دارد. در عالم ظاهر و باطن حضور دارد چرا که او کون جامع است. او در عوالم وجودی تردد دارد؛ اصلا تمامی عوالم وجودی شأن او هستند. این بشر در چهره‌ی حضرت مریم تمثل پیدا کرد و در حقیقت ائمه اطهار علیه السلام به طور اتم ظهور پیدا کرد لذا پیغمبر در حدیثی بسیار عرشی خطاب به امیرالمؤمنین می ‌فرماید: «كُنْت مَعَ الأنْبياء سِرًّاً و مَعي جَهراً». در این جهر صحبت‌هاست. یا علی! تو نور واحدی هستی که با همه‌ی انبیاء در سرّشان بودی و صورت انبیاء تجلی حقیقت توست و با من سرّا و جهرا یعنی به صورت اتم همراه بودی و در حقیقت من ظاهر شدی. من تجلی تام و اتم حسینم «وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ»... اما در نشئه‌ی ظاهر هر یک از ائمه علیهم السلام خصوصیتی دارند که مطابق با آن از هر کدام باید چیزی خواست. اگر رزق می‌خواهی به در خانه‌ی امام جواد برو. اگر گرفتاری برو در خانه‌ی حضرت موسی بن جعفر. اگر عشق می‌خواهی برو در خانه‌ی اباعبدالله الحسین علیهم السلام... او مقصد العشاق است. اگر محبت می‌خواهی از حسین بخواه که او مطلب المحبین است...(۴۵)
■●منزلت علمی حضرت زینب سلام الله علیها●■ ■منزلت علمی حضرت زینب علیها السّلام مورد تأیيد و تأكيد امام معصوم قرار گرفته است. امام سجّاد علیه السّلام خطاب به عمّه‌ بزرگوار خود حضرت زینب فرمودند: ●«اَنتِ بِحَمدِ اللهِ عالِمَةٌ غَيرُ مُعَلَّمَةٍ، فَهِمَةٌ غَيرُ مُفهَّمَة»● ■عمّه جان! به حمد خدا تو عالمه‌‌ و بانوی دانشمندی هستی كه نزد هيچ استادِ بشری علم نياموختی، علمی كه در وجود تو موج می‌زند از منبع علم یعنی محضر پروردگار به تو عنایت شده است؛ تو عالمه‌ی غير معلّمه هستی. این بحث بسيار عظيمی است كه مقام محدّثه بودن زینب كبری علیها السّلام را می‌رساند. نشان می‌دهد كه ایشان در محضر هيچ استاد بشری علم نياموخته است؛ بلكه همه‌ی علوم و معارف بلند و عميقی كه در وجود این بانوی بزرگوار وجود دارد و سر منشأ رفتارهای عظيم این بانوست؛ همه موهبت و عطای الهی است. ■در بحث علم لدنّی نكات بسيار عميقی وجود دارد و مظهر زیبای علم لدنّی در غير پيامبر و دوازده امام و فاطمه‌ی زهرا علیهم السّلام، وجود مقدّس زینب كبری سلام الله علیهاست كه امام سجّاد علیه السّلام تأكيد فرمودند: ●«اَنتِ بِحَمدِ الله عالِمَةٌ غَيرُ مُعَلَّمَةٍ، فَهِمَةٌ غَيرُ مُفهَّمَة»● ■تو شخصيت فهيم، فكور و با ادراكی بسيار عميق هستی كه این فهم و ادراک عميق خویش را هم از احدی كسب نكرده‌ای، بلکه مستقيماً از پروردگار خود دریافت كرده‌ای. این صحّه‌ای است كه امام سجّاد علیه السّلام بر منزلت بلند علمی عمّه‌ی خود زینب كبری علیها السّلام نهادند. ■در سال‌های حكومت و خلافت اميرالمؤمنين علی علیه السّلام در كوفه، این بانوی بزرگوار محضر درس داشتند، زنان شهر كوفه به مجلس درس زینب كبری علیها السّلام می‌آمدند. ایشان علم دین و تفسير قرآن تدریس می‌فرمودند و به سؤال‌های معرفتی و دینی زنان كوفه پاسخ می‌گفتند. ■نكته‌ی بسيار حيرت انگيزی كه در این بُعد از شخصيت زینب كبری علیها السّلام قابل توجّه است؛ این است كه ایشان راوی خطبه‌ی نسبتاً طولانی فدكيّه است. در حالی كه زمانی كه حضرت زهرا علیها السّلام آن خطبه را ایراد می‌فرمودند، ایشان پنج سال بيشتر نداشتند. ■خطبه‌ی بسيار طولانی فاطمه‌ی زهرا علیها السّلام در مسجد مدینه، معروف به خطبه‌ی فدكيّه معارف بسيار عظيم و مطالب بسيار دقيقی در حوزه‌ی معرفتی و اعتقادی دارد، همچنين حاوی نكته‌های بسيار عظيمی است در تحليل مسائلِ رخ داده‌ی بعد از رحلت رسول‌ خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در غصب خلافت اميرالمؤمنين علیه السّلام و غصب فدک كه عطيّه‌ی الهی برای فاطمه‌ی زهرا علیها السّلام بود و خدای متعال به پيامبر امر كرد فدک را كه فِیء و متعلّق به شخص رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم بود را در زمان حيات خود به فاطمه‌ی زهرا علیها السّلام ببخشد. ■در این خطبه حضرت زهرا مناظره‌ی عجيبی با غاصب خلافت اميرالمؤمنين، یعنی ابابكر در مسجد داشتند. بسيار جالب است كه راوی این خطبه‌ی طولانی زینب كبری علیها السّلام است كه در آن زمان پنج سال بيشتر نداشتند. خطبه‌ی فدكيّه را ابن عبّاس نقل می‌كند؛ سند او هم زینب كبری است. زینب كبری علیها السّلام در مسجد در كنار مادر حضور داشتند و این سخنرانی بسيار عميق، عظيم و حيرت‌انگيز را این دختر پنج ساله كلمه به كلمه به خاطر سپرد و بعد راوی خطبه‌ی فدكيّه‌ی فاطمه‌ی زهرا شد. ■بنابراین یكی از ابعاد بسيار عبرت‌انگيز و الهام‌بخش شخصيّت حضرت زینب، بُعد علمی این بزرگوار است كه جا دارد همه‌ ارادتمندان آن حضرت یعنی مرد و زن به ایشان اقتدا كنند -این گونه نيست كه حضرت زینب فقط الگوی خانم‌ها باشد، نه هركدام از اهل‌بيت علیهم السّلام چه زن و چه مرد به یكسان الگوی تماميّت انسانی هستند- تا انسان‌های فرهيخته و والایی در عرصه‌ علم و دانایی شوند و چه بهتر كه با تهذیب و تزكيّه‌ی نفس به علم موهبتی الهی و علم لدنّی هم دست پيدا كنند؛ همان طور كه در احادیث داریم: ●«مَن عَمِلَ بِمَا عَلِمَ وَرَّثَهُ اللَهُ عِلْمَ مَا لَمْ يَعْلَم»● ■هركس به آنچه می‌داند عمل كند، خدا علم آنچه را كه نمی‌داند از درون و باطن به او ارث خواهد رساند. ■باز حدیث داریم، هركس علم بدون تعلّم می‌خواهد، بی‌رغبتی نسبت به دنيا پيشه كند تا بدون تعلّم و زانو زدن نزد استاد خدای متعال به او علم عنایت كند. ●«مَنْ زَهِدَ فِى الدُّنیا .... عَلَّمَهُ بِغَیرِ تَعلِیم»● ■بنابراین در الهام گرفتن از شخصيّت علمی زینب كبری علیها السّلام علاوه بر تلاش ظاهری برای دستيابی به دانش و علم اكتسابی، جا دارد انسان راه تهذیب و تزكيّه‌ی نفس و وارستگی و بی‌رغبتی نسبت به دنيا و به كار بستن آموزه‌های دینی را نيز در پيش بگيرد تا آن علم موهبتی نصيبش شود و از رهگذر تقوا همانگونه كه خدای متعال در قرآن وعده كرده، به او علم و دانایی عطا كند: ●«وَاتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله»● ■استاد مهدی طیّب■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●اربعین حسینی؛ اربعین حسینیان●■ ■در آستانۀ اربعین اباعبدالله الحسین علیه السّلام قرار داریم. ■سیر از کربلا تا شام و از شام تا کربلا که یک اربعین طول کشید، سیر مِنَ الحسین اِلی الیزید و مِنَ الیزید اِلی الحسین علیه السّلام، سیر مِنَ الکربلا اِلی الشام و مِنَ الشام اِلی الکربلا، سمبل و نمادی از حرکت قوس نزول و قوس صعود است... ■در قوس نزول از مبدأ احدیّت راه آغاز می‌شود و به حضیض عالم مُلک و عالم ناسوت ختم می‌شود. ■و در قوس صعود از همین قاعدۀ هستی که عالم مُلک و ناسوت است سیر آغاز می‌شود و به مقام احدیّت ختم می‌شود. سیر مِن الله اِلی الله ... ■به تعبیری هر انسانی سیری را طی می‌کند؛ از احسن تقویم به اسفل سافلین. و بعد از اسفل سافلین این سیر مجدداً آغاز می‌شود به سمت احسن تقویم ... به همان جایی که سیر از آنجا آغاز شده بود، اِنّا لله وَ اِنّا اِلیهِ راجعون ... سیر مِنَ الحسین اِلی الیزید و مِنَ الیزید اِلی الحسین علیه السّلام، نمادی از همین سیر است..‌. ■● _ طیب۸۷/۱۱/۲۴ ●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
■همه مقاطع زندگی انسانهای کامل، الهی و قابل زیارت است. اما برخی مقاطع گنجایش بیشتری برای ظهور توحید داشته است. □اکنون حضرت سیدالشهدا علیه السلام را در سه مقطع مورد توجه قرار دهید: روز عرفه، روز عاشورا و روز اربعین. ■در ، حضرتْ یک تقاضای توحیدی والایی را مطرح می‌نماید و در فقرات دعای عرفه به نمایش می‌گذارد. این فعلا دعا و درخواست است. اما دعایی برخواسته از جان مبارک حضرت، که اقتضای وجودی اوست. ■در این دعا استجابت می‌شود و حوادثی پیش می‌آید که حضرت سیدالشهدا علیه السلام را به اوج تجلی توحیدی می‌رساند. در اینجا، آنچه پیشتر دعا بود، ظهور نموده و حضرت مظهر آن واقع شده است. ■در این تجلی توحیدی به مقام ختمیت می‌رسد؛ زیرا پس از عاشورا حوادث و بلایای تلخ‌تری رخ داد که همان اسارت آل الله بود. و سر مبارک حضرت که همراه این قافله بود، ناظر این قضایا بود. لذا این ابتلائات جدید، یک تجلیات عمیق‌تری می‌آورد که همان ختم تجلی توحیدی است. ■لذا زیارت ایشان در روز اربعین اهمیت ویژه‌ای دارد و از نشانه‌های مومن شناخته می‌شود. چراکه یوم اربعین روزی است که اوج توحید در حضرت نمودار شده است. لذا زیارت حضرت در این حال، آثار ویژه‌ای خواهد داشت. ■اینکه بیش از بیست میلیون نفر در چنین روزی، جذب این ساحت مقدس می‌شوند بخاطر همین ختم در تجلی است که دل‌ها را شیدا نموده است. @mohamad_hosein_tabatabaei
■شخصی نزد امام صادق علیه‌السلام رفت و پرسید: ما که نتوانستیم به کربلا برویم چه می شود؟ ■فرمودند: روز اربعین چه کار می کنی؟ گفت: دلم متوجه قبر حضرت می شود... ■امام علیه السلام زیارت اربعین را به او آموزش داد و فرمود: حتی اگر از راه دور در این روز این زیارت را انجام دهی ،خداوند در این روز فرشتگانی در عالم دارد که معلق اند و صبح سحر روز اربعین می آیند و تا غروبش در زمینند . ■هر جای عالم و هر کس در قالب این کلماتی که من گفتم یعنی زیارت اربعین، ارتباط دلی و قلبی برقرار کند ملائک می آیند و آن زیارت را بر می دارند و تا دم غروب نزد سیدالشهدا علیه‌السلام می برند. و حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام به ملائک امر می کند که بنویسید اینجا آمدند و زیارت کردند... ■امام صادق علیه‌السلام در ادامه فرمودند: غصه نخور که نرفتی، فقط در این روز دلت به یاد کربلا باشد و غم کربلا داشته باشی یعنی رفتی،آه که می توانی بکشی؟چه بسا این آه ثوابش بیشتر از آن زیارت می شود... @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️امیرالمؤمنین علیه السلام به منزل کمیل رفت و به او فرمود: چرا دعایی را که از خضر آموختم از من طلب نمی‌کنید؟ آنگاه این دعای عظیم الشأن را که مشهور به دعای کمیل شد به او القاء فرمود. البته اینگونه نیست که حضرت از همین جناب خضری که در اذهان و فردی در بیرون است مطلب یاد گرفته باشد، نه؛ امیرالمومنین، انسان کامل مکمل است و مظهر علم مطلق الهی است و از احدی مطلب نمی‌آموزد؛ نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد ▪️این سخن درباره‌ی همه‌ی حضرات ائمه معصومین علیهم السلام صادق است، آن ذوات اقدس به غمزه مسئله آموز هزار هزار خضر هستند. لذا این خضری که دعای کمیل را تنزل داد یا اسم اعظم یا هو یا من لا هو الا هو را به مولا تعلیم داد، عقل خود حضرت علی علیه السلام است. ما هم خضر داریم. می‌گویند جناب خضر بنده‌ای از بندگان خدا بود و به هرکجا که می‌رفت آنجا سبز می‌شد‌‌؛ حقیقتی که همه جا را سبز می‌کند اندیشه است، فکر است که به او جانها سبز می‌شود... اگر اندیشه پلید باشد، همه جا را گلخن می‌کند و اگر الهی باشد، همه جا را گلشن فرا می‌گیرد. جامعه‌ای را گلخن می‌بینیم، چون مردم و صاحبان اندیشه‌ی آن جامعه، گلخنی هستند و جامعه‌ی دیگری گلشن است چون انسانها و اندیشمندان آن جامعه، کسانی هستند که از وجودشان گلشن می‌روید. وجود من و شما نیز اینگونه است، وجود من و شما را اندیشه‌های ما سبز می‌کند لذا عقل شما همان خضر است، در پی یک خضر بیرونی نباشید! اگر هم در بیرون خضری باشد، شما چراغ عقل خودتان را روشن کنید که وجودتان سرسبز می‌شود. وقتی جناب کمیل به محضر حضرت امیرالمؤمنین رسید، همان حقیقت امیرالمؤمنین بود که آن دعا از او جاری شده بود منتها آقا به این زبان و تحت عنوان دعای خضر به کمیل القاء مطلب فرمود.
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... 🍀نامه امام زمان علیه سلام🍀 ☘حضرت حجت (روحی فداه) در نامه ای به شیخ مفید میفرماید: سعی کنید اعمال شما (شیعیان) طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید. امر قیام ما با اجازه خداوند به طور ناگهانی انجام خواهد شد و دیگر در آن هنگام توبه فایده‌ای ندارد و سودی نبخشد. ☘عدم التزام به دستورات ما ، موجب می‌شود که بدون توبه از دنیا بروند و دیگر ندامت و پشیمانی نفعی نخواهد داشت. ☑️احتجاج ، ج۲ ، ص۵۹۷ 🍀دائم سوره قل هوالله را بخوانید. و هدیه کنید به امام زمان علیه السلام این عمل باعث می شود مورد توجه خاص حضرت مهدی علیه السلام قرار بگیرید. @mohamad_hosein_tabatabaei
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... ▪️قال امیرالمؤمنین علیه السلام: أَيُّهَا اَلنَّاسُ اِعْلَمُوا أَنَّ كَمَالَ اَلدِّينِ طَلَبُ اَلْعِلْمِ وَ اَلْعَمَلُ بِهِ أَلاَ وَ إِنَّ طَلَبَ اَلْعِلْمِ أَوْجَبُ عَلَيْكُمْ مِنْ طَلَبِ اَلْمَالِ إِنَّ اَلْمَالَ مَقْسُومٌ مَضْمُونٌ لَكُمْ قَدْ قَسَمَهُ عَادِلٌ بَيْنَكُمْ وَ ضَمِنَهُ وَ سَيَفِي لَكُمْ وَ اَلْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ أَهْلِهِ وَ قَدْ أُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ أَهْلِهِ فَاطْلُبُوهُ ▪️امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اى مردم! بدانيد كمال دين طلب علم و عمل بدانست، بدانيد كه طلب علم بر شما از طلب مال لازم‌تر است زيرا مال براى شما قسمت و تضمين شده. عادلى (كه خداست) آن را بين شما قسمت كرده و تضمين نموده و به شما می‌رساند ولى علم نزد أهلش نگهداشته شده و شما مأموريد كه آن را از اهلش طلب كنيد، پس آن را بخواهيد. ☑️الکافی، ج ۱، ص ۳۰ @mohamad_hosein_tabatabaei
▪️انسان برای کسب فسحت وجودی و توسعه‌ی باطنی، حد یقف ندارد چرا که حق سبحانه تعالی درباره‌ی او فرمود: «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (ص، ۷۲). انسان از جنس خداست لذا حد یقف ندارد. آنقدر توسعه پیدا می‌کند و توسعه پیدا می‌‌کند تا خدایی شود همانطور که فرمود «عَبْدِي‌ أَطِعْنِي‌ أَجْعَلْكَ مِثْلِي‌» (بحار الأنوار، ج ۱۵، جزء دوم، ص ۲۹). انسان مثل الله می‌شود. انسان ظل الله و سایه‌ی خدا می‌شود... وجود او چنان وسیع و فسیح می‌گردد که صادر اول می‌شود و به مقامی می‌رسد که اگر تمام ماسوی الله را در گوشه‌ی قلب او قرار دهند ذره‌ای تکان نخواهد خورد. انسان چنین وسعتی پیدا می‌کند که می‌گوید تعداد قطرات باران را می‌دانم. اینکه انسان چنین سخنی می‌گوید به این معناست که علم او لایتناهی است. «يَفْسَحِ اللهَ لَكُم»؛ خدا به انسان وسعت می‌دهد لذا به مجلسی بروید و کاری کنید که وسعت وجودی پیدا کنید. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود این وعاء علم که جان شماست «يَتَّسِعُ بِهِ»، انسان پیوسته سعه پیدا می‌کند و این توسعه، توسعه‌ی عرضی و عَرَضی نیست. ▪️در ادامه‌ی آیه می‌فرماید «وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا»، وقتی به شما گفته می‌شود بلند شوید، برخیزید و به دیگران جا بدهید؛ می‌توان اهمیت داشتن تواضع را از این آیه دریافت کرد که «إِنَّ الْعِلْمَ ذُو فَضَائِلَ كَثِيرَةٍ فَرَأْسُهُ التَّوَاضُعُ...» (کافی، ج ۱، باب النوادر، ص ۴۸)؛ انسانی که اهل فسحت وجودی شد برمی‌خیزد و به دیگران نیز جا می‌دهد. همچنین می‌توان قائل بود که «فَانشُزُوا» یعنی قیام کنید... جناب علامه‌ طباطبایی در تفسیر این آیه می‌فرماید که «فَانشُزُوا» یعنی برای جهاد و عبودیت به پا خیزید، برای عبادت برخیزید. دیگر اینکه می‌توان چنین گفت که «فَانشُزُوا» یعنی بلند شوید تا دیگران را توسعه بدهید! انسان فسیح، دیگر افراد را نیز فسیح می‌کند؛ زکات علم آموختن آن است و کسی که علم می‌آموزد و فسحت وجودی می‌یابد، دغدغه دارد که دیگران را نیز توسعه دهد و گویا آیه نیز چنین دستوری می‌‌دهد... ▪️«يَرْفَعِ اللهَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» ▪️ادامه‌ی این آیه، منظور ما را تبیین می‌کند که اگر در پی فسیح شدن جان خود باشید، خدا شما مؤمنان را رفعت می‌دهد؛ «يَرْفَعِ اللهَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ». سپس می‌فرماید در میان این اهل ایمان که خدا آنان را رفعت می‌دهد، درجات کسانی بالاتر است که فسحت وجودی دارند و در مجالس، اهل فسیح شدن و در واقع کسب علم هستند؛ «وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ...» لذا در روایتی از جناب ابن عباس در مجمع البیان دیدم که می‌فرمود: در بین مؤمنین، بالاترین درجه متعلق به علما و کسانی است که اهل علم هستند. جناب جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر صلی الله علیه و آله حدیثی نقل کرده است که عالم، یک درجه بر شهید و شهید، یک درجه بر عابد فضیلت دارد. سپس فرمود پیغمبران، یک درجه بر علما فضیلت دارند. آنگاه فرمود فضل عالم بر سایر امت، مثل فضل من پیغمبر بر پایین‌ترینِ افراد از امت است. «وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»... مجالس ائمه‌ی اطهار و معارف اهل‌بیت علیهم السلام به انسان فسحت و وسعت می‌دهد، باید برویم و یاد بگیریم و باید پیوسته در طلب علم باشیم...
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... ▪️قَالَ الصَّادق علیه السلام: اُغْدُ عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّماً أَوْ أَحِبَّ أَهْلَ اَلْعِلْمِ وَ لاَ تَكُنْ رَابِعاً فَتَهْلِكَ بِبُغْضِهِمْ. ▪️امام صادق علیه السلام فرمود: صبح كن در حالى‌ كه يا دانشمند باشى و يا دانشجو و يا دوستدار اهل علم و چهارمى (يعنى دشمن دانشمندان) مباش كه بخاطر دشمنى با آنها هلاک خواهى شد. ☑️الکافی، ج ۱، ص ۳۴ @mohamad_hosein_tabatabaei
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... ☑️بهرۀ ما از ماه‌های محرّم و صفر ▪️ماه محرّم طی شد. ماه صفر هم در حال طی شدن است. به خودمان برگردیم. کمی فکر کنیم. ببینیم توشه‌ای که از این دو ماه می‌گیریم چیست؟ قبل از ماه محرّم چه کسی بودیم و در مکتب محرّم و صفر چه تحوّلی در ما اتّفاق افتاد؟ ▪️وقایع را نقل کردن، مصائب را یادآوری کردن، اشک ماتم بر دیدگان جاری کردن، همۀ اینها بسیار ارزشمند است؛ امّا همۀ اینها مکتبی است که باید از ما انسان متعالی و حسینی بسازد.... @mohamad_hosein_tabatabaei
صلی الله عليك یا سیدنا الغریب یا ابا عبدالله... ☑️کُلُّ یُومٍ عاشورا به چه معنی است؟ ▪️هر روز که عاشورا نیست. پس منظور گوینده از این چیست؟ یعنی هر روز صحنه تقابل و هست. همان طور که در حق و باطل در مقابل هم قرار گرفتند، هر روز این عالم دارای حق و باطل است. ▪️غیر از اینکه آدمها دارای حق و باطل هستند، خود انسان حق و باطل است. در هر آدمی حق و باطل هست. اصلا انسان ترکیبی است از حق و باطل؛ ترکیبی است از جنبه و . این تفابل هر روز و هر هست. @mohamad_hosein_tabatabaei