eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
89.6هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
633 ویدیو
124 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️▪️بفرمایید هیئت مجازی ▪️▪️ به مناسبت شب شهادت حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه و توسل در شب تحویل سال ☑️ امشب ساعت ۲۲ ☑️ سخنرانی ذکر مصیبت اشعار مداحی مداحان اهل بیت علیهم السلام 👈 همه کسانی را که دوست دارید، به خلوت دنج و خودمانی مجلس روضه مجازی امشب دعوت کنید🌷 @mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم شادی ارواح مطهر شهدا و امام شهدا سلامتی رهبر فرزانه انقلاب و همه خدمتگزاران نظام مقدس جمهوری اسلامی صحت و سلامت همه ملت ایران علی الخصوص بیماران و تا همه دل ها آماده مجلس روضه میشه و رفقا وضو میگیرن و دور هم یه گوشه در منزل و یا محل کارتون خلوت میکنید بر محمد و آل محمد هر چه قدر میتونید صلوات ختم کنید🌺🌺🌺
🔹سخنرانی کوتاه🔹 در حدیثی نورانی از امام کاظم میخوانیم که: مَن أرادَ أن یکنَ أقوَی النّاسِ فَلیتَوکل عَلی الله هر که می‌خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید. منبع حدیث: بحار الانوار، ج. ۷، ص. ۱۴۳ بحث امشب ما درباره توکل بر خداست. زمانی که بچه تر بودم، فکر میکردم توکل بر خدا ینی اینکه کلا از همه چیز دست بشوریم و به هیچی توجه نکنیم و کلا بشینیم که خدا همه چیزو حل و فصل کنه. اما بعدش فهمیدم که از این خبرا نیست و اتفاقا مکرر پیش اومده بوده که اهل بیت علیهم السلام در برخورد با آدم های تنبل و زیادی زاهد و بی اعتنای به دنیا تند و صریح برخورد کردند. به خاطر همین چیزا بنظرم توکل بر خدا معنیش خیلی کلی و بزرگ تر از چیزی هست که ما در طول زندگیمون بخش برخورد داریم. حالا مختصراً چند نمونه اش را ذکر میکنم: 🔹۱. توکل بر خدا یعنی ما فکر نکنیم همه چیز به خودمون برمیگرده. اتفاقا همه چیز به خدا برمیگرده و اراده خداست که ما حرکت کنیم و نیازهای ما از طریق فعالیت و حرکت خودمون و از آستین تلاش خودمون حل و فصل پیدا کنه. خییییلی لذت بخش هست اگر بدونیم که ما وسیله و ابزار الهی هستیم برای اجرا و عمل به آنچه در دنیا داره اتفاق میفته و مخصوصا چیزایی که داره در زندگی خودمون رخ میده. من و تو و اختیار و انتخاب من و تو ، ابزار خدا هستیم و جریان امور عالم توسط من و شما اتفاق میفته. چون خداوند اراده کرده که من و تو دنیا را آنگونه که دوست داریم رنگ آمیزی کنیم و 👈 این دست من و شماست که ابزار برای چیزها و رنگ های خوب و عالی دنیا باشیم و لذت ببریم یا ابزار برای گند و کثافت کاری هایی باشیم که در دنیا و زندگیمون به دست خودمون اتفاق میفته. چون خداوند سبحان خوب و بد شدن عالم را تا دامنه ظهور به خودمون واگذار کرده و این من و تو هستیم که انتخاب میکنیم کجا باشیم؟ با کی باشیم؟ چقدر باشیم؟ تا کی باشیم؟
🔹۲. توکل بر خدا یعنی کنار گذاشتن تدریجی همه ترس ها و ناامیدی ها. وقتی کسی بر خدا توکل میکنه، پشتش به کوه هست و دیگه قرار نیست از هر چی و هر کسی بترسه و جا بزنه. اونایی که دارن دنیا را به گند میکشند، سود و حیات خودشون را در این می‌بینند که دنیا کثیف باشه و اینطوری دارن همه را به جون هم میندازن. بارها پیش اومده که به خودم گفتم اینا از خدا نمی‌ترسن و به خاطر استکبار بر دنیا دارن ترس خودشون توی دل همه میندازن. اما اگه من و شما بر خدا توکل کنیم و ترس ها را کنار بذاریم و بدونیم عبد خدا هستیم و خدا همه کاره عالم است 👈 اولِ فروریختن و فروپاشی همه قدرت های غیر الهی و ضد دینی است. پس توکل بر خدا اگر برای من و شما شجاعت و محکم بودن و سری پر شور و احساسی عالم گیر به وجود بیاره، درسته و خودشه. و الا چیزی به جز لقلقه زبان نخواد بود.
🔹۳. توکل بر خدا با گناه و تباهی جور در نمیاد. لذا تقویت توکل بر خدا به معنی تقویت ایمان و در مسیر و جاده اسلام و انقلاب حرکت کردن هست. مثلا کسی نمیتونه به دزدی بره و قبلش بگه خدایا توکل بر تو و من بر خدا توکل می کنم و خونه مردم و جارو می کنم! این غلط و اصلاً به معنی توکل بر خدا نیست بلکه سوء استفاده از مفاهیم و کلمات و مقولات دینی می باشد. وقتی کسی میگه توکل بر خدا یعنی اولا قراره کاری را انجام بده که پروردگار سبحان از این کار راضی است و ثانیاً به پشت گرمی و مشروعیتی که در اون کار سراغ داره و از مطابقت این کار با شرع و عرف اطلاع داره وارد این کار شده. پس کسی نمی تونه برای هر خلاف عرف و شرعی که خواست مرتکب بشه بگه من بر خدا توکل کردم که جیب مردم و خالی می کنم و بقیه را بیچاره می کنم و مملکت را میچاپم. این به خاطر این گفتم که در طول هفته های اخیر که شاهد برگزاری دادگاه غارتگران بیت‌المال و سوء استفاده گران از وضعیت اقتصادی مردم بودیم شاید اکثر اون متهمان دم از دین و دیانت و توکل بر خدا و واگذار کردن کسانی که براشون پاپوش درست کردن به خدا و طی کردن مدت حبس شان با توکل بر خدا و این بحث ها بودیم!!
🔹۴. معنای توکل بر خدا ، سپردن کار به دست خداست تا آدمی را در تمام موارد کمک کند و نارسایی های او را برطرف سازد. انسان در طول زندگی خود با مشکلات و پیچیدگی ها، مواجه بوده و احساس می کند که به تنهایی قادر بر انجام دادن امور نیست؛ چنین انسانی، برای رفع حقارت و ضعف خود، باید با تشبّث (چنگ زدن) به عوامل طبیعی و اسباب مادی از نیروی غیبی و قدرت بی پایان خدا استمداد جوید که او را در راه هدف، موفق گرداند. در حدیثی رسول گرامی اسلام (ص) از جبرئیل (ع) می پرسد: معنای توکل بر خدا چیست ؟ جبرئیل (ع) در پاسخ می گوید: «العلم بان المخلوق لایضر و لا ینفع و لا یعطی و لا یمنع و استعمال الیأس من الخلق؛ حقیقت توکل علم و آگاهی به این است که مخلوق نمی تواند زیانی برساند و نه سودی و نه چیزی ببخشد و نه از آن باز دارد، و نیز توکل مأیوس شدن از خلق است (یعنی همه چیز را از خدا و به فرمان او بداند) (بحار، ج ۶۸، ص ۱۳۸، ح ۲۳).
🔹حالا ممکنه سوال پیش بیاد که چطور به اینجا برسیم که توکل را در خودمون زنده کنیم؟ جوابش ساده است اما شکل گرفتن این مسئله در وجود ما تمرین میخواد. باید تمرین کنیم. مثلا مطالعه کنیم نه اینکه بفهمیم برای اثبات وجود خدا چند تا استدلال شده؟ بلکه برای اینکه بدونیم مثلا مکانیزم عالم و خلقت، بر اساس عدل هست و بالاخره آدم نتیجه همه اعمالش میبینه و یا خداوند هیچ موجودی را بدون رزق و روزی خلق نمیکنه و همه ما روزی مشخص داریم. حالا اگه حرص میخوریم و میبینیم که اینطوری که دلمون میخواست و برنامه ریزی کرده بودیم نشدم، دیگه این به توقع و آمال و آرزوی ما برمیگرده نه رزق و روزی که در اون حد و اندازه هستیم. و صد ها مثال دیگه ... اصلا یکی از معانی توکل بر خدا اینه که درست دعا کنیم و درخواست داشته باشیم. بسپاریم به خودش که بهترین هایی که به نفعمون هست برامون مقدر کنه. نه اون چیزی که دلمون میخواد و دوس داریم با اون چیز، چشم مردمو از کاسه دربیاریم. مطالعه و آگاهی در این زمینه خیلی مفیدتره و به آدم آرامش میده. نه اینکه هر کتاب علمی و فلسفی برداریم و توقع داشتیم که توکل بر خدا در ما تقویت بشه.
حالا فعلا برای امشب بنظرم کافی باشه. لطفا یه بار دیگه بحث امشب را مرور کنید و دقایقی فکر کنید تا برنامه را با هم با پخش مداحی و سینه زنی ادامه بدیم. یا موسی بن جعفر
17161_355.mp3
2.21M
روضه بسیار باصفای مرحوم آقای کافی درباره مصائب حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه خدا روحشون شاد کنه🌷
ShahadatImamKazem1393[05].mp3
8.59M
سینه زنی واحد آقای میثم مطیعی
4_5940321056089703241.mp3
12.81M
زمینه شهادت امام کاظم آقای محمود کریمی
✅✅ اگه اجازه بدید دنباله خاطرات کرونایی تقدیم کنم . اجازه هست؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️ خاطرات کاملا قسمت دوازدهم خانمم روی سر و وضعم حساس تر از خودمه. خیلی پیش اومده که اصلا یادم رفته برم اصلاح و ناخونام کوتاه کنم و یا عمامه تمیز بپیچم اما خانمم یادم آورده و مرتب شدم. چون خدا نکنه ذهنم درگیر سوژه و یا پروژه ای بشه. دیگه کلا غرقش میشم و تا بیام بیرون خیلی طول میکشه. حتی شده گاهی بیرون نیومدم و به زور آوردنم بیرون! به خاطر همین در لحظه ای که بعد دو سه روز برای خانمم تماس گرفتم، اول نسبت به سر و وضعم بهم تذکر داد و گفت حواست باشه. بعدش هم گفت یه پیام بذار کانالت که ملت نگرانن و خوب نیست یهو غیبت زده. گفتم چشم و بعدش هم یه کم با بچه ها حرف زدم. یه کم استراحت کردم و وقتی بیدار شدم سر و وضعم مرتب کردم و کل لباسامو عوض و بدنمو ضد عفونی کردم. بیمارستان لباسای ما رو هم میشست اما خانمم گفته بود بیار خونه بشورم. ترجیح دادم خودم بشورم که نه مدیون بیمارستان بشیم و نه این لباسا رو خونه ببرم. ولی یکی از مسئولین بیمارستان گفت: نه حاج آقا ! بذارین خودمون بشوریم. چون ما از مواد خاصی استفاده میکنیم و ضد عفونی میشه و کلا روش ما بهتره. بگذریم ... آماده شدم و تمام وسایل و ماسک و روپوش و نایلن روی عمامه و ... را عوض کردم. شده بودم مثل قصه حسن کچل که رفت حموم و تمیز شد و اینا ... حس میکردم منم شدم حاج آقا گل ... تر و تمیز و تپل مپل 😌 رفتم بخش ... نمیدونم کلا اون لحظه چرا اینقدر سر خوش بودم ... حالا خوبه فقط یه حموم رفته بودما ... اما چون از اون لباسا و ماسک و ... فاصله گرفته بودم و تازه شده بودم و نفس تازه و استراحت به مغزم رسیده بود حس میکردم الان که دارم خرامان خرامان وسط بخش راه میرم، باید از بلندگوی بیمارستان این دیکلمه پخش بشه: «حاجی! 🌷 تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت وقتی توی اون لباسها داشتی پُختک میزدی و نزدیک بود کل بدنت آبپز بشه؟ و اینک یک بخش و با کلی بیمار بد حال و خوش حال در انتظار توست... برو ببینم چیکارمیکنی؟ میخوام دهن مهن هر چی ناامیدی و ناراحتیه رو سرویس بکنی و برگردی!» کلا خوبه آدم سرخوش باشه. به خدا. شادی و آرامش چیزی نیست که بتونی بیرون پیداش کنی. کلا هر اتفاقی که قراره بیفته، اگه درون خودت افتاد، افتاده! وگرنه دهنت سرویسه و باید بری پیش بقیه گداییش کنی! اون اتفاق درونی خوب توی مغزت، حالا میخواد با آهنگ شماعی زاده و شب پره همراه بشه و یا با ریتم حاج محمود و حاج منصور! مهم اینه که چی انتخاب بکنی؟ کی انتخاب بکنی؟ کدومشو پِلی کنی؟😉 با همون روحیه فوق العاده رفتم پیش بیمارانی که تازه آورده بودند. یکیشون که تا آخوند دید دهنشو باز کرد و شروع کرد: شماها چرا نمیمیرین؟ 😡 اینجا چی میخواین؟ نکنه اینقدر وضعمون خرابه که دیگه اومدین برای توبه و این حرفا! آره؟😡 گفتم: سلام برادر جان! 🌷 ارادت. گفتم شاید پرستارها و دکترا خسته باشن و شما هم کاری داشته باشین، گفتیم بیاییم خدمتی بکنیم. حالا هم اگه حضورم شما رو آزار میده، از کنار تخت و اتاق شما میرم. یه کم جا خورد که این برخوردو دید. گفت: ولمون کنین بابا! آره ... از پیشم برو ... از اینجا و این اتاق برو! برو پیش بقیه! بقیه به این کارا مستحق ترند.😏 بازم اون رگه گرفت و با لبخند خاصی گفتم: چشم ... میرم ... همین حالا هم میرم ... ولی برادر جان! از اتاق رفتم. از پیش تو رفتم. اصلا از این بخش و بیمارستان رفتم. اما مگه از این مملکت میرم؟ 😂 مگه میتونین از این مملکت بیرونم کنین؟ 😂 مگه میذاریم انقلاب از دستمون بگیرین؟ هستیم ... تا آخرشم هستیم ... به قول مرحوم آقای مجتهدی تهرانی؛ از 57 که سوار شدیم، حالا حالاها سواریم. پیاده هم نمیشیم. ایستاده بودیم و ایستادیم و وای خواهیم ساد!😂 یه کم یخش آب شد و گفت: آی قربون آدم چیز فهم! پس خودتون میدونین سوارمون شدین! با خنده گفتم: آره بابا ... شتر سواری که دولا دولا نمیشه! همه زدن زیر خنده.🤣 مرده گفت: دستت درد نکنه! دیگه شتر هم شدیم!😒 وسط خنده ها گفتم: قصد بی احترامی نداشتم اما یه همچین چیزی... با حالت طعنه گفت: راستی چرا دیگه در حرم ها رو بستین؟ دیگه شفا نمیدن؟ گفتم: اهل بیت دو نفرشون با شمشیر شهید شدن و بقیشون هم با مسمومیت. ینی یه جور ترور خاموش و سرد و بی سر و صدا. اونا این همه مرض و مریضی شفا دادن، اما سم و مسمومیت بر خودشون اثر داشت. چرا؟ چون اینطوری براشون مقدر شده بود. اونا حتی وقتایی هم که شفا میدن، خودشون هیچ کارن! اونا فقط واسطه هستند و همه کاره عالم خداست. گفت: ینی میخوای بگی امام رضا و حضرت معصومه و اینا شفا نمیدن؟ گفتم: خودشون از پیش خود نه! تا خدا نخواد، حتی برگ هم از درخت نمیفته! چه برسه که بخواد کسی شفا پیدا کنه. یه کم جمع و جور شد و گفت: پس دیگه چرا به اونا بگیم که به خدا بگن؟ خودمون به خدا میگیم!
گفتم: بسم الله ... بفرما ... حالا کی مجبورت کرده که حتما امام رضا واسطه کنی؟ اگه روت میشه که خیلی راحت باهاش حرف بزنی و لازم نیست کسی ضمانتت کنه و یا اصلا بلدی جوری خوشکل حرف بزنی که دل خدا را به دست بیاری و همه چیزایی که واقعا لازم داری (نه چیزایی که فقط تو ذهنت درگیرش هستی) بگی و بگیری از خدا، اصلا کسی تعصب نداره که بگه این کارو نکن و حتما متوسل به اهل بیت بشو. گفت: حالا داستان این حرما چیه؟ گفتم: برامون اهمیت دارن چون متعلق به کسی هستن که دوسش داریم. وگرنه این سنگ و فلز و طلا و آهن که حاجت منو تو رو نمیده. ثانیا ماها مثل بچه ای هستیم که وقتی تو محله بابا و بزرگترش هست، حالش خوبه و اعتماد به نفس داره. چون اثر بابا داشتن و پشت گرمی داشتن رو حس میکنه. اصلا خونه پدری هممون احساس و انرژی و هویتمون رو یادمون میاره و اثر خودشو داره.حرم ها هم همینن. مغناطیس عجیبی داره که حتی حال آدم بی خیال رو خوب میکنه. که برسه به کسی که دردش اومده و از سر درد پاشده اومده اونجا. همین. به خاطر همینه که حرم هم مثل بقیه جاها ممکنه کثیف بشه و خراب بشه و ویروس بگیره و حتی مثلا یه بچه ندونه و نجس کنه و ... الان چی؟ توقع داری مثلا اگه یه نفر بیماری واگیردار داشته باشه و پاشه بیاد حرم، اگه مثلا خدا صلاح ندونه که شفا پیدا کنه، یه دستی از توی ضریح بیاد بیرون و بزنه دو شقّش کنه؟ که بقیه مریض نشن؟ خب نه! چرا؟ چون اصلا وظیفه و هویت و امامتِ امام ربطی به این چیزا نداره. این چیزا مال عالم ماده و طبیعی و این چیزاست. به خاطر همینه که ما وظیفمون اینه که در و پنجره و صحن و ضریح و گنبد و بقیه جاها رو تر و تمیز کنیم. عاقلانه نیست که بگیم در باز میذاریم که هر اتفاقی برای مردم بیفته و به ما هم ربطی نداره و اگه خود امام صلاح میدونه، هم شفاش بده و هم یه کاری کنه که ضریحش کثیف نشه!» گفت: پس ینی همه چی باید عادی و طبیعی باشه؟ گفتم: «اهل بیت بر خلاف جریان عادی روزگار که کاری انجام نمیدن. اگه هم خدا بخواد کسی شفا بده و گره از کار یه نفر باز کنه و این چیزا، مطمئن باش بر اساس جریان طبیعی (به قول ماها ؛ علت و معلولی) و حاکم بر همه عالم و توسط امام معصوم که بهش متوسل شدیم رخ میده. وگرنه خود اهل بیت هم مریض میشدن و خونه و لباساشون هم تمیز میکردن و هر وقتم مریض میشدن، حتی اگه لازم بوده به جراح یهودی هم مراجعه میکردند. این ماییم که فکر میکنیم همه چی باید اونجوری حل بشه که ما براش دعا میکنیم. ماشالله دعا که نمیکنیم. بلکه برای خدا یا لیست خرید مینویسیم و یا راه و چاه نشونش میدیم. وقتی هم حاجتمون گرفتیم اسم همش میذاریم معجزه! با اینکه اینا همش لطف خداست که از طریق کرامت اهل بیت شاملمون شده. وگرنه معجزه کلا فازش با این چیزا فرق میکنه و صرفا به خاطر اثبات ادعای امامت و نبوت اتفاق میفته.» گفت: چه میدونم والا! هر کدومتون یه چیزی به مردم میگین! اما تا حالا کسی اینجوری برام نگفته بود. حالا ولش کن. روشن شدم. اصلا حرم و اماما و اینا همش به کنار. به ما چه؟ ولش کن. بگو کِی از مملکت جمع میکنین میرین؟ من😐 خودش😒 بقیه بیمارا🤣😂 وقتی میخواستم برم تو اون اتاق، تو ذهنم داشتن آهنگ آنشرلی با موهای قرمز میخوندن!💃 اما وقتی میخواستم بیام بیرون، لالایی تیتراژ پایانی مختارنامه تو گوشم و مغزم میپیچید!🗣🧠 مخصوصا اونجاش که میگه: ووووی ... وووووی ... ووووووی ...😣 مرد حسابی دراومده بعد از این همه علم و فضیلت و اخلاق و بیان نیکو، بهم میگه حالا کِی از مملکت جمع میکنین میرین؟! شیطون میگه همچنین بصیرتمو بکنم ...👎 لا اله الا الله
نه دیگه بسه برای امشب بقیش باشه واسه شب‌های آینده😌
💞 قابل توجه همه عقد کرده ها و نامزدها: علیکم السلام اتفاقا شرایط جالبی هست. معمولا وقتی مردم نامزدی و عقد میکنند و خیلی به هم نزدیک میشن و تازه تن و بدن و عشق همدیگه رو درک و لمس میکنند، دیگه خیلی فرصت نمیشه با هم حرف بزنن و با هنرمندی کلامی و رفتاری همدیگه آشنا بشن و لذت ببرند. ببخشید اینجوری میگم: هیچ کس توی بغل بداخلاق نیست. بلکه باید گفت: پر کردن بغل و آغوش همدیگه چندان دانش و هنر و ظرافت خاصی نمیخواد و حیوانات از ما خیلی واردترند. آنچه که شخصیت ما را جذاب میکنه، علاوه بر چهره و بدن، رفتار و نوع برخورد ما با مشکلات همدیگه است. تصور کنید قبلاً وقتی خیلی غمگین و ناراحت بودید، حداکثر می‌رفتید و در شانه و آغوش معشوق آرامش میگرفتید. حتی شاید اصلا وقت نمیشد بهش بگی چی شده و چرا رنجور هستید؟ بلکه بهش می‌گفتید همین که اومدم پیشت یادم رفت که چمه؟ اما الان ... چون فورا به هم نزدیک نمیشید و بلکه باید در کنار هم بشینید و حرف بزنید، خیلی شناخت شما از هم عمیق تر و واقعی تر میشه. اصلا متوجه میشید که میتونید همدیگه را بفهمید و آرام کنید یا نه؟ اصلا بلد هستید یا نه؟ به نظر من ارزش چنین روابطی و چنین شناختی، بعدها در زندگی شما خیلی باحال تر و راهبردی تر خودشو نشون میده. چون شما فرصت داشتید که فورا آغوش همدیگه را پر نکنید. بلکه ارزش واقعی ذهن و روان و حضور همدیگه را کشف کنید. خدا کنه تونسته باشم منظورمو درست بیان کنم.🌺
علیکم السلام جدیدا مراجعه ای به کتابهای جدید التالیف در این زمینه نداشتم و طبیعتاً سراغ ندارم. اگر دوستان کسی هست که مراجعه داشته و کتاب جذاب و دلپسندی سراغ داره، بفرمایید تا به بقیه معرفی کنم.
علیکم السلام خدمت شما تسلیت میگم و امیدوارم آرامش و صبر پیدا کنید. لطفا همه دوستان برای اون دسته از هم وطنانی که غریبانه از دنیا میرن و تدفین میشن و مجلسی هم براشون نمیگیرن، دعا و فاتحه و نماز وحشت بخونید. به قول یه بزرگی: بخونید تا براتون بخونند.
بسیار خوب🌺
یا باب الحوائج بی درک مقام تو که توحید نداریم ما با غم جانسوز شما عید نداریم عادت به کرم داری و تردید نداریم بر دست کسی غیر تو امید نداریم ما نوکر و ناچیز و شما سرور مایی قناعتیان
🌷🌺🌸🌷🌺🌸🌷🌺🌸 در شادی و غم به یادتان می مانیم هر عید به یادتان دعا می خوانیم آقای دلم! سید من! مهدی جان ما احسن حال را شما می دانیم اللهم_عجل_لولیک_الفرج سال پر برکت و خوش و خرم برای تک به تک شما اعضای خانواده بزرگ آرزومندم. امیدوارم در لذت و معنویت و نعمت های سرشار و حلال الهی غرق باشید و دل امام مهدی عجل الله تعالی فرجه از همه شاد و خرم باشد. 🌷🌺🌸🌷🌺🌸🌷🌺🌸