eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
90.7هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
557 ویدیو
112 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقا سلام دیشب گذاشتم اما ایتا قطع بود و مجبور شدم حذفش کنم. حتی در سایر کانال ها هم نذاشتم تا هماهنگ عمل کنم. تقدیم با احترام👇🌺
⛔️⛔️کارتابل⛔️⛔️ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت ششم» از: مدیر پروژه واو-الف به: کارشناس ارشد ۱۱۶ موضوع: دندانپزشکی سلام علیکم با صلوات بر محمد و آل محمد با توجه به مشکلات جدی الف از ناحیه سلامت دهان و دندان و احتمال بالای مراجعه نامبرده به یکی از دندان پزشکان مجتمع سلامت در تاریخ 10/7/98 ، پزشک و ساعت مراجعه به او را شناسایی کرده و فورا گزارش آن را ارسال نمایید. تاریخ امضا ................................................ به: مدیر محترم پروژه واو-الف از: کارشناس ارشد ۱۱۶ موضوع: دندانپزشکی سلام علیکم با عرض ارادت و خداقوت در خصوص دندان پزشکان مورد مراجعه الف به اطلاع می رساند که در تاریخ 10/7/98 حدود ۱۲ متخصص در مرکز سلامت واقع در نارمک (محل تشکیل پرونده نامبرده در زمینه دهان و دندان که وابسته به هیچ ارگان دولتی و نظامی نیست) حضور خواهند داشت که اکثر مراجعات نامبرده به خانم دکتر ر-ر می باشد. تحقیقات درباره خانم دکتر مذکور بیان می‌دارد که نامبرده از سلبریتی های اینستاگرام بوده که به مدت ۱۰ سال به عنوان مدل فعالیت داشته و سابقه دو مرتبه دستگیری و پرداخت جریمه‌های سنگین به خاطر شرکت در جلسات لهو و لعب دارد. اما نکته فوق العاده حائز اهمیت درباره نامبرده این است که از گرایش بالایی به فرقه ضاله بهائیت برخوردار بوده و حتی از گزارشات چنین بر می آید که اکثر مراجعین بهایی به منزلش واقع در سعادت آباد به صورت رایگان ویزیت و درمان میشوند. با توجه به سوابق پرونده پزشکی الف در آن، قطعا مجددا به آن خانم دکتر مراجعه خواهد کرد و ساعت تقریبی مراجعه او ساعت ۲۰ خواهد بود. چرا که الف در دفعات پیش، در همین ساعت مراجعه داشته است. منتظر دستورات بعدی هستم. تاریخ امضا ................................................. خوب بود. اطلاعات تعیین کننده‌ای کسب کردیم. وقتی خانم دکتر ر-ر دارای این همه معضل و مشکل اخلاقی و اعتقادی هست، یعنی نمی‌تونیم روی این فرد حساب کنیم که مثلا دعوتش کنیم و با دو تهدید و تطمیع آدم ما بشه. برای این دسته از موجودات، جلب و حتی دعوت و ارشاد و بازداشت موقت، از بزرگ‌ترین افتخارات زندگیشون محسوب میشه و بعدا کلی باهاش پز میدن و نون میخورند. پس از کار کردن روی این خانم دکتره، آبی برای ما گرم نمیشه. اما ... هر جور فکرش کردم دیدم موقعیت طلایی هست و دروازه‌بان هم یک دختر اینجوری و تنها! به خودم گفتم اگه از این موقعیت بگذریم و نتونیم استفاده کنیم، کار گره میخوره و وقت اضافه هم نداریم که بشینیم یه نقشه دیگه بکشیم. خدا میدونه تا همین حالاش نظام چقدر ضرر کرده به خاطر اینا. گوشیو برداشتم و زنگ زدم: سلام سلام قربان! امر فرمایید. میخوام یه نگاه بندازی ببینی برای الف چه برنامه‌ای داره؟ ینی قراره چیکارش کنه؟ اتفاقاً نگاه کردم. مرحله پایانی کاشت‌دندان هست بعلاوه پر کردن یکی دیگر از دندوناش. بسیار خوب! با بچه ها پاشید بیایید اینجا که کارتون دارم. چشم. چیزی بفرستم شبکه؟ بفرست. همین چیزایی که الان گفتی بفرست. چشم یا علی یا علی (دفتر شنود ستاد) نشستم و پازل طرحی که تو ذهنم بود چیدم و با بچه ها چَکش کاریش کردیم. بعدش گوشی رو برداشتم و با معاونت منابع صحبت کردم: سلام علیکم سلام و رحمت الله! امر بفرمایید. محمدم. درباره دو تا نیروی فنی تجهیزات پزشکی که دیشب... بله بله. مخلص شماییم. بزرگوارید. آره. حله. لازم به نامه نیست. حکم چند روزه براشون بزنم؟ یک ۲۴ ساعت کافیه. قطعا کمتر میشه اما خب ... برای کم و زیاد شدن کار گفتم ۲۴ ساعت. بسیار خوب. میگم یک ساعت دیگه بیان خدمتتون. تشکر. لطفاً هر دو نفر آقا نباشند. یکی آقا باشه و یکی هم خانم. بسیار خوب. دفتر خودتون بیان؟ بله! چشم. دیگه؟ دیگه سلامتی. خوشحال شدم ما بیشتر. انشالله بیشتر خدمت برسیم. بزرگوارید. یا علی یا علی (دفتر شنود ستاد) ............................................ دیر به ذهنم رسیده بود اما چاره ای نداشتم. همون عصر حوالی ساعت ۱۷ سریع دور هم جمع شدیم. من و ۱۱۶ و ۱۱۷ و دو نفر از تیم فنی تجهیزات پزشکی. (اسامی شریف این کدها را بعدا خدمتتون عرض میکنم. چون در شرایط کارتابلی هستیم فعلا از کد استفاده میکنیم.) طرح را کاملاً براشون توضیح دادم. چون بار اولشون نبود و قبلا من هم آدمای قدر و شاخ زیاد بوده و هستن که از این کارها کرده باشن، ذهنشون ناآشنا نبود. اما خب ... عملیات سخت و حساسی باید انجام میدادیم و چون در کمتر از 24 ساعت طراحی کرده بودم، فرصت برای سنجش و امکان و خطا نبود. ولی بچه ها خیلی همراه بودند. کسی نه اعتراض کرد و نه جا زد. حتی یه بار با هم مرور کردیم. بسم الله گفتیم و راه افتادیم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️⛔️کارتابل⛔️⛔️ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت هفتم» ساعت ۱۹ حرکت کردیم ... حدود یک ساعت، تمام خیابان‌های اطراف را چک کردیم. 21:30 رسیدیم به پارکینگ مرکز سلامت و ماشین را خاموش کردیم. رو کردم به اون خانم و آقای دفتر فنی و گفتم: «شما آماده‌اید؟» اونا گفتند: «بله ... در خدمتیم» به ۱۱۶ گفتم: «تماس بگیر!» ۱۱۶ تماس گرفت و با کسی که در مرکز سلامت، واحد دندانپزشکان داشتیم صحبت کرد: [الو بفرمایید سلام. آقای هوشیار؟ بفرمایید. سلام از ماست! تشکر. از طرف آقا محمد هستم. می‌خواستیم برای امر خیر مزاحمتون بشیم. نه آقا. چه مزاحمتی؟ فقط یه اتفاق افتاده که همین حالا فهمیدم. خیره انشالله! چه اتفاقی؟ واقعیتشو بخواهید بسته تجهیزات دندون، امروز ترخیص نشده بوده و پیش ما نیست! ینی اصلا نیاوردند که پیش ما باشه! عجب! مگه از کجا میاوردند؟ واسه اینا از ترکیه وارد میشه! شنیدم که میگن هنوز ترخیص نشده و انبار اینها هم خالیه! باشه. من با شما تماس میگیرم. باشه آقا. من امشب اینجام. خبر از شما. تشکر. منتظر باشید. یا علی.] رو کرد به من و گفت: چه کار کنیم؟ چند لحظه تو فکر رفتم. ترکیه ... جنس دندون ... ترخیص ... خودم گوشی رو برداشتم و واسه همین بابا دوباره زنگ زدم: [سلام جان! سلام آقا محمد. غلامم! غلام امیرالمومنین! چه خبر؟ سلامتی. افتخار دادید قربان! زنده باشید. اگه جنس نیومده و هنوز ترخیص نشده و چیزی هم ته انبارشون ندارن، پس باید همه قرارهای فردا کنسل شده باشه! یا لااقل بیماران خاصی که این خانم دکتره ویزیت میکنه، باید نوبتشون کنسل شده باشه. یه نگاه بنداز ببینم همیطور شده یا نه؟ باشه آقا. یه لحظه ... (بعد از سه چهار دقیقه) آقا نگاه کردم. الان سیستم روبرومه. هیچ قراری از بیماران اون خانم دکتره کنسل نشده. اوهوم. پس همه طبق ساعتایی که از قبل بهشون اعلام شده میان؟ والا چه بگم؟ آره دیگه ... کسی را کنسل نکردند. اون خانم دکتره با خودش تجهیزات نمیاره؟ نمیدونم والا. در جریان نیستم. از مواد ترکیه ای، فقط این خانم دکتره استفاده میکنه؟ دو سه تا دکتر کلاس بالای دیگه هم استفاده می کنند. لیست درخواست سه چهار تاشون اینجا ثبت شده و میدونم که خودشون الان موجودی ندارند! خب وقتی اینقدر ... راستی گفتی از کِی درخواست دادند؟ هر ماه درخواست می دهند. چون دهم هر ماه، تجهیزات ترکیه شارژ میشه. اینا هم ۴۸ ساعت قبلش از بیماران اون ماه آمار می‌گیرن و اعلام می‌کنن که مثلاً برای این ماه ۲۰۰ تا میخوان! گفتی هنوز ترخیص نشده؟ اگه ترخیص شده بود فوراً می‌آوردند اینجا. منتظر باش. چشم آقا] با یکی از بچه‌های خودمون در وزارت بهداشت تماس گرفتم: [سلام علیکم یا الله! حاج آقا کوچیکتم! سلام کردم. جواب باید بدی! کوچیکتم که نشد جواب. و علیکم السلام و رحمة الله دلاور! من محمدم. دلاور یکی دیگه است. شما برای من همه کسی! خوشحالم کردی حاجی! عزیزی. چه خبر؟ جسارتا ساعت ده شب من باید از شما باید بپرسم چه خبر؟ زنده باشی! ببین این چه داستانیه که تجهیزات ترکیه ای واسه دندانپزشکا وارد می‌کنند؟ حاجی اینا از ترکیه فقط وارد میشه وگرنه اصلش آلمانیه! خب حالا از هر قبرستونی که میاد. این ماه چرا هنوز ترخیص نشده؟ کی گفته ترخیص نشده؟ ترخیص شده؟ یه لحظه شک کردم! میذاری بپرسم بهت بگم؟ فقط زود. منتظرم.] ۱۰ دقیقه بعدش زنگ زد: [سلام سلام از ماست. حاجی جان ترخیص شده. نهم مهر ماه تهران پخش میشه. این ماه هم انجام شده. شما مال مرکز خاصی مد نظرته؟ آره. مرکز سلامت. نارمک؟ آره. نارمک حاجی فکر کنم اونجا اگه تا الان و برای بیماران فردا نرسیده باشه مطب، یقینا مرکز ثبت اونا داره رو اجناس کار میکنه! مرکز ثبت چیه باز؟ هیچی. طبقه بالای مرکز سلامت، مرکز ثبت و کیفیت سنجی اوناست که از کیفیت سنجی شروع می کنن و با بیمه خاتمه می‌دهند. ینی طبقه ۱۵ ؟ آره . فکر کنم همینه ... طبقه پانزدهم. گفتی بیمه؟ مگه به تجهیزات پزشکی، اونم خارجی، اونم از آلمان، اونم واسه دندون، بیمه تعلق میگیره؟
آره متاسفانه! چون این مرکز، به آدمای خاصی خدمات میده. مخصوصا سه چهار تا دکترشون هستند که اینجورین! به این کارشون دلار دولتی تعلق میگیره و همین میشه بیمه اونا. یعنی مثلا اگه یه کاشت دندون، ۳ میلیون تومان خرج آزادش باشه، واسه اینا کمتر از یک میلیون تومان میفته! آهان! ینی بیمه به شخص بیمار تعلق نمیگیره! خودِ مرکز و دار و دسته و لابی دندون و تجهیزات پزشکی برمیداره! درسته؟ حالا دقیقش نمیدونم. اما منم همینجوری فکر می‌کنم. پس با این تفاصیل، تجهیزات وارد میشه ... پخش و توزیع میشه ... آخرشم نهایتا وارد برج سلامت میشه. آره؟ آره. شک ندارم. باشه. لطف کردی. غلامم. حاجی داستان انتقال من حل نشد؟ نه! حتی حرفش هم نزدم. یه جا ایستادی داری خالصانه کار میکنیا ! دیگه خرابش نکن. کجا میخوای بری که بیشتر به درد بخوری؟ چشم. فقط مسافت و... بس کن. تو هرسال با پای پیاده میری اربعین و اگه چاره ای داشتی، دو سه بار دیگه هم در هر سال با پای پیاده پامیشدی میرفتی! اما الان که ما میگیم ۱۰ دقیقه با ماشین خودت و بدون سرما و گرما و خیلی هم راحت و مجلسی، بیشتر رانندگی کن و فلان جا برو سرکار و حقوق و مزایا هم ماموریتی بگیر نه عادی، داره بهت سخت میگذره؟ خب اینم واسه انقلابِ دیگه! واسه اسلام و مردم مملکت خودته. چه فرقی میکنه برادر من؟ چشم. چشم. قانع شدم. والا. الان همین راهنمایی که کردی، خودت نمیدونی چقدر به دردم خوردی! این کم ارزش داره؟ اگه نبودی، نفر بعدی چقدر باید تلاش می کرد تا بتونه در عرض ۱۰ دقیقه، اونم تلفنی، واسم آمار بگیره؟ درسته. بخشید دوباره مطرح کردم. حق با شماست. حق با علی هست و اولاد علی و لا غیر! کاری نداری؟ خیلی محبت کردی. بازم در خدمتم...] وسط عملیات، اونم عملیاتی که مثل کمر مار دورم پیچیده شده و توش گیر کردم ... داره دوباره از تقاضای جا به جاییش حرف میزنه! خوب شد دم دستم نبود ...
بیخود و بی‌جهت ؛ صلوات ☺️
حالا با خود و با جهت هم صلوات☺️
سلامتی بهترین ادمین دنیا صلوات☺️
آخیش یه ختم صلوات شرکت کرده بودم که سه چهار هزار تاش مونده بود گردن من که بحمدلله با عنایت شما دوستان تمام شد😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️قابل توجه ادمین های محترم⛔️ بخاطر اصرار زیاد دوستانی که ادمین هستند، از شنبه شب به مدت یک هفته در کانالم تبلیغات داریم. ضمنا هیچ بنری پست آخر نیست شبی دو بنر فقط تبلیغ میکنیم قبل از داستان کارتابل جهت رزرو به صفحه شخصی مراجعه کنید.
سلام رفقا ارادت نتیجه نظرسنجی☺️ خیلی هم عالی چنان پوستی بکنم حالا بشین نگا کن 😉
به قول اون بنده خدا با اون یکی بنده خدا در اون لایو کذایی: دیگه عاشق شدن ناز کشیدن فایده نداره نداره دیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره نداره 😉
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شد ما یه شوخی بکنیم و فورا جدی نگیرین ؟!😂
⛔️توجه⛔️ ادمین های گرامی ظرفیت تبلیغات این هفته پر شد و چهارده کانال و حرکت مردمی ان شاء الله در این هفته تبلیغ خواهند شد. لطفا از الان به بعد اگر متقاضی تبلیغات هستید، توجه داشته باشید که آخر همین هفته 👈 برای هفته اول ماه مبارک رمضان ثبت نام خواهیم کرد. لذا منتظر اعلام بنده باشید و زودتر مراجعه کنید. چون ظرفیت محدود است و معمولا زود پر میشود. باتشکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️⛔️کارتابل⛔️⛔️ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت هشتم» فهمیدم اون شب داستان داریم و با دست خالی روبروی یه سیستم خفن ایستادیم. گوشی رو برداشتم و از ماشین پیاده شدم. تو همون پارکینگ قدم زدم و با مافوقم صحبت کردم: [ببخشید دیر وقت مزاحم شدم. نه بابا. دیر نیست. امشب شیفتی؟ نه اما موندم تمومش کنم. باشه. جان؟ کاری داشتی؟ میخواستم اجازه ورود و آب و جارو کردن یکی دو تا طبقه بالا و پایین اون مکان رو برام بگیرید! باشه. با همون حکم قبلی هم میشه ... الصاقی به همون ... نه اصلاً پیوست همون میزنم. آره. پیوسته بهتره. چون طول میکشه. یه زحمت دیگم داشتم. جان! تو حلق تکنولوژی گیر کردیم و پیش بینی این وضعیت نمی‌شد. فقط همین امشب وقت داریم. بگو چه کار کنم؟ میخوای بیام؟ نه! از پسش برمیایم. فقط با تیم فنی تماس بگیرید که امشب کاملاً هماهنگ باشند. باشه. بازم باهام در تماس باش! چشم فقط منتظرما باشه. خیالت راحت.] پنج دقیقه بعدش از تیم فنی تماس گرفتند: [برنامه تون چیه؟ درست اطلاع ندارم. شرایط طوری هست که تیم کامل نرم افزار و سخت افزار لازمه. آدرس رو بفرمایید! آدرس همینه! آهان. اونجایین؟ بله. هستیم. بسیار خوب! پس من دوتا تیم اعزام می کنم: یکی عملیات و یکی هم پشتیبانی. عالیه. فقط فرصتمون محدوده! باشه. تلاش خودمونو میکنیم...] حدوداً ۴۰ دقیقه بعدش ۷ نفر اومدند. رسیدند و تو پارکینگ همدیگر را دیدیم. با رفیقمون که اون شب توی مطب شیفت بود هماهنگ کردند و رفتیم بالا. خلاصه بگم: تا به مرکز کنترل دوربین ها و برق و مخابرات اون برج نفوذ کردن و هک کردن و تا دو سه نفری که مراقب سیستم اونجا بودن، یه جوری خوابشون کردن و تا حداقل ۷۰ درصد کل برج و طبقه مورد نظر رو به کنترل خودمون درآوردیم شد حدوداً ساعت ۲:۳۰ بامداد یعنی ساعت دو و نیم رسیدیم پشت درِ اصلی واحدی که مرکز ثبت و کیفیت سنجی بود. آنجا حدود یک ساعت معطل شده بودند. چون سیستم قفل اونجا به صورت دیجیتالی و از طریق نرم‌افزار بود که روی گوشی همراه یکی از اعضای اصلی اونجا اوکی میشد. تا بچه‌ها شماره اونو درآوردند و شناسایی کردند و دادن تیم مخابرات و بعدشم خودشون هکش کردند تا بی سروصدا از طریق همون گوشی، قفل در باز بشه و بتونیم بریم داخل، یک ساعت و بلکه بیشتر طول کشید. من تا اون موقع رفته بودم مطب همون خانم دکتره و سر و گوشی آب دادم. مطب نگو ... بگو قطعه‌ای از اروپا ... اعم از عکس های عجیب غریب و نمادهای خاص و دیزاین فوق العاده و... دنبال وسایل شخصیش میگشتم. سطل آشغال رو چک کردم. صندلی و سه تار مویی که همونجا و روی تخت پشت پرده و شخصیش بود برداشتم و بررسی و ثبت کردم. یه عالمه اثر انگشت و علائم حیاتی از خودش و کل آدم‌های دیگر از زمین و سقف و دیوار و لیوان فرانسوی اصلش و ... برداشتم. جوری که از علاقمندیش به بو و طعم و عطر و گل و رنگ و مزاج و دم نوش ها و دست خطش روی کاغذ های کوچک و شخصیش و علاقه مندیش به شکلات های خاص و تنقلاتی که داشت و ... را زیر و رو کردم.
به علاوه اشیاء استفاده شده که تو سطل آشغال بود حکایت از استفاده شدن در اواخر ساعت کاری همان شب داشت و... و خیلی چیزای دیگه ... به بچه ها گفتم تا نماز صبح وقت داریم که کل مطب سه چهار نفر دندانپزشک مد نظر را ذره ذره بررسی و ثبت کنید اما حواستون باشه که از اولش هم طبیعی تر باشه و کسی شک نکنه. تا اینکه حوالی ساعت چهار گفتن بیا بالا. وقتی رفتم بالا، در را باز کرده بودند و منتظر دستور من بودند. به اون دو نفر که با خودم آورده بودم گفتم: «جعبه مربوط به دکتر ر-ر پیدا کنید و کارتونو شروع کنید.» اونا رفتن و مشغول شدند. یکی جعبه ۵۰ قطعه ای بود. یعنی برای ۵۰ کار و ۵۰ نفر مثلاً . خوب متحمل مخارج کمی نمیشدیم اما چاره‌ای نبود. گفتم همه ۵۰ قطعه را مجهز کنید. بچه‌ها هم جعبه رو برداشتند و با ظرافت هر چه تمام تر شروع کردند. ذهنم درگیر فاکتورها و بیمه و مخارجی که با دلار ارزان دولتی کار می شد و ... بود. خب اگه این مسئله صحت داشته باشه، سر از باند و لابی مخوف و ناجوری در میاریم و باید جلوی این سوء استفاده های بیمه ای و دلاری گرفته بشه. اما ... گفتم: «با کامپیوتر و فایلی کار دارم که اینها را فاکتور میکنه!» بچه ها دو سه تا کامپیوتر را روشن کردند و دنبالش می گشتند که یهو اون دو نفر گفتند: «قربان یه فرم اینجاست که فکر کنیم هم فاکتور باشه و هم اسامی کسانی که قرار است از اینا استفاده کنند.» رفتم فرم فاکتور را دیدم. از اینکه مبلغ تمام شده و مبلغ ارائه شده به مشتری چقدر تفاوت داشت و خدا میدونه این فاکتورها چند تا دست گشته بود تا به این مطلب رسیده بود، بگذریم! نکته جذاب ماجرا این بود که وقتی به لیست نگاه کردم، اسم آقای الف را به نام اصلی و مشخصات شخصی واقعیش دیدم! با اینکه اگه یادتون باشه گفتم که با نام مستعار معمولا کارهای درمان و غیره را دنبال می‌کرد اما اون لیست از آلمان به ترکیه و از ترکیه به ایران آمده بود! (اما خدا میدونه دیگه کجاها رفته بوده و کیا دستشون توی این ماجراست و چه آدمایی الف را به عنوان یکی از مقامات جمهوری اسلامی ایران شناختند، خیلی جای سوال و تفحص داشت!) یعنی مرکزی که در آلمان و ترکیه مسئول ساخت این چیزا هستند از مشخصات پزشکی و خون و دهان و دندان و... همه کسانی که بهشون مراجعه می کنند، که از قضا اسم عده ای از سران و کله گنده های سیاسی و نظامی هم در اون لیست ها هست، اطلاع دارند و آمار کار و موقعیت و جایگاه و میزان اثرگذاری سیاسی و نظامی آنها را هم درآورده اند! به خاطر همین دادم کل اون لیست را چک کنند و متاسفانه دو سه نفر دیگه هم از ارگان های دیگه، که آدم‌های کمی هم نبودند اسمشون بود و داشتند تحت اون شرکت درمان میشدند! به اون دو نفر گفتم: «این وسایلی که از آلمان و ترکیه اومده تمیزه؟ الحاق و الصاق نداره؟ آلوده نیست؟» گفتند: «اینجوری نمی فهمیم و نیاز به آزمایشگاه و وسایل خاص خودمون داریم.» گفتم: «خب می تونید این بسته را بردارید و به جاش، قطعات خودمون بذاریم تا بتونیم این قطعات را برداریم و با خودمون ببریم؟» گفتند: «ینی جابجا کنیم؟» گفتم: «دقیقاً!» گفتند: «آره. فقط دو ساعت زمان می خواهیم که روی این قطعه خاص آقای الف کار کنیم تا کیپ و اندازه دهان و لثه اش بشه.» گفتم: «دو ساعت وقت نداریم. فقط نیم ساعت. بسم الله... سرتونو درد نیارم. قطعات را ساختند و تجهیز کردند و قطعات آنها را هم بلند کردند و از همه مدارکشان هم عکس و فیلم گرفتند و اذون صبح زدیم بیرون. در حالی که تصور کنین که این آهنگ و شعر معروف، تو کلّ برج سلامت در حال نمود عینی و کار بی‌نقص بچه‌های ما بود: همه چی آرومه تو به من دل بستی این چقدر خوبه که تو کنارم هستی برگه هات تو دستم تجهیزاتت اینجاست بین ما بمونه کالاها پایا پاست ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طفل درون من، کپی رامبد جوان هست شاید بعضی وقتام شیطون تر😂😂 تقدیم با احترام👆❤️
فتوای رهبر معظم انقلاب
⚠️ این روزها چقدر شبیه قوم شده‌ایم آن که حاضر نبود تار مویی را از ترس خدا از یک نامحرم بپوشاند امروز از احتمال ابتلا به یک ویروس حاضر است تمام روز را نقاب و دستکش,کلاه بپوشد. آنکه روزی نمی‌توانست پنج بار دست و صورتش را برای نماز خدا بشورد,امروز چهل بار از خوف ویروس میشورد. آنکه هنگام ذکر و دعای مومنان فاز روشنفکری میگرفت و حتی تمسخر میکرد امروز تمام سوره‌ی بقره دنبال یک تار مو میگردد و در به در دنبال دعا و ذکر دفع کرونا است... براستی چرا به خودمان تکانی نمی‌دهیم؟ تا خدا تکانمان نداده
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای نگرفتن روزه، دنبال کشف بیماری نوظهور در خودمون نباشیم☺️ فقط سالی یه ماه هستا پشیمون نشیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا