eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
88.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
675 ویدیو
125 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
حَرَمت ؛ تنها جاییه که دوست دارم : برم وسط جمعیت فشار بهم بیاد له بشم برم زیر دست و پا از فک و چک و چونه بیفتم نفسم بند بیاد از فشار جمعیت با موج جمعیت، این ور اون ور شم وقتی طلب صلوات میکنن، صلوات را جیغ و فریاد بکشم وقتی به یه متری ضریحت رسیدم، رو نوک انگشت بلند شم زوووووور بزنم که نوک انگشتم بخوره به ضریح همینجوری که دندونام رو هم هست و بغضم داره میترکه، بازم زور بزنم که یه جوری بالاخره نوک دستم برسه به ... ضریح ؟ نه! برسه به دستت دوباره دستمو بکشم به طرف صورتم جمعیت قفل شده باشه به زور نوک انگشتمو بزنم به لبم یه بوس محکم بزنم به انگشتم و بفرستم به طرف ضریحت فقط یه سانت مونده یا امام رضا😭😭😭 فقط چند میلی متر مونده فقط یه ذره آهان خورد😭😭😭😭 نوک انگشتم با یه بوس داغ و تب دار رسید به ضریحت میگیریش؟ دست و بوسمو میگیری؟ بگیر جان من! بگیر تو‌ رو خدا بگیر ارواح خاک مادرت نوک انگشتمه و با یه بوس انگشت و بوس یه بیچاره یه گنهکار یه حرفه ای که قشنگ بلده توجیه کنه ولی هیچ چیزی رو قشنگتر از عشقش به شما نمیتونه توجیه... آ آها آهان انگار یه کم نزدیکتر شدم نفر جلویی داره میره یه ذره کوچولو نزدیکتر شدم حس میکنم زیر پر و بالتم چشمامو بستم و بوووووو میکشم آخیش بو بهشت میده دامنت بو بهشت میده ضریحت بو بهشت میده حرمت اینبار بوس فایده نداره بذار تنها چیزی که دارم برسونم به ضریحت بذار اینبار اشکمو قشششششنگ جمع کنم آهان جمع شد😭😭😭😭 بذار یه بوسم بذارم روش اینم بوس حالا بفرما همش همینم چهار تا قطره اشک و یه بوس این همه منه بقیه اش پوچه پوچه ها ‌پوچ پوچ عاریتیه تنها چیزی که قسم حضرت عباس براش میخورم همین گریه ها و بوسمه که محکم میچسبونم ضریحت و ... با هل و فشار و موج جمعیت جابجا میشم آقا واسه خودت همه خودم واسه خودت اگه دوس داشتی بازم ببرم پیش خودت حرف و حدیث و دعا و مناجات ازم نخواه بلد نیستم بلدم بخونما ولی بلد نیستم باهاش خودمو بچکونم رو ضریحت من همش همینم همینو قبول کنی همین فشار و له شدن و موج جمعیت و نفس بند اومده و زبون قفل شده و دست کشیده شده بعلاوه چهارتا قطره اشک و یه بوس همینو قبول کنی واسم بسته واسه خودم و هفت پشتم بسته چرا که: *در معطل شدن و دست رساندن به ضریح حالتی هست که در سجده طولانی نیست* راستی تو تنها کسی هستی که هم گفتم دورت بگردم و هم واقعا دورش گشتم و میگردم و خواهم گردید😘😭
ها اگر در دنیا برای خدا و برای خلق خدا به کار بیفتد ها کنار می رود و اگر برای خدا و خلق خدا نباشد میشود . ۱۴تیر روز قلم بر صاحبان قلم و اندیشه به ویژه بر شما مبارک باد .
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
سخت است قَلَم باشی و دلتنگ نباشی با تیغ مدارا کنی و سنگ نباشی... سخت است دلت را بتراشند و بخندی هی با تو بجنگند و تو در جنگ نباشی... از دردِ دلِ شاعرِ عاشق بنویسی، با مَردم صَدرنگ هماهنگ نباشی... مانند قلم تکیه به یک پا کنی، اما هنگام رسیدن به خودت لنگ نباشی... سخت است بدانی و لب از لب نگشایی سخت است خودت باشی و بی‌رنگ نباشی... وقتی که قلم داد به من حضرت استاد می‌گفت خدا خواسته دلتنگ نباشی... 🖊شعر: نغمه مستشار نظامی
مردم فقط میبینن که یه کتاب نوشته شد و یه رمان چاپ شد و رفت برای چاپ های دهم و بیستم و ... اما از دل نویسنده خبر ندارند از روح صد پاره و جان بالا و پایین آمده اش با نقش هایی که خلق میکند و دیالوگ هایی که مینویسد و صحنه و موقعیت هایی که رقم میزند و روایتی که سر می‌دهد خبر ندارند خبر ندارند که گاهی باید جای خدا بود و گاهی جای بنده ها گاهی جای شهید بود و گاهی جای جلاد گاهی جای مجرم بود و گاهی جای قاضی گاهی جای زن بود و گاهی جای مرد گاهی جای جوان و گاهی جای پیر گاهی حتی جای نطفه ای که در حال انعقاد است و خبر ندارد چه در انتظارش است گاهی نویسنده جای تلخ و گاهی شیرین گاهی حماسه ساز و گاهی درگیر روزمره گاهی جای احیا و گاهی جای اموات گاهی جای اشیاء و گاهی جای گیاهان گاهی جای جسور و گاهی ترسو گاهی لوتی و گاهی نالوتی گاهی آخوند و گاهی مست لایعقل گاهی عابدی در جلوت و گاهی فاحشه ای در خلوت گاهی عالم وارسته و گاهی بی سواد وارفته گاهی مامور جزء و گاهی رییس کل گاهی حتی در جایی از داستان، به خودش می‌پرد و می‌پردازد گاهی اگر به خود پرداخت، وای به حال دگران گاهی گاهی گاهی اما من من نه هر نویسنده ای، گاهی عاشق زار است گاهی معشوق راز و امان از وقتی که وسط متن، عنان از کف بدهد و... به قول یکی از خودم دیوانه تر: «زشت است که توی غزلش مرد بگرید هربار که یک قافیه آورد بگرید این هدیه ی عشق است به دیوانه که باید با درد بخنداند و با درد بگرید غربت فقط این است که شخصی وسط جمع آرام بیاندیشد و خونسرد بگرید زشت است که آدم دلش از هیچ بگیرد زشت است که هر وقت هوس کرد بگرید زشت است که شاعر وسط خواندن یک شعر با آمدن واژه ی برگرد بگرید...» معتقدم خالق همه این نقش ها نویسنده است بجز خالق عشق و اشکی که در قلمش جاری است. میگیری چی میگم؟ بگذریم🌷💞
بیداری؟😔
دقیقا یک سال پیش آره دقیقا یک سال پیش بود که تصمیم گرفتم برای سه تا کتاب با موضوعات داخلی بجنگم و مجوز بگیرم تا حالا هیچ خبری نشده چرا؟ چون میگن برو درباره اسراییل و آمریکا و داعش و ... بنویس اما کاری به مسائل داخلی نداشته باش!!
آخه مگه میشه؟ پس غیرت و همت این همه شهید و بچه های امنیتی در برخورد با یه مشت نفوذی زالو صفت چی میشه؟ نباید یه نفر یه کاری کنه؟ نباید به مردم گفت؟ فقط باید بشینیم واسه مردم از اسراییل و آمریکا و داعش بگیم؟ ینی قبول ندارن که داعش و منافق وطنی به مراتب بدتر از آن طرف آب هاست؟!
میگفتم الحمدلله همه کتابها مثل همیشه قانونی رفتیم اقدام کردیم و خدا کمک کرد و تونستم با نشر خودم چاپ کنم و مشکل چندانی هم نبود تا اینکه موضوع این سه کتاب مطرح شد سه تا کتابی که بسیار بسیار بسیار اذیت کردند چه کسانی؟ خب طبیعتاً وقتی موضوعش داخلی هست و قراره از منافقین داخلی بگی، داخلی ها جیغ بنفش میکشن اینم نه هر داخلی نه هر داخلی
اون سه تا کتاب که در کانالمم گذاشتم و شماها کچلم کردین بعدش و هی می‌پرسیدین : حاجی کی چاپ میشه؟ حاجی چرا چاپ نمیشه؟ حاجی چرا نمیاد بازار؟ حاجی ما چاپ شده اش می‌خوایم و ... اون سه تا کتاب اینا بود👇 و و
حالا سر این سه تا یک سال هست که از بس زبان بد و ذات بد و حسادت ها و زیر آب زدن های بعضی ها زیاد شد، مجوز ندادند و تا همین الان نگه داشتند. حتی خدا شاهده یادمه یه نفرشون گفت اصلا اشتباه کردی برای اقدام کردی؟ نمی‌ذاریم مجوز بگیره! خدا شاهده در یه جلسه گفته بودند اگه بیاد بیرون، دیگه نمیشه جلوی بقیه آثارش بگیریم؟ اگه همینو زدیم، بقیه اش هم میشه زد! اما اما اما چه بگم از کتاب جمعه دو هفته قبل، تماس گرفته بودند برای یکی از دوستان و از طرف یکی از مداحان مثلا گنده، حسابی تهدید کرده بودند و گفتند اگه فکر چاپ به کله اش بزنه، حسابش میرسیم خدا شاهده شب جمعه گذشته بعد از جلسه همان مداح و مثلا ذاکر اهل بیت، همون مدیر برنامه و دو نفر دیگه شروع به فحاشی علیه ما کرده بودند و دیگه نگم چه جسارتا کرده بودند.
بگذریم سخن بسیاره اینا را گفتم که بگم: فردا صبح جلسه خیلی مهمی هست جلسه ای که یا میتونم خداپسند و امام زمان پسند دفاع کنم و از این سه تا کتاب دفاع کنم، یا نمیتونم فردا روز خیلی مهمیه یا میتونم جلوی این همه کارشکنی بایستم یا نمیتونم اگه شد که میشه و ردیفه اما اگه نشد، کار گره میخوره و خدا می‌دونه که ....