eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
89.3هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
535 ویدیو
112 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹سلام خدا قوت .. من این روزا هرجا بتونم روشنگری میکنم و اتفاقا مستند داستانی شما باعث شده بهتر بتونم قضایا رو تحلیل کنم و زود قضاوت نکنم. 🔹ببین شیخنا راستی سلام😊👋 داری در قالب شخصیت های داستان ؛ مثل محمد؛ تو قسمت امشب ، جواب به یه سری شبهات میدی...مثل مماشات و یا همین عدم دخالت ضربتی و نظامی یا حتی همین که داریمشهید میدیم ولی باز هم مسلح نیستن. ایول 🔹سلام وشب بخیر خدمت شما، بهتون خدا قوت میگم بابت این قلم گیرا که باعث شد من واقع بینانه به مسائل سیاسی و اجتماعی نگاه کنم. من یه مادرم، الان یک ماهه که مدام نگرانم وخیلی وقت ها گریه میکنم برای دسته گلهای جوونی که شهید میشن و نظام متهم به مماشات میکردم 😔اما امشب حالم عوض شده و با شدت بیشتری برای عزيزان مدافع دعا میکنم و البته دعای ویژه برای شما بابت این روشنگری التماس دعا 🔹اقای جهرمی بابت نوشتن این داستان وهمه ی کتاب هایی که نوشتین از شما ممنونم. همزمان با این داستان دارم کتاب رو میخونم وعالیه واز قلمتون واین کتاب جذاب کیف میکنم.با هر ورقش اشک میریزم وغصه میخورم برای تنهایی امامم ودعا میکنم برای عاقبت به خیر شدن که تو ورق ورق کتاب وبرای دونه دونه ی ادمهای کتاب یه دنیا معنا داره این دعا‌.باز هم بابت این نوشته ها ازتون ممنونم🌹🌹 خدا عاقبت به خیر وشهادتتون کنه وقلمتون پر از نور وبرکت باشه🤲🤲 🔹سلام و درود خدمت شما حاج آقا حدادپور شبتون بخیر کتاب م..م...م..محمد رو امشب تموم کردم چقدر نثر شیوا ،عالی ،روان ،دلچسبی وقابل فهمی داشت خدا خیرتون بده چقدر خوشحالم که این کتاب رو خریدم . پسرم ۱۲ سالشه اونم شروع کرده به خوندن وچقدر حس نزدیکی میکنه وکاملا با متن کتاب وشخصیت اصلی ارتباط گرفته خداوند عمر باعزت به شما عنایت کنه وان شا الله ادامه داستن رو زودتر بنویسید که بشدت منتظریم یاعلی 🔹سلام حاج آقا، شبتون بخیر خدا قوت اولین داستان یا بهتره بگم مستندی هست که از شما میخونم، واقعا نمیدونم چی بگم، چقدرر ما سطحی نگر هستیم واقعا دید منو باز کردید خیلی سوال ها تو ذهنم میاد،بعید میدونم فرصت پاسخ دادن داشته باشید، اما سوالی که بخاطرش مزاحمتون شدم اینه که اگر همینجوری که فرمودین، همه ی اینها واقعیت داره، با خوندن داستان شما، جاسوسای ایرانی لو نمیرن؟!؟ شایدم تا پایان اونها کارشون تموم شده که بعید میدونم چون داستان، فاصله ی چندانی با اتفاقات الان نداره، فعلا فقط دو ماه عقبه 🔹سلام. شبتون به خیر. بابت مستند داستانی تقسیم خیلی ممنون. فوق العاده س. جواب خیلی از سوال هامو بدون اینکه بپرسم میده. مثلا همین موضوع مماشات. بابت همه روشنگری هایی که می کنید یه دنیااا ممنونم. یه خواهشی داشتم. می خواستم اگه شما اجازه بدید بعد از تموم شدن تقسیم من داستان شما رو از اول توی کانالم بذارم. البته کانال من عضو زیادی نداره نهایتا 40 تا 50 نفر مطالب رو شاید بخونن. ولی به نظرم یه نفر هم یه نفره که آگاه بشه. البته فراموش کردم بگم که حتما ابتدای هر داستان اعلام می کنم که داستان ها را از صفحه شما و با اجازه خود شما برداشتم. نمی دونم درخواستم در این مورد چقدر منطقیه. در هر صورت شما هر تصمیمی بگیرید من میگم, چشم. 🔷سلام حاج آقا،خدا خیرتون بده با این قسمت از تقسیم به قلب ما آرامش دادین البته قبلش حرف آقا در مورد اینکه این شرارت ها تمام میشه،برای ما قوت قلب بود.این روزا بیشتر افراد حتی مذهبیا جوری تحلیل میکردن انگار کار از دست نظام خارج شده،خداروشکر که با تدبیر داره اوضاع کنترل میشه، 🔹سلام داستان تقسیم همش یک ور قسمت ۳۸ یه ور معرکه بود 👏👏👏 کاش کاسه های داغتر از آش که هی مماشات مماشات می کنن میفهمیدند 🔹سلام جناب حداداپور واقعا این داستانتون خیلی به موقع ارسال شد و خیلی دیدمون رو نسبت به فتنه ی اخیر باز کرد تازه فهمیدم فرق فضای امنیتی و نظامی رو تا به حال چنین چیزی رو نمی دونستم واقعا خیلی برام جالب بود خدا بهتون خیر بده 🔹سلام آقای حداد پور پسرم همه کتابهای شما رو تهیه کرده و خونده بعد هم میده به من و خواهرم میخونیم میخواستم بگم شما شیرازی‌ها خیلی لحجه زیبایی دارید مخصوصا شما که نوشتنتون هم مثل لحجه تون بسیارررررررر زیباست من شبها قبل از خواب کتاب میخونم دیشب کتاب محمد رو شروع کردم به خواندن باور نمی‌کنید چقدرررررر تحت‌تأثیر قرار گرفتم فکر میکردم خودم اونجا حضور داشتم و داشتم با شما زندگی میکردم چه خواهر های نازی دارید فعلا سی صفحه خوندم برایتان آرزوی سلامتی و موفقیت دارم ان شاءالله که همیشه دعای پدر و مادرتون بدرقه راهتون باشه☺️☺️☺️☺️🙏🙏🙏🙏
🔹اولین مواجهه من با امام حسن علیه السلام ✍ محمد رضا حدادپور جهرمی امشب، میلاد مسعود امام حسن مجتبی علیه السلام است.🌹 اولین مواجهه من با ایشان بسیار دردناک بود. اولین بار با مقوله زندگانی و دوران سیاسی امام حسن، که یادمه دو سه روز حالم بد بود، به مطالعه این جمله برمیگرده که یاران و خواص حضرت به معاویه(قطب استکبار جهانی در طول سی سال) نوشتند: «بگو مجتبی را زنده میخواهی یا مرده؟!» منو میگین؟ خدا شاهده یادم نمیره تا چند روز حالم بد بود از این جمله. فکر کنم پایه دو یا سه حوزه بودم. سالها ماه صفر با همین یک خط، روضه می‌گرفتم برای خودم و حتی وقتی نیمه ماه رمضان میشد و مجلس جشن بود و کلی باید خوش میگذشت، یهو وسط جلسه یاد این جمله میفتادم و حالم پیش خودم دگرگون میشد. این دگرگونی که میگم، یه چیز صرفا احساسی نبودا. یه چیزی مثل خرد شدن از درون، و یا وحشت از تکرار تاریخ و یا یه چیزی تو این مایه ها که خیلی نمیشه درباره اش پیش کسی حرف زد. خلاصه سالها گذشت. تا اینکه کم‌کم پایه ده تموم شد و رفتم درس خارج و ارشد حوزه هم دفاع کردم و فضای زندگیم به سمت تدریس و تبلیغ رفت و دیدم باید درباره بعضی مقولات بنویسم و ... تا سال ۹۸ سال ۹۸ دیدم نمیتونم دیگه تحلیلی که از زندگانی و شرایط اجتماعی زندگی امام حسن دارم تحمل کنم. بارها با اساتید و علما مطرح کرده بودم. منابع را شخم زده بودم. بالغ از نود درصد حرفایی که درباره امام حسن داشتم، جاش روی منبرها نبود. اگرم میگفتی، متهم می‌شدی و خیلی ها منظور بد برمی‌داشتند و دردسر میشد. تا اینکه تصمیم گرفتم دقیقا همان چیزی که در ذهنم بالغ بر ۱۵ سال کار سالانه شکل گرفته، در لباس یک سناریو و داستان بنویسم. شاید تنها مستند داستانی که سه بار طرحش بزرگ و بزرگتر نوشتم همین موضوع امام حسن بود که الان به اسم کتاب چاپ شده. این کتاب، پازل اول از پازل سه تکه ای هست که تو ذهنمه و از امام حسن خواستم زنده بمونم و توفیق پیدا کنم دو جلد بعدش را هم بنویسم. اما همین کتاب خب اگر یادتون باشه، متنی که در کانالم منتشر کردم، برای عده ای جای نگرانی داشت. منم به نگرانی مخاطبم مخصوصا اگر بدونم آدمای فرهیخته و اساتید هستند خداییش احترام میگذارم و گارد بسته ندارم. بالاخره قراره برای اسلام و انقلاب بنویسیم. برای هوای نفس و دنیا که نیست. تصمیم گرفتم نگرانی ها را برطرف کنم و بعد از اینکه با سه چهار نفر از اساتید بسیار کاربلد و مهربان صحبت کردم، شد همین متنی که الان چاپ شده و بحمدلله الان هم رفته برای چاپ ششم یا هفتم. دقیق یادم نیست. برگردیم به اصل حرفم. به محض نوشتن این کتاب، و حتی یه مدت هم گذشت و باهاش زندگی کردم و توقع داشتم بهم آرامش بده و بار سنگین اون جمله ای که پدرمو در آورده بود از قلبم برداره، که دیدم زهی خیال باطل! اون جمله باعث شد پانزده سال بعدش کتاب چرا تو بنویسم اما از بعد از نوشتن اون کتاب، دیگه با یه جمله مواجه نبودم. بلکه یه کتاب نسبتا قطور از مفصل شده اون روضه افتاده تو زندگیم که داره صفحه به صفحه اش اعصابمو خرد می‌کنه و آه میکشم. نمیدونم چرا اینو براتون گفتم ولی دوست داشتم بدونین گاهی یه جمله میشه یه کتاب و همون کتاب میشه بهانه روضه کل عمر آدم برای یکی از جذاب ترین و مظلوم ترین و بسیار کریم و مهربان ترین امامی که ... آه یا حسن 😭😭
🔹سلام وقتتون بخیر طاعاتتون قبول حق من کتاب چرا تو شمارو خوندم و آخر کتاب به قدری ناراحت شدم و غصه خوردم که رگ های سرم زده بود بیرون فقط گریه میکردم من تا حالا کتاب یا نوشته ای درمورد امام حسن نخونده بودم ودرمورد زندگی شون هیچ اطلاعی نداشتم و کتاب چراتو؟ شد اولین کتاب درمورد ایشون اجرتون با امام زمان🙏 🔹سلام حاج آقا میخواستم قبلش براتون بنویسم که با کتاب چرا تو که شما جیگرمون رو اتیش زدین برای همیشه داغی که بعد خوندن چرا تو به دلمون گذاشتین تا قیامت سرد نمیشه 😭 من حتی شب ولادت هم دلم از غصه قصه زندگی پردرد امامم میترکه و همه سلولهام روضه سر میدن گفتم حالا اگه بگم شما می گید شب ولادتم بعضی ها گریه میکنن و شاید بگین افراطی ام که الان دیدم خودتون نوشتین😭 السلام علیک ای امام مهربون مظلومم ای امام حسنم 😭 🔹سلام نماز و روزه تون قبول باشه این‌متن رو فرستادید دلم لرزید شاید میزان ربط و درکش مثل یه قطره کوووچیک در برابر بزرگترین اقیانوس دنیا باشه اما من یه ذره درک کردم، اونجا که خاله ام که پسرش رو از دست داده بود از ازدست دادن پسر خواهرش که مادر من باشه خوشحال بود😔 با اینکه نشون میداد دلسوز ترین خاله و خواهر دنیاست با اینکه همه فکر میکردن این دونفر درد مشترک دارن با اینکه با گریه هاش تو جمع میگفت که از مرگ برادرم ناراحته اما فهمیدیم که چه خنجر ها که نزده بود...😔 از نزدیک خوردن یه درد دیگه داره.... خدا الهی بحق مصیبت امام حسن به همه مادرهای داغ دیده صبر بده 🔹سلام برادر من با این متن تون اشک ریختم و بسیار ناراحت شدم.همیشه ب امام حسن ارادت خاص و غریبی داشتم. چطور کتاب چرا تو میتونم تهیه کنم 🔹سلام علیکم باید بگم بهترین مواجهه حقیر با امام حسن جانم همین داستان شما بود ... چقققدر برام مسائل اون دوران باز شد . و باید بگم چقدر از درون شکسته و خرد شدم با فهم و درک بیشتر😭 و همون سال که آخرین قسمت داستان رو روز شهادت آقاجانم خوندم اولین بار بود که با تمام وجودم و بدون روضه سوختم واشک ریختم😭😭😭 هیچ وقت اون داستان و اون روز رو فراموش نمیکنم با این صدا ... یه مدینه یه بقیع و یه امامی که حرم نداره😭😭😭😭😭 اجرتون با خود آقاجان کریمم🙏 🔹سلام علیکم اقای جهرمی بعضی وقتها عبارات وجملات بار معنایی عمیقی دارند خداحفظتون کنه برای جامعه انقلابی من داستان چرا تو شما روتوکانال باوجود همه هجمه ها درحین انتشار داستان تا اخرش رو خوندم ولحظه ای شک نکردم که اقای جهرمی حجو نوشتن یا ازمسائل ... دارن سوء استفاده میکنن برای جذب مخاطب تا قسمت اخرش هم یادتون باشه اصلا نام ونشانی از امام حسن (ع) نبود وما با وقایع تاریخی ومعاصر تطبیق میدادیم تا قسمت اخر وشهادت اقا😢 مظلوم ترین وواقعی ترین تعریفی که من از شهادت امام حسن(ع)شنیدم اون شب که به گریه گذشت ولی تا مدت ها وهمین الان ازتصور اون لحظات وغریبی اقا قلبم درد میگیره ازاون شب به بعد شهادت امام حسن(ع)و ولادتشون یه شکل دیگه ای شد برام 🔹سلام حاج آقا طاعات قبول ما باامام حسین میمیریم و زنده میشیم با یادش با کربلاش مظلومیتش اقتدارش قلبمون تکه تکه میشه با اسم مولا هزار بار میمیریم روز عید غدیر میشه همه در حال شادی ان من دیوونه بغض میکنم و آروم آروم اشک میریزم از اون خیانتها و خباثت اون مردم با هرکدوم از ائمه ی جور با دردای حضرت مادر هزارجور که گفتنش برا الان و این پیام نیست ولی چی میشه که امام حسن اینقد بی رنگه برام هم تولدش هم شهادتش هم امشب شنیدم یاران امام تو محشر 3 نفرن چرا ی امام اینقد مظلوم چرا ما با کتاب چراتو هزار بار زهر رو خوردیم و جگرمون پاره شد اما یادمون رفت این حجم از مصیبت رو امیدوارم امام حسن مجتبی مارو به امام حسین ببخشه بخاطر بی معرفتیمون 😢😔 🔹سلام وضعیت ما هم بعد از مطالعه اون کتاب همین شده هر بار که نام مبارک امام حسن میاد ذهنمون پرواز میکنه به سمت روضه های کتاب یادمه وقتی میخوندم نمی دونستم موضوع کتاب چیه پس تا مدتها بین صفحات تاریخ سر در گم بودم و گاهی از سر تعجب چشمام گرد میشد که اینا که نوشتن چرا انقدر لحظاتش آشناست ولی دوست داشتم آشنا نبود و مستند نبود😭 روز آخر قسمت آخر اشک ریختم ولی نه به اندازه ی لحظه هایی که برای غربت امام حسن قلبم فرو می ریخت و چشمام بارونی میشد😭 و حالا مدتهاست سنگینی اون کتاب روی قلبم مونده...
علیکم السلام شاید ماهی نیست که کسی این سوال را ازم نپرسه. خدا گواهه که دلم خیلی میخواد اما نمیدونم چرا نمیشه شاید بندِ به یک توسل و حال خاص و دعای یکی باشه تا اجازه بدن دنباله را بنویسم. خدا کریمه
⛔️ نظر یکی از اعضای محترم درباره کتاب 👇 سلام علیکم من امروز کتاب چرا تو را تمام کردم 😔 ان شاءالله خدا به علم و عمل و قلم و ذهن و فکرتون برکت بده. ماشاءالله به شما که انقدر عمیق و زیبا مطالبی را که یک عمر پای منبرها شنیدیم یا خواندیم ولی درک درستی از آن نداشتیم را برایمان مفهوم کردید کتاب چرا تو را چند وقت پیش شروع کردم. با اینکه در کتابخوانی ، تند هستم، ولی این کتاب آنقدر عمیق و چندپهلو بود که ترجیح دادم آرام بخوانم و هر وقت فکرم متمرکز بود برم سراغش. این کتاب بیشتر از یکماه طول کشید. هر بار شاید یک الی ۷ ۸ صفحه می خواندم... شاید هم یه پاراگراف... اغراق نکنم خیلی جاها را چند بار خواندم، چون چندپهلو بودو هر بار لازم بود از یک دیدگاه متفاوت بهش فکر کنم. شیر مادرتون حلالتون چند صفحه آخر کتاب چرا تو را نگه داشته بودم برای زمانیکه حال روحیم ، آلودگی کمتری داشته باشه و بتونم ارتباط بهتری بگیرم، بمیرم برای مظلومیت امامم که حتی مصیبتش رو هم تا بحال درک نکرده بودم. فقط چیزهایی از جعده و سم و جگر پاره پاره شنیده بودم 😭😭😭 و اما این مطلب آخر کانالتون... در مورد تضعیف جایگاه رهبری چقدر "چرا تو" در این مطلب جاریست 😔😔😔 داستان @Mohamadrezahadadpour
🔹اولین مواجهه من با امام حسن علیه السلام ✍ محمد رضا حدادپور جهرمی اولین مواجهه من با ایشان بسیار دردناک بود. اولین بار با مقوله زندگانی و دوران سیاسی امام حسن، که یادمه دو سه روز حالم بد بود، به مطالعه این جمله برمیگرده که یاران و خواص حضرت به معاویه(قطب استکبار جهانی در طول سی سال) نوشتند: «بگو مجتبی را زنده میخواهی یا مرده؟!» منو میگین؟ خدا شاهده یادم نمیره تا چند روز حالم بد بود از این جمله. فکر کنم پایه دو یا سه حوزه بودم. سالها ماه صفر با همین یک خط، روضه می‌گرفتم برای خودم و حتی وقتی نیمه ماه رمضان میشد و مجلس جشن بود و کلی باید خوش میگذشت، یهو وسط جلسه یاد این جمله میفتادم و حالم پیش خودم دگرگون میشد. این دگرگونی که میگم، یه چیز صرفا احساسی نبودا. یه چیزی مثل خرد شدن از درون، و یا وحشت از تکرار تاریخ و یا یه چیزی تو این مایه ها که خیلی نمیشه درباره اش پیش کسی حرف زد. خلاصه سالها گذشت. تا اینکه کم‌کم پایه ده تموم شد و رفتم درس خارج و ارشد حوزه هم دفاع کردم و فضای زندگیم به سمت تدریس و تبلیغ رفت و دیدم باید درباره بعضی مقولات بنویسم و ... تا سال ۹۸ سال ۹۸ دیدم نمیتونم دیگه تحلیلی که از زندگانی و شرایط اجتماعی زندگی امام حسن دارم تحمل کنم. بارها با اساتید و علما مطرح کرده بودم. منابع را شخم زده بودم. بالغ از نود درصد حرفایی که درباره امام حسن داشتم، جاش روی منبرها نبود. اگرم میگفتی، متهم می‌شدی و خیلی ها منظور بد برمی‌داشتند و دردسر میشد. تا اینکه تصمیم گرفتم دقیقا همان چیزی که در ذهنم بالغ بر ۱۵ سال کار سالانه شکل گرفته، در لباس یک سناریو و داستان بنویسم. شاید تنها مستند داستانی که سه بار طرحش بزرگ و بزرگتر نوشتم همین موضوع امام حسن بود که الان به اسم کتاب چاپ شده. این کتاب، پازل اول از پازل سه تکه ای هست که تو ذهنمه و از امام حسن خواستم زنده بمونم و توفیق پیدا کنم دو جلد بعدش را هم بنویسم. اما همین کتاب خب اگر یادتون باشه، متنی که در کانالم منتشر کردم، برای عده ای جای نگرانی داشت. منم به نگرانی مخاطبم مخصوصا اگر بدونم آدمای فرهیخته و اساتید هستند خداییش احترام میگذارم و گارد بسته ندارم. بالاخره قراره برای اسلام و انقلاب بنویسیم. برای هوای نفس و دنیا که نیست. تصمیم گرفتم نگرانی ها را برطرف کنم و بعد از اینکه با سه چهار نفر از اساتید بسیار کاربلد و مهربان صحبت کردم، شد همین متنی که الان چاپ شده و بحمدلله الان هم رفته برای چاپ ششم یا هفتم. دقیق یادم نیست. برگردیم به اصل حرفم. به محض نوشتن این کتاب، و حتی یه مدت هم گذشت و باهاش زندگی کردم و توقع داشتم بهم آرامش بده و بار سنگین اون جمله ای که پدرمو در آورده بود از قلبم برداره، که دیدم زهی خیال باطل! اون جمله باعث شد پانزده سال بعدش کتاب چرا تو بنویسم اما از بعد از نوشتن اون کتاب، دیگه با یه جمله مواجه نبودم. بلکه یه کتاب نسبتا قطور از مفصل شده اون روضه افتاده تو زندگیم که داره صفحه به صفحه اش اعصابمو خرد می‌کنه و آه میکشم. نمیدونم چرا اینو براتون گفتم ولی دوست داشتم بدونین گاهی یه جمله میشه یه کتاب و همون کتاب میشه بهانه روضه کل عمر آدم برای یکی از جذاب ترین و مظلوم ترین و بسیار کریم و مهربان ترین امامی که ... آه یا حسن 😭😭 @Mohamadrezahadadpour
سلام علیکم شاید شما هزارمین بزرگواری باشید ‌که این پیشنهاد را داده. خیلی دلم میخواد دنباله را بنویسم اما فرصتم محدوده. یک توفیق خاصی میخواد که نمیدونم کی و چطوری شامل حالم بشه؟ به هر حال دعا بفرمایید چه کتابی ارزشمندتر از کتاب درباره اهل بیت علیهم السلام؟
🔹چقدر مکشوف شرحِ جلسه کردید ، فکر روح و روانِ ما رو نمیکنید 😭😭😭 دیشب حدس زدم رباب رو برای برنامه ی خاصی از زندان بُردنش😭 من این چند قسمتو با تصویر سازی رباب تو ذهنم گذروندم 😭 چرا این بلا سرش اومد😭 من همیشه از خدا میخوام که تیکه تیکه بشیم ولی اسیر دشمنِ بَد ذات نشیم 😭 🔹میخواهم سکوت کنم اما نمیشود پای داستان خیلی گریه کردم تا آن روز هیچ کس مظلومیت را به این زیبایی برایم نگفته بود آن روز پای یک حرامزاده در میان بود که از اتفاق آن حرامزاده هم تربیت شده یک بود اما امروز چه حرامزاده خوبی ست یا شاگرد خوبی تربیت کرده اولین بار است که دلم میخواد داستان صرفا یک قصه خیالی ذهن نویسنده باشد اگر ۱۰ هم از این حرامزاده ها بگیریم جبران یک بانو نمیشود 🔹سلام وعرض ادب واحترام خدمت شما استاد بزرگوار وتشکر وسپاس از قلم بسیار زیبا وهمت عالی شما وقتی کتاب‌های شما رو می‌خوانم، به این یقین میرسم که چقدر خداوند مراقب ومحافظ کشور ما هست وبا نعمت عظمای مقام معظم رهبری معجزه خودش رو به همه ما وجهان نشان داده وهمیشه آفتاب تابان امام زمان عج الله شریف از پشت ابرهای تیره وتار برای کشور ما بخصوص، یاری دهنده ونجات دهنده ما بوده چه در جنگ تحمیلی چه در جنگهای اقتصادی وسیاسی وفرهنگی ودر کتاب‌ها و نوشته های شما، شاهد وگواه این مطلب به وضوح دیده میشه بخصوص در حیفای 2 نقطه سیاه ابومجد که باعث انحراف وضلالتش شد پس از اون همه عبادت وعلم و،،، همان نپذیرفتن مقام اجتهاد و ولایت و رهبری، مقام معظم رهبری مراجع شیعه بود(احتمالا ناشی از غرور شیطانی بوده) ودشمنان دین واسلام ومسلمین چقدر دقیق این نقطه سیاه رو پیدا کردن ودست بر روی آن گذاشتند وما چه وظیفه سنگینی داریم برای تبیین مقام ولایت ورهبری برای شناخت این نعمت اللهی که همه ما مورد سوال قرار می‌گیریم سوره مبارکه تکاثر آیه 8 ثُمَّ لَتُسۡـَٔلُنَّ يَوۡمَئِذٍ عَنِ ٱلنَّعِيمِ سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهایی که داشته‌اید بازپرسی خواهید شد! وبزرگترین نعمت عصر حاضر وجود پرنور و مبارک ولایت ایشان است که امنیت کشور وسلامت وان شاالله غفران الهی را از حضورش داریم 🔹سلام علیکم روزتون بخیر شما واقعا میتونید با قلم تون با دل خواننده های داستان بازی کنید 😅 ان شاء الله خدا کسایی مثل ابو مجد رو به سزای اعمال شون برسونه میخام بگم که یکی از مزایای خوندن مجازی داستان ( به این روش که توی کانال پارت گذاری میشه) اینه که خواننده نمیتونه داستانو برای خودش لو بده و از قبل بخش های آخر داستانو بخونه و الا ممکن بود خیلی از ما از قبل می‌فهمیدیم که بانو رباب قراره اینقدر مظلومانه شهید بشه و داستان دیگه این شوک عصبی خودش رو نداشت. و خب واقعا شهادت بانو رباب دردناک بود و خیلی از خواننده های داستان رو به گریه می انداخت 😔 فقط کاش داستان یجوری پیش بره که حداقل برای بانو حنانه اتفاقی نیفته و اینکه واقعا خدا به داد دل ولید برسه 😔 🔹از اولی که رمان رو می خونم همش با خودم می گم من کجا و امثال بانو حنانه و رباب و بانو عاتکه کجا؟ منی که همش به فکر اینم، چی بپوشم پیش همه خوشکلتر به نظر بیام یا چه غذایی بپزم دیگران به به و چه چه کنن. ببینم چی الان مُدعه واسه خونم بخرم یااااا خیلی چیزای دنیویِ مسخره. مطمئنم تعداد زیادیمون وقتی این حیفا یا حیفای 1رو می خونیم، از خودمون، از امثال این بانوهای مظلوم و امثال ولیدهای عاشق، از امثال مادران فداکاری مثل بانو حنانه ی بزرگ خجالت می کشیم. و رو سیاهیم پیش امام زمانمون 😔 چون علاوه بر اینکه برای ظهورشون کاری نکردیم حتی از یادشونم غافلیم. خدا به اون بزرگواری که رمانهاتون رو و همچنین کانالتون رو بهم معرفی کرد هرچی می خواد بده. یا علی 🔹خییییلی مظلومانه شهید شد 😭😭 کاش راست نباشه رباب چطور، ابومجد رو شناخت ابومجد انتقام بلک رو از رباب گرفت چراااا آخه؟! داستاهای امنیتی تون خیلی دل میسوزونه امین تو حجره پریا مامور کف خیابون همون که دو قلو داشت دختر افغانستانی کتاب نه الانم رباب😭😭 چرا بیشترشون خانم هستن چند بار متن رو خوندم و زیر و رو کردم گفتم حتما یه جایی نوشتین که رباب قویتر از این حرفها بود و با یه سرفه راه نفسش باز شد ولی دیدم نه ،نه، واقعا رباب رفته😭😭 ولید ، ولید، ولید اگه داستان واقعی هم نباشه دردناکه😔 یا دنیا افٍ لك بعد حبيبتي، رباب 🔹برام سئواله بانو حنانه با اون همه دانایی چرا باید یکی مثل ابومجد تو گروهش باشه که بعد اینجوری از پشت خنجر بزنه رباب اگه شهید شد خوشبحالش من دلم برای ولید شکست😭 اما درباره ابومجد، آخه مگه میشه کتابای شیعی خوند نماز شب خوند اماما را قبول داشت بعد اینجوری یه چیزی هم خوانی نداره یا اعتقادی نبوده از اول یا اینکه این بن هور این یارو را جن زده کرده
✔️ بعضی از عزیزان می‌پرسند چه کتابهایی پیشنهاد میشه؟ کتاب‌های: 👈 مراجعه به سایت: Www.haddadpour.ir
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
✔️ بعضی از عزیزان می‌پرسند چه کتابهایی پیشنهاد میشه؟ کتاب‌های: 👈 مراجعه به سایت: Www.haddadpour.ir
✔️ کتابهایی که تا این لحظه، بیشترین استقبال را در نمایشگاه کتاب(از نشر حداد) داشته: به ترتیب👇 🔻لینک صفحه مجازی نشر حداد در 👇 https://book.icfi.ir/book?size=12&exhibitorId=2325&page=1&searchType=advanced-search&publisher=%D8%AD%D8%AF%D8%A7%D8%AF