دلنوشته های یک طلبه
انا لله و انا الیه راجعون متاسفانه با خبر شدیم که مولف و محقق ارجمند، از مبارزین علمی و فرهنگی ضد صه
سلام علیکم
خداوند روح جناب فرج نژاد و خانواده محترمشون را با انبیا و اولیا محشور فرماید.
بسیار مرد متواضع و باسواد و دلسوز و...
خیلی از شنیدن خبر تصادف و رحلت این محقق ارجمند و مولف ضد صهیونیسم ناراحت شدم.
انشاءالله بقای بازماندگان و عزیزان و اندیشمندان ضد صهیون
متحیرم!
دریغ! دریغ! دریغ!
چه کسی مسئول مراقبت از سرمایههای فرهنگی هنری کشور است؟
مخصوصا کسی که بخاطر مبارزاتش بارها مورد تهدید قرار گرفته و در سانحه تصادف دیشب، حتی ماشینی که با او تصادف کرده، دچار انفجار و حریق شده است!! انفجار و حریقی که با دیدن عکس های آن، چندان ماجرا را نمیتوان سطحی و عادی قلمداد کرد!
در کشوری که بسیاری از مدیران بی خاصیت با خودروهای آنچنانی رفت و آمد میکنند چرا باید چنین پژوهشگر با فکر و فرهنگی با موتورسیکلت رفت و آمد کند تا در یک تصادف، به سادگی خودش و خانواده اش از دست بروند؟
در کشوری که حتی بسیاری کارمندان جزء هم از خانههای سازمانی برخوردارند چرا باید چنین فرهیختهای در خانهای اجارهی سر کند؟
آیا در دیگر کشورهای جهان هم به همین میزان مراقب سلامت و جان اندیشمندانشان هستند؟ مگر نمیبینیم که چگونه از شخصیتهایی که اصلاً وزن و مقیاس فرهنگی، هنری و پژوهشی ایشان را ندارند چگونه حفاظت میکنند؟!
آیا وقتی میدانید کسی در نوک پیکان مقابله فرهنگی با صهیونیسم است نباید مثل جان خود از او مراقبت کنید؟!
البته که مرگ حق است ولی مسئولان فرهنگی کشور جواب خدا را چه خواهند داد؟ چرا باید در یک لحظه کسی را که سالهای سال میتوانست چراغی در جادههای تاریک باشد از دست بدهیم؟!
آیا با استیفای بخش کوچکی از میلیاردها ریال و دلار این مملکت که در لفت و لیسهای پنهان و آشکار به باد فنا میروند، نمیتوان محیط امنتری برای زندگی و فعالیت چنین عزیزانی فراهم کرد؟!
خدا از سر تقصیر کسانی که مستقیم و غیرمستقیم مسئول چنین ضایعات جبرانناپذیری هستند، نگذرد! نکنید آقایان! نکنید این کار را. دکتر فرجنژاد و همه خانواده مظلومش از دست رفتند! مراقب دیگرانی باشید که در همین اوضاع و احوال هستند.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
#خوزستان
عزیزان سوال کردند که چرا درباره خوزستان چیزی نمیگی؟!
جوابش خیلی ساده است: بنده درباره خوزستان، اطلاعات دقیق و کارشناسی ندارم.
هر کی یه چیزی میگه. مشخص هم نیست که حرفهای درست و حسابی بزنند. حتی تحلیلگران سر صحنه و اهل خوزستان، اغلب دارن احساسی مینویسند و هیچ کس راهبرد دقیقی مطرح نمیکنه.
بخاطر همین، وقت شما را نمیگیرم.
اوضاع جوری شده که حتی نمیشه همدردی کرد.
چون هیچ کس منظور از بی آبی را درست برای مردم روشن نمیکنه! حتی خود بچه های اونجا!
بی آبی برای شرب؟
برای گاومیش ها؟
برای شلتوک؟
برای کشاورزی های معمولی؟
برای شنای بچه ها در هور؟
برای چی دقیقا؟!
هر کدومش حساب کتاب خاص خودش داره
برای هر کدوم از بچه های آبادان و خرمشهر و اهواز و سوسنگرد هم که تماس گرفتم و پرسیدم، گفتند آب خوردن دارن. فقط از بی آبی و کم آبی بعضی روستاها حرف زدند.
ولی رفقا
این درگیری و خشونت و تیر و تیراندازی که ما داریم میبینیم، نه مال تشنه هاست!
نه مال مناطق بی آب شرب
و نه مال مناطق عمومی خوزستان
بلکه متعلق به چند نقطه خاص هست که اتفاقا در همان نقاط، مشکل حیاتی و تهدید نسل و تهدید انسانی وجود ندارد.
البته تا جایی که من اطلاع دارم و شخصا پرسیدم.
ضمنا
یک نکته ای رو عرض کنم که به نظرم خیلی مهم هست و باید بهش توجه بشه. اونم مواجهه غیر دقیق، غیر کارشناسی و متاثر از احساسات رسانه ها، کنشگران و مسئولان با موضوعات این چنینی هست.
فراگیر شدن اطلاعات و گزاره های مغشوش و اشتباه در این موارد به شدت گر میگیره جوری که در نهایت کسی متوجه نمیشه اصل مشکل کجاست و چه جوری باید رفت سراغش و راه حلش چیه.
(در حاشیه این قضیه هم مشخصه که در نبود اطلاعات دقیق هم این فرصت طلایی برای آدم های مسئول فراهم میشه که بگن ببینید در ۴۰ سال گذشته کلا این جوری سیاست گذاری کردیم که به اینجا رسیدیم و همه مسئولیت بپذیرند به غیر از ما و دریغ از یه خط توضیح که تو دوره مسئولیتشون دقیقا چه کردند. اما این اصل بحث من نیست)
اجازه بدین یه مثال بزنم که مشخص بشه منظورم از برخورد غیر دقیق و مخرب مجموع کنشگران اعم از مسئول و رسانه و ... چیه.
سر قضیه سیل دو سال پیش تعدادی از دوستان رسانه ای و غیر رسانه ای ما رفتن خوزستان که مشکل و از نزدیک ببینن. ( که حتما کار خوبی بوده و هست) این رفقا وقتی مشکلات کشاورزایی که کشتشون رفته بود زیر آب رو دیدن یک اصرار شدیدی رو شروع کردن که فشار بیارید کشت شلتوک برنج تو خوزستان آزاد بشه ( این خواسته همون کشاورزا بود). در اثر این فشارها و همراهی بخشی از مسئولان این اتفاق افتاد. همون زمان دوستان کارشناس میگفتن گول ترسالی امسال رو نخورید. کشت شلتوک درسته که به شدت برای کشاورز سودآوری داره ولی آب زیادی مصرف میکنه و بارش ها یه خورده کم بشه بحران درست میکنه. دیگه هم نمیشه به کشاورز گفت برنج کشت نکن و اگر مجوزش رو دادی برای پس گرفتنش باید درگیری های مشابه همین روزها رو ببینیم.
خوب همین کنشگران فشار آوردن و کردن و شد.
حالا همین قضیه دقیقا یکی از مهم ترین مشکلات حوضه آبریز کرخه و هور هست. از ۱۶۰ متر مکعب بر ثانیه ای که از ابتدای هفته رها شده از پشت سد حدود ۸ تا به هور میرسه. بقیه ش کجاست؟ قرار بود از ۷۵ تای قبلی یه عدد خوبی به هور برسه ولی هیچی نمیرسید.
حالا دقیقا عین اون رفتار از سر احساس و غیر کارشناسی سر قضیه گاومیش ها و هور داره تکرار میشه.
رسانه، مسئول و کنشگر دست در دست فشار میارن که خروجی آب سد کرخه رو بیشتر کنید. آب رها میشه و بالاخره به هور میرسه. تصاویر و متن های احساسی از گاومیش ها و بچه هایی که دارن از پشت گاومیش ها کله معلق میزنن توی آب پر کرده همه رسانه ها رو. اما واقعیت چیه؟ واقعیت اینه که ورودی رودخانه کرخه بیشتر از ۷۰ درصد نسبت به پارسال کمتر شده و پشت سد کاملا خالیه. رها کردن این میزان آب یعنی دقیقا کمتر از دو ماه دیگه نه تنها برای هور و گاومیش ها آبی نخواهد بود، بلکه اون بخش با مشکل آب شرب هم مواجه خواهد شد و کشت محصول استراتژیک گندم هم طبعا از بین میره. یعنی علاوه بر مشکل آب گاومیش ها، مشکل آب شرب و آب کشاورزی نرمال رو هم خواهیم داشت.
در مناطق نزدیک تر به سد هم کشاورز خوزستانی برنج کار میبیند که آب بیشتر شده و برای کشت دوم و سوم شلتوک آماده میشود.
برای همین معتقدم ورود به این موضوعات مسئولیت پذیری بالایی میطلبد. طبعا بی محابا دمیدن در مطالبه ای که آینده را سخت تر میکند مسئولانه نیست.
از آقا صادق برای تکمیل شدن این متن تشکر میکنم.
سلام و عرض تبریک فراوان
الهی تندرست و خوشبخت باشید
هیچ چیز مثل شریک زندگیِ سالم و صالح و موافق، نمیتونه به کسی آرامش بده.
به فکر فقط یک کلمه باشید
یعنی با همین یه کلمه، دیگه هیچ حرفی نمیمونه و تکلیف همه در برابر شریک زندگیشون مشخصه
و اون کلمه «بینیازی» هست
فقط فکر بینیاز کردن و چشم و دل همدیگه رو سیر کردن باشید
جسماً و روحاً
بقیه اش خدا درست میکنه
وقتی ببینه شما دارید خالصانه عشق میورزید، محبت و وفا و آرامش را به شما و شریک زندگیتون هدیه میکنه.
انشاءالله موفق باشید
بازم تبریک میگم
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
خدا را شکر
تبریک میگم
لطفا تجملاتی و سخت نباشه
با قناعت کردن در پذیرایی و شیوه انجام مراسم، بذارین بهتون خوش بگذره و فکر خرج و مخارج زیاد نباشید.
ضمنا
خشک و بی سر و صدا هم نمیشه ها
حتما آقا و خانم هایی که مجلس گرم میکنند و شعر میخونن و مداحی میکنن و لطیفه میگن دعوت کنین
در این زمینه هر چه بتونین خرج کنین اشکال نداره
چون اگه به مردم خوش بگذره، مجلس شما میشه الگوی فامیل در گرفتن مجلس عروسی بی گناه.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
نصف زندگی ها و اتفاقات خوب، به خاطر نگرانی بیمورد اطرافیان آدم خراب میشه.
چون نگرانند، به خودشون اجازه میدن هر کاری بکنن و هر حرفی بزنن
دیدم که میگما
البته بنده شما را نمیشناسم و منظورم شما نیست
کلا عرض کردم
انشاءالله داداشتون هم خوشبخت بشن
حالا خودتون هم اگه احیانا خوشبخت شدید، ما مخالفتی نداریم و اشکال نداره☺️
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
مخالفم
با حفظ احترام برای ایشان، به طور کلی مخالفم
چون کسی که زن آخوند میشه، باید فهمیده باشه و باور داشته باشه که آخوندی فقط مال صبح تا ظهر نیست
لابد چهار روز دیگه هم میگن فقط صبح تا ظهر استخاره بگیر و جواب سوال شرعی مردم بده
پس فرداشم میگن کاش ریش نذاری و کوتاه ترش کن و...
نه
بعیده حتی بتونید بعدا راضیشون کنید
از مجموع تجاربی که از زندگی برخی دوستان داریم به نظر میرسه این دسته از خانم ها بیشتر دوست دارند همسر یک فرد مذهبی و مقید بشن تا همسر یک طلبه و آخوند
به خاطر همین، هم دوس دارن این فرصت را از دست ندهند و هم اهل راه رفتن با آخوند در خیابان و مهمانی ها و... نیستند
پس شما تکلیفت روشنه، بلکه اون خانم باید تکلیفشون رو روشن کنند.
ضمنا
یادتون نره شما اولا و بالذات طلبه و سرباز اسلام هستید و ثانیا و بالعرض شوهر و پدر مردم!
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
امشب که شب میلاد امام هادی علیه السلام بود قرار گذاشته بودیم حالا که نمیتونیم جایی بریم، پس تو خونه یه کم با بچه ها بیشتر تلویزیون نگاه کنیم و یه جشن کوچیک بگیریم و ...
تو همین فکرها بودیم که یهو دیدیم از عصر، آنتن تلویزیون ما کلا پرید و از همسایه ها که پرسیدیم، دیدیم آنها هم آنتن ندارند و کلا تلویزیون همه قطع شده!
گفتیم حالا اشکال نداره و میشینیم با اینترنت دودکش و پایتخت میبینیم و یه جوری سر بچه ها گرم میکنیم. که متعجبانه دیدیم نت هم نداریم و کلا سرعت نابوده.
گفتیم جل الخالق! این دیگه چه وضعشه.
تا اینکه برای اینکه خُلقمون تنگ نشه، نشستیم دور هم و بازی فکری و پانتومیم بازی کردیم.
شاید حدودا چهار ساعت شد که با اینکه مهدییار همش بازیمون به هم میزد اما اینقدر خنده کردیم و خوش گذشت که نفهمیدیم چطور سپری شد.
بخاطر همین، به لطف قطع شدن چند ساعتی اینترنت و قطع شدن آنتن تلویزیون تا همین حالا، یکی از بهترین و خاطره انگیزترین شب ها رقم خورد.
حتی
شما که از خودین
من یه استرس و تپش قلب ریز برای یه مسئله مهم داشتم که قطعا اگر نت و آنتن داشتیم به اندازه الان متوجه زمان نمیشدم و اینجوری حالم بهتر نمیشد.
بخاطر همین خدا را به خاطر نداشتن نت و آنتن امشب شکر میکنم.
ضمنا
فکر نکنین بابا چون بزرگتره، حالا کوتاه میاد و مثلا خودشو میبازونه که بچه ها برنده بشن و مامان مثلا پیروز بشه.
نخیر
خونه ما این خبرا نیست
تازه شایدم برعکس باشه!
والا
مثلا بقیه مراعات بابا را بکنن که یه وقت طفلک تو ذوقش نخوره و جر نزنه😂
بیرحمانه همه به پیروزی فکر میکردیم و خوشبختانه گل باغا دو راند پیروز شد و تونست از حریفاش و دشمن فرضیش با اقتدار جلو بزنه😌
از کلیه همسایه ها هم عذرخواهی میکنم اگه صِدامون تا خونه اونا میرفت🙈
#عیدتون_مبارک
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
🔹 همسر مکرمه مرحوم آیت الله حسین شب زنده دار جهرمی چند روز پیش مرحوم شدند و رهبر فرزانه انقلاب به آیت الله مهدی شب زنده دار جهرمی که از فقهای شورای نگهبان هستند تسلیت گفتند و دعای خیر برای آن مرحومه کردند.
یاد خاطره ای افتادم که بد نیست عرض کنم.
با مادر معظم و عزیزم در دوران نوجوانی به منزل مرحوم آیت الله شب زنده دار رفتیم. ایشان تا فهمیدند ما از جهرم آمدیم فورا خودشان دم در آمدند و تعارف کردند و رفتیم داخل.
مرحوم آیت الله تا مادرم را دیدند شناختند و گفتند شما دختر مرحوم جهانگیر خان هستید؟
مادرم گفتند بله.
مرحوم آقای شب زنده دار با آن محاسن سپید و نورانی بسیار تحویل گرفتند و ابراز محبت کردند و خاطراتی از مرحوم پدر بزرگمان تعریف کردند.
حاج خانم ایشان(که چند روز پیش مرحوم شدند) بسیار بانوی محترم و وزینی بودند. جوری که من وقتی ایشان را دیدم جرات نکردم وقتی مادرم را به اندرونی تعارف کردند، من هم بروم. در همان سنین کم اما ترجیح دادم همان جا بمانم و از جایم تکان نخورم.
مرحوم آقا تا آمدند و دیدند من داخل نرفتم، لبخندی زدند و دستم را گرفتند و گفتند بیا پیش خودم.
به اتاق محقر و طلبگی ایشان رفتیم. به جرات میگویم که لذتی که آن دقایق برایم داشت، نه در واژه و کلمات میگنجد و نه توصیف شدنی است.
حتی چایی ریختند و تعارفم کردند. انگار یه آدم بزرگ آنجاست. انگار مهمان مهمی داشتند. حتی قندان هم بلند کردند و تعارف کردند و از جهرم و اهالی جهرم و کلاس و درسم پرسیدند و من هم با همان کلمات نوجوانانه تعریف کردم و ایشان با همان توجه و علاقه محبت داشتند.
تا اینکه از سر جا بلند شدند و رفتند در آشپزخانه. چشمم ایشان را تعقیب میکرد. دیدم چند تا میوه گذاشتند توی بشقاب و بردند و از پشت پرده، تحویل حاج خانمشان دادند!
دوباره برگشتند پیش من. سوالی که از ایشان پرسیدم و الان به خاطر همان سوال عرق شرم دارم و خنده ام گرفته که چقدر بچه بودم، این بود که پرسیدم: آقا شما همه این کتاب ها را خواندید؟
ایشان با لبخند و بزرگواری گفتند: تقریبا بله.
گفتم: از اول تا آخرش؟
گفتند: شاید. بعضی هایش از اول تا آخرش!
گفتم: کتاب هم نوشتید؟
جوابی دادند که الان با گذشت حداقل ۲۵ سال از آن ایام، دارم از شنیدن آن جواب آب میشوم! با لبخند گفتند: «هنوز به آنجا نرسیدم»
و سوالات دیگر که فقط باید بگویم یاد آن مرد الهی بخیر🌷
وقتی در راه برمیگشتیم، مادرم گفت: بنده خدا حاج خانمشان مریض احوال بودند و یکی دو هفته ای میشده که ایشان مریض بودند و همه کارهای منزل افتاده بوده گردن حاج آقا. کاش مزاحمشان نشده بودیم.
یاد حاج آقا و حاج خانمشان بخیر.
انشاءالله با انبیا و اولیای الهی محشور باشند.
الهی ذره ای از اخلاص و تواضع و فروتنی و دانش آنان را به همه ما عنایت فرما.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
AUD-20210729-WA0004.mp3
8.18M
سرود بسیار جذاب از بچه های گل اصفهان🌺😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از زیباترین اشعار
که با زیباترین صدا خونده شده☺️😍
امشب دعوتید به لایو اینستاگرام
ساعت ۲۳
درباره کتابهای #پسر_نوح و #چرا_تو و #کارتابل
منتظرتونم🌺
https://www.instagram.com/p/CR6zv-KoCRM/?utm_medium=copy_link
دلنوشته های یک طلبه
امشب دعوتید به لایو اینستاگرام ساعت ۲۳ درباره کتابهای #پسر_نوح و #چرا_تو و #کارتابل منتظرتونم🌺 htt
سلام
صبح زیبای شما بخیر
میتونید از لینک زیر، فیلم لایو دیشب را ببینید:
https://www.instagram.com/tv/CR7CQ-CHlzh/?utm_medium=copy_link
سلام
در دوره های مختلف زندگیم، جوابم به این سوال، متفاوت بوده.
اما فکر میکنم اگه طلبه نبودم، روزنامه نویس یا خبرنگار میشدم. و یا پول درشت و تیم قوی دور هم جمع میکردم و یک شبکه تلویزیونی بین المللی راه مینداختم. چون کلا به تب و تاب شکل دهی به افکار عمومی و طراحی و راهبری جنگ روانی علاقه خاصی دارم. به خاطر همین، همیشه با آدمایی سر شاخ هستم که میدونم یا خودشون علیه مردم جنگ شناختی و روانی راه انداختند یا سران و دست های پشت پرده اونا داره چنین کاری میکنه.
ولی
از شما چه پنهون🙈
اگه از دلم میشنوین، هیچ شغلی مثل ساندویچی یا کبابی به آدم کیف نمیده☺️
قبول دارین؟
تقریبا هممون از بچگی دلمون میخواسته حتی برای مدت اندک، در چنین مغازه هایی کار کنیم و کلا کیف کنیم😊
عصرتون بخیر
پیش پیش عید میلاد امام کاظم علیه السلام مبارک🌺☺️🌺
#حدادپور_جهرمی
✅ توجه
همانطور که در لایو دیشب گفتم، الحمدلله این سه کتاب جدید، در کمتر از هفت هشت روز، از #چاپ_چهارم گذشت.
الحمدلله
خدا را صد هزار مرتبه شکر
اما
عده ای از رفقا پیام دادند و تاکید کردند که بچه هایی که پیش خرید این سه کتاب از سایت ما انجام داده اند، حتما براشون #چاپ_اول را بفرستیم.
چشم
سفارش کردم که حتما به دوستانی که از سایت ما پیش خرید کردند چاپ اول کتابها ارسال بشه.
هر چند چاپ اول با سایر چاپ ها فرقی نمیکنه اما ظاهراً رفقا علاقه دارند حتما چاپ اول را دریافت کنند.☺️
دم شما گرم که اینقدر باحال و پیگیر هستید.🌺❤️
Www.haddadpour.ir
دلنوشته های یک طلبه
✅ توجه همانطور که در لایو دیشب گفتم، الحمدلله این سه کتاب جدید، در کمتر از هفت هشت روز، از #چاپ_چهار
همانطور که دیشب گفتم، از همه عزیزانی که کتابها را دریافت میکنند خواهشمندم یک فیلم کوتاه و حداکثر در یک دقیقه، برای استفاده در پبج اینستا و کانالهایی که دارم و دارید، تولید کنید و بفرستید.
به ابتکار خودتون
برای معرفی کتابها و ترغیب مخاطب به مطالعه باشه.
ببینم چیکار میکنین.😊