eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
90.4هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
555 ویدیو
112 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام علیکم مثل اینکه کرونا داره زور خودشو میزنه و پنجاه درصد ریه بنده را درگیر کرده! از الان در بیمارستان بستری شدم. لطفا حلالم کنید و برای عاقبت بخیر شدنم دعا بفرمایید. یاحسین
بیداری؟
سلام خدمت همه دوستان گرامی خدا بسیار به بنده و خانواده ام رحم کرد. خانواده ام که با وجود اینکه چهار نفرشان مبتلا شدند، اما الحمدلله الان وضعشان از بنده بهتر است و در منزل تحت درمان هستند خودم هم هنوز بیمارستانم و همین الان بعد از پنج شش روز تونستم از روی تخت جابجا بشم و بلند بشم و به یکی دو تا کار شخصی برسم. دکتر گفت الحمدلله بهتری و شرایط رو به بهبود است اما معلوم نیست کی مرخص بشی و فعلا حوصله کن. از همتون ممنونم خیلی محبت کردید مخصوصا گرمی و صفای دعاهاتون‌ را احساس میکردم امیدوارم هیچ وقت غم و نگرانی و ناخوشی نبینید به حق امام حسین علیه السلام لطفا دعا کنید تا بقیه اش هم به خوشی بگذره و تموم شه.
نفس کشیدن با دستگاه هوا در هیچ ساعتی از شبانه روز برای هیچ کسی خوشایند نیست مخصوصا وقتی تلاش کنی سرفه های عمیق را کنترل کنی تا دیگر بیمارانی که روی تخت های دیگر در حال استراحت هستند، اذیت نشوند. نفس کشیدنی که تا دیروز هم رایگان بود و هم آسون ترین کار ممکن، یکهو برای تو میشود همه چیز و باید برای به دست آوردنش، یک ماسک به همراه یک لوله دو متری از یک دستگاه به تو وصل باشه تا بتونی فقط بگی: هِی! خدایا ببخش بر من همه آن لحظاتی که حواسم نبود همین هی کشیدن چقدر می‌تونه آرزوم باشه و الان که می‌خوام بدون دستگاه، نصف شب برم دسشویی، باید سرفه هام‌را کنترل کنم.
سلام خدمت همه رفقایی که محبتشون همیشه باعث دلگرمی بوده و هست الحمدلله دقایقی است که مرخص شدم. از لطف و تماس و دعاهای خیر شما ممنونم انشاءالله همیشه سایه تون بالای سر خانواده های محترمتون باشه🌹🌹
هنوز جای اظهار نظر کرباسچی درباره رزمندگان و شهدای مدافع حرم خوب نشده. با چه اعتماد به نفسی الان درباره پنجشیر حرف میزنن و اینقدر سر تا پای حرفاشون تناقض داره و راست راست تو دوربین هم نگاه میکنند؟! دوس دارم یه بار توضیح بدهند کلا نظرشون درباره واژه وقاحت چیه؟!
بیداری؟
الان برای کمتر از یک ساعت، محله ما برق رفت فکرم رفت به طرف بیمارانی که الان تو خونه هستند و برای اکسیژنشون نیاز به برق دارند. لحظات سختی میشه براشون خدا به حق امام حسین علیه السلام کمکشون کنه.
علیکم السلام دوس ندارم اینو بگم اما با کارشناسش به مشکل برخوردیم. میتونم بشینم بترکونم و اگه خدا بخواد، یه چیزی جذاب تر از اردیبهشت از آب دربیاید. همون طور که کارشناسش هم وقتی تا آخر فصل اول تقسیم خوند، جوری تعریف کرد که فهمیدم مسیر کاملا درست رفتم و خوب شده و تونسته ادامه خوبی برای اردیبهشت باشه. اما خب باید اختلاف در یه سری چیزا اول برای خودم حل بشه تا بتونم مخاطبو دنبال متن بکشونم. اختلافی که داره میرسه به اتاق خواب رضا پهلوی خائن.😉 دیگه بگیر چی میگم. مفصل تر از این حرفهاست. حالا بازم توکل بر خدا. صبر میکنم ببینم بزرگان چه تصمیم میگیرن.
راستی خورد به مریضیم و یادم رفت بهتون بگم که الحمدلله و با یه همت شبانه روزی حدود چهار پنج ماهه، خدا کمک کرد و تمام شد.☺️ دقیقا همون هفته که تمام شد، چون روی کلید واژه اش هفته ها کار کرده بودیم و ذائقه معاندین تو دستمونه، جالبه که دیدیم مصی علی نژاد و یکی دو تا معاند دیگه هم روی همین مانور میدادند. اما قبل از اینکه اونا به خودشون بیان، ما داستانش هم نوشتیم و دادیم کارشناسی بشه و تمام شد رفت و حتی گفتند نظرات هم مکتوب و تجمیع شده و انشاءالله یه کم روبراه بشم، میشینم یه هفته ای اصلاحش میکنم و تقدیم شما میکنم😊 ولی خداییش چون برای اولین بار بود که میدیدم واژه ها اینقدر زنده است که دشمن داره با سوژه و کلمه اش هفتگی بازی میکنه، مخصوصا در جریان احمقانه و خائنانه تروریست ورزشی که علی نژاد دنبالشه، دل و جیگرم حال اومد. این جیگر حال اومدن، تقدیم به شماها که اینقدر پایه هستید و روحیه میدین🌺 مخصوصا خدا عمر با برکت به محمد و بچه هاش بده که این پروژه را اینقدر هلو کار کردند. شاید اجازه بدن و شب‌های آینده، دو سه تیکه اش را از بابت تبلیغ تو کانالم بذارم😉
انشاءالله شبتون آرام و منور به دعاهای امام زمان ارواحنا فداه🌷
به جای برانگیختن نزاع سیاسی تازه‌ای با موضوع جنگ بینِ طب جدید و قدیم، بهتر است این مسئله در فضایی آرام و به دور از هرگونه سیاست‌زدگی، توسط جمع مورد اعتمادی از پزشکان و طبیبان متخصص و بی‌تعصب و آگاه به تاریخ تطور درمان و طبابت در جوامع انسانی، در محیط های آکادمیک مورد بحث و بررسی قرار گیرد و نتایج پژوهش و تحقیق آنها به اطلاع عموم برسد تا جامعه به تصوری روشن‌تر از این موضوع دست یابد. و الا آنچه الان شاهدش هستیم، داره تبدیل به یه فتنه دوره رنسانسی میشه و مردم به جون هم میفتند. حتی مدعیان دو طرف، دور هم نمیشینند حلش کنن و اگه اختلافی هست، یه جوری جمع بشه. خیلی زشته به خدا. فقط اینجوری شده که یه عده به اسم مذهبی و سنتی، اینا را تکفیر میکنن اونا هم بیکار نیستن و به ریش و ریشه طرف مقابلش می‌خنده. حالا یه نکته دیگه هم هست اونم اینه که سیاست نظام و بیانات و مواضع حضرت آقا کاملا روشن و واضحه. ینی دیگه چطوری آقا باید بگن ملت رعایت کن و همه برای واکسیناسیون اقدام فوری و موثر انجام بدهند؟ اینقدر عده ای متعصب، نشستن و پاشدن و تو دل مردم تردید انداختند که نزدیکه فرمان حضرت آقا از حجت و فصل الخطاب بودن بیفته! با کدام حجت اینجوری علیه فرمان ولی فقیه قد علم میکنن؟ بس کنین زشته به خدا بنا نداریم وسط این فضا، مشاهدات و اسناد قطعی را در قالب داستان و پروژه فتنه ای به نام طب سنتی و اسلامی بنویسیم. مایلیم فضا مدیریت بشه و مردم با آرامش واکسیناسیون بشن و همه چی تموم بشه بره. وگرنه دیگه واقعا بعضیا دارن از نجابت نظام و بزرگواری حضرت آقا سواستفاده میکنند و مرتب در دل مردم تردید میندازند. قبلاً هم گفتم، حضرت مادرم مشورت کرد و گفتم بله که باید واکسن بزنید. منم و خانواده ام هم این دوره دو ماهه بیماری تمام بشه واکسن برکت ایرانی میزنیم. با افتخار هم واکسن می‌زنیم. توکل بر خدا
🔹در تایید مطالب اخیر برادرم آقای دارابی ما اساتیدی داشتیم که روحیه تمایل به اخبار گری داشتند اما برخی کتب طبی بنام ائمه را، جعلی میدانستند، میگفتند فلان حکیم کتابی نوشته بعد ادعا کرده طب امام رضا. لذا خیلی به آن کتب و مطالب بها نمی‌دادند. اکثر روایات علاوه بر مشکل سندی، مشکل در دلالت دارند. مقام بیان و اطلاق و حجیت آن از باب خبر واحد و امارات ظنیه، محل بحث است. و قرائن منفصله نقلی و عقلی و تجربی آن فحص لازم نشده. اصول استنباط در مباحث اعتباری و فقهی، با اصول استنباط در مباحث عقلی و متافیزیکی و فیزیکی گاهی متفاوت است 👈 لذا فعلا علم محصّلی بنام طب اسلامی نداریم و این یک واقعیت است و تعارف بردار نیست. 🔸هر چند حجم زیادی روایات در باب سلامت جسم، پیشگیری و درمان با انواع روش ها داریم و برخی روایات ضعیف با تلاش علمی اجتهادی و تجربی، ضعف آن ها تا حدودی قابل جبران است اما تا بحال کمتر مجتهدین و علمای حوزه وارد این عر صه شده اند. و علتش هم همان است که نمیتوان به اهل بیت نسبت داد و برای آن مطالب، اصالت اسلامی قائل شد. کما اینکه بارها از علما شنیدیم که اصلا چیزی به نام طب و درمان از راه روایات اهل بیت نداریم. باب طب سنتی و تلاش درباره آن را نباید بست اما نباید فورا و با دستپاچگی به طب اسلامی موسوم کرد و همچنین با چند سرهم بندی و مطالعه سطحی، نمیتوان استراتژی طبی برای کشور بحران زده تدوین نمود. امیدوارم برخی اعزه محترم روحانی و عده ای از متدینین که فورا موضع میگیرند و در حال ایجاد تردید و جو ترس و ناامیدی بین مردم هستند از عواقب دنیوی و اخروی این مسئله غافل نباشند و هر چیزی را به ائمه اطهار علیهم السلام نسبت ندهند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم از دغدغه حضرت آیت الله فاطمی نیا که از به کار بردن کلمه طب اسلامی ناراضی و ناراحت بوده و هستند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از روضه خوان های میگه شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم کردم برم هیئت،یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم،گفت: بابا کجا میری؟ گفتم:دارم میرم هیئت. گفت: مگه الان چه خبره؟ گفتم:شهادت حضرت رقیه است. گفت: بابا رقیه کیه؟ گفتم:دختر امام حسینه. گفت:بابا چند سالشه؟ گفتم: هم سن خودته. گفت: بابا منم با خودت میبری؟ گفتم: نه عزیزم تو مریضی،استراحت کن،حالت بهتر بشه. گفت: بابا حالا که من رو نمیبری با خودت،بهش میگی بیاد کنارم؟ با خودم گفتم: حالا من چی توضیح بدم به این بچه؟ گفتم: نه،نمیتونه بیاد. گفت: چرا بابا؟ گفتم: اونم مریضه. چرا بابا؟ چی شده؟ گفتم: بابا پاهاش درد میکنه. گفت: چرا پاهاش درد میکنه؟ گفتم:رو خارهای بیابون دویده. گفت:بابا چرا رو خارهای بیابون دویده؟ مگه کفش پاش نبوده؟ گفتم نه کفش نداشته، کفشاشو غارت کردند و کفشاشو دزدیده بودند. دخترم میذاری من برم، بیچاره ام کردی تو! گفت:آره برو. من خداحافظی کردم، دم در دوباره گفت:بابا،یه سئوال دیگه! سئوالش من رو بیچاره کرد، نشستم دم در شروع کردم به گریه کردن،گفت:بابا کفشاشو غارت کردن، چرا باباش بغلش نمیکرد؟😭 بابا من اون روز کفشم گم شده بود تو بغلم کردی بابا، چرا باباش بغلش نکرد؟😭😭 حالا برای بچه مریض و بی حال، چطوری یتیمی را توضیح بدم؟😭😭 بگم باباشو کجا دید؟؟😭😭 با چه وضعی دید؟!😭😭 صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
یک خط روضه و التماس دعا👇🌷😭
دختر اگر یتیم شود پیر می شود از زندگی بدون پدر سیر میشود هم سن و سال ها همه او را نشان دهند دل نازک است دختر و دل گیر می شود باشد شبیه مادر خود نافذ الکلام این شهر با صدایش چه تسخیر می شود فریادهای یا ابتایش چو فاطمه در سرزمین کفر چو تکبیر می شود وقتی که گیسوان سری پنجه می خورد هر تاب آن چو حلقه زنجیر می شود اصلاً رقیه نه، به خدا مَرد بی هوا با یک شتاب ضربه زمین گیر می شود هرگز کسی نگفت گلویش کبود شد این جاست روضه صاحب تصویر می شود دشمن به او نگاه خریدار می کند خوب شاه زاده بوده و تحقیر می شود فرزند خارجیست کفن احتیاج نیست بیهوده نیست این همه تکفیر می شود دادند جای غسل، تیمم تنش... چرا؟ خون از شکاف زخم سرازیر می شود 😭😭😭😭😭 شاعر:قاسم نعمتی
بیداری؟
حواستون هست دارین چیکار میکنین؟ دارین مردم را به تجمع و اعتراض دعوت میکنین؟ آقا شما واکسن نزن! باشه، اصلا هر جور راحتی! دیگه چرا اتوبوس اتوبوس جمع و جور می‌کنی می‌فرستی تهرون و این ور و اون ور؟! درسته بنظرت؟ نمی‌خوام بگم خوراک دشمن و رادیوهای بیگانه و ... هر چند کلا رو شبکه ای حواست نیست اما گزارشگرش بغلت ایستاده و داره با گوشیش دقیقه به دقیقه انعکاس میده اما به خدا تو خواب هم نمیدیدیم حاج آقا ها و حاج خانم ها سر این موضوعات بشن سوژه! بالاخره اطلاع داریم که داره فتنه ها توسط انگلیس به سمت افراد موجه جامعه هدایت میشه اما عزیزدلم تو شکل فتنه گرا نیستی به خدا نیستی حضرت عباسی نیستی! چرا اون مدلی حرف میزنی؟ چرا با عکس سردار دلها و سلام و صلوات و تکبیر، پاشدی دعواتو میاری کف خیابون؟ آخه بعیده کسی شیرت کرده باشه و بگم مثلا داری هدایت میشی! نه، رفتار و حرفاتون کاملا شنیدم و فیلم و عکس ثانیه به ثانیه دیدم خودتی حاج آقا و حاج خانوم چادری و باحیا و حتی امام زمانی! اما دور سرتون بگردم این راهش نیست. فورا سوار اتوبوس نشو و شعار بده و تند تند حرف بزن! فورا نگو تکلیفه! فورا نگو میخوان همه را نابود میکنن! خب تو نزن! خانوادت نزنه! کی تفنگ گرفته پشت گردنت که اگه واکسن نزنی شلیک میکنم؟! هیچ کس! حتی دغدغه محرومیت از خدمات دولتی و کلی ادعایی که داری، خودتم می‌دونی نه مصوب شده و نه کسی کاری به این کارا داره! وقتی آقای رییسی که همین چند ماه پیش هممون براش تبلیغ میکردیم، حتی خودتم تبلیغ میکردی، داره اینجوری با یه تماس تلفنی واکسن برای مردم وارد می‌کنه، مطمئنه و می‌دونه داره چیکار می‌کنه! بابا والله می‌دونه از همه ما بهتر می‌دونه کشور در چه شرایط بحران زده ای هست و ملت خداوکیلی واکسن میخواد عادله، رییس جمهوره، بدون امر حضرت آقا آب نمیخوره بعد تو اومدی اینجوری تو فجازی تو دل مردم خالی می‌کنی تو فضای حقیقی هم اتوبوس اتوبوس پامیشی از قم میری تهرون و ...؟ نمیخوای یه کم بیشتر فکر کنی کف خیابون جای مطالبه نیستا اینو کسی داره بهت میگه که دوستت داره و می‌دونه آدم با دغدغه ای هستی ولی داری اشتباه میکنی یه چیز دیگه هم بهت بگم؟ طولانی شد ببخشید اما شاید جذاب تر باشه که بدونی ادمین هایی که قبلاً بعضیاشون طرفدار حرفهای من در آوردی و اشتباه بودند و یا مثلا بارها بخاطر افراط از سوی دستگاه های قضایی بهشون تذکر داده شده بود، و یا مثلا طرفدار تخت بودن زمین و کروی نبودنش بودند و با حرفهای عجیب غریب، مایه مسخره دوست و دشمن شده بودیم، الان با همون فرمون، علمدار فتنه واکسن هراسی و انداختن تردید به جان مردم شدند. اون زمان، مردم آنها را پس زدند و یواش یواش غلاف کردند الان هم باز داره همان اتفاق براشون میفته اما درس عبرت نمیگیرند. سابقه فکری بعضی از اینا را عرض کردم تا یادمون نره با کیا مواجهیم! اون موقع اومدن پی‌وی و هر چی دلشون خواست گفتند امروز هم باز تشریف آوردند و در و گهر افشانی کردند. خیره انشاءالله😐 دوس ندارم اینو بگم و حتی از این جمله بدم میاد ولی باید بگم: از ما گفتن بود.
بیداری؟
خدا رحمت کنه حاج آقای مصطفی دخت پیرمرد نورانی و باصفا و بسیار با تقوا یادم نمیره دبیرستان بودم و به غایت لاغر و استخوانی با تب و عطش مطالعه و کتاب به میزان بسیار زیاد حاج آقا مصطفی دخت مغازه داشت که چند قفسه هم کتاب داشت وقتی دبیرستان تمام می‌شد و از میدان جهاد پایین میومدم تا چهارراه بهارستان، به مغازه حاج آقا که می‌رسیدم، پشت ویترین مغازه شان قفل میشدم و می‌ایستادم و کتابها را دید میزدم‌. ی روز دعوتم کرد داخل. 🔺پسر کی هستی پسر جان؟ 🔺حاج عبدالرسول حدادپور 🔺می‌شناسمش، سلامش برسون 🔺بزرگیتون می‌رسونن. 🔺تو به کتاب علاقه داری؟ 🔺 بله، خیلی. 🔺می‌خونی؟ چیا میخونی؟ 🔺هر چی بیاد دم دستم. از مطهری و شریعتی تا صالحی و جعفری و سهراب و... 🔺حواسم بهت هست که میایی کتاب ها را میبینی و میری. خونتون کتاب هم داری؟ 🔺کم. از دوستام و اینا میگیرم. 🔺میفهمم. خانواده ها همین که از پس خرج و مخارج درس و مدرسه و یومیه بربیان، خیلیه. چه برسه کتاب و ... کی بیشتر تشویقت می‌کنه که کتاب بخونی؟ 🔺مادرم. 🔺بله، دختر عموجهانگیر. خدا رحمتش کنه. شما یادت نیست. خیلی قدیم ها، یادمه وقتی قصه های امیرارسلان نامدار پخش میشد، مردم خونه عمو جهانگیر جمع می‌شدند. 🔺 بله، از مادرم شنیده بودم. 🔺خب گفتی کتاب نداری اما قرض میگیری. بیا اینجا هر کتابی خواستی ببر. بهت قرض میدم. 🔺واقعا؟! ینی اشکال نداره نخرم؟ 🔺برای تو نه، نمی‌خواد بخری. اما هر از سه چهار روز باید برگردونی. 🔺حتما. خاطر جمع. 🔺الان هم هر کدوم میخوای انتخاب کن و ببر. 🔺حاج آقا شرمنده واقعا، دستتون درد نکنه. 🔺انتخاب کن. بردار. 🌷روحش شاد🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز، بنا به نقلی، روز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام است. اولین مواجهه بسیار دردناک بنده با مقوله زندگانی و دوران سیاسی امام حسن، که یادمه دو سه روز حالم بد بود، به مطالعه این جمله برمیگرده که یاران و خواص حضرت به معاویه(قطب استکبار جهانی در طول سی سال) نوشتند: «بگو مجتبی را زنده میخواهی یا مرده؟!» منو میگین؟ خدا شاهده یادم نمیره تا چند روز حالم بد بود از این جمله. فکر کنم پایه دو یا سه حوزه بودم. سالها ماه صفر با همین یک خط، روضه می‌گرفتم برای خودم و حتی وقتی نیمه ماه رمضان میشد و مجلس جشن بود و کلی باید خوش میگذشت، یهو وسط جلسه یاد این جمله میفتادم و حالم پیش خودم دگرگون میشد. این دگرگونی که میگم، یه چیز صرفا احساسی نبودا. یه چیزی مثل خرد شدن از درون، و یا وحشت از تکرار تاریخ و یا یه چیزی تو این مایه ها که خیلی نمیشه درباره اش پیش کسی حرف زد. خلاصه سالها گذشت. تا اینکه کم‌کم پایه ده تموم شد و رفتم درس خارج و ارشد حوزه هم دفاع کردم و فضای زندگیم به سمت تدریس و تبلیغ رفت و دیدم باید درباره بعضی مقولات بنویسم و ... تا سال ۹۸ سال ۹۸ دیدم نمیتونم دیگه تحلیلی که از زندگانی و شرایط اجتماعی زندگی امام حسن دارم تحمل کنم. بارها با اساتید و علما مطرح کرده بودم. منابع را شخم زده بودم. بالغ از نود درصد حرفایی که درباره امام حسن داشتم، جاش روی منبرها نبود. اگرم میگفتی، متهم می‌شدی و خیلی ها منظور بد برمی‌داشتند و دردسر میشد. تا اینکه تصمیم گرفتم دقیقا همان چیزی که در ذهنم بالغ بر ۱۵ سال کار سالانه شکل گرفته، در لباس یک سناریو و داستان بنویسم. شاید تنها مستند داستانی که سه بار طرحش بزرگ و بزرگتر نوشتم همین موضوع امام حسن بود که الان به اسم کتاب چاپ شده. این کتاب، پازل اول از پازل سه تکه ای هست که تو ذهنمه و از امام حسن خواستم زنده بمونم و توفیق پیدا کنم دو جلد بعدش را هم بنویسم. اما همین کتاب خب اگر یادتون باشه، متنی که در کانالم منتشر کردم، برای عده ای جای نگرانی داشت. منم به نگرانی مخاطبم مخصوصا اگر بدونم آدمای فرهیخته و اساتید هستند خداییش احترام میگذارم و گارد بسته ندارم. بالاخره قراره برای اسلام و انقلاب بنویسیم. برای هوای نفس و دنیا که نیست. تصمیم گرفتم نگرانی ها را برطرف کنم و بعد از اینکه با سه چهار نفر از اساتید بسیار کاربلد و مهربان صحبت کردم، شد همین متنی که الان چاپ شده و بحمدلله الان هم رفته برای چاپ ششم یا هفتم. دقیق یادم نیست. برگردیم به اصل حرفم. به محض نوشتن این کتاب، و حتی یه مدت هم گذشت و باهاش زندگی کردم و توقع داشتم بهم آرامش بده و بار سنگین اون جمله ای که پدرمو در آورده بود از قلبم برداره، که دیدم زهی خیال باطل! اون جمله باعث شد پانزده سال بعدش کتاب چرا تو بنویسم اما از بعد از نوشتن اون کتاب، دیگه با یه جمله مواجه نبودم. بلکه یه کتاب نسبتا قطور از مفصل شده اون روضه افتاده تو زندگیم که داره صفحه به صفحه اش اعصابمو خرد می‌کنه و آه میکشم. نمیدونم چرا اینو براتون گفتم ولی دوست داشتم بدونین گاهی یه جمله میشه یه کتاب و همون کتاب میشه بهانه روضه کل عمر آدم برای یکی از جذاب ترین و مظلوم ترین و بسیار کریم و مهربان ترین امامی که ... آه یا حسن 😭😭