eitaa logo
『 رُوضَةُ الحُسيݧ 』
1.1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2هزار ویدیو
72 فایل
•°❥|خیلے حسیݧ زحمتـ‌ ماراڪشیده استـ|•°❥ •✿•مدیـــــࢪ ↯ ‌➣ ﴾؏﴿ حضࢪتـــــ اربابـــــ •✿•خادم کانال💌↯ بھ یادشھیداݩ؛ #حاج‌قاسم‌سلیمانے #مصطفےصدرزادھ •|تیتر خواهد شد بہ زودے بر جراید مـطلبے شیعیان مشغول احداث ضریح حسن اند|•
مشاهده در ایتا
دانلود
6090_15767557311.mp3
6.87M
سلام ڪربلا....سلام نینوا صوت زیباے حاج میثم مطیعے 🎧
Hossein Khalaji - Be To Salam Midam (128).mp3
2.72M
بہ تو سلام میدم؛ درمون دردامے بہ تو سلام میدم، تویے ڪہ آقامے
salam-bar-hosein.mp3
2.59M
السلام علیڪ یا ابا عبداللّهـ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهـِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهـارُ  وَ لاجَعَلَهـُ اللَّهـُ آخِرَ الْعَهـْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ  وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
Hamid Alimi - Deltangam Bara Lebase Nokarit (128).mp3
5.86M
🎤 دلتنگ برا لباس نوڪرے میمیرم براے ماتمت حسین حمیدعلیمے
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
『  💚✋ 』 یوسـف از جرم زلیـخا مدتی زندان برفت مهـدی از اعمـال ما حبس ابد گردیده است
salam_030517062206.mp3
4.85M
『  💚 』 السلام علیک یا حجة الله في ارضه السلام عليك يا عين الله في خلقه 🎤 علی فانی 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『  💥 』 🔴صحبت های عجیب نماینده مجلس روسیه در مورد .....! همه میدونن ما قدرت هایی رو داریم‌ که هیچ کشوری در دنیا ندارد اولی رهبری کاریزماتیک دومی ایدئولوژی اسلامی و سومی انسانهایی که برای این ایدئولوژی جانشان را فدا می کنند کاش خودمون هم خودمونو حداقل به اندازه ی اینها باور داشتیم!
سلام هـمراهـان بزرگوار این مستند بسیار زیباست و حقایق جالبے رو بیان میڪند حجم فایل ومدت مستند طولانے بود بہ هـمین دلیل در چند پارت در اختیار شما قرار دادہ میشہ
28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 ماجراے حضور نیروهـاے حزب اللہ لبنان در فتنہ ۸۸ در چہ بود ⁉️ پست اختصاصے ڪانال روضہ الحسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『  • • 』 『  • • 』 『امیرالمومنین علے علیہ السلام 』 سپاہ قریش هـزیمت یافت و افراد تحت فرماندهـے عبد اللہ بن جبیر با دیدن این صحنہ خواستند بہ منظور جمع آورے غنایم، منطقہ استقرار خود را رهـا ڪنند.عبد اللہ فرمان صریح پیامبر را بہ آنهـا یادآورے ڪرد ولے آنان ترتیب اثر ندادہ و بیش از 40 نفرشان از تپہ سرازیر شدہ بہ دنبال جمع آورے غنایم رفتند و عبد اللہ بن جبیر با ڪمتر از دہ نفر هـمانجا ماند. در این هـنگام خالد بن ولید ڪہ با گروهـے سوارہ نظام در ڪمین آنان بود،چون این وضع را دید،بہ آنان حملہ ڪرد و پس از ڪشتن آنان از پشت جبهـہ بہ مسلمانان یورش برد و این هـمزمان شد با بلند شدن پرچم آنان توسط یڪے از زنان قریش بنام «عمرة بنت علقمة »ڪہ جهـت تشویق سربازان قریش بہ میدان جنگ آمدہ بودند. از این لحظهـ،وضع جنگ بڪلے عوض شد،آرایش جنگے مسلمانان بهـم خورد،صفوف آنان از هـم پاشید،ارتباط فرماندهـے با افراد قطع گردید و مسلمانان شڪست خوردند و حدود هـفتاد نفر از مجاهـدان اسلام،از جملہ «حمزة بن عبد المطلب »و«مصعب بن عمیر»یڪے از پرچمداران ارتش اسلام،بہ شهـادت رسیدند. از طرف دیگر،چون شایعہ ڪشتہ شدن پیامبر اسلام در میدان جنگ توسط دشمن پخش گردید،روحیہ بسیارے از مسلمانان متزلزل شد و در اثر فشار نظامے جدید سپاہ شرڪ،اڪثریت قریب بہ اتفاق مسلمانان عقب نشینے ڪردہ و پراڪندہ شدند،و در میدان جنگ جز افرادے انگشت شمار در ڪنار پیامبر نماندند و لحظات بحرانے و سرنوشت ساز در تاریخ اسلام فرا رسید.
『  • • 』 『  • • 』 『امیرالمومنین علے علیہ السلام 』 ✅ لافتی الاعلی لا سیف الا ذوالفقار در اینجا بود ڪہ نقش بزرگ علے علیہ السلام نمایان گردید زیرا علے علیہ السلام با شجاعت و رشادتے بے نظیر در ڪنار پیامبر شمشیر مے زد و از وجود مقدس پیشواے عظیم الشان اسلام در برابر یورشهـاے مڪرر فوجهـاے متعدد مشرڪان حراست مے ڪرد. «ابن اثیر»در تاریخ خود مے نویسد: پیامبر اسلام صلے اللہ علیہ و آلہ و سلم گروهـے از مشرڪین را مشاهـدہ ڪرد ڪہ عازم حملہ بودند،بہ علے دستور داد بہ آنان حملہ ڪند،علے علیہ السلام بہ فرمان پیامبر بہ آنان حملہ ڪرد و با ڪشتن چندین تن موجبات تفرق آنان را فراهـم ساخت.پیامبر سپس گروہ دیگرے را مشاهـدہ ڪرد و بہ علے علیہ السلام دستور حملہ داد و علے آنان را ڪشت و متفرق ساخت.در این هـنگام فرشتہ وحے بہ پیامبر عرض ڪرد:این،نهـایت فداڪارے است ڪہ علے علیہ السلام از خود نشان مے دهـد.رسول خدا فرمود:او از من است و من از او هـستم.در این هـنگام صدایے از آسمان شنیدند ڪہ مے گفت:«لا سیف الا ذو الفقار،و لا فتے الا علی » «ابن ابے الحدید»نیز مے نویسد: هـنگامے ڪہ غالب یاران پیامبر پا بہ فرار نهـادند،فشار دستہ هـاے مختلف دشمن بہ سوے پیامبر بالاگرفت.دستہ اے از قبیلہ «بنی-ڪنانہ »و گروهـے از قبیلہ «بنے عبد مناة »ڪہ در میان آنان چهـار جنگجوے نامور بہ چشم مے خورد،بہ سوے پیامبر یورش بردند.پیامبر بہ علے علیہ السلام فرمود:حملہ اینهـا را دفع ڪن.علے علیہ السلام ڪہ پیادہ مے جنگید، بہ آن گروہ ڪہ پنجاہ نفر بودند، حملہ ڪردہ و آنان را متفرق ساخت.آنان چند بار مجددا گردهـم جمع شدہ و حملہ ڪردند،باز هـم علے علیہ السلام حملہ آنان را دفع ڪرد.در این حملات،چهـار نفر قهـرمان مزبور و دہ نفر دیگر ڪہ نامشان در تاریخ مشخص نشدہ است،بہ دست علے علیہ السلام ڪشتہ شدند. «جبرئیل »بہ رسول خدا گفت:راستے ڪہ علے علیہ السلام مواسات مے ڪند،فرشتگان از مواسات این جوان بہ شگفت در آمدہ اند. پیامبر فرمود:چرا چنین نباشد،او از من است و من از او هـستم.جبرئیل گفت:من هـم از شما هـستم.آن روز صدایے از آسمان شنیدہ شد ڪہ مڪرر مے گفت: «لا سیف الا ذوالفقار و لا فتے الا علے ». ولے گویندہ دیدہ نمے شد.از پیامبر سؤال ڪردند ڪہ گویندہ ڪیست؟فرمود جبرئیل است 
18.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
『 💥 』 ⭕️ کربلایی در کرمان ! 🔺جریان شکل گیری موزه تربت حضرت اباعبدالله عليه السلام در شهر کرمان
گـر چـہ دوریـم ز چـشمان تـو امـا صـنما دائـم الـفکر بـہ دیـدار تـو میپـردازیـم
『  🙏 』 🍃💔قرائت زیارت عاشورا هـدیہ بہ روح پاڪ سردار دلهـا و
Ziyarat-Ashura.mp3
15.25M
🥀 『  🙏 』 🎤 🍃💔قرائت زیارت عاشورا هـدیہ بہ روح پاڪ سردار دلهـا و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صدام کرد کجا سرجام خشکم زد خندید و گفت نترس بابا وایسا منم بیام تا جلوی در حالا چرا انقد خوشگل شدی تو خندیدم و گفتم بووووووودم دستمو گرفت و تا جلوی در همراهیم کرد سجادی وقتی منو اردلان دست تو دست دید جا خورد و اخماش رفت توهم مثلا غیرتی شده بود خندم گرفت و اردلان رو معرفی کردم سلام آقای سجادی برادرم هستن اردلان انگار خیالش راحت شد اومد جلو با اردلان دست داد _ سلام خوشبختم آقای محمدی سلام همچنین آقای سجادی اردلان بهم چشمکی زد و گفت: خوب دیگه برید به سلامت خداحافظ بعد هم رفت و در و بست تو ماشین بازهم سکوت بود ایندفعه من شروع کردم به حرف زدن خب،خوبید آقای سجادی خانواده خوبن؟؟ لبخندی زد و گفت:الحمدالله شما خوبید - بله ممنون خب شما بگید کجا بریم خانم محمدی - من نمیدونم هر جا صلاح میدونید روبروی آبمیوه فروشی وایساد رفتیم داخل و نشستیم خوب چی میل دارید خانم محمدی - آب هویج از پرویی خودم خندم گرفته بود آقا دوتا آب هویج لطفا انشا الله امروز دیگه حرفامون رو بزنیم و تموم بشه - ان شاالله خوب خانم محمدی شما شروع کنید _ من ؟؟باشه... - ببینید آقای سجادی من نمیدونم شما در مورد من چه فکری میکنید ولی اونقدرام که شما میگید من خوب نیستم. آهی کشیدم و ادامه دادم - شما ازگذشته ی من چیزی نمیدونید من بهای سنگینی رو پرداخت کردم که به اینجا رسیدم - شاید اگه براتون تعریف کنم منصرف بشید از ازدواج با من ... سجادی حرفمو قطع کرد و گفت: خواهش میکنم خانم محمدی دیگه ادامه ندید من با گذشته ی شما کاری ندارم من الان شمارو انتخاب کردم و میخوام و اینکه... - واینکه چی امیدوارم ناراحت نشید من نامه ای رو که جا گذاشتید بهشت زهرا رو خوندم البته نمیدونستم این نامه برای شماست اگه میدونستم هیچ وقت این جسارت رو نمیکردم اخرش که نوشته بودید "اسماء محمدی" متوجه شدم که نامه ی شماست یکی از دلایل علاقه ی من به شما همون چیزهایه که داخل نامه بود فکر کنم سواالتتون راجب چیزهایی که میدونستم رفع شده - بهت زده نگاهش میکردم باورم نمیشد با اینکه گذشتمو میدونه بازم انقدر اصرار داره به ازدواج سرشو آورد باالا از حالت چهره ی من خندش گرفته بود آب هویجا روآوردن لیوان آب هویج رو گذاشت جلوم وبدون این که نگاهم کنه گفت:بفرمائید اسماء خانم به اینطور صدا کردنش حساسیت داشتم دلم یجوری میشد... - لبخندی زدم،لپام قرمز شده بود سرمو انداختم پایین راستش خانم محمدی فکر میکردم وقتی متوجه بشید او نامه رو خوندم از دستم ناراحت و عصبانی بشید - راست میگفت - طبیعتا باید ناراحت میشدم. اما نه تنها ناراحت نشدم تازه یجورایی خیالمم راحت شد انگار یه بار سنگینی که از رو دوشم برداشتن سجادی به لیوان اشاره کرد و گفت چرا میل نمیکنید نکنه دوست نداریدچیز دیگه ای میل دارید براتون بگیرم - همین خوبه الان میخورم شما بفرمایید میل کنید - باشه ،چشم سجادی مشغول خوردن آب هویج بود مات و مبهوت بهش نگاه میکردم کی فکرشو میکرد یه روز منو سجادی روبروی هم بشینیم و باهم آب هویج بخوریم و درباره ی ازدواج حرف بزنیم...
سجادیه اخمو و خشن و ترسناک،جلوی من انقدر آروم و مهربون بود. بهش خیره شده بودم غرق تو افکار خودم بودم که متوجه شدم داره دستشو جلوی صورتم تکون میده صدام میکنه - خانم محمدی به خودم اومدم هاااا چییییی بله یه لحظه نگاهمون بهم گره خورد انگار همو تازه دیده بودیم چند دقیقه خیره با تعجب به هم نگاه میکردیم _ چه چشمایی داشت... _ چشمای مشکی با مژه های بلند،با ته ریشی که چهرشو جذاب تر کرده بود چرا تا حالا ندیده بودم خوب معلومه چون تو چشام نگاه نمیکرد سجادی به چی خیره شده بود فقط خودش میدونست احساس کردم دوسش دارم،به این زودی. با صدای آقایی به خودمون اومدیم آقاچیز دیگه ای میل ندارید از خجالت سرمونو انداختیم پایین لپام قرمز شده بود دلم میخواست زمین دهن باز کنه من برم توش سجادی هم دست کمی از من نداشت مرد خندید و رو به سجادی گفت نامزد هستید سجادی اخمی کردو گفت نخیر آقا بفرمایید. همون طور که سرمون پایین بود مشغول خوردن آب هویج شدیم گوشیم زنگ خورد مریم بود یعنی چیکار داشت جواب دادم: الو سالم - سلااااااام عروس خانم بی معرفت چه خبر - اقا داماد خوبه؟ - کجای بحثید؟ - تاریخ عقد و اینام که مشخص شده دیگه - وای حاالا من چی بپوشم خدا بگم چیکارت نکنه اسماء همه ی کارات هول هولکیه....ماشاالااا نفس کم نمیورد. جلوی سجادی نمیتونستم چیزی بگم یه لبخند نمایشی زدم و گفتم: مریم جان بعدا خودم باهات تماس میگیرم فعال... - إ اسماء وایسا قطع نکن... گوشیو قطع کردم انقد بلند حرف میزد که سجادی صداشو شنیده بود و داشت میخندید از خندش خندم گرفت سوار ماشین شدیم مونده بودیم کجا باید بریم سجادی دستش رو گذاشت روفرمون و پووووووفی کرد و گفت: خوب ایندفعه شما بگید کجا بریم - به نظرم یه پارکی جایی حرفامونو بزنیم باشه چشم .... روبروی یه پارک وایساد... - وای خدای من اینجا که...اینجا همون پارکیه که با رامین..... _ وای خدا چرا اومد اینجا ...دوباره خاطرات لعنتی...دوباره یاد آوری گذشته ایکه ازش متنفرم ... - خدایا کمکم کن از ماشین پیاده شد اما من از جام تکون نخوردم چند دقیقه منتظر موند. وقتی دید من پیاده نمیشم سرشو آورد داخل ماشین و گفت: پیاده نمیشید نگاهش نمیکردم دوباره تکرار کرد. خانم محمدی پیاده نمیشید بازم هیچ عکس العملی نشون ندادم اومد، داخل ماشین نشست وبا نگرانی صدام کرد: - خانم محمدی خانم محمدی - اسماء خانم سرمو برگردوندم طرفش بله - نگران شدم چرا جواب نمیدید معذرت میخوام متوجه نشدم با تعجب نگاهم میکرد. - اینجا رو دوست ندارید؟ میخواید بریم جای دیگه سرمو به نشونه ی نه تکون دادم و گفتم:
『  🇮🇷 』 خداقوت مدافعان سلامت ✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#روزتون_مهدوی 💚 #اللهـم_عجل_لولیڪ_الفرج
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 #بِسمِ_اللهِ_القاصِمِ_الجَبارین السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 #شادی_روح_شهدا_صلوات
『 #امیرے_حسین_ونعم_الامیر 』 صبح یعنی که ؛ کسی مثل شما بدمد در تن من نورِ حیات . . .
29.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 ماجراے حضور نیروهـاے حزب اللہ لبنان در فتنہ ۸۸ در چہ بود ⁉️ پست اختصاصے ڪانال روضہ الحسین