سلام وعرض ادب و احترام همراهان گرامی
فرارسیدن شهادت مظلومانه و جانسوز دردانه حضرت سیدالشهدا علیه السلام بی بی سه ساله حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها را بمحضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
و شیعیان انحضرت تسلیت عرض مینماییم
#آجرک_الله_یا_بقیة_الله
🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴
🏴🌹#زندگینامه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها🌹🏴
حضرت رقیه فرزند امام حسین علیه السلام است . بر اساس نوشته های بعضی کتابهای تاریخی، نام مادر حضرت رقیه(علیهاالسلام)، امّ اسحاق است که پیشتر همسر امام حسن مجتبی (علیهالسلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیهالسلام) به عقد امام حسین (علیهالسلام) درآمده است. در مورد تاریخ تولد حضرت رقیه چیزی معلوم نیست.
در تعداد دختران امام حسین و نامهای آنها اختلاف وجود دارد. آنچه از منابع بدست می آید امام حسین علیه السلام دارای چهار دختر بنامهای فاطمه کبری، فاطمه صغری، سکینه و رقیه بوده است.
اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین علیه السلام در منابع شیعی آمده است. در کتاب کامل بهائی نوشته علاء الدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است.
👇👇
#ادامه_دارد
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
#لهوف_سید_ابن_طاووس_و_حضرت_رقیه
یکی از کتابهای کهن که در زمینه حضرت رقیه مطالبی نقل نموده، کتاب اللهوف از سیدبن طاووس است. وی می نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) اشعاری در بی وفایی دنیا میخواند، حضرت زینب (علیهاالسلام) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم، ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید [و خویشتن دار باشید.
#سن_حضرت_رقیه_و_تاریخ_شهادت_ایشان
تاریخ شهادت: ۵ صفر سال ۶۱ هجری قمری
مشهور این است که ایشان سه یا چهار بهار بیشتر به خود ندیده و در روزهای آغازین صفر سال ۶۱ ه .ق، پرپر شده است.
#چگونگی_شهادت_و_مرقد_مطهر_حضرت_رقیه
بعد از واقعه عاشورا دشمن تمام کسانی را که زنده مانده بودند ، اسیر کرد. میان این اسرا، یک دختر کوچک هم دیده می شد. این دختر کوچک رقیه بود. رقیه دختر امام حسین علیهاالسلام که حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه اش زینب و اسرای دیگر به طرف شام می رفت.
از داخل خرابه های شام، صدای یک کودک به گوش می رسید. تمام کسانی که در میان اسرا بودند، می دانستند که این صدای رقیه دختر کوچک امام حسین است. رقیه از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می گرفت. گویا خواب پدرش را دیده بود. در این حال یزید،لعنت الله دستور داد سر امام حسین علیه السلام را به رقیه نشان بدهند. وقتی حضرت رقیه علیهاالسلام سر بریده پدرش امام حسین علیه السلام را دید، با فریاد و ناله خودش را روی سر بریده پدرش انداخت و همان جا، از دنیا رفت.
مرقد مطهر حضرت رقیه علیها السلام در سوریه نزدیک به قبر حضرت زینب علیها السلام است.
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین...🌹🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم..🇮🇷🏴
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
... 🕯 🕯 ...
برتن من بود ای پدر جان نشانه
از طناب و رد کعب نی ، تازیانه
گویمت تو را از ظلم کوفیان
بعد تو شده کارم آه و فغــان
آه ، ببین گوشه معجـــــرم سوخت
آه ، ببین بی تو بال و پرم سوخت
(( آه و واویلتا از غریبی ))😔
بین صحرا شبی من زناقه فتــادم
مادر تو در آن دم رسیـده به دادم
زد صدا الا ای نور دیـــــــده ام
دخترم ببین من هم غمـدیده ام
آه ، که خاری به پایم نشـــــسته
آه ، زمین خورده ام دست بسته
(( آه و واویلتا از غریبی ))😭
جان بابا ببر دخترت راشبــــــــــانه
خسته ام من برای تو گیرم بهـــانه
روی من چو روی زهرا شد کبود
پاسخ نگــــاه من سیـــــلی نبود
آه ببین صورتم گشته نیلی
رویم آزرده از ضرب سیلی
(( آه و واویلتا از غریبی ))😭
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام _الله_علیها_تسلیت_باد 🏴
... 🕯 🕯 ...
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
Fadaeian_Moharam_9903_3.mp3
10.37M
بابا میدونستم آخر میای پیشم 😭
#سیدرضا_نریمانی🎙
#جدید
#پیشنهاد_دانلود👌👌👌
شاعر : محمدجواد الهی پور
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️🕊⚫️🕊⚫️🕊⚫️🕊
✨🕊ساعت به وقت عاشقی✨🕊
◾️صــــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.◾️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
◾️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا ◾️امام با تقوا و پاک ◾️و حجت تو بر هر که روی زمین است ◾️و هر که زیر خاک، ◾️رحمت بسیار و تمام با برکت ◾️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ◾️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی◾️
🕊زیــــ🕌ـــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان🕊
🕊الهـــــــــــــے آمیــــــن🕊
التمــــــاس دعــــاے فــــرج🕊🏴
🏴🕊اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🕊🏴
🏴السلام علیک یا اباعبدالله
▪️آجرک الله یا صاحب الزمان
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨
در کنار پنجره فولاد هرکس میرسد
کربلا را در خیال خود تجسم میکند
کربلایی هر که شد از باب شکر لطف تو
کربلا هم یاد تو ای ماه هشتم میکند
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
ای راه!کوره راه،به دردم نمیخورد
این راه اشتباه ، به دردم نمیخورد
در بین عاشقان تو و رو سفیدها
این چهرهٔ سیاه ، به دردم نمیخورد
پشتم به کوه عشق تو گرم است،ای پناه!
غیر از تو هر "پناه" ، به دردم نمیخورد
هر صبحِ من ، بدون تو شب میشود چرا؟
این گردش تباه ، به دردم نمیخورد
یک شب مرا به ضریح نورانیات ببر
این شهرِ پر گناه ، به دردم نمیخورد
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
🔹🔸🔹🔸🔘🔸🔹🔸🔹
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚖
🛑 پرده ای از قیامت ...😭
🎥 استاد :
حجت الاسلام حاج آقا ی قرائتی
فوق العاده هست ✅
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭😭😭
هر کی که باباش رفته سفر یتیم میشه
🏴🏴🏴🏴🏴
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
🍁 #بانوان_عاشورایی
یڪی از بانوانی ڪه از
ڪاروان حسینی به اسارت رفت
فاطمه صغری، دخترِ پاڪ
سیدالشهدا (ع) بود؛
او چنانڪه
علی اڪبر (ع) به پیامبر
🔆 شباهت داشتند، از همه به
حضرت فاطمه (س) شبیهتر بود و
#چهرهای_زیبا و دلنشین داشت
برای همین
در شام، یڪی از زیردستانِ
🍁 یزید چشمش به او افتاد و
درخواست ڪرد
او را به #ڪنیزی بردارد اما
حضرت زینب (س) مانع شدند
#فاطمه_صغری (رقیه) ڪه
همچون خاندانش دلی بیباڪ
داشت پس از خطبهی عمه
خطبهای رسا خواند و
گفت:
... از شمشیرتان خون ما میچڪد
⚡بدانید #خدا به ستمهاتان آگاه است
آنهایی ڪه
سخنان او را شنیدند
بیتابانه میگفتند:
ای دختر پاڪان، بس ڪن ڪه
#با_خطبهات_قلبمان_را آتش_زدی . . . 💔💔
#جانم_رقیه
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
🏴#آجرکاللهیاصاحبالزمان
▪️غمش زانویِ زینب(س) را چه لرزاند...
▪️سرِخاکش «گلی گم کرده ام» خواند...
▪️برادر؛ زیر نیزه، کنجِ «گودال»...
▪️برادرزاده در «ویرانه» جاماند!
▪️🕊رقیه جان ، میروی و کوچکی دنیا را به طالبانش وامیگذاری. اندوهت را بر صورت خرابه میپاشی و میگذری تا به لبخندی ابدی بپیوندی.▪️🕊
#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها، سه سالهی مظلوم اباعبدالله برشیعیان تسلیت باد🏴🏴
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای بابا حکایتی شده مویم
ای بابا شکستگی ابرویم
ای بابا ببین کبوده بازویم
🏴 #شهادت_حضرت_رقیه
🎥حاج #محمود_کریمی
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
ای بابا حکایتی شده مویم ای بابا شکستگی ابرویم ای بابا ببین کبوده بازویم 🏴 #شهادت_حضرت_رقیه 🎥حاج
آخه مگه دختر سه ساله زدن داره؟؟😭😭😭😭😭
#رقیه_جانم
تغییر طرح صورت من بی دلیل نیست
از بس شبیه فاطمه بودم نظر شدم
دسٺ هایٺ ڪوچڪ بودند براے بہ آغوش ڪشیدݩ صبر و سخٺے 😔
اما ٺو چقدر سربلند بیروݩ آمدۍ از درد ها و دلٺنگے ها🖤
صبر را از چہ ڪسے بہ ارث برده بودے نمیدانم....!؟
اما ایماݩ؛ همپاۍ ٺو بزرگ شده بود.
#_یارقیہ_ادرکنی😔
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت "همرزمان وخانواده شهید"
🔹صفحه۲۲۱_۲۱۹
#پارت_نود_و_نهم
((پدال گاز))
چند روز بعد از مجروح شدن
#محمد_حسین ، به مرخصی آمدم.
وقتی به کرمان رسیدم، سراغ او را گرفتم.
گفتند از بیمارستان مرخص شده.
تعجب کردم:«یعنی به همین زودی خوب شد؟»😳
گفتند:«نه!..در خانه بستری است.»
برای ملاقات به خانه شان رفتم، امّا برادرش گفت:«او خانه نیست.»
نا امید برگشتم، توی راه حسن زاده، یکی از بچه ها را دیدم.
حال و احوال کردیم، پرسید:«کجا بودی؟»
گفتم:«رفته بودم عیادت محمّدحسین.»
گفت:«خب!...چی شد؟ دیدیش؟ حالش چطور بود؟»
گفتم:«نه! متاسفانه موفق نشدم ببینمش، خانه نبود.»
گفت:«بیا باهم برویم پررویی کنیم بنشینیم تا بیاد!»
دوباره با حسن زاده به در خانه محمّدحسین را ببینیم.»
ایشان گفت:«عرض کردم خانه نیست.»
گفتم:«اشکال ندارد، می نشینیم تا بیاید.»
با تعارف او به داخل خانه رفتیم.
ده، پانزده دقیقه ای طول کشید که محمّدحسین آمد.
وقتی ما را دید خوشحال شد و حسابی تحویلمان گرفت.
گفت:«اتفاقاً خیلی دلم می خواست تو را ببینم.
چطور شد به مرخصی آمدی؟از منطقه چه خبر؟»
من تا جایی که می توانستم از اوضاع و احوال بچه ها و نگرانی آن ها به خاطر عدم حضور او و وضعیت #منطقه برایش صحبت کردم.
لحظه خداحافظی یک کتاب به من و یکی هم به اکبر حسن زاده هدیه داد و گفت:«حتماً این کتاب ها را بخوانید.»
و پرسید:«کی به منطقه بر می گردی؟!»
گفتم:«پس فردا.»
گفت:«موقعی که خواستی بروی ، بی خبر نرو!»
گفتم:«چشم!حتماً.»
و از هم جدا شدیم.
دو روز بعد عازم منطقه بودم ، دوباره....
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت "همرزمان و خانواده شهید "
🔹صفحه۲۲۴_۲۲۲
#پارت_صدم 🦋
((پدال گاز))
دو روز بعد عازم منطقه بودم ، دوباره به سراغش رفتم.
گفت:«راجی(#فرمانده اطلاعات عملیات)
آمده کرمان، فردا می خواهد برگردد.
برو بگو محمدحسین کارت دارد.
می خواهم ببینمش تا هماهنگ کنیم همه با هم برویم.»
با تعجّب نگاهی به پایش انداختم،😳
اما او نگذاشت حرف بزنم، زد سر شانه ام و گفت:«برو دیگر !»
من رفتم و راجی را پیدا کردم و گفتم:
«آقا محمّدحسین چنین حرفی زده، به نظرم می خواهد همراه شما بیاید.
چون با جراحتی که دارد نمی تواند تنهایی برود.
در ضمن من هم امروز عازمم.»
راجی گفت:«خیلی خوب!
پس اگر محمّدحسین می خواهد بیاید، شما با اتوبوس برو.»
من قبول کردم و رفتم ترمینال بلیط گرفتم.
از همان جا به خانه محمّدحسین رفتم.
گفت:«چی شد؟!»
گفتم:«آقای راجی را دیدم، گفت می آیم خانه تان و با هم صحبت می کنیم.»
پرسید:«شما چکار کردید؟»
گفتم:«بلیط گرفتم و امروز می روم.»
گفت:«مگر با ما نمی آیی؟!»
گفتم:«نه!مثل اینکه جا نیست.»
گفت:«نه!شما با ما بیا.»
گفتم:«نمی شود!...آقای راجی چنین گفته.»
گفت:«من اصلاً دوست دارم تو این سفر با شما باشم و دلم می خواهد همسفر باشیم.»
گفتم:«آقا!...فرقی ندارد☺️.»
می خواستم خدا حافظی کنم که گفت:«چند دقیقه صبر کن من با راجی صحبت کنم.»
داخل خانه شد و به سرعت لباس پوشید و به طرف ماشینش رفت .
تعجب کردم با این عصا چطور می خواهد رانندگی کند؟!🤔
ماشین را زد بیرون و گفت:«سوار شو برویم!»
با ترس و لرز😧 سوار شدم و کنارش نشستم.
او خیلی راحت راه افتاد و به جای پا عصایش را روی پدال گاز می گذاشت.
گفتم:«محمّدحسین تو را خدا مواظب باش ، این چه کار خطرناکی که تو
می کنی؟!😓»
گفت:«نترس!...بشین الان می رسیم»
هر چند او بی هیچ دغدغه ای رانندگی می کرد، امّا من خیلی ترسیده بودم!
مستقیم پیش راجی رفتیم .
محمّدحسین به ایشان گفت:«باید #حسین_متصدی را هم با خودمان ببریم.»
راجی گفت:«جا نداریم! او قرار شده خودش بیاید.»
محمّدحسین گفت:«ما می خواهیم توی این سفر با هم باشیم.»
و کلی با راجی صحبت کرد تا او را راضی کند که من هم با آن ها بروم.
محمّدحسین من را سوار ماشین کرد و برد ترمینال تا بلیت را پس بدهم.
صبح روز بعد همگی با هم به طرف منطقه راه افتادیم.
یادم است در مسیر جاده برف باریده بود.❄️
راجی گفت:«بچّه های آن جا برف ندیدند،
فلاکس را پر از برف کنیم و برایشان ببریم.»
پیاده شدیم و فلاکس را پر از برف کردیم ، اما وقتی به #اهواز رسیدیم،
بیشترش آب شده بود.
♦️به روایت "حسین متصدی"
#ادامه_دارد
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت دخترسه ساله حضرت رقیه سلام الله علیها تسلیت
⬆️ درد دل زیباے دختر شهید مدافع حرم با حضرت رقیه(س)🌷
سلام و علیڪم منم اسمم رقیه است..
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹