eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
319 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
. کلام شهدا ای کسانی که کاری دست شماست و در ادارات .مشغولید ، شما فرزندان انقلاب هستید، ایمان و فداکاری شما مبین انقلاب است ، مقاومت شما باید در برابر سختی ها همچون یاران رسول الله (ص) در صدر اسلام باشد ، اگر خدای ناکرده فردی نالایق در بین شما باشد آنها را طرد کنید و به جایشان ، افراد مؤمن و کاردان بگذارید ، چون افراد فرصت طلب و منافق بزرگ ترین ضربه را به انقلاب می زنند . شهید 🌷 .
🌷🕊💐🌹💐🕊🌷 🌹 🌹 همیشه سعی کنید از رهبر و ولایت فقیه پیروی کنید ، در خط امام گام بردارید ، چون شهید رجائی مقلد واقعی و حقیقی امام باشید و از انحراف به چپ و راست بپرهیزید . پیام ها و رهنمودهای امام را که همواره مرهمی است بر جراحات و التیام خستگی و تلاش شبانه روزی رزمندگان ، به جان و دل گوش کرده و به کار ببندید . بارها از رزمندگان و عزیزان شنیده ام که می گویند برویم سخنان امام را گوش بدهیم تا جان و نیرو بگیریم . 🕊 🕊 🌹 🌹 ✋ ✋ 🌺 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 با شروع مرحله ی اوّل عملیات ، جهاد نجف آباد به عنوان نيروي پشتیباني تيپ 14 امام حسین(ع) وارد عمل شد . قرار بود مرحله ی دوّم عملیات از جاده ی آسفالته ی به سمت مرز که حدود پانزده کیلومتر بود ، ادامه پیدا کنه تا ارتباط بین نیروهای عراقی که در شمال و جنوب این قسمت بودند ، قطع بشه . انتهای خط نیروهای ما ، یک دژ بود و این دژ کشیده می شد تا پاسگاه زید عراق ، یعنی ابتدای دژ نیروهای پدافند ما بودند و انتهای دژ به فاصله ی حدوداً چهار کیلومتر نیروهای عراقی . بچه ها به این نتیجه رسیدند مسیری رو شناسایی کنند که هم طولانی نباشه و هم بر خلاف مرحله ی اوّل عملیات که خاک جاده لَمری بود و برای انتقال آمبولانس و بسیار نامناسب بود دچار مشکل نشوند . سه روز پس از مرحله ی اوّل عملیات در حالی که چیزی تا ظهر نمانده بود به اتفاق و برای شناسایی مسیری فرعی که هم برای تردد و هم جا به جایی به موقع و مناسبتر باشه ، براه افتادند . نیروهای عراقی بعد از رؤیت ، آنها را به رگبار می بندند. وقتی میاند طرف ماشین سرنشینانش همگی به رسیده بودند . با دیدن کارتهاي شناساييشون متوجه می شند که اینها فرمانده اند . بعد از انتقال آنها به پادگاني بین راه بصره و ناصریه ، بالگردی که حامل یکي از فرماندهان ارتش عراق بود در محل می نشیند . با گرفتن سی و شش روي يك حلقه فیلم ، در مراحل مختلف ، پيكر بيجان اين را گاه داخل ماشين و گاه بيرون مي آورند و از آنها مي كنند . حدود یک هفته بعد ، من با در نزدیکی جادّه ی به آقای شریفي که قبلاً با توی خرمشهر بود ، برخوردیم . آقای جلالی هم ایشون رو از همون موقع می شناخت . چون حدود یک سال بود که همدیگر را ندیده بودند ، ایستادیم تا با هم حال و احوالپرسی کنند . آقای شریفي سراغ و را از آقای جلالی گرفت . آقای جلالی هم جواب داد که ، شده امّا از چند روزی است که بیخبریم . ایشون گفتند : امّا من چند روز پیش با دو نفر دیگه سوار دیدمشون . بعداً متوجه شدیم همان روزی را می گوید که آنها شده اند . 🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹