eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
317 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
💥رفقا خبر دارید... 🌴هنوز که هنوز است از عملیات فاتحانه خیبر برنگشته🚷 ⇜خبر دارید که آن دلیرمرد خطه جنوب مهمان نهنگ های خلیج فارس شد😔 و برنگشت. 🌴از خبری دارید⁉️ بعد از اینکه یارانش را از به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید ⇜از جوانانی که خوراک های اروند شدند خبری دارید❓ 🌾هنوز از صدای اذان بچه ها می آید 🌾هنوز صدای رزمندگان از حسینیه🔊 حاج همت به گوش می رسد 🌾هنوز وصیت نامه📜 شهدا خشک نشده؛↵خواهرم ، ↵برادرم 🌾هنوزکه هنوز است نگرانند از اینکه رهبر رو تنها👤 بگذاریم 🌾و هنوز که هنوز است شهدا🌷 بند پوتین هایشان را باز نکرده اند و منتظر (علیه السلام) هستند تا دوباره در رکابش شوند 🌾و هنوز که هنوز است چشم انتظار جـــــــ♥️ــــــگرگوشه هایشان هستند😔 را یاد کنید با ذکر 💐 🚩 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🍃 برادر شهید مهدی باکری، عاشقی است که یک شبه ره صد ساله رفت و پیر شد آنچنان که در خشت خام چیزی دید که در آینه هم نمیبینیم. 🍃 آرزو میکنم که اگر حمید باکری نمیشویم در نگاه او که حقیقت بین بود و هست باشیم🌷 《حمید باکری》 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 دفتری داشتیم که قرار گذاشته‌ بودیم هرکسی هر موردی از آن یکی دید، در آن دفتر بنویسد. این دفتر همیشه از اشکالاتی که درباره من بود، پر می‌شد. حمید می‌گفت : « تو چرا این‌قدر به من بی‌توجهى! چرا هیچی از من نمی‌نویسى ؟» چه داشتم که بنویسم ؟... آن روزها هر بار که می‌خواست برود ، بدجوری بی‌طاقتی نشان می‌دادم و گریه می‌کردم . تا اینکه یک‌ بار رفتم سر وقت آن دفترچه یادداشت و دیدم نوشته هر وقت که می‌روم ،‌ به جای گریه بنشین برایم قرآن بخوان! این‌طوری هم خودت آرام می‌گیرى، هم من با دل قرص می‌روم . راوی : 🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🌺🌼🍀🌷🍀🌼🌺 با چند تا از خانواده هاے سپاه، توے یہ خونہ ساڪن شده بودیم. یه روز که از منطقه اومد، بہ شوخی گفتم: "دلم می خواد یہ بار بیاے و ببینے اینجا رو زدن و من هم کشته شدم!! اونوقت برام بخونے؛ فاطمه جان! مبارک!" بعد شروع کردم به راه رفتن... و این جمله رو تڪرار ڪردم......! دیدم از صدایی در نمیاد!. نگاه کردم، دیدم داره گریه میڪنه...، جا خوردم!! گفتم: "تو خیلی بی انصافے!! هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو، اونوقت طاقت اشک ریختن من رو ندارے و نمیزارے من گریه کنم!! حالا خودتـــ نشستی و جلوے من گریه میکنی؟!!" سرش رو بالا آورد و گفت: "فاطمه جان!! به خداقسم!! اگه تو نباشی...، من اصلا از جبهه بر نمی گردم....!!!" 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🍃 برادر شهید مهدی باکری، عاشقی است که یک شبه ره صد ساله رفت و پیر شد آنچنان که در خشت خام چیزی دید که در آینه هم نمیبینیم. 🍃 آرزو میکنم که اگر حمید باکری نمیشویم در نگاه او که حقیقت بین بود و هست باشیم🌷 📆 6 اسفند 1362 – سالروز شهادت حمید باکری 💠 قائم مقام فرماندهے لشگر ۳۱ عاشورا فرازی از وصیت نامه شهید: 🌸 دعا ڪنید ڪہ خداوند شهادت را نصیب شما ڪند ڪہ در غیر این صورت زمانے فرا مےرسد ڪہ جنگ تمام مےشود و رزمندگان سہ دستہ مےشوند : ۱- دستہ اے بہ مخالفت با گذشتہ خود بر مےخیزند و از گذشتہ خود پشیمان اند . ۲- دستہ اے راه بےتفاوتے را بر مےگزینند و در زندگے مادے غرق مےشوند و همہ چیز را فراموش مےکنند . ۳- دستہ سوم به گذشتہ خود وفادار مےمانند و احساس مسئولیت مےڪنند ڪہ از شدت غصّہ ها و مصائب دق خواهند ڪرد . 🌷 پس از خدا بخواهید با وصال شهادت از عواقب زندگے بعد از جنگ در امان بمانید ، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دستہ سوّم ماندن سخت و دشوار خواهد بود ... 《حمید باکری》