#زیباترین_سخنان_شهدا🌸
شهید هادی علی
دوستای #جوانان نکند در رختخواب #ذلت بمیرید😔
که حضرت علی علیه السلام در محراب #عبادت شهید شد.
ای جوانان مبادا که در غفلت بمیرید که امام حسین علیه السلام در میدان #نبرد شهید شد.
ای جوانان ، مبادا که در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر در راه حسین علیه السلام و با #هدف شهید شد😔
یاد شهدا با صلوات🌺
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
یادت #ای_دوست بخیر نازنینم خوبی⁉️ خبری نیست ز #تــو دل من میخواهد که بدانی #بی_تو دل منـ♥️ اندازه
💌محمد حسین جان سلام
🔮سالی دیگر نیز گذشت کوتاه برای تو و بلند و #سخت برای ما. فرصت های از دست داده هرسال زیادتر رخ می نماید. شاید آن دلیل که #برکت ها از روزگارمان رخت بر بسته اند😢 برکت هایی که یکی از آنان وجود و نفس امثال شماست.
🔮ردِّپاهایت👣 را در شهر می بینم، تقریبا هرجا که سَرَکی کشیدی تمثال یا #عکست را جلوه دار زده اند. حتی کسانی که در حد سلام احوال گیرت بوده اند.
🔮تفریحم #هیئت بود آن هم که به چشم برهم زدنی از دست رفت. سرگرمی هایم حال چرخ زدن است هم دور خود، هم دور شهر، هم دور #اعتقاداتم، هم ... سرگیجه گرفته ام از گشتن های بیهوده😓 و از سر بیکاری و سرگرمی.
🔮 #پسرت روز به روز قد می کشد، رشید می شود. شاید او بتواند راهت را ادامه دهد. من هنوز در پیداکردن مسیری که در آن سیر کردی مانده ام. قبلا مزه تلخ قهوه های☕️ کافه ای که #عکست را به دیوار داشت هشیارم می کرد. اما الان ... همان قهوه برایم بی مزه است.
🔮اشتهایم را برای زندگی از دست داده ام. تو هرروز در تمام این چند سال سر سفره کرم #اولی_الامر بودی. اما من هر روز سر سفره گناه🔞 پرخوری می کنم و تنم فربه گناه است. آنقدر چاق شده ام که حال #عبادت و حتی #نماز فردی را ندارم😔
🔮بی معرفت، حالا که در تلاطم دنیا دارم #غرق می شوم و امید به دستگیری ات دارم، دل کندی و رفتی🕊چسبیدی به ملکوت و من که زیر پاهایت، دست و پا می زنم را رها کرده ای. نگاه کن من به تو #امید بسته ام. مهرت را به دل💖
🔮محمدحسین، زمانه بد فشار را به گلو رسانده. از زندگی فقط آرزوی مرگ می توان داشت. هرروز را #شرمنده وجدان و عمرمان نشویم روزمان شب نمی شود. با دین تیغ می زنند⚡️ و زخم می ماند از #مدعیان عمل و وای از مدعیان بی علم و گاها بی عمل.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#سالروز_ولادت
@mohebin_velayt_shohada🌸
آیدی کانال 🌸
آن -فکری از #عبادت یک یا #شصت_سال بهتر است که ، انسان را به خواندن #نماز_شب وادارد👌
✅ #خانه ای که در آن بیداری سحر وجود دارد و #نافله_شب خوانده میشود، #برکاتش زیاد است.
🍀 گاهی برای یک #بن_بستی که در زندگی پیش آمده، مدتهای طولانی باید انسان صدمه بخورد، تا برطرف شود؛ اما با یک #سحر قضیهاش حل میشود.
🍀 اگر این کار را میکردیم، مشکلاتمان هم کمتر بود.🌹
@mohebin_velayt_shohada
ایدی کانال👆🌹
چه تفاوت ها
که مـیان
آسمانی شدن...
و زمینی شدن استـ
حاشا که به دنبــال بال و پَــر #پرواز باشی،اما آن را نجویی...
در خود جست و جو کــن
#مشکل_از_خودمان_است
شاید #عبادت کردنمان هم #عادت شده است
و به قول شهید #حججی ؛ چه بد دردیست درد عادت کردن
#ای_که_پرواز_نمودی_رو_به_آسمــان
#تولدت_مبارک❤️
برای شادی روح شهدا #صلوات
🌸کپی فقط با #ذکر_صلوات😊 مجاز است:
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت آقای"محمّد علی کار آموزیان"
🔹صفحه :١٣٢_١٣١
#پارت_پنجاه_و_پنجم🦋
کار #شناسایی را انجام دادیم و خسته و کوفته 😞 به طرف خطّ خودی بر گشتیم.
در این فاصله به خاطر طولانی شدن کار، پست های نگهبانی #ارتشی_ها عوض شده بود و پست بعدی در جریان #مأموریّت ما قرار نگرفته بود..
ما هم بی خبر از همه جا با خیال راحت به خطّ مقدّم نزدیک می شدیم.
در همین موقع یک مرتبه نگهبان های ارتشی به خیال اینکه ما #عراقی هستیم به طرفمان تیراندازی کردند.
بچّه ها که انتظار چنین استقبالی را نداشتند؛ سریع روی زمین دراز کشیدند.
و خود را پشت تپّهٔ کوچکی 🗻 که آنجا بود، رساندند.
کاری نمی توانستیم بکنیم.
اگر سرمان را بالا می آوردیم به دست نیروهای خودی تلف می شدیم.
بچّهها بلاتکلیف پشت تپّه #سنگر گرفته بودند.
محمّد حسین که با این مسائل به خوبی آشنا بود و چندین بار در موقعیّت هایی بدتر از این قرار گرفته بود، بی خیال و راحت نشسته بود 👌 و بچّه ها را آرام می کرد.
چاره ای نبود، باید منتظر می ماندیم تا ببینیم بالاخره چه اتّفاقی می افتد.
ارتشی ها پس از اینکه حسابی به طرف بچّه ها تیراندازی کردند، یک گروه برای اسیر کردن ما جلو فرستادند.
این بهترین موقعیّت بود، 👌 زیرا با نزدیک شدن آن ها می توانستیم سر و صدا کنیم.
و خودمان را به آن ها بشناسانیم.
همین طور هم شد، وقتی نزدیک شدند فوراً بچّه ها را شناختند.
عذر خواهی کردند و گفتند:"این مسئله بخاطر تعویض نگهبان ها اتّفاق افتاد"
خلاصه آن روز #خطر بزرگی از بیخ گوشمان گذشت.
کار #خدا بود که هیچ کس آسیبی ندید.
💠یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم؟
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
((یاد خدا))
زندگی #یوسف_الهی سراسر معنوی بود.
به #عبادت 🤲 اهمیّت فراوانی می داد وهیچ چیز مانع ارتباطش با #خدا نمی شد.
به تمام نیروهایش عشق می ورزید😍 و مانند یک پدر برایشان دلسوزی می کرد.
هر وقت بچّهها برای #شناسایی می رفتند آن ها را تا ابتدای محور همراهی می کرد.
و همان جا منتظرشان می نشست تا برگردند.
یک شب در #منطقه_مهران؛
من، محمّد حسین و یکی دیگر از بچّه ها به نام #سیّد_محمود برای شناسایی رفته بودیم.
سیّد محمود جلو رفت و من و
محمّد حسین بالای رودخانهٔ گاوی منتظرش ماندیم.
سیّد حدود دو ساعت دیر کرد.
در این فاصله محمّد حسین به گوشه ای رفت و مشغول #نماز و #عبادت شد.
این حالت او خیلی برایم عجیب بود که هیچ وقت، حتّی در منطقه خطر نیز از عبادت 📿و راز ونیاز 🤲با خدا غافل نمی شد.
رفتار و کردار او به گونه ای بود که لحظه به لحظه زندگیش و جزء به جزء حرکاتش، انسان را به یاد خدا می انداخت.
💠 بی تو در کلبهٔ گدایی خویش
رنج هایی کشیده ام که مپرس
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت "مادرشهید"
🔹صفحه ١٨۹_١۸۷
#قسمت_هشتاد_و_دوم🦋
((حضور مستمر))
طولی نکشید در حالی که هنوز #محمد_حسین خوب نشده بود، راهی
#جبهه شد.
دیگر گوش دادن به اخبار رادیو📻 و پیگیری خبر های جبهه کار هر روز خانواده بود، چون محمّدشریف هم راهی جبهه ها شده بود.
وقتی مارش نظامی🎺از رادیو پخش
می شد، دلم از جا کنده می شد، مطمئن بودم که عملیّاتی انجام شده و محمّدحسین و محمّدشریف در آن شرکت دارند.
رفتار و کردار محمّدحسین نه تنها برای دوستان و هم رزمان، بلکه برای خواهر ها و برادر هایش درس بود.
" #عبادت و راز و نیازش🤲 با #خدا، خلوص در کارها، #صبر و تحمّلش در مصائب و سختی ها، بی تفاوتی اش نسبت به دنیا و مافیها "؛
همه، برای خانواده و دوستان درس بود.
محمّدحسین هر زمان که به کرمان
می آمد به برادرش محمّدعلی سر می زد، گاهی می نشستند تا دیر وقت باهم صحبت می کردند؛
حرف هایی که رنگ الهی داشت و انسان را به یاد خدا می انداخت.✨
یادم هست در یکی از روز ها محمّدعلی به خانۂ ما آمد و گفت:«مادرجان!...دیشب تا دیر وقت با محمّدحسین حرف می زدیم، صحبت هایمان که تمام شد، من رفتم تا جای خوابش را آماده کنم؛
هوا خیلی گرم بود.
روی آن تختی که کنار حیاط داشتیم، رختخواب راحت و تمیزی پهن کردم،
حیاط را آب پاشیدم و یک پارچ آب یخ را کنار تخت گذاشتم و محمّدحسین را صدا کردم که بیاید استراحت کند.
وقتی آمد و چشمش به آنچه آماده کرده بودم افتاد، قیافه اش در هم شد.»
گفت:«تو می خواهی مرا از راهی که دارم باز داری!...این چیه؟ چه وضعیّتی
است که درست کرده ای؟!»
من یک دفعه جا خوردم😳.
با خودم گفتم حتماً کوتاهی کرده ام یا آن طور که در خور و شایسته او بوده است، انجام وظیفه نکرده ام.
خیلی آشفته بود😔، امّا به خاطر حجب و حیایی که داشت، چیزی نمی گفت.
من اصلاً نمی دانستم قضیه از چه قرار است. سر در گم پرسیدم:
«مگر چکار کرده ام؟!😧»
گفت:«بیا اینجا!» و دست مرا گرفت و به حیاط برد.
رختخواب را نشان داد :«آخر این چیه که برای من درست کرده ای؟»
گفتم:«مگر چه کرده ام؟ خب!...رختخواب ساده ای انداختم تا یک امشب را راحت استراحت کنی.»
گفت:«مگر من می توانم در چنین جایی بخوابم؟ اصلاً هیچ وقت دیده ای روی چنین رختخوابی استراحت کنم؟
چرا می خواهی مرا بد عادت کنی؟
چرا می خواهی مرا از راهی که دارم باز داری؟😔 »
گفتم:«آخر یک رختخواب چطور مانع راه تو می شود؟!🤔»
گفت:«اگر من در این جای نرم و راحت بخوابم، وابستگی پیدا می کنم و
باز گشتم به جبهه و آن شرایط، سخت و دشوار می شود.»
دیدم واقعا مضطرب و ناراحت است در حالی که من آرامش و راحتی او را
می خواستم؛
گفتم:«خب!...حالا باید چه کنم؟»
گفت:«اگر جسارت نمی شود این رختخواب را جمع کن. یک بالشت و
رو انداز به من بده، همینجا راحت بگیرم بخوابم.»
گفتم:«آخر اینطوری که نمی شود، تو مهمان من هستی، من شرمنده می شوم.»
گفت:«باور کن من اینطور راحت ترم.»
با اینکه برایم خیلی سخت بود، هر چه گفت عمل کردم.
بالشت و رو انداز ساده آوردم و او خوابید. تا دیر وقت به این رفتارش فکر کردم.
گفتم:«او عادتش همین است مادرجان!☺️
این جا هم که می خوابد معمولاً یک بالشت زیر سر و یک پتو روی خودش
می کشد و می خوابد.
بچّه عجیبی است، خدا حفظش کند.»
محمّدعلی ساعتی کنارم نشست و سپس رفت.
بعضی از روزها خانه برایم به قدری دلگیر می شد که اگر به #قرآن و #نماز و
یاد خدا برای آرامش قلبم رو نمی آوردم،
حتما دچار مشکل روحی می شدم؛
چون نه تنها محمّدحسین و محمّدشریف،
بلکه غلامحسین و محمّدهادی هم راهی جبهه شدند و آن ها نیز مرا تنها گذاشتند.
واقعاً از این همه دوری به تنگ آمده بودم.
با خودم گفتم این بار که غلامحسین بیاید با او صحبت می کنم و به او می گویم دیگر تحمّل این همه فراق را ندارم.
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
#ما_محمد_را_دوست_داریم
🌷 @mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
﷽؛
#گریه_زمین
بعضی اوقات #زمین گریه می کند و آن گریه حقیقی است نه مجازی ، گریه آن به صورت نوعی دگرگونی خودنمایی می کند .
📝 روایت است :
" وقتی #انسان از دنیا می رود آن #مکانی که #بر_رویش_سجده و #عبادت کرده است ، برای او #گریه میکند ".
📝 امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام فرمودند :
" زمانی که #مؤمن بمیرد #ملائکه آسمان و #بقعه های زمین که در آنجا خدا را عبادت و سجده نموده و #درهای_آسمانی که اعمال انسان از آنها بالا رفته است برای او #گریه می کنند ".
#لئالےالأخبار_جلد4صفحه70_71
#نورالثقلین_جلد4صفحه629
#انسان_و_شاهدان_صادق_قیامت_صفحه101
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
#تــلنگـــر
✍از خواجه عبدالله انصـاری پرسیدند
#عــــبادت چیست ؟⁉️
👈 فـرمود: عـبـادت #خدمــت _ڪـردن بــه خلـــــــق اســـت
پرسیدند چگـــــونه؟ گـــــفت:
اگـر هر پیـــشهای ڪه به آن اشـــتغال
داری رضــــای خدا و مردم را در نظــر
داشته باشۍاین نامش عبـادتاست
⁉️پرسیدند: پس #نماز و روزه و خمـس..
اینها چـه هستنــد؟؟؟
گــفت: اینها
#اطاعـت هستند ڪه باید بنده برای
نزدیڪ شـدن به خـــدا انجـام دهد تا
انوار حــق بگیرد.
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🙏 به استقبال نماز می رویم:
#عبادت تنها مخصوص نمازگذاران نیست بلکه جمیع موجودات شامل انسان و جمیع اعضایش و بهشت و جهنم و باقی موجوات عالمین است.
❌ هیچکی خدا را بخاطر #بهشت نمی پرستد زیرا بهشت نیز خود عابد خداست. لذا وقتی انسان خدا را به عنوان تنها رب و مالک شناخت و #موحد شد خود را مستهلک در تمام موجودات میبیند و خاصیت «من» از بین می رود پس میگوید «ما (تمام موجودات) تنها تو، یگانه رب، را میپرستیم.
✅ ما حتی در عبادت نیز #مستقل از خدا نیستیم و همان هم به لطف و رحمت خداست که فهمیدیم عابدیم و باید عبادت کنیم.
هر کدام از عبادت و استعانت مستقلا برای خداست.
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🙏 به استقبال نماز می رویم:
#عبادت تنها مخصوص نمازگذاران نیست بلکه جمیع موجودات شامل انسان و جمیع اعضایش و بهشت و جهنم و باقی موجوات عالمین است.
❌ هیچکی خدا را بخاطر #بهشت نمی پرستد زیرا بهشت نیز خود عابد خداست. لذا وقتی انسان خدا را به عنوان تنها رب و مالک شناخت و #موحد شد خود را مستهلک در تمام موجودات میبیند و خاصیت «من» از بین می رود پس میگوید «ما (تمام موجودات) تنها تو، یگانه رب، را میپرستیم.
✅ ما حتی در عبادت نیز #مستقل از خدا نیستیم و همان هم به لطف و رحمت خداست که فهمیدیم عابدیم و باید عبادت کنیم.
هر کدام از عبادت و استعانت مستقلا برای خداست.
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
❣﷽❣
1⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨
🔻خالص برای خدا🔻
✍ #اخلاص یعنی خالص برای #خدا.
✅️ بنابراین #اخلاص فقط در #عبادت نیست، بلکه همهی وجودمون باید خالص برای #خدا باشه:
👈 حتّی مرگ⚰ و زندگیمون🚶 هم برای #خدا باشه.
⚡️ قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. (انعام/۱۶۲)
💢 ﺑﮕﻮ: #نماز ﻭ ﺗﻤﺎمِ #عباداتِ ﻣﻦ..
💢 ﻭ #زندگی ﻭ #مرگِ ﻣﻦ..
💢 ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
یعنی:
❣↶ برای #خدا زندگی کنیم..
❣↶ برای #خدا بخوابیم..
❣↶ برای #خدا نفس بکشیم..
❣↶ برای #خدا صبر کنیم..
❣↶ برای #خدا درس بخونیم..
❣↶ برای #خدا آشپزی کنیم..
❣↶ برای #خدا..
❣↶ و آخر سر هم برای #خدا بمیریم..
⭕️🔴 این ایدئولوژی، کاملاً دیدِ ما رو به زندگی عوض میکنه.😊
👈 اینطوری تمام زندگیمون رو جهتدار میکنیم، و همهی کارهای ما میشه #عبادت، اون هم عبادتِ خالصانه👉
💯این رو میگن #سبکزندگیقرآنی.💯
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#عاشقانه_شهدا
#شهید_والامقام
#محمدرضا_میدان_دار
آخر شب بود .
نشسته بود لب حوض داشت #وضو می گرفت .
مادر بهش گفت : پسرم ، تو که همیشه #نمازت رو اول وقت می خوندی ، چی شد که ...؟!
البته ناراحت نباش، حتما کار داشتی که تا حالا #نمازت عقب افتاده.
#محمدرضا لبخندی زد و بعد از اینکه مسح پاشو کشید ، گفت :
الهی قربونت برم مادر ! #نمازم رو سر وقت، #مسجد خوندم .
دارم تجدید #وضو می کنم تا با #وضو بخوابم ...
شنیدم هر کس قبل از خواب #وضو بگیره و با #وضو بخوابه ، #ملائکه تا #صبح براش #عبادت می نویسند .
منبع :
کتاب دوران طلایی به نقل از مجموعه همکلاسی آسمانی
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر در #ماه_مبارک_رمضان🌷
خواب روزه دار #عبادت است
در جبههها نیز اینچنین است...🌷
#ماه_رمضان در جبهه ها
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🥀🏴🕊🌹🕊🏴🥀
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#مجید_قربانخانی
تا پیش از سفر #کربلا خیلی پسر شری بود ، همیشه #چاقو در جیبش بود ، #خالکوبی هم داشت.
وقتی از سفر #کربلا برگشت #مادرش ازش پرسیده بود چه چیزی از #امام_حسین_ع خواستی؟!
#مجید گفته بود یه نگاه به گنبد #امام_حسین_ع کردم و یه نگاه به #گنبد #حضرت_عباس_ع انداختم و گفتم آدمم کنید .
سه چهار ماه قبل رفتن به #سوریه به کلی #متحول شد ، بعد از اون همیشه در حال #دعا و #گریه بود. ن#مازهایش را اول وقت می خواند .
خودش #همیشه می گفت نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده که دوست دارم همیشه #دعا بخوانم و #گریه کنم و در حال #عبادت باشم.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━