✅پاداش عزاداران اهلبیت علیهم السلام
💠مالک جهنی میگوید امام باقر علیه السلام درباره روز عاشورا فرمود:
◼️در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام زاری کرده و بگریید و اهل خانه را هم امر به گریستن به حضرت کنید، در خانه خود برای حضرت مجلس عزا برپا کرده و داغ خویش را ابراز کنید و ضمن دیدار و ملاقات همدیگر بر آن حضرت گریه کنید و یکدیگر را در داغ امام حسین علیه السلام تعزیت دهید و هر کس این عمل را انجام دهد پس من برای آنها در نزد خدا ثواب دوهزار حج و عمره و جهاد در رکاب رسول خدا و امامان راشدین را ضمانت می کنم.»
📚کامل الزیارات ص 174 باب 71 ثواب من زار الحسین علیه السلام
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#من-ماسک-میزنم
#روضههای_خانوادگی
#هر_خانه_یک_حسینیه
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
هرکجا نوش کنی آب روان 😭
به لب خشک حسین(ع) شاه شهیدان صلوات💔😭
(🕌)اللّهُمَّ
✨(🕌)صَلِّ
✨✨(🕌)عَلَی
✨✨✨(🕌)مُحَمَّدٍ
✨✨✨✨(🕌)وَ آلِ
✨✨✨✨✨(🕌) مُحَمَّدٍ
✨✨✨✨(🕌)وَ عَجِّلْ
✨✨✨(🕌)فَرَجَهُمْ
✨✨(🕌)وَ اَهْلِکْ
✨(🕌)اَعْدَائَهُمْ
(🕌)اَجْمَعِین
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
❀•••❈♡❈•••❀
#شهادتــ...🌱
.
همیشه میگفت:
زیباترین شهادت را میخواهم...
یکبار پرسیدم:
شهادت خودش زیباست
زیباترین شهادت چگونه است...
درجواب گفت:
زیباترین شهادت این است که
جنازه ای هم از انسان باقی نماند...🍀🌿
.
#شهید_ابراهیم_هادی 💚
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
34.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤
ظهر عاشورا ست....
یا #حسیـــــن....♥️
سلام اے ڪعبہے دل بیقرار ما...😭
السلام علیک یا اباعبدالله....😭
#سلام_امام_زمانم😭
#ما_ملت_امام_حسینیم
#رهبر_عزیزم
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
ای خدای عاشورا!
داغ فرزندان حسین علیه السلام و مصیبت شیعه را به ظهور حضرت مُنتَقِم تسلّی ببخش...🤲😭
اللَّهُمَّ يَا رَبِّ الْحُسَيْنِ بِحَقِّ الْحُسَيْنِ اشْفِ صَدْرَ الْحُسَيْنِ بِظُهُورِ الْحُجَّةِ ...😭😭😭🤲🖤🖤🖤
banifateme-moharram98-sh10-15.mp3
5.34M
🔲 #شب_دهم_محرم_1441
⏯ #شور
🌴 کشته ی افتاده به صحرا حسین
🌴 بی کس و تنها حسین
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#من-ماسک-میزنم
#روضههای_خانوادگی
#هر_خانه_یک_حسینیه
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
[WWW.FOTROS.IR]ResayeMandegar[212].mp3
42.37M
روضه (از سوز سینه میکشم آه)
در رثای #حضرت_عباس (علیهالسّلام)
از مجموعه صوتی #رثای_ماندگار
با مداحى حاج محمود كريمى
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#من-ماسک-میزنم
#روضههای_خانوادگی
#هر_خانه_یک_حسینیه
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
1_27196441.mp3
1.77M
🔊 شام غریبان امام حسین علیه السلام
#محرم
#امام_حسینیام_غریبان
#حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
🏴🏴🏴
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
🔊 شام غریبان امام حسین علیه السلام #محرم #امام_حسینیام_غریبان #حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه 🏴🏴🏴 @moheb
#عاشورا
چه شانه ای دم آخر زدی تو مویش را
چقدر بوسه زدی گودی گلویش را...😔
#وااااااای_زینب
#امان_از_دل_زینب 😭😭😭
پشت و رویش نکن اینقدر حیا کن ، نامرد
موی سالارِ مرا زود رها کن ، نامرد
#ظهیر_مومنی
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان 😭😭
بازی تیر و نیزه و خنجر تمام شد
وقت هنرنمایی سنگ و عصا رسید
#میلاد_حسنی
#امان_از_دل_زینب 😭😭😭
بی برادر بودی و مظلوم ، گیر آوردنت
گفتم ای قصاب ها آخر مگر خواهر نداشت
#رضا_قاسمی
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
#امان_از_دل_زینب 😭😭😭
ز بلندی تل از دور خودم می دیدم
نانجیبان به سر رأس تو دعوا کردند
#علی_بهرامی_نیا
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
#غریب_مادر 😭😭
تشنه بودی ! بر گلویت رویِ خاکِ کربلا
تا به جای آب ، خنجر داد... آمد مادرت
#مرضیه_عاطفی
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت آقای"محمّد علی کار آموزیان"
🔹صفحه :١٣٢_١٣١
#پارت_پنجاه_و_پنجم🦋
کار #شناسایی را انجام دادیم و خسته و کوفته 😞 به طرف خطّ خودی بر گشتیم.
در این فاصله به خاطر طولانی شدن کار، پست های نگهبانی #ارتشی_ها عوض شده بود و پست بعدی در جریان #مأموریّت ما قرار نگرفته بود..
ما هم بی خبر از همه جا با خیال راحت به خطّ مقدّم نزدیک می شدیم.
در همین موقع یک مرتبه نگهبان های ارتشی به خیال اینکه ما #عراقی هستیم به طرفمان تیراندازی کردند.
بچّه ها که انتظار چنین استقبالی را نداشتند؛ سریع روی زمین دراز کشیدند.
و خود را پشت تپّهٔ کوچکی 🗻 که آنجا بود، رساندند.
کاری نمی توانستیم بکنیم.
اگر سرمان را بالا می آوردیم به دست نیروهای خودی تلف می شدیم.
بچّهها بلاتکلیف پشت تپّه #سنگر گرفته بودند.
محمّد حسین که با این مسائل به خوبی آشنا بود و چندین بار در موقعیّت هایی بدتر از این قرار گرفته بود، بی خیال و راحت نشسته بود 👌 و بچّه ها را آرام می کرد.
چاره ای نبود، باید منتظر می ماندیم تا ببینیم بالاخره چه اتّفاقی می افتد.
ارتشی ها پس از اینکه حسابی به طرف بچّه ها تیراندازی کردند، یک گروه برای اسیر کردن ما جلو فرستادند.
این بهترین موقعیّت بود، 👌 زیرا با نزدیک شدن آن ها می توانستیم سر و صدا کنیم.
و خودمان را به آن ها بشناسانیم.
همین طور هم شد، وقتی نزدیک شدند فوراً بچّه ها را شناختند.
عذر خواهی کردند و گفتند:"این مسئله بخاطر تعویض نگهبان ها اتّفاق افتاد"
خلاصه آن روز #خطر بزرگی از بیخ گوشمان گذشت.
کار #خدا بود که هیچ کس آسیبی ندید.
💠یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم؟
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
((یاد خدا))
زندگی #یوسف_الهی سراسر معنوی بود.
به #عبادت 🤲 اهمیّت فراوانی می داد وهیچ چیز مانع ارتباطش با #خدا نمی شد.
به تمام نیروهایش عشق می ورزید😍 و مانند یک پدر برایشان دلسوزی می کرد.
هر وقت بچّهها برای #شناسایی می رفتند آن ها را تا ابتدای محور همراهی می کرد.
و همان جا منتظرشان می نشست تا برگردند.
یک شب در #منطقه_مهران؛
من، محمّد حسین و یکی دیگر از بچّه ها به نام #سیّد_محمود برای شناسایی رفته بودیم.
سیّد محمود جلو رفت و من و
محمّد حسین بالای رودخانهٔ گاوی منتظرش ماندیم.
سیّد حدود دو ساعت دیر کرد.
در این فاصله محمّد حسین به گوشه ای رفت و مشغول #نماز و #عبادت شد.
این حالت او خیلی برایم عجیب بود که هیچ وقت، حتّی در منطقه خطر نیز از عبادت 📿و راز ونیاز 🤲با خدا غافل نمی شد.
رفتار و کردار او به گونه ای بود که لحظه به لحظه زندگیش و جزء به جزء حرکاتش، انسان را به یاد خدا می انداخت.
💠 بی تو در کلبهٔ گدایی خویش
رنج هایی کشیده ام که مپرس
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت آقای حمید شفیعی
🔹صفحه ۱۳۵_۱۳۳
#پارت_پنجاه_و_ششم🦋
((معجزه))
یک روز با #محمد_حسین برای انجام کاری رفته بودیم.
معمولاً به خاطر شتابی که در کارها بود از #لندکروز استفاده می کردیم.
آن روز محمّدحسین پشت فرمان بود.
با سرعتی حدود صد و سی یا صد و چهل توی جاده می رفت.
یک دفعه وانت آبی رنگی از سمت راست وارد جاده شد و درست مقابل ما توقّف کرد😨.
جاده باریک بود و به هیچ شکل نمی شد آن را رد نمود.
حسین فوراً ترمز کرد، ولی چون سرعت ماشین زیاد بود، بلافاصله موفّق نشدیم و ماشین هر لحظه به وانت آبی نزدیک تر می شد😰.
فکر کردم دیگر کار تمام است و الان به شدّت تصادف می کنیم.
به همین دلیل سرم را میان دو دست گرفتم و در حالی که فریاد می زدم:
«یا ابوالفضل!...»
روی پاهایم خم شدم.
چشمانم را بستم و منتظر حادثه شدم😓؛
امّا اتّفاقی نیفتاد😳.
ماشین بدون اینکه به چیزی برخورد کند،
متوقّف شد.
من چند لحظه در همان حالت #صبر کردم. امّا دیدم نه!...خبری نیست.
آهسته سرم را بلند کردم و نگاهی به مقابل انداختم.
در کمال تعجّب دیدم کسی وسط جاده نیست. با خودم فکر کردم حتماً راننده با ماشین فرار کرده است🤔.
اطرافم را نگاه کردم، امّا خبری از او نبود.
منطقه کفی و صاف بود و اگر کسی به نزدیک یا از ما دور می شد، به راحتی تا چند دقیقه دیده می شد.
از محمّدحسین پرسیدم:« پس این راننده و ماشین چه شدند؟!😳»
در حالی که نفس عمیقی می کشید،
گفت:«او باید می رفت.»
متوجه حرفش نشدم.
خواستم دوباره سؤال کنم که دیدم از ماشین پیاده شد،
کنار جاده دو #سجده_شکر به جا آورد.✨
وقتی دوباره سوار ماشین شد،گفتم:
«باید بگویی که او کجا رفت؟!»
گفت:«خب رفت دیگر😊»
گفتم:«آخر کجا رفت که ما ندیدیم؟!🤔توی جاده و دشت به این صافی حداقل نیم ساعت طول می کشد تا یک نفر از دید خارج شود.
آن وقت چطور او در عرض چند ثانیه غیبش زد؟!😯»
کمی اخم هایش را درهم کشید و گفت: «یک جمله می گویم و دیگر سؤال نکن😠.»
گفتم: «باشد، قبول✋»
گفت: «ببین!...#معجزه توی #منطقه شامل حال همه می شود، این هم یکی از همین معجزات بود که این بار شامل حال ما شد.»
خواستم دوباره سؤال کنم که وسط حرفم پرید:«قرار شد دیگر چیزی نپرسی🤫.»
نمی توانستم سؤال کنم، یعنی او دیگر حرفی نمی زد؛
امّا مسئله همچنان برای من لاینحل ماند و اصلاً نفهمیدم آن اتّفاق چه بود و آن ماشین چطور آمد و چطور رفت؟!🤷♂
💠فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
#حرفاے_خودمـونے 🏴
هرکاریمیتونیبکنکہگناهنکنی!
وقتاییکہموقعیتِگناهپیشمیاد دقیقاقافلہڪ🥀ربلاۍحُسینزمان ،
روبروتوئه... و یه درهعمیق و خطرناڪ پشتِسرت ! 🕳
اگہبہگناهبلہبگی...
بہهَلمَنمعینِمهدۍفاطمہ نه گفتی ... 🥀
_منسرمگرمِگناهاستسرمدادبزن
سینہاتسختتنگ شده استفریادبزن 🥀🖤
کاش یه کم حواسمون به دل حسین زمانمون باشه... 💔 🥀
#اربــاب_دلـم 🥀
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 💔
#امام_زمان 🥀✨
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹