eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
321 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
🎆🍃 [ [ ] 🍁{ }🍁 🌹نام : مرتضی 🌹ولادت: 22/ تیر /1337 🌹محل تولد : روستای جلیان فسا 🌹شهادت : 7 /بهمن/ 1365 🌹وضعیت تاهل : مجرد 🌹شغل شهید و آخرین مقام : کشاورزی ،،، فرمانده گردان 941 و گردان فجر 🌹 نحوه شهادت : در عملیات کربلای 5 شهد شهادت را نوشید و به ارزوی همیشگی خود رسید🍃 🌹‌مزار شهيد : روستای جلیان شهر فسا 🌹‌ اخلاقیات شهید : 👇 ✨سرسخت بودن در کار و جهاد ✨نترس و شجاع ✨شهید جاویدی به زبان عربی مسلط بودن و هر روز به روی خاکریزها می رفتن و برای نیروهای عراقی سخنرانی میکردن.. گاهی هم از پشت بلندگو براشون سوره الواقعه رو میخوندن که متاسفانه جواب عراقی ها فقط توپ و تفگ بوده😢 شهید با این کارشون چنان ترسی به دل دشمن انداخته بودن که برای سرشون دشمن جایزه گذاشته بود😄 🌹قسمتی از شهید:👇 💠شهید جاویدی پس از شهادت دوستانش در وصیت نامه ای می نویسد: 🌺... نمی دانم چه کرده ام که شهید نمی شوم . شاید قلبم سیاه است. خدا رحمت کند حاج محمود ستوده را ، وقتی با هم صحبت می کردیم ، می گفتیم اگر جنگ تمام شود و ما زنده باشیم ، چه کار کنیم؟🍃 🌷 واقعا نمی شود زندگی کرد و به صورت خانوادهای شهدا نگاه کرد... و این جاست که ما و جاماندگان از قافله نور باید بگوییم خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند ...🍃 ----------------------------------------- 🍂ــــپایانـــــ🍂 یادشهداباذکرصلوات 🍃🌸| اَلـلّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰے مُحَمَّدْ وَ آلِہ مُحَمَّدْ وَ عَجِّـلْ فَرَجَهُمْ‌ |🌸🍃 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃♥️🍃 🌹ای لطف تمام 🔅 ادرکنی 🌹ای فیض😌مُدام 🔅یا رضا ادرکنی 🌹بر محضر پاکت✨   🔅ای امام معصوم 🌹پیوسته 🔅یا رضا(ع) ادرکنی✋ 💖 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ 🌹🍃🌹🍃 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
فراموش نکن هیچ گُـلی به فکر رقـابت با گل دیگری نیست گل‌ سرخ برای سرخ بودنش هیچ دلیلی نمی‌خواهد... تـوهم براے مهربان بودن دنبال دلیل نباش @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🌸همیشه قدم های انسانهای‌ ☘مهربان گل‌ ریزان است، 🌸به هر کجا می‌روند،همه را ☘لبریز از آرامش می‌کنند… 🌸اثر قدم‌هایشان، ☘نقش زیبای محبت است، 🌸نقشی که هیچ نیرویی، ☘نمیتواند‌ آن را محو کند @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
استخدام نیروی زن در سپاه کارمندان قرارداد پیمانی سپاه، که دوره خدمت را نگذرانده اند، خدمت آنان در سپاه به منزله گذراندن دوره خدمت سربازی آنان تلقی می گردد و در صورتیکه زودتر اتمام دوره خدمت خود از شغل مورد نظر استعفا داده و یا بر کنار شوند، مابقی دوره خدمت آنها مطابق با قوانین نظام وظیفه عمومی تصمیم گیری خواهد شد. همچنین، سپاه پاسداران می تواند افرادی را که در حال گذراندن دوره خدمت سربازی خود هستند با قرارداد پیمانی استخدام نماید. در صورت نیاز، سپاه می تواند از میان پرسنل پیمانی خود که طبق مدت قراردادشان در حال خدمت هستند و یا از میان افراد بسیجی عادی و یا فعال و نیز افرادی که دوره خدمت سربازی را می گذرانند، در صورت دارا بودن شرایط لازم، نیروهای مورد نیاز برای کادر ثابت خود استخدام نماید. در این صورت تمامی رتبه ها و درجات این افراد مزابق با مقررات موجود در قانون استخدامی سپاه لحاظ خواهند شد. سپاه پاسداران می تواند از بین نیروهای بسیجی ویژه که بالای 18 سال هستند، افرادی را گزینش کرده و با آنان قراردادی انعقاد نماید که طی آن، فرد می تواند پس از گذراندن دوره آموزشی اولیه، بقیه خدمت وظیفه خود را در طول ده سال به صورت چند ماه از سال، بگذراند تا از این طریق، بتواند برای مأموریت های ویژه در شرایط خاص احتمالی، همواره آماده باشد. بر همین اساس، در صورت وقوع جنگ یا هر نوع موقعیت اضطراری دیگری که منجر شود این افراد توسط سپاه احضار شوند، افراد می بایست همکاری کرده و اگر بیشتر از یک ماه در سال (طبق قرار داد) به خدمت سپاه مشغول باشند، این مدت مازاد ثبت گردیده و از دوره آموزشی یا خدمت سال بعد کسر می گردد. این افراد بعد از گذراندن آموزش های اولیه خدمت، مانند دیگر افراد منقضی خدمت نظام وظیفه، دارای حقوق اجتماعی لازم برای استخدام و تحصیل هستند. اما در صورت لغو قرارداد به هر علتی، این حقوق از آنها سلب می گردد تا خدمت سربازی خد را به طور کامل بگذرانند @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔊امتیازات استخدام🔊 1: داوطلبانی که خدمت دوره ظرورت را طی نموده اند خدمت دوره ی پایانی انان به منزله انجام خدمت وظیفه عمومی تلقی خواهد شد. 2: افراد پیمانی واجد شرایط در صورت تمایل و نیاز سازمانی میتوانند برابر روش و دستور عمل های جدید یه صورت رسمی استخدام شوند. 3: کارکنان در طول مدت خدمت پیمانی مطابق ظوابط و مقررات از امکانات رفاهی و خدمات درمانی  و حکمت کارت و سایر تحصیلات بهره مند خواهند شد. ❌نکات مهم❌   1: داوطلبان استخدام می بایست امادگی خدمت در سراسر کشور را داشته باشند. 2: گواهینامه رانندگی پایه دوم ومدرک اشنایی با رایانه برای داوطلبان الزامی میباشد. 3: داوطلبانی که دارای کارت پایان خدمت میباشند مدت خدمت سربازی انها به حداکثر سن افز.ده خواهد شد. 4: اعصای درجه یک خانواده شهدا (فرزند یا برادر) از تسهیلات استخدامی پیش بینی شده در قانون برخوردار میباشند. 5: حداقل معدل ببرای فرزندان کارکنان نیرو های مسلح و بسیجیان (با حداقل یک سال عضویت فعال) نمره 12 میباشد. 6: متقاضیان دارای مقام های  قهرمانی ورزشی  در سطح جهان یا کشور و استان در شرایط مساویی از اولویت جذب برخوردار میباشند. 7: استخدام مشمولین خدمت وظیفه عمومی مستلزم  اراعه مدرکی مبنی بر رسیدگی به وضع مشمولیت انان از سوی وظیفه عمومی ناجا میباشد.(استخدام مشمولین غایب و دارندگان کارت معافیت پزشکی ممنوع است). 8:  دوره اموزش پذیرفته شدگان شبانه روزی و مدت ان تابع مقررات ناجا می باشد. 9: تعداد داوطلبان واجد شرایط شرکت کننده در ازمون متناسب با سهمیه های جذب هر استان تعیین خواهد شد. 10: داوطلبانی که پس از تطبیق  شرایط اولیه واجد شرایط ازمون  شناخنه شوند از طریق مدیریت گزینش و استخدام  فرماندهی  انتظامی استان محل سکونت خود  برای شرکت در ازمون فراخوان خواهند شد . 11: در هرسال گزینش شامل استان های مشخص شده میباشد. @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🌸در این عصر زیبا 🍰آرزومندم 🌸دلتون آرام 🍰تنتون سالم 🌸زندگیتون شاد 🍰و ساز دنیا کوکِ 🌸خواستہ‌های قلبی‌تون باشہ 🍰عصرتون بخیر 🌸الهی دل مهربونتون 🍰هیچ وقت غم و غصه نبینہ @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سکوت هنر نیست! 🔺 ما ابوذر، مالک، عمار و میثم تمار را کمتر به عبادتشان مدح می‌کنیم؛ ما آن‌ها را به مواضع تعیین کنندشان و تأثیرشان در جامعه می‌شناسیم 🔺 مردان بزرگ اینطور در تاریخ ماندگار می‌شوند؛ موضع نگرفتن و بعضاً سکوت کردن، هنر نیست ... 🎥 مناسبت سالروز شهادت میثم تمار، یکی از عاشقان علی (ع) 🌴💎🌹💎🌴 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
💗 •°☔️🖋🌸•° بـآبـآیتــ♥️ همـآن بـآبآے خـوب قصّہ‌هاسـت..✨🌜 ڪـہ پـرواز کـرد🥀 آرامشــش سہـم مـأ شـد🌱 و طعنـہ‌هـا🗯 نصیـب بچـہ‌هاے بآبآ شــُد💔 ڪوثـر خانوم نـازدانہ 🕊☘ @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
"مــن" سخت نمی گیرم ؛ سخت است جهــان بــی "تــو ...🥀 ♥️ 🤲🏻 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🌴🔷💎🌹💎🔷🌴 خدای من نمیدانم گاهی کجای دنیا گم ات میکنم در هیاهوی بازار … در خستگی هنگام نماز ! در وسوسه های نفس ام… نمیدانم…. اما ، گاهی تو را گم میکنم مثل کودکی که در بازار دستان مهربان مادرش را رها کرده به تماشای عروسکی مشغول است…! بعد میبیند مادرش نیست و هیچ عروسکی او را خوشحال نمیکند…! به کودکی ام بنگر… هرچند خودم تو را گم میکنم اما …. تو پیدایم کن….. 🌴💎🌹💎🌴 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
بفرمایید انگور @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
▪️ ✨کیست میثم⁉️ او که در عصر سکوت‼️ ✨یا علـے گفت و سرش بردار رفت شبى از شبها مولایم امیرمؤمنان مرا با خود به صحراى بیرون کوفه برد ‏تا این که به مسجد «جعفى‏» رسید. روبه قبله کرد و چهار رکعت نماز خواند و پس از سلام، ‏نماز و تسبیح، دستهایش را به دعا باز کرد. سپس به سجده ‏رفت و صورت بر خاک نهاده و صد بار گفت: «العفو، العفو». بعد برخاست و از آن مسجد بیرون ‏رفت. من در پى آن حضرت بودم تا به صحرا رسیدیم. آن گاه پیش پاى من، خطى کشید و ‏فرمود: مبادا که از این خط بگذرى... و مرا همان جا نگه داشت و خود رفت. شبى تاریک بود. ‏پیش خود گفتم: مولایم را چرا تنها گذاشتم؟! او دشمنان بسیارى دارد، اگر مسئله‌اى پیش آید، ‏پیش خدا و پیامبر چه عذرى خواهم داشت؟ هرچند که برخلاف دستور اوست، اما در پى او ‏خواهم رفت تا ببینم چه مى‌‏شود. ‏ رفتم و رفتم... تا او را برسر چاهى یافتم که سر در داخل چاه کرده و با چاه، سخن مى‏‌گوید. ‏حضور مرا حس کرد و پرسید: کیستى؟ ‏گفت: میثم. ‏‏امام فرمود: مگر به تو دستور ندادم که از آن خط، فراتر نیایى؟ ‏ ‏میثم عرضه داشت: چرا؛ مولاى من، ولی از دشمنان نسبت‏ به جانت ترسیدم و دلم طاقت نیاورد. ‏ آن گاه پرسید: از آنچه گفتم، چیزى هم شنیدى⁉️ گفتم: نه، مولاى من. ‏ و حضرت اشعارى برایم سرود و معنای آن: ‏«در سینه‌‏ام اسرارى است، که هرگاه فراخناى سینه‌‏ام احساس تنگى مى‏‌کند، زمین را با دست، ‏کنده و راز خویش را با زمین در میان مى‏‌گذارم. ‏وقتى زمین مى‌‏روید، آن گیاه، از بذر و دانه‌‏اى است که ‏من کاشته‌‏ام.» @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🗓22 ذی الحجه 🌹1- شهادت میثم تمار(رحمة الله) ♦️دراین روز در سال 60هجری میثم تمار به دلیل وفاداری به امام حسین (علیه السلام) به دست ابن زیاد به دار آویخته شد و به شهادت رسید. ♦️ابومسلم میثم تماربن یحیی التمار عجمی چون خرما فروش بود ملقب به تمارشد. از یاران و صحابی با وفا و دوستان و شیعیان خاص حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)  بود صاحب علم منایا و بلایا بود و دارای علم تفسیروایمانی کامل بود. او زاهد وعابد بود و شب ها به قیام وروزها را به روزه می گذراند. دارای بیانی فصیح بود ونزد رسول خدا مقامی جلیل داشت. ابن زیاد ملعون این بزرگوار را به شهادت نرساند مگر به خاطرمصاحبت وولای امیرالمومنین (علیه السلام) آن حضرت نیز علاقه وافری به اوداشت، حتی گاهی اوقات از مسجد جامع خارج می شد ودرمغازه میثم می نشست و با او صحبت می کرد و گاهی که حضرت میثم را برای کاری می فرستاد و برای میثم خرما می فروخت. (1) ♦️میثم ازامیرالمومنین (علیه السلام) وازامام حسن (علیه السلام) وامام حسین (علیه السلام) علم را فراگرفته بود تا اینکه آن بزرگوار را گرفتند و به دار زدند با اینکه دست و پای او را قطع کرده بودند امام فضائل و مناقب امیرالمومنین (علیه السلام) را می گفت تا او را به شهادت رساندند. 7نفراز خرما فروشان کوفه شبانه او را از دار پایین آورده بدن او را درمحل فعلی قبر شریف دفن نمودند. 🔴 2- خروج ابراهیم مالک اشتر برای جنگ با ابن زیاد ♦️هنگامی که کوفه را جناب مختار از قتله حضرت سید الشهدا (علیه السلام) پاک کرد دراین روز ابراهیم بن مالک اشتربا 12000یا به روایت ابن نما با کمتراز 20000نفربا جنگ با ابن زیاد از کوفه خارج شد ومختاربه مشایعت او رفت. لشکر ابراهیم تا کنار نهرخارزدرپنج فرسخی موصل رفت وآن مکان را لشکر گاه کرد. عبیدالله به موصل آمد و آنجا را با سی هزاریا هشتاد هزار سواره تصرف کرد و آماده جنگ با لشکر ابراهیم شدند. سرانجام بعد از چند روز جنگ وفرارلشکر عبید الله بن زیاد درروز عاشورای سال 67 هجری عبیدالله به دست ابراهیم بن مالک اشترنخعی به درکات جحیم شتافت وسراو را برای مختارفرستادند. (2) ♦️3- منازل امام حسین (علیه السلام) تا کربلا: ثعلبیه دراین روز امام حسین (علیه السلام) به همراه اهل بیت واصحابشان به منزل ثعلبیه رسیدند که یکی از دهات مخروبه بود. (3) بنا برنقلی دراین منزل عبدالله بن سلیم ومذری بن مشهل که هردو از بنی اسد بودند از مکه به طرف امام حسین (علیه السلام) می آمدند که کسی را ملاقات کردند که خبر از شهادت جناب مسلم وهانی داد ولی مشهوراین است که خبردر منزل زباله به حضرت رسید. 📚منابع: 1- بحارالانوار: ج 41 ص 268. میثم تمار: 19. 2- بحارالانوار: ج 45 ص 384-380. تاریخ طبری: ج 4 ص 548. 3- الامام حسین واصحابه: ج 1 ص 166. @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت مادر 🔹صفحه ۴۹_۴۸ 🦋 《شهادت فرامرز(ناصر)》 چیزی نگذشت که نه تنها او، بلکه همه اعضای خانواده با خبر شدند. بهشت کوچک ما جهنمی شد که دل همه را می سوزاند. صدای گریه بچّه های او نمکی بود که روی زخم دلم پاشیده می شد.ضجّه های انیس مثل پتک بر سرم کوبیده شد و بذر تنفّر از حکومت ظالم شاهنشاهی در دلم جوانه زد و روز به روز بزرگ و بزرگ تر شد. ((شکوه حضور)) با نزدیک شدن انقلاب به ، تظاهرات گسترده تر و حضور مردم در کوچه و خیابان شفّاف تر و مخالفت های آنان به وضوح دیده می شد. محمّدحسین من، یکی از نیروهای فعّال این حرکت ها بود. دیدن گرد یتیمی بر چهره بچّه های خواهرش، شده بود نمادی به یاد ماندنی از ظلم . او می توانست این ظلم را با حروف بریده بریده بچّه هشت ماهه خواهرش که واژه بابا را ترسیم می کرد، تفسیر کند و در ذهنش بپروراند که دادبین ها زیاد هستند.....عِرق دینی و مذهبی او به جوش آمده بود و در برابر انجام فعل حرام ساکت نمی نشست. امر به معروف و نهی از منکر ورد کلامش بود. دنبال کردن حوادث انقلاب برای همه ما مهم شده بود. شنیدم در یکی از شب ها مردم تصمیم گرفتند به یک مشروب فروشی، حوالی چهار راه کاظمی حمله کنند و آن را به آتش بکشند. محمّدحسین و یکی از دوستانش به نام علیرضا رزم حسینی در این حادثه همراه مردم بودند. آن ها تمام صندوق های مشروب را یکی یکی به وسط خیابان می آوردند و می شکستند و مردم آنجا را به آتش کشیدند. یادم نمی رود آن شب که محمّدحسین با لباس های خیس و بوی بد و تند الکل وارد خانه شد. از او سوال کردم:«مادر!!...این چه قیافه ای است که برای خودت درست کردی؟» گفت:«من خیلی دوست داشتم کاری کنم که این خاطره همیشه در ذهن جوان های کرمانی بماند؛ شیشه های مشروب را بالا پرت می کردم و با شیشه ای دیگر آن را در هوا می شکستم.وقتی شیشه می شکست،محتویات آن روی سر و صورت و لباسم پاشیده می شد.» گفتم:«محمّدحسین خیلی مراقب خودت باش.» لباس هایش را عوض کرد و دوباره به بیرون از خانه رفت. واقعاً وقتی محمّدحسین خانه نبود، دلم هزار راه می رفت تا برگردد. بیست و شش دی 1357،شاه ملعون از ایران فرار کرد. خیال مردم از بابت کشت و کشتار راحت شد و نهال امید در دل مردم ایران جوانه زد. با ورود امام به ایران؛ قلب مردمی که خون جوانان شان برای برپایی یک کشور اسلامی ریخته شده بود، روشن و منوّر گردید. @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت مادر 🔹صفحه ۵۱_۵۰ 🦋 《دوران سربازی》 کم کم پایگاه های ، در مساجد به راه افتاد. این روز ها مصادف بود با پایان تحصیلات دبیرستان محمدحسین و او بیشتر اوقات فراغتش را در مسجد میگذراند. به دلیل ، دانشگاه ها تعطیل شده بود؛ بنابراین محمدحسین از تاریخ ۱۵خرداد ۱۳۵۹ برای گذراندن دوران خدمت به مرکز آموزشی زابل رفت. روزی که از خانواده جدا شد و به زابل رفت، انگار پاره ای از تنم را جدا کرده بودند؛ هرچند او زیاد در خانه نبود، اما من هیچوقت به نبودنش عادت نکردم و دوری از او برایم سخت می گذشت!😓 یادم می آید وقتی به مرخصی می آمد، ساکش پر بود از کتاب های استاد ، دکتر ، دیوان شعرا، قرآن و نهج البلاغه. هرچه زمان می گذشت، معلومات او بیشتر می شد و رفتار و کردارش، رنگ و بوی خدایی می گرفت. همیشه اشعاری از مثنوی معنوی زیر لب زمزمه می کرد. ❗️دوران آموزشی او در زابل تمام شد که جنگ ایران و عراق شروع شد. دشمن نفرین شده خواب خوش کودکان خوزستانی را به کابوس مبدل کرد. شور و حرارت محمدحسین هرگز فروکش نکرد. غیرت و تعصب دینی، او را به سمت دفاع از میهن و اسلام و قرآن کشاند و فصل جدیدی را در زندگی من و خودش رقم زد.💫 در همان دوران خدمت سربازی به صورت داوطلبانه به جبهه های غرب اعزام شد. او همان فرد پرتحرک و پرجنب و جوش و اهل خطر بود و من هم همان مادر بی قراری که لحظه به لحظه انتظار دیدن فرزند محبوبش را می کشید. آذرماه ۱۳۶۰ بود که لحظه شماری می کردم خدمتش تمام شود و برگردد. اواخر خدمت برای او شاید طبیعی، اما برای من با شمردن روزها و ساعت ها می گذشت.⏰ ماه آذر به نیمه رسید که محمدحسین به خانه برگشت و من خوشحال و سر از پا نشناخته ، برای آینده اش برنامه ریزی می کردم. اما چیزی نگذشت که همهِ نقش هایم نقش بر آب شد. او به من گفت: « قرار است به زودی به عنوان نیروی بسیجی به جبهه اعزام شوم.» گفتم: «مادرجان! پس ادامه تحصیل و زندگی ات چی؟» گفت: «زندگی که میکنم، اما برای ادامه تحصیل فرصت هست و‌ فعلا که دانشگاهی باز نیست.!» این شد که خودم را برای یک‌ فراق طولانی مدت آماده کردم. ورود او به‌ مجموعه واحد اطلاعات و عملیات لشکر ۴۱ثارالله، پرحادثه ترین و جذاب ترین بخش زندگی وی به شمار می رود که شنیدن خاطرات او از زبان فرماندهان و همرزمانش جالب و شنیدنی است. او که سراسر زندگی اش می تواند الگویی عملی برای همه جوانان باشد تا آن ها بدانند وقتی خداوند گِل آدم را سرشت و از روح خود در آن دمید، فرمود: "ای انسان! تو قابلیت جانشینی من در روی زمین را داری؛ پس به سوی کمال گام بردار که هدف من از خلقت تو همین است و بس!" @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت سردار سر افراز سپاه "شهید حاج قاسم سلیمانی" 🔹صفحه ۵۹_۵۷ 🦋 《قبل از عملیات والفجر یک》 قبل از عملیات والفجر یک بود. زمان عملیات نزدیک می شد و هنوز معبر ها آماده نشده بودند. فاصله ما با در بعضی نقاط، هفتاد متر و در بعضی جاها،حتی کمتر از پنجاه متر بود!! این باعث می شد بچّه های نتوانند معبر باز کنند و دشمن را خوب شناسایی کنند. خیلی نگران بودم؛ را دیدم و با او از نگرانی خودم صحبت کردم. او راحت و قاطع گفت: «ناراحت نباشید! فردا شب ما این قضیه را حل می کنیم.» 🌚شب بعد، بچّه های اطّلاعات طبق معمول برای رفته بودند. آنقدر نگران بودم که نمی توانستم صبر کنم آن ها از منطقه برگردند؛ تصمیم گرفتم با جلو بروم تا به محض اینکه برگشتند، از اوضاع و احوال با خبر شوم. دوتایی به طرف خط رفتیم. وقتی رسیدیم،گفتم: «من همینجا می مانم تا بچّه ها از شناسایی برگردند و با آن ها صحبت کنم و نتیجه کارشان را بپرسم.» ⏱یک ساعتی نگذشته بود که دیدم محمّدحسین آمد؛ با همان لبخند همیشگی که حتی در سخت ترین شرایط روی لبانش بود.☺️ تا رسید، گفت:«دیدید من همان دیشب به شما گفتم که این قضیه را حل می کنم؟» با بی صبری گفتم:«خب چی شد؟ بگو ببینم چه کردید؟» خیلی خسته بود ،نشست روی زمین و شروع کرد به تعریف کردن: «امشب یک اتّفاق عجیبی افتاد،موقع شناسایی وقتی وارد میدان مین شدیم و به معبر عراقی ها برخوردیم، هنوز چیزی نگذشته بود که سر و کلّه خودشان هم پیدا شد،😥 آن قدر به ما نزدیک بودند که ما نتوانستیم کاری بکنیم. همگی روی زمین خوابیدیم و آیه "وَ جَعَلْنا" را خواندیم. ستون عراقی ها در آن تاریکی شب هر لحظه به ما نزدیک تر می شد..؛ بچّه ها از جایشان تکان نمی خوردند. نفس در سینه ها حبس شده بود؛🤭 عراقی ها به ما نزدیک شدند و از کنار ما عبور کردند. یکی از آن ها پایش را روی گوشه ای از لباس یکی از بچّه های ما گذاشت و رد شد،ولی با این همه حرف ها متوجه حضور ما نشدند. بی خبر از همه جا به سمت خطّ خودشان رفتند. ما هم معبرشان را خوب شناسایی کردیم و برگشتیم.✌🏻» خوشحالی در چشمان محمدحسین موج میزد!😃 گروه دیگری هم که در سمت راست آن ها کار می کردند، با عراقی ها برخورد می کنند و به خاطر فرار از دست دشمن مجبور شده بودند که روی میدان مین غلت بزنند؛ اما نکته عجیب اینکه هیچ یک از مین ها منفجر نشده بود و بچه ها خود را سالم به خط خودی رساندند. قرار شد همان اول شب، من و محمدحسین با همان گروه سمت راست که حدود صد متر با دشمن فاصله داشت، بار دیگر به شناسایی برویم.این کاری بود که معمولا ما در همه عملیات ها انجام می دادیم، یعنی تا آنجا که ممکن بود به دشمن نزدیک می شدیم و تمام موقعیت ها را بررسی می کردیم.📉 آن شب داخل محور تا پشت میدان مین عراقی ها پیش رفتیم. موانع، عمق خاک دشمن و سایر مسائل را شناسایی کردیم. زمان برگشت به شیاری رسیدیم که از قبل برای خوابیدن نیروهای عمل کننده پیش بینی شده بود. همین که وارد شیار شدیم، یک دفعه دیدم تمام بچه ها روی زمین افتادند. فکر کردم حتما به گشتی های عراقی برخوردیم؛ به اطراف نگاه کردم، می خواستم خودم را روی زمین بیندازم، اما دیدم خبری از دشمن نیست و بچه ها خیز نرفته اند، بلکه درحال هستند.گویا سجده شکر بود.😳 بعد همگی بلند شدند و دو رکعت نماز هم خواندند. خیلی تعجب کردم!! محمد حسین را کناری کشیدم ... @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت سردار سر افراز سپاه "شهید حاج قاسم سلیمانی" 🔹صفحه ۶۱_۵۹ 🦋 《قبل از عملیات والفجر یک》 محمد حسین را کناری کشیدم : «این چه کاری بود که کردید؟!!😳» گفت:«سجده شکر به جا آوردیم و نماز شکر خواندیم.این کار هرشب ماست.😊» گفتم:«خب!..چرا اینجا؟! صبر می کردید تا به خطّ خودمان برسیم،بعد!!» گفت:«نه!..ما هر شبی که وارد معبر می شویم،موقع برگشت همان جا پشت میدان مین دشمن، یک سجده و دورکعت نماز به جا می آوریم و بعد به عقب بر می گردیم.» این نمونه ای از حال و هوای بچّه های بود؛ حال و هوایی که بیشتر به برکت وجود محمّدحسین ایجاد شده بود. 💠ای دل اگر دلی،دل از آن یار در مَدُزد! وی سر اگر سری،مکن این سجده سرسری! 《عملیات بدر》 یک هفته بیشتر به نمانده بود.این بار هم کار شناسایی با مشکل مواجه شده بود! دو کمین عراقی با فاصله بسیار کمی از هم، راه بچّه ها را سد کرده بودند. کمین ها روی دو پد داخل آب بودند؛ محمّدحسین حدود دوماه تلاش کرد تا بلکه بتواند راهی برای نفوذ پیدا کند، اما نشد؛ چون فاصله بین این کمین تنها یک برکه بود که آبی صاف داشت..؛ یعنی هیچ نیزاری نبود که بچّه ها بتوانند به آن اتکا کنند و پشتش پنهان شوند.😕 زمان می گذشت و نزدیک می شد.من باز هم نگرانی خودم را با محمّدحسین در میان گذاشتم. همان شب، با دونفر دیگر از بچّه ها دوباره برای شناسایی راه افتاد، امّا این بار با یک بلم کوچک دونفره. وقتی برگشت خیلی خوشحال بود😄؛ فهمیدم که موفق شده است. گفتم:«چه کار کردی حسین آقا؟» گفت:«رفتم جلو تا به کمین ها نزدیک شدم. دیدم هرکاری کنم،عراقی ها من را می بینند؛ راهی هم نداشتم جز اینکه از وسط آن ها عبور کنم. خودم را به یکی از پدهایی که کمین های عراقی روی آن سوار شده بود، رساندم؛ از سمت راستش آهسته خودم را جلو کشیدم؛ عراقی ها، کر و کور، متوجه من نشدند. توانستم خیلی راحت بروم و برگردم.✌️» 💠میان مهربانان کی توان گفت؟! که یار ما چنین گفت و چنان کرد.. @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آستان قدس رضوی 💖🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤❤️❤️❤️❤️ اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا