eitaa logo
- مُهجِه -
114 دنبال‌کننده
924 عکس
610 ویدیو
8 فایل
مهجه یعنی اون خونی که ته قلب هست و فقط باشکافتنش درمیاد . . . [ اَلّذین بَذَلوْا مهجهم دون َالحُسیْن ] فرمود که حسین خون ته قلبش و واسمون داد . . . پیام سنجاقی چک بشه:) -کپی با سلام بر اباعبدالله:) https://daigo.ir/secret/849336744 نظرات و پیشنهادات...
مشاهده در ایتا
دانلود
سلامـ محضر اربابمونـ:❤️ 📿( السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِالَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصحابِ الحُسَین؛💔 یه‌سلامم‌بدیم‌خدمت‌آقاجانمون؛💚 اَلسَلام‌ُعَلَیك‌یاصاحِب‌اَلعَصروَالزَمان..(:♥️🍃 السَّلامُ‌علیک‌یابقیَّةَ‌اللّٰہ یااباصالحَ‌المَهدی‌یاخلیفةَالرَّحمن ویاشریکَ‌القرآن ایُّهاالاِمامَ‌الاِنسُ‌والجّانّ‌سیِّدی ومَولایالاَمان‌الاَمان . . . 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•~ا @Mohje_10 ا~•
هدایت شده از ‹ طلوع ›
پس هرکس مردم را شناخت ، گوشه گیری را انتخاب کرد . - امیرالمومنین‌ع
ما‌ آدم‌ مذهبی داریم ، اما مذهبیِ ‌انقلابی کم‌ داریم . ما مذهبیِ ‌انقلابی داریم‌ ، امـا مذهبی‌ِ ‌انقلابیِ انقطاعی کم‌ داریم . . !' ‌‌‌‌ -حاج‌حسین‌یکتا🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•~ا @Mohje_10 ا~•
-بسم‌رب‌النور ...🌱✨
سلامـ محضر اربابمونـ:❤️ 📿( السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِالَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصحابِ الحُسَین؛💔 یه‌سلامم‌بدیم‌خدمت‌آقاجانمون؛💚 اَلسَلام‌ُعَلَیك‌یاصاحِب‌اَلعَصروَالزَمان..(:♥️🍃 السَّلامُ‌علیک‌یابقیَّةَ‌اللّٰہ یااباصالحَ‌المَهدی‌یاخلیفةَالرَّحمن ویاشریکَ‌القرآن ایُّهاالاِمامَ‌الاِنسُ‌والجّانّ‌سیِّدی ومَولایالاَمان‌الاَمان . . . 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•~ا @Mohje_10 ا~•
- مُهجِه -
🌸 #سه‌دقیقه‌درقیامت (#قسمت_اول) ✨ضمن عرض سلام و ادب خدمت شما بزرگواران... ✴️ خدا را شکر بعد از مدت
🔴 !(قسمت دوم) ✴️البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کارخوبی می کنم که برای مردنم دعا می‌کنم. ❇️ نمی‌دانستم که اهل بیت ما هیچ گاه چنین ادعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه می دانستند. ⬅️خسته بودم و سریع خوابم برد.. ✴️نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم. ❇️بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده.. از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم و با ادب سلام کردم. ✴️ایشان فرمود: با من چه کار داری⁉️چرا انقدر طلب مرگ می کنی !هنوز نوبت شما نرسیده. فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است ترسیده بودم.😢 ❇️ اما با خودم گفتم: اگر ایشان انقدر زیبا و دوست داشتنی است،پس چرا مردم از او می‌ترسند⁉️ ✴️می خواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم من را ببرند. التماسهای من بی فایده بود. ❇️با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جای و گویی محکم به زمین خوردم.. ✴️ در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم،راس ساعت ۱۲ ظهر بود! هوا هم روشن بود، موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت.. ❇️در همان لحظات از خواب پریدم؛ نیمه شب بود.می خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد! ✴️روز بعد روز بعد دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوس‌ها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفتند. ❇️ سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم. ✴️ در مسیر برگشت در یک چهارراه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد ... ❇️از سمت چپ با من برخورد کرد! آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و روی زمین افتادم. ⬅️ راننده پیاده شد و می لرزید‌. ✴️با خودم گفتم:پس جناب عزرائیل بالاخره به سراغم آمد! ❇️به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقا ۱۲ ظهر بود و نیمه چپ بدنم خیلی درد میکرد...! ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
- مُهجِه -
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت!(قسمت دوم) ✴️البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کارخوبی می کنم که برای م
📚کتاب: ادامه موضوع :گذر ایام ✴️يكباره ياد خواب ديشب افتادم. با خودم گفتم: »اين تعبير خواب ديشب من است. من سالم مي مانم. حضرت عزرائيل گفت كه وقت رفتنم نرسيده. زائران امام رضا (علیه السلام) منتظرند. بايد سريع بروم.« از جا بلند شدم. راننده پيكان گفت: شما سالمي! ❇️گفتم: بله. موتور را از جلوي پيكان بلند كردم و روشنش كردم. با اينكه خيلي درد داشتم به سمت مسجد حركت كردم. ✴️راننده پيكان داد زد: آهاي، مطمئني سالمي⁉️ ❇️بعد با ماشين دنبال من آمد. او فكر مي كرد هر لحظه ممكن است كه من زمين بخورم. كاروان زائران مشهد حركت كردند. درد آن تصادف و كوفتگي عضلات من تا دو هفته ادامه داشت. ✴️بعد از آن فهميدم كه تا در دنيا فرصت هست بايد براي رضاي خدا كار انجام دهم و ديگر حرفي از مرگ نزنم. هر زمان صلاح  باشد خودشان به سراغ ما خواهند آمد، اما هميشه دعا ميكردم كه مرگ ما با شهادت باشد.
چند هفته بعد از شھادتش یکی از هم‌ سنگرهایش جمله‌ای را به زبان عربی برایم پیامک کرد که اولش نوشته بود: «این سخنی‌ از محمودرضاست» جمله این بود: «إذا کانَ المُنادِی زینب(س) فأهلا بِالشَهادة» یعنے اگر دعوت کننده زینب(س) است پس سلام بر شھادت♥ •~ا @Mohje_10 ا~•
🖇📚 خدایا مادرس میخونیم شما برکتش رو بده.. •~ا @Mohje_10 ا~•
کاش بودی حاجی..
-بسم‌رب‌النور ...🌱✨
سلامـ محضر اربابمونـ:❤️ 📿( السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِالَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصحابِ الحُسَین؛💔 یه‌سلامم‌بدیم‌خدمت‌آقاجانمون؛💚 اَلسَلام‌ُعَلَیك‌یاصاحِب‌اَلعَصروَالزَمان..(:♥️🍃 السَّلامُ‌علیک‌یابقیَّةَ‌اللّٰہ یااباصالحَ‌المَهدی‌یاخلیفةَالرَّحمن ویاشریکَ‌القرآن ایُّهاالاِمامَ‌الاِنسُ‌والجّانّ‌سیِّدی ومَولایالاَمان‌الاَمان . . . 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•~ا @Mohje_10 ا~•
- مُهجِه -
📚کتاب: #سه_دقیقه_در_قیامت #پارت_سوم ادامه موضوع :گذر ایام ✴️يكباره ياد خواب ديشب افتادم. با خودم
📚کتاب: ادامه موضوع: گذر ایام ✴️ در آن ايام، تلاش بسياري كردم تا مانند برخي رفقايم، وارد تشكيلات سپاه پاسداران شوم. اعتقاد داشتم كه لباس سبز سپاه، همان لباس ياران آخر الزماني امام غائب از نظر است. ❇️تلاشهاي من بعد از مدتي محقق شد و پس از گذراندن دوره هاي آموزشي، در اوايل دهه هفتاد وارد مجموعه سپاه پاسداران شدم. اين را هم بايد اضافه كنم كه؛ من از نظر دوستان و همكارانم، يك شخصيت شوخ، ولي پركار دارم. يعني سعي ميكنم، كاري كه به من واگذار شده را درست انجام دهم، اما همه رفقا ميدانند كه حسابي اهل شوخي و بگو بخند و سركار گذاشتن و... هستم. ✴️رفقا ميگفتند كه هيچكس از همنشيني با من خسته نميشود. ❇️در مانورهاي عملياتي و در اردوهاي آموزشي، هميشه صداي خنده از چادر ما به گوش مي رسيد. مدتي بعد، ازدواج كردم و مشغول فعاليت روزمره شدم. خلاصه اينكه روزگار ما، مثل خيلي از مردم، به ًروزمرگي دچار شد و طي مي شد. روزها محل كار بودم و معمولا شب ها با خانواده. برخي شب ها نيز در مسجد و يا هيئت محل حضور داشتيم. سال ها از حضور من در ميان اعضاي سپاه گذشت. يك روز اعلام شد كه براي يك مأموريت جنگي آماده شويد. ✴️سال 1390 بود و مزدوران و تروريست هاي وابسته به آمريكا، در شمال غرب كشور و در حوالي پيرانشهر، مردم مظلوم منطقه را به خاك و خون كشيده بودند. ❇️آنها چند ارتفاع مهم منطقه را تصرف كرده و از آنجا به خودروهاي عبوري و نيروهاي نظامي حمله ميكردند، هر بار كه سپاه و نيروهاي نظامي براي مقابله آماده مي شدند، نيروهاي اين گروهك تروريستي به شمال عراق فرار مي كردند. شهريور همان سال و به دنبال شهادت سردار جان نثاري و جمعي از پرسنل توپخانه سپاه، نيروهاي ويژه به منطقه آمده و عمليات بزرگي را براي پاكسازي كل منطقه تدارك ديدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙حجت‌الاسلام هاشمی نژاد 🔹ذکر توصیه عجل الله تعالی فرجه الشریف در شدائد و گرفتاری ها کوتاه و شنیدنی👌 •~ا @Mohje_10 ا~•
*مشارکت در برگزاری هیئت بنیاد شهید پالیزوانی(ره)استان قم* این هیات مستقل بوده و به هیچ نهادی وابسته نیست از این رو برای برپایی هر چه باشکوه تر مجالس اهل بیت علیهم السلام به مساعدت اندیشه جویان و دیگر بانیان نیازمند است. * بخشی از مبالغ تاکنون توسط اندیشه جویان تامین گردیده است اما برای برپایی مجالس نیاز به مساعدت دیگر اندیشه جویان از طریق وجوه ارسالی ایشان و جذب بانی از طرق ارتباطی ایشان می باشد.* با مساعدت در حد توان خود، تلاش برای جذب بانی و انتشار این پست به برگزاری هیات کمک می کنید. 🔸*💳شماره کارت:* * 6219861806799952* *به نام: محدثه ردکا* 🔸بانیان گرامی در صورت تمایل جهت هماهنگی می توانند با شناسه ی @bnydshp و شماره ی ۰۹۰۴۵۴۳۲۵۷۸ در ارتباط باشند.
هدایت شده از خانوم‌میم‌زِ‌د .
سلام بر کسانی که . . ادامش ُشما بگین ، فور میشه اینجا 🌿
- مُهجِه -
سلام بر کسانی که . . ادامش ُشما بگین ، فور میشه اینجا 🌿
هم اکنون دستانشان لا به لای شبکه های شش گوشه است:)))
ممنون میشم یه الهی به فاطمه بگید..
-بسم‌رب‌النور ...🌱✨
سلامـ محضر اربابمونـ:❤️ 📿( السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِالَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصحابِ الحُسَین؛💔 یه‌سلامم‌بدیم‌خدمت‌آقاجانمون؛💚 اَلسَلام‌ُعَلَیك‌یاصاحِب‌اَلعَصروَالزَمان..(:♥️🍃 السَّلامُ‌علیک‌یابقیَّةَ‌اللّٰہ یااباصالحَ‌المَهدی‌یاخلیفةَالرَّحمن ویاشریکَ‌القرآن ایُّهاالاِمامَ‌الاِنسُ‌والجّانّ‌سیِّدی ومَولایالاَمان‌الاَمان . . . 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•~ا @Mohje_10 ا~•
- مُهجِه -
📚کتاب: #سه_دقیقه_در_قیامت #پارت_چهارم ادامه موضوع: گذر ایام ✴️ در آن ايام، تلاش بسياري كردم تا مان
📚کتاب: موضوع: مجروح عملیات ✴️عمليات به خوبي انجام شد و با شهادت چند تن از نيروهاي پاسدار، ارتفاعات و كل منطقه مرزي، از وجود عناصر گروهك تروريستي پژاك پاكسازي شد. من در آن عمليات حضور داشتم. يك نبرد نظامي واقعي را از نزديك تجربه كردم، حس خيلي خوبي بود. ❇️آرزوي شهادت نيز مانند ديگر رفقايم داشتم، اما با خودم ميگفتم: ما كجا و توفيق شهادت⁉️ديگر آن روحيات دوران جواني و عشق به شهادت، در وجود ما كمرنگ شده بود. ✴️در آن عمليات، به خاطر گرد و غبار و آلودگي خاک منطقه و... چشمان من عفونت کرد.آلودگي محيط، باعث سوزش چشمانم شده بود. اين سوزش، حالت عادي نداشت. پزشك واحد امداد، قطره اي را درچشمان من ریخت ❇️و گفت: تا يك ساعت ديگه خوب ميشوي. ساعتي گذشت اما همينطور درد چشم، مرا اذيت ميكرد. ✴️چند ماه از آن ماجرا گذشت. عمليات موفق رزمندگان مدافع وطن، باعث شد كه ارتفاعات شمال غربي به كلي پاكسازي شود. نيروها به واحدهاي خود برگشتند، اما من هنوز درگير چشم هايم بودم. ❇️بيشتر، چشم چپ من اذيت ميكرد. حدود سه سال با سختي روزگار گذراندم. در اين مدت صدها بار به دكترهاي مختلف مراجعه كردم اما جواب درستي نگرفتم. تا اينكه يك روز صبح، احساس كردم كه انگار چشم چپ من از حدقه بيرون زده! درست بود! ✴️در مقابل آينه كه قرار گرفتم، ديدم چشم من از مكان خودش خارج شده! حالت عجيبي بود. از طرفي درد شديدي داشتم.
قبل خواب ۲۱ بار " بسم الله الرحمن الرحیم " بگید خدا به ملائکه دستور میده به ازای هر نفس شما یک کار خیر تو نامه عملتون ثبت کنن •~ا @Mohje_10 ا~•
حاجی کجایی.. حاجی نیستی دفاع کنی نیستی سر پناهمون باشی..
- به‌یاد ممنوعه‌ترین چهره‌ی اینستاگرام :) -
هدایت شده از  عَیاذ "
میخوام بخوابم که درد وجودم کمتر بشه ولی یادم میاد ۵ سال پیش اینموقع هم، خواب بودم که رفت((: دیگه روم نمیشه...
هدایت شده از ‹ طلوع ›
رفقای عزیزی که عرب نمی‌پرستید ولی خودتون رو برای کریسمس میکُشید ! حضرت مسیح فلسطینی بودن :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازم پرچم این حرم رو بلند کن.. -پنجمین‌سالگردِ‌شهادتت‌مبارك‌سردار : ) •~ا @Mohje_10 ا~•
- مُهجِه -
📚کتاب: #سه_دقیقه_در_قیامت #پارت_پنجم موضوع: مجروح عملیات ✴️عمليات به خوبي انجام شد و با شهادت چند
📚کتاب: ادامه موضوع: مجروح عملیات ✴️در مقابل آينه كه قرار گرفتم، ديدم چشم من از مكان خودش خارج شده! حالت عجيبي بود. از طرفي درد شديدي داشتم. ❇️همان روز به بيمارستان مراجعه كردم و التماس ميكردم كه مرا عمل كنيد. ديگر قابل تحمل نيست. كميسيون پزشكي تشكيل شد. عكس ها و آزمايش هاي متعدد از من گرفتند. ✴️در نهايت تيم پزشكي كه متشكل از يك جراح مغز و يك جراح چشم و چند متخصص بود، اعلام كردند: يك غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم تو ايجاد شده، فشار اين غده باعث جلو آمدن چشم گرديده. به علت چسبيدگي اين غده به مغز، كار جداسازي آن بسيار سخت است. و اگر عمل صورت بگيرد، يا چشمان بيمار از بين مي رود و يا مغز او آسيب خواهد ديد. كميسيون پزشكي، خطر عمل جراحي را باالي 60 درصد ميدانست و موافق عمل نبود. ❇️ اما با اصرار من و با حضور يك جراح از تهران، كميسيون بار ديگر تشكيل و تصميم بر اين شد كه قسمتي از ابروي من را شكافته و با برداشتن استخوان بالاي چشم، به سراغ غده در پشت چشم بروند ✴️عمل جراحي من در اوايل ارديبهشت ماه 1394در يكي از بيمارستان هاي اصفهان انجام شد. عملي كه شش ساعت به طول انجاميد. تيم پزشكي قبل از عمل، بار ديگر به من و همراهان اعلام كرد: به علت نزديكي محل عمل به مغز و چشم، احتمال نابينايي و يا احتمال آسيب به مغز و مرگ وجود دارد. ❇️براي همين احتمال موفقيت عمل، كم است و فقط با اصرار بيمار، عمل انجام مي شود.با همه دوستان و آشنايان خداحافظي كردم. با همسرم كه باردار بود و در اين سال ها سختي هاي بسيار كشيده بود وداع كردم ✴️از همه حلاليت طلبيدم و با توكل به خدا راهي بيمارستان شدم. ❇️وارد اتاق عمل شدم. حس خاصي داشتم. احساس ميكردم كه از اين اتاق عمل ديگر بر نميگردم. تيم پزشكي با دقت بسياري كارش را شروع كرد. من در همان اول كار بيهوش شدم.