eitaa logo
اشعار محسن درویش هرندی
240 دنبال‌کننده
56 عکس
0 ویدیو
0 فایل
اشعار محسن درویش هرندی
مشاهده در ایتا
دانلود
از پنجره آفتاب را دزدیدند از مردم چشم، خواب را دزدیدند در مزرعه پیرمرد میگفت به خاک لب باز مکن که آب را دزدیدند https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
مدهوش شده است، هر گلی از بویش افتاده به دست باد مجنون، مویش ای کاش که شانه های او سهمم بود! تا خستگی ام را بتکانم رویش https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
در دفتر یتیمی خود، خانه میکشد دارد مدینه گوشه ی ویرانه میکشد همواره در فراق پدر گریه میکند از دل چه قدر آه غریبانه میکشد بابا تو نیستی و یتیمت خرابه را در ذهن خویش مثل عزاخانه میکشد تا از سر پدر بتکاند غبار را با دست مهر بر سراو شانه میکشد جمعند دور شمع سرت اهل بیت تو با این حساب دور تو پروانه میکشد یک سو سری فتاده، سوی دیگری قلم اینجا غزل تمام شده با نمی‌کشد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
مائیم کویر تشنه، رود است حسن معنای جوانمردی و جود است حسن با اینکه ز در خاطره ای خوب نداشت در را به روی همه گشود است حسن https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
هرچند که زوزه از خزان می شنویم تصنیف بهار را بخوان! می شنویم در گوشه ی اصفهان، کنار خواجو آواز تو را به گوش جان می‌شنویم https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
در دشت به اتّفاق جاری شده ایم سوی تو به اشتیاق جاری شده ایم از خاک نجف به کربلا می آییم رودیم که در عراق جاری شده ایم https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
آن راه که می رسد به تو جانکاه است آواره ی دشت از دلم آگاه است باید به هوای دیدنت برخیزم چون راه دراز و عمرمن کوتاه است https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
برخیز از خاک و ببین چشم ترم را آرام کن، آرام، حال مضطرم را برخیز و دلجویی کن از جمع پریشان آرام کن آرام کن اهل حرم را بی تو چهل منزل بلا همدوش من بود درهم  شکسته ماتمت بال وپرم  را نیلوفری گشتم شبیه مادر خود حتی نمی خواهم ببینی  پیکرم   را روز دهم دیدم کنار قتلگاهت بر سر زنان افتاده ازپا مادرم را نگذاشت دشمن تا بجویم از دل دشت در عصر ماتم لاله های پرپرم را آتش به جان خیمه ها افتاد و با اشک خاموش کردم چادر شعله ورم را وقتی سرت را بر فراز نیزه دیدم ازغم زدم بر چوبه ی محمل سرم را با جان خریدم ضربه ی شلاق ها را اما ندادم دست دشمن معجرم را جز کودکی جا مانده در ویرانه ی شام همراه خود آورده ام اهل حرم را محسن درویش https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
از گندم و از بهانه باید ترسید از رانده شدن ز خانه باید ترسید پهن است بساط مکردر هر گذری از مردم این زمانه باید ترسید https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
یک سحر با شوق دیدارت مسافر می شوم می گشایم بال را مرغ مهاجرمی شوم هرچه دارم می‌فروشم، می‌خرم مهرتو را با همین سرمایه، رشک هرچه تاجر می شوم مصرعی از چشمهایت را به رویم باز کن با همین اعجاز می‌بینی که شاعر می‌شوم تا مگر یک لحظه از پیش خیالم بگذری روزو شب در کوچه ی دیدار عابر مي شوم در اتاقم یادگاری مانده عکسی از ضریح تا نگاهش می کنم هرلحظه زائر می‌شوم بیقرارم بیقرارم بیقرارم بیقرار رهسپار مشهدت در بیت آخر می‌شوم https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
هر زخمه که زد به ساز او می رقصم چه خوب و چه بد! به ساز اومی رقصم یک بار اگر کیف مرا کوک کند من تا به ابد به ساز او می رقصم https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
با غصّه ی دوری ات دلم درگیر است بی روی تو از تمام دنیا سیراست هردم که بدون بودنت می‌گذرد مانند غروب جمعه‌ها دلگیر است https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
تا هوای آسمان در سر ندارد زنده نیست مرغ اگر پرواز را باور ندارد زنده نیست جان اگر بخشید بر دشت ودمن جاوید شد ابر اگر در چنته چشمی تر ندارد زنده نیست جای دارد در دل ما مهر ختم المرسلین این صدف در خود اگر گوهر ندارد زنده نیست شوق دیدار شه لولاک در جانهای ماست هر دلی این شوق را در سر ندارد زنده نیست در دو عالم رزق ما از سفره ی احسان اوست توشه از این سفره هرکس بر ندارد زنده نیست https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
اینجا خبری از آب و آبادی نیست غم هست ولی نشانی از شادی نیست در گستره ی کویراندیشه ی ما دیریست که رد پای آزادی نیست https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
افسرده شدم شکست خوردم، بی تو صد بار شدم زنده و مُردم، بی تو امروز جنازه ی دلم را بردوش افکندم و سوی خانه بردم بی تو https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
هرلحظه سراغی از هوس می‌گیرند از بوی لجن‌زار نفس می‌گيرند این طایفهٔ هواپرست آخردست هر دست که داده‌اند پس می‌گيرند https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
ماهم که شبی در دل چاه افتادم از مهر جدا وبی پناه افتادم آیینه ی من شکست در صحبت سنگ ناگاه به این روز سیاه افتادم https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
این دل -دل بیقرار - در بند من است آرامم و اضطرار در بند من است در باز شد و لحظه ی دیدار آمد امشب غم روزگار در بند من است https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
طوقی از عشق و جنون انداختی بر گردنم بعد از آن از مهر پوشاندی لباسی برتنم من درون شیشه ای از جنس خود زندانی ام تا به دست آرم تو را باید که خود را بشکنم از همان شب که به مهمانی خوابم آمدی عطرمویت تاکنون مانده است برپیراهنم بی تو بیتابم اگریک شهرباشد یار من با تو آرامم اگر صد شهرباشد دشمنم تا امان پیدا کنی از چشم زخم روزگار میشود حرز امان تو دعای جوشنم کاش در پایان شعرم می‌شنیدم از لبت پیش من بنشین و سربگذار روی دامنم https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
چون ماه چهارده که پر آوازه است پیراهن مهر ، برتنش اندازه است گفتم به دلم شتاب کن! ماهی را هروقت که از آب بگیری تازه است https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
با گفتن این درد زبان می سوزد تنها نه زبان که استخوان می‌سوزد پل چشم به راه و دشتها تشنه لبند در کوره ی تب نصف جهان می‌سوزد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
از دل غم روزگار را باید شست این حال وهوای زار را باید شست تا در حرم آینه راهت بدهند این سینه ی پرغبار را باید شست https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
منم شمعی که از جان دادن پروانه می لرزد به روی گونه هایم اشک، دانه دانه می لرزد دل دریا نه تنها از غم مهتاب آشوب است که حتی در صدف هم گوهریکدانه می لرزد از آن روزی که سوی خانه ام دشمن هجوم آورد تن طفلان من از دیدن بیگانه می لرزد پریشان است موی کودکانت فاطمه برگرد ببین با آه طفلان تو دست شانه می لرزد چه آمد بر سراین خانه بعد از رفتنت بانو صدای در که می آید تمام خانه می‌لرزد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
وقتیکه دلم رفیق یکرنگ ندید از آدمیان رشته ی پیوند برید حالا دل من عاشق آدم برفی است چون ظاهر و باطنش سفید است، سفید https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
بر خیر کثیر آل  طاها صلوات برهمسر مهربان مولا صلوات داریم  ارادت به  مقام  مادر برمادر ما حضرت زهراصلوات https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
بعداز رسول آنچه که باور نبود شد آتش گرفت هستی او سوخت دود شد پهنای آسمان به خودش رنگ غم گرفت وقتی که یاس خانه ی حیدر کبود شد دست پلید شب زد وآیینه راشکست نسبت به جایگاه علی تا حسود شد درپیش چشم کودک خود بضعه النبی افتاد  بر زمین  و قیامش  قعود  شد زهرا میان کوچه علی را رها نکرد قنفذ رسید و آنچه که باور نبود شد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
برپای سرو تا تبر آمد شکسته شد قدش  بلند در نظر آمد شکسته شد کرب وبلا زمین بلاهاست هر دلی در این دیار و بوم وبر آمدشکسته شد از داغ پاسدار حرم چشمه ها گریست حتی ز کوه ناله بر آمد شکسته شد شق القمر ادامه ی محراب کوفه بود در دشت نینوا قمر آمد شکسته شد وقتی که دید غرقه به خون ماه خویش را از پا نشست مهرِ سرآمد شکسته شد خودرارساند چشمه ی کوثر به علقمه مادر همین که از سفر آمد شکسته شد ام البنین چهار پسر، نه ، فقط حسین وقتی برای او خبر آمد شکسته شد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
مطلع فجر است بر خیزید مهمان میرسد برزمین از آسمان خورشید تابان میرسد عطر سیبی می وزد از کوچه باغ انتظار در حریم مصطفی هجران به پایان میرسد آیه های کوثر و تطهیر و نور و هل اتی درمقام دختری از نسل باران میرسد وصف او چون لیله القدر است ودر ادراک نیست فهم قاصر کی به درک بطن قران میرسد از ازل عالم نمک گیر عطای دست اوست بر سر هر سفره ای از فیض او نان میرسد (اشهد ان علیا )گفت از روز نخست در ولایت با علی هم عهد وپیمان میرسد میشود دریای عصمت با ولایت همنشین از دل این ایه مروارید ومرجان میرسد روز مادر روز زن یا نوبهار خلقت است اینچنین میلاد گل با چند عنوان میرسد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
رودیم بیا راهی دریا بشویم در قاب نگاه آسمان جا بشویم مانند دو بال یک کبوتر باشیم پر باز کنیم و من و تو ما بشویم https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi