نازم به دهانم که به شادی و به غصّه
یک عمر علی گفت و مرا مست نگهداشت
هدایت شده از مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام
عزاداری برای حضرت حمزه علیه السلام در منابع عامه
@Sibtayn
حضرت حمزه.doc
1.84M
فیش های حضرت حمزه علیه السلام
روایات و مطالب مختلف و حکایات جالب
یاران وفادار پیمبر بودند
ای کاش که در کنار حیدر بودند
دستان علی بسته نمیشد آنروز
در کوچه اگر حمزه و جعفر بودند
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
✅ @ShereHeyat
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_حمزه سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسین سلاماللهعلیه
قرار بود به ما فیضی از سحر بدهی
به قدر بال مگس اشک مختصر بدهی
ضمانتی است برای سلوک اهل سحر
اگر زمان مناجات چشم تر بدهی
میان شعله نشستن عروج پروانه است
مرا تو عاقبت از پای شمع..،پر بدهی
وصال عاشق و معشوق دردسر دارد
به دست و پات می افتم که دردسر بدهی
کجای شهرِ نفس گیر ندبه می خوانی؟
بناست گاهگداری به ما خبر بدهی
نشسته ام سر این کوچه..،گریه می خواهم
نشسته ام که به من اشک بیشتر بدهی
دل شکسته ی عُشّاق را ندیده بخر
چه می شود اگر این مرتبه ضرر بدهی
من آه می کشم آنقَدر تا که پاک شوم
اگر به آه جگر سوز من اثر بدهی
قسم به حضرت زهرا درست خواهم شد
به این خرابترین مُهلتی اگر بدهی
شناسنامه ی من را بگیر از من تا
برای کرببلایی شدن،"گُذر" بدهی
به حقِ پارهجگرهای تشنهکام اُحُد
ببخش تا که به من فرصتی دگر بدهی
ندید حمزهی خود را..،چگونه مُثلِه شد!
چطور خواهر مظلومه را خبر بدهی
امان ز قلب عقیله..،چه دید در گودال
تنی بدون سر و نیزهخورده و پامال
#بردیا_محمدی
#حضرت_حمزه_سیدالشهدا_ع
منکه عبد عبید سبحانم
جان نثار رسول قرآنم
اولین سید شهیدانم
من علی را ولی حق دانم
به پسر عمِ خود علی سوگند
او دمِ مرگ زد بمن لبخند
منکه بهر قریش درد سرم
نیست یکذره ترس در جگرم
به رسول خدا اگر سپرم
سایه ی مرتضاست روی سرم
هر چه دارم من از علی دارم
پیرم و بر سرم ولی دارم
@hosenih
علی آقای انبیای خداست
بر و بازوی مصطفای خداست
شیر هر بیشه مرتضای خداست
از ازل حیدر آشنای خداست
او به دور نبی به صحن اُحد
من به گِردِ علی ز خو بیخود
مِیسره، مِیمنه چه غوغا بود
وسطِ معرکه مرا جا بود
چشم من گرچه سوی طاها بود
ذکر من نام پاک مولا بود
آنکه قلب مرا هدف بگرفت
هدفش را شهِ نجف بگرفت
نبضِ من داشت با علی میزد
قلب من ذکر یاعلی میزد
نفَسم مرتضی علی میزد
بر عدو ضربه را علی میزد
هر سری را ز خصم میچیدم
ما رَمَیت اِذ رَمَیت میدیدم
منکه از عشق منجلی بودم
مستِ نورِ سینجلی بودم
محوِ جنگیدنِ علی بودم
چون نبی، عاشقِ ولی بودم
سینه ام را شکافت سرنیزه
قلبِ من هم شتافت بر نیزه
هر که قصدِ تهاجمِ ما داشت
خوفِ شمشیرِ شیر حق را داشت
هو هوی مرتضی چه غوغا داشت
وسطِ معرکه مصلا داشت
"لا فتی" چون شعار سبحان شد
صوت "اِلّا علی" نمایان شد
هر که را طینت علی باشد
قسمتش محنت علی باشد
عاقبت وصلت علی باشد
روزی اَش رویت علی باشد
جان چو میرفت از گِل و طینم
آمد آخر علی به بالینم
□ □ □
میگذارد ز لطفِ دلجویش
سرِ هر کشته را به زانویش
من بمیرم، مقابلِ رویش
سر بریدند ماهِ نیکویش
شمرِ ملعون که روی سینه نشست
رَاسِ مظلوم، روی نیزه نشست
@hosenih
پیکرم مثله شد، ولی آخر
پوششم شد عبای پیغمبر
جسدم را ندید اگر خواهر
مانعش بود حضرت کوثر
کاش مادر کنار دختر بود
مانع دیدنِ برادر بود
زینبش چونکه بی برادر شد
شاهد پاره پاره پیکر شد
بوسه گاهش بریده حنجر شد
وای از آن دم که صیدِ معجر شد
عصمت الله در اسارت بود
کار نامحرمان جسارت بود
شاعر: #محمود_ژولیده
#حضرت_حمزه_سیدالشهدا_ع
نور چشم پیمبری حمزه
چه قدَر مثل حیدری حمزه
اسدالله دیگری حمزه
به خداوند، محشری حمزه
ای مُلقّب به سیّدالشهدا
حامی مُخلص رسول خدا
هم عمو هم برادرش بودی
همه جا یار و یاورش بودی
تو علمدار لشکرش بودی
جنگجوی دلاورش بودی
تا نظر بر سپاه می کردی
روزشان را سیاه می کردی
@hosenih
بین لشگر وجود تو لازم
بین میدان، حریف تو نادم
افتخار قبیله ی هاشم
می نویسم برای تو دائم
می نویسم کمال داری تو
مثل جعفر دو بال داری تو
بی سبب نیست این که "سرداری"
به علی رفته ای جگر داری
وقت حمله به سینه پر داری
همه دیدند که هنر داری
با دو شمشیر حمله می کردی
وَ دمار از همه در آوردی
مرحبا بر تو ای عموی رسول
که چنین شد سفید، روی رسول
با تو محفوظ چار سوی رسول
کم نگردید با تو موی رسول
کاش حمزه مدینه هم بودی
دور بیت الحزینه هم بودی
بیعتت با نبی چه دیدن داشت
اَشهدت آن زمان شنیدن داشت
عطر اسلام تو وزیدن داشت
رنگ بوجهل هم پریدن داشت
با کمانت سرش ز هم پاشید
از تو و نام حمزه می ترسید
ما پیاده ولی سواره، شما
یکی از راه های چاره، شما
روضه های پر از اشاره، شما
تکّه تکّه و پاره پاره، شما
اهل بیت از تو یاد می کردند
بر تو گریه زیاد می کردند
@hosenih
در کمین بود، نیزه را انداخت
پیکرت را چه بی هوا انداخت
تا نبی روی تو عبا انداخت
همه را یاد بوریا انداخت
اوّلین رکن پنج تن می خواند
روضه ی شاه بی کفن می خواند
ته گودال پیکرش افتاد
جلوی چشم خواهرش افتاد
جای خنجر به حنجرش افتاد
ناله ای زد وَ مادرش افتاد
یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم
یا بُنَیَّ قتیل عریانم
شاعر: #محمد_فردوسی
عبا رسید که گرما به پیکرت نرسد
و گرد و خاک به موی مطهرت نرسد
عبا رسید به جسمت قبول حرفی نیست
ولی خدا کند از راه, خواهرت نرسد
اگر رسید به مقتل دعا کن آن لحظه
کسی برای جدا کردن سرت نرسد
تلاش کن به روی خاک تشنه هم بودی
صدای وا عطشایت به مادرت نرسد
تنت توسط سر نیزه جا به جا نشود
خداکند که دگر حرف بوریا نشود
به روی حنجرت از زخم بود اثر یانه؟
تو نیزه خورده ای اصلا ز پشت سر یانه؟
به جای دفن,زمانی که بر زمین بودی
سوار اسب رسیدند ده نفر یانه؟
تنت به روی زمین مانده است در گودال؟
شدی مقابل خواهر بدون سر یانه؟
عبور کرده ای از کوچۀ یهودی ها
زدند سنگ به سمتت ز هر گذر یانه؟
به غیر شام که در آن نبود هم نفسی
سری به نیزه نبوده بلند پیش کسی
به شام قافله را با عذاب آوردند
برای دست یتیمان طناب آوردند
مگرکه طشت زر و چوب خیزران کم بود؟
که بعد چند دقیقه شراب آوردند
به روی نیزه سر شیر خواره را عمدا
درست پیش نگاه رباب آوردند
برای اینکه دلش بیشتر به درد آید
مدام روبرویش ظرف آب آوردند
به روی نیزۀ دشمن تمام هستش رفت
نه شیر خواره که گهواره هم ز دستش رفت
علی زمانیان
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از اسناد المصائب