eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
58 دنبال‌کننده
453 عکس
147 ویدیو
75 فایل
آیدی معاون آموزش گروه تبلیغی نورالزهرا سلام الله علیها علی سروش @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا بیا دعای مرا مستجاب کن ما را برای نوکریت انتخاب کن قلبم شبیه سنگ شد از کثرت گنه امشب بیا و سنگ دلم را تو آب کن تأثیر جرم و معصیت اشک مرا گرفت دستی بکش به روی دلم فتح باب کن تا کی به لب دعای فرج، تا کی انتظار؟! آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است رحمی نما بر این دل زارم شتاب کن ای روضه خوان فاطمیه روضه ای بخوان امشب میان سینۀ ما انقلاب کن ما در پی تلافی سیلی کوچه ایم یعنی به روی غیرت ما هم حساب کن
یار ما هر نیمه شب که بر سر سجاده است آنقدر آقاست یاد قوم نوکر زاده است گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه نیست ما نمیخواهیم ورنه لطف او آماده است گریه هایم کم شده یعنی که بی برکت شدم بی حیایی من آخر کار دستم داده است به دل سنگی من این حرف ها سودی نکرد حل کار سنگ کی در طاقت سمباده است امر مولا روی چشم و نهی مولا روی چشم کار سختی نیست اصلا،عبد بودن ساده است در تمام سالها من فکر خود بودم ولی او دم خیمه به شوق دیدنم اِستاده است فاطمیه جمع را یک کربلا مهمان کنید قلب ما سینه زنان دربه بدر آن جاده است بوی دود از خانه مولا به عالم میرسد بوی دود از چادر آن بانوی آزاده است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز هم امن یجیب ِ طفل مضطر شد بلند نافله خواندی نشسته آهِ حیدر شد بلند باز هم از خواب ، امشب مثل هر شب فاطمه مجتبی با وای مادر ، وای مادر شد بلند چشم بر هم زد علی و دید شد نقش ِ بر آب دلخوشی هایش همه ، آتش که از در شد بلند بر زمین افتادنت اصلا تماشایی نبود ای کسی که پیش پای تو پیمبر شد بلند از مسلمانی ِ اینها و غریبی ِ علی داد و بیداد یهودی های خیبر شد بلند آه ای هم صحبت روح الامین ، من را ببخش پیش چشمم بر سرت فریاد کافر شد بلند جان به لب گردید علی اما هزاران بار شکر باز هم از ماذنه الله اکبر شد بلند از گلویت آب خوش پایین نرفته باز هم های هایت یاد این مظلوم ِ بی سر شد بلند فاطمه می بینمت روز دهم وقتی حسین ناله ی هل من معینش زیر خنجر شد بلند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یارب! کمکش کن نَکِشد کار به دیوار ای کاش نگیرد پرِ دلدار به دیوار مسمار، اگر داغ شد ای کاش خدایا_ بر او، نه ... اصابت کند این بار به دیوار در خورد به دیوار ... امان از ستم و جور نفرین به شرر، لعنتِ بسیار به دیوار یک ضربه به او خورد، جهان از نفس افتاد یک‌بار به در خورد، دگر بار به دیوار از داغِ پرستو، کمرِ عرش دوتا شد بگذاشته سر، حیدرکرار به دیوار از بازوی خونینِ شقایق، چه بگویم؟ مانده‌ست هنوز آن‌همه آثار به دیوار ... لطفش به همه شامل و عمری‌ست که بوده او با همه، همسایه‌ی دیوار به دیوار شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای که پیش از خلقت خود امتحان پس‌داده‌ای از ازل -آری- برای سوختن آماده‌ای "بَضعَةٌ مِنّی" شدی یعنی خودِ پیغمبری شأن تو این نیست که تنها پیمبرزاده‌ای "بَضعَةٌ مِنّی" شدی یعنی تو هم روز اَلَست اولین فردی که فریاد "بَلَی" سرداده‌ای فوق عصمت، فوق باور، فوق درک انبیا فوق هر تعریفی و توصیف، فوق‌العاده‌ای ای که عرش از چادرت حاجت تمنا می‌کند از چه سرکردی جهان را با حصیر ساده‌ای؟ درد پهلو، زخم بازو داری اما همچنان با قنوت گریه‌هایت بر سر سجاده‌ای مادر سادات! تنها مادر سادات نه مادر دلسوز هر مرد و زن آزاده‌ای بغض تلخی در گلوی ماست تا روز ابد از همان روزی که تو در بسترت افتاده‌ای لیلةالقدر انتظار دیدنت را می‌کشد مطلع‌الفجر تماشایی! کجای جاده‌ای؟ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قرص است قلب مرتضی اما به زهرا یعنی که تکیه می‌دهد مولا به زهرا حتی خدا محوِ تجلی خانه‌ی اوست هرشب که جلوه می‌کند زهرا به زهرا جایی که ختم الانبیا خَم می‌کند پشت باید که ما سجده کنیم آنجا به زهرا تا قُرب راهی نیست وقتی فاطمه هست باید توسل‌ها کند بابا به زهرا هرکس به راهی رفت اما ما نرفتیم مارا که بخشیدند در دنیا به زهرا باور نخواهم کرد حتی لحظه‌ای ، حق ما را به دوزخ می‌برد؟ حاشا به زهرا رویش گرفت و خانه تاریک است افسوس این خانه روشن بود با مهتابِ زهرا ** وقتی که هیزم ریخت فهمیدند طفلان رحمی ندارند این حرامی‌ها به زهرا وقتی که آتش سرخ شد فهمید نامرد از میخِ در راهی نمانده تا به زهرا آنقدر بر شال علی چسبید خانوم یا به علی زد تازیانه یا به زهرا گاهی علی را می‌کشند و گاه او را اوباش می‌خندند در آنجا به زهرا حس کرد مولا درد را در استخوانش وقتی که زد قنفذ غَلافش را به زهرا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حدیث سوختن در حدیث سوختن دل را بگو پر را نگو شعله ی در را بگو احوال مادر را نگو بی ادب ها پشت در فریاد مستی میزنند.. حرفهای تندشان در پیش کوثر را نگو گرمی آتش اذیت میکند حوریه را این وسط آن شعله ی خورده به معجر را نگو پای نامحرم‌ اگر بر چادر ناموس خورد گریه کن بر حالش اما حال شوهر را نگو میخ نامرد آنقدر کج رفت پهلو پاره شد لال باش ای طبع شرح سقط گوهر را نگو آبرو داری اگر افتاد زیر دست و پا شرح لبخند اراذل بین معبر را نگو راز دست بسته مولا قلاف قنفذ است دست شوهر را بگو و دست همسر را نگو کوچه زهرا در آخر کربلای زینب است پیش مادر روضه ی جانسوز دختر را نگو روضه گودال و خنجر را بگو سر را بگو روضه اوضاع زینب بین لشگر را نگو سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جام بلا یکجا تمامِ جام بلا را که سر کشید وقتِ هجوم ، یکتنه جورِ سپر کشید تقصیرِ جابه جاییِ چند استخوان اوست هفتاد و پنج روز نفس، مختصر کشید یک گوشه از مصیبت زهراست محسنش خجلت ز روی شوهر خود بیشتر کشید یک جا کنار محسن و یک گوشه با حسن هر چه کشید مادر ما با پسر کشید یک جا ز گوش پاره ی خود گوشواره را جای دگر ز سینه ی خود میخ در کشید زینب کنار بستر او غصه میخورد از بس که درد، از سر شب تا سحر کشید هنگام استجابت (عجل وفاتی) است از جسم زخم خورده ی او روح، پر کشید علیرضا وفایی خیال لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مدد یا زهرا (س) سرم را اگر که به بالا گرفتم دمم را مدد را ز زهرا گرفتم در این سایهٔ چادرِ مادر خود به گردی ، مقامی ز بالا گرفتم کسا خواندم و گفتم اینی که هستم شرف را از این خاکِ پاها گرفتم شرابِ طهورست این عشق و یعنی که سبقت از امروز و فردا گرفتم به هر فاطمیه شدم معتقدتر از این غم تولی ، تبری گرفتم در آتش نبودم بسوزم ولیکن رسیدم از این خانه گرما گرفتم دلم گُر گرفت از درش تا به کوچه که این سوختن را ز مولا گرفتم نشستم به کوچه ببینم حسن را به دندانِ خود آستین را گرفتم هوایِ خوشم را در این گریه هایم به زهرا به زهرا به زهرا گرفتم حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
انگار باید غصه تا آخر بماند چشمان زینب تاهمیشه تر بماند یادت می آید که به من گفتی عزیزم اصلا نباید خانه بی مادر بماند؟ می‌میرم از این غصه بابایم چگونه تنها بدون تو در این سنگر بماند بس بود سیلی تا که تو از پا بیفتی دیگر غلاف و دود و میخ در بماند وقتی نمی مانی مگیر از ما رُخت را تا صورتت در خاطرم بهتر بماند تومی‌روی و بغض سنگینی که باید یک عمر دراین خانه بادختر بماند ** می‌ترسم از ظهری که میگویی قرار است جسم حسینت بین خون بی سر بماند دلواپسم، آه از غروبی که ببینم برخاک، بی انگشت و انگشتر بماند این شعر دیگر طاقت غم را ندارد اندوهِ دست آتش و معجر بماند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دخت مصطفی دنیا اگر صفا داشت از دخت مصطفی داشت این زندگیِ کوتاه بسیار ماجرا داشت از غربتم همین بس ، در بین بی وفایان تنها گذاشت من‌ را آنکه به من وفا داشت دستان بی حیا زد آئینه ی حیا را رو میگرفت از کور آنقدر که حیا داشت هم در شکست قلبش ، هم کوچه سینه اش سوخت از ضرب سر شنیدم ، دیوار ناله ها داشت وقتی که همسرم را با تازیانه میزد میمردم از خجالت با دستِ بسته، جا داشت نَقلِ شکستنش شد نُقل محافل شهر این ماجرای کوچه خیلی سروصدا داشت یادش به خیر روزی که جمع ، جمع ما بود من هستم آن کسی که در خانه اش کسا داشت آن یارِ دستِ تنها ، دستش شکست اما فهمید اهل دنیا یک دست هم صدا داشت زخم زبان مردم یک درد بی دوا شد اى کاش زخم سینه حداقل دوا داشت از زندگیش زهرا هرگز نگشت دلسیر مسمار همسرم را به این فراق واداشت هر طور بود آمد زهرا میان مسجد با پهلوى شکسته دلشوره ی مرا داشت گاهی پی عیادت ، همسایه ای می آمد زهرا که بود، خانه ، خیلی برو بیا داشت هی گریه پشت گریه هی ناله پشت ناله کافر نبیند ای کاش دردی که مجتبی داشت در کوچه احترام توحید را شکستند از بسکه در جمالش او جلوه ی خدا داشت در روز های آخر بی وقفه بود مضطر دلشوره ی حسین و صحرای کربلا داشت گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عقبی کلامت را قیامت می شمارد دنیا سکوتت را عبادت می شمارد بهر تکلم، بعد تعقیب نمازت جبریل فرصت را غنیمت می شمارد نزدیک هجده سال باران مدینه انگشت تر کرده، فضیلت می شمارد از اشتیاق درک نورت، ای شب قدر! ماه از اذان صبح، ساعت می شمارد خورشید یثرب صبح تا مغرب کنارت دارد برای نور، حالت می شمارد حاتم قلم در دست جایی کنج تاریخ پشت در این خانه رعیت می شمارد پشت در خانه به دق الباب، سائل حق حق کنان هر دم کرامت می شمارد پشت درِ خانه نبی ای روح تطهیر فضل تو را روزی سه نوبت می شمارد پشت در خانه فلک هم جای تسبیح خیل ملائک را به دقت می شمارد پشت درِ خانه تو را رد سلامی ست آن را رسول الله دعوت می شمارد پشت در خانه...دریغا شاعر تو این واژه را ذکر مصیبت می شمارد ای بغض استنصار! حالا چشمهایت تعداد یاران را به زحمت می شمارد نه دست نه پهلو...بگو قلب تو تنها رنج علی را جزء محنت می شمارد از دست "آن دو" میکشی آهی و جبریل این را از آیات برائت می شمارد مرگا به اسلامِ پس از تو کز پیمبر آن زن که میدانی روایت می شمارد! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم این صدای ناله زهراست می آید به گوش از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم خون محسن می‌چکد از آن درِ آتش زده خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم دید تا طشت پر ازخونِ حسن را خواهرش گفت با چشمان گوهر بار أَینَ المُنتَقِم نیزه داران آنقدَر بر پیکر اکبر زدند شد تنش مانند نیزه زار أَینَ المُنتَقِم با عمود آهنین افتاد آخر بر زمین با سر آن سر لشکر و سردار أَینَ المُنتَقِم خون اصغر را که می پاشید سمت آسمان گفت جدّت با دل خونبار أَینَ المُنتَقِم کرد با خون دلش مویِ سفیدش را خضاب بین مقتل سیدالاحرار أَینَ المُنتَقِم در میان قتلگه که دست و پا میزد حسین در حرم شد کار زینب زار أَینَ المُنتَقِم از حرم تا قتلگه میزد صدا (أَینَ الحسین) تا تنش را دید میزد زار أَینَ المُنتَقِم زجر ملعون دختر از قافله جا مانده را می‌کشد با زجر روی خار أَینَ المُنتقم زینبی که سایه اش را چشم نا محرم ندید شد تماشایی سرِ بازار أَینَ المُنتَقِم شاعر:
وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا زخم های بدنت، برده امانم زهرا سرخ شد صورتِ آبی که چکید از بدنت چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟! تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا ذکر می گفتم و دستم به پرت خورد آرام بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟! با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟ آستین بین دهان کردم و فریاد زدم زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا کاشف الکرب دلم، چوبه ی تابوتت را بر سر شانه گذارم؟ نتوانم زهرا پیش قبرت به روی خاک زمین می افتم می روی از بر من یار کمانم زهرا؟ پدرت آمده اما بدنت را آخر با چه رویی به پیمبر برسانم زهرا؟ خاک با دست خودم بر بدنت می ریزم حق بده که به لبم آمده جانم زهرا خوشی بعد تو را، فاتحه اش را خواندم تا ابد یاد غمت، فاتحه خوانم زهرا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با یاد و نام این صفای سینه هامان از صفای فاطمه است هر چه داریم و نداریم از عطای فاطمه است چادر خاکی او بر قلب ما هم نور داد باز هم در جان ما حال و هوای فاطمه است باز هم این سفره های هئیتی رونق گرفت رونق این روضه ها از اعتنای فاطمه است باز هم مهدی ما شال عزا انداخته باز دلخون از غم و سوزِ عزای فاطمه است بوی زهرا را گرفته باز شهر مصطفی کوچه های شهر مست ربنای فاطمه است آبرومان رفته اما بازهم ما را خرید آنچه آورده است ما را هم، وفای فاطمه است حاجت یک ساله می خواهیم این شب ها از او دستِ رحمت، بازوی مشکل گشای فاطمه است مریم و آسیه و حوا و آدم جای خود خوب می دانیم ما، عالم گدای فاطمه است من نمی دانم چه سری هست در خلقت ولی خلق مجنون علی، او مبتلای فاطمه است از همان اول خدا در شأن زهرا گفته بود او برای حیدر و حیدر برای فاطمه است کی فروشیم عزتِ خود از برای آب و نان بشنوید، این مملکت تحت لوای فاطمه است مادری کرده برای بی پلاکان شهید قبر این گمنام ها پائین پای فاطمه است گرچه پنهان ماند، قبر مادر آلاله ها سینه ی سینه زنان تا هست، جای فاطمه است علت این گریه های ماست، اشک فاطمه گریه های ما همه از گریه های فاطمه است گوش کن، از کوچه ها دارد صدایی می رسد یا صدای مجتبی، یا نه... صدای فاطمه است علت چشمان تارش بعد ها معلوم شد جای دست گرگ روی پلک های فاطمه است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حال حضرت امیر علیه السلام در روز شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها وأميرُ الأحزانِ يَبكي بصَمتٍ عظُمَ الخَطبُ أَن يقولَ كلاماً امیر احزان! امیر غم‌ها، امیرالمومنین سلام الله علیه، بی‌صدا گریه می‌کند، از بس مصیبت سنگین است، گویی حضرت بهت زده‌است، وانگار نمیتواند سخن بگوید. شاعر شيخ عبد الحسين عاملي @kashani1395
📌 باز .... باز باران با ترانه دارد از مادر نشانه.. بوی باران.. بوی اشک مادرانه پر ز ناله کودکی با مادری پهلو شکسته سمت خانه.. کوچه ها و تازیانه گریه های کودکانه حمله نامرد پَستی وحشیانه تازیانه تازیانه. . پس چرا مادر، چرا گم کرده راه آشیانه باز باران دانه دانه، حیـدرانه بی صدا و مخفیانه آه، از غسل شبانه زینبــانه لرزه افتاده به شانه پشت تابوتی روانه بـــــاز بـــاران باز . . . شهادت صدیقه طاهره تسلیت باد. 👇👇 🌻 @ahlebait110
😞 زبان حال امير مؤمنان صلوات الله علیه با تابوت همسرش: ای تابوت ! مراقب عزیز من باش... مبادا دوباره زخمی شود، او قبلا زخمی شده است... وَيا نَـعشُ رِفـقاً بِالعَـزيزَةِ إنّـها مُجَرَّحَةٌ لا تَخدِشِ الجُرحَ ثانِيا 🔶 السید عباس المدرسي @mir_hamedhoseyn_110
بی شک تمام عمرِ خودش را تباه کرد هرکس، کسی به غیر تو را سرپناه کرد حیف تو نیست همچو منی نوکرت شده وای از دلی که بند تو بود و گناه کرد زهرا نبود! ما همه بیچاره می شدیم شکر خدا که فاطمه ما را نگاه کرد این روزگار حرمت او را نگه نداشت دنیا چه با غرورِ گلِ پا‌به‌ماه کرد شیر حُنین یک شب ِ مویش سپید شد غسل شبانه، روز علی را سیاه کرد ** مادر همیشه و همه جا فکر بچه هاست پس خویش را مسافر آن قتلگاه کرد جانم فدای لحظه آخر که ذوالجناح میخواست سمت خیمه رود... اشتباه کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ظاهراً تشییع یک پیکر ولی باطناً تشییع زهرا و علی شاعر: استاد @dobeity_robaey
نگار علی همه جا یارِ با وفا بودی یاور و یار مرتضی بودی یک جهان شامل دعایت بود هر زمان دست بر دعا بودی مهربان همسر و نگار علی همه جا طاقت و قرار علی با تو دنیای من چه زیبا بود فاطمه ، ای گل بهار علی خنده های تو جان پناهم بود در همه حال تکیه گاهم بود سایه ی مادری تو زهرا بر سرِ شیرِ لافتی هم بود عالمه ، فاضله ، خودِ کوثر نورت از آفتاب ، روشن تر همه ی زندگی من بودی بعد تو آب می شود حیدر من هنوز ازدحام یادم هست ناله ات را مدام یادم هست غیرتی که به خرج میدادی در ره این امام یادم هست روزمان را سیاه کرد آن غم خانه را غرق آه کرد آن غم حق بده بعد تو بمیرم من که مرا بی پناه کرد آن غم کاش زخمی دگر نمک نخورَد آه بر گوش نُه فلک نخورَد فاطمه جان خودت دعا کن تا هیچ مردی زنش کتک نخورَد چقَدَر بی امان ، تو را زده اند فاطمه ، این و آن تو را زده اند با که باید بگویم این غم را... آه ، نامحرمان تو را زده اند سخت بر ما گذشت زهرا جان سخت ، اما گذشت زهرا جان جان حیدر بمان و بهتر شو خوب و بدها گذشت زهرا جان دست بالا ببر دعایی کن خانه را غرق ربنایی کن تا بمانی و زود خوب شوی فاطمه جان خدا خدایی کن زینبت بی قرار و بی تاب است حسن از غصه ی تو بی خواب است خودت از جا بلند شو زهرا پسرت تشنه ی کمی آب است پوریا باقری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
محتوای تبلیغی نورالزهرا
🎙هرچه شد بین در و دیوار شد... 🔻روضه #حضرت_زهرا(س) 🔻روضه #امام_حسن(ع) ⏱ #بیش_از_ده_دقیقه | 11:42 👤اس
در بقیع قبر حسن آوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد آسمان شهر یثرب تار شد هرچه شد بین در و دیوار شد صحن اینجا کمتر از جنت نبود (بشکند دستی که ویرانش نمود) چشم اهل‌البیت گوهر بار شد هرچه شد بین در و دیوار شد قبر فرزندان زهرا شد خراب روزها تابد بر آنها آفتاب بیت‌الاحزان قصّه اش تکرار شد هرچه شد بین در و دیوار شد اشک خون میریزد از چشم ترم مثل مادر شد حسن هم بی حرم تربتش بی خادم و زوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد آن بقیع با صفا یادش به خیر آن ضریح دلربا یادش به خیر از جفا پامال آن گلزار شد هرچه شد بین در و دیوار شد چار قبر نازنین یادش به خیر تربت ام‌البنین یادش به خیر حال با خاک زمین هموار شد هرچه شد بین در و دیوار شد چادر مادر اگر خاکی نبود اینچنین قبر پسر خاکی نبود هر چه بر آل نبی آزار شد هرچه شد بین در و دیوار شد دومی باب جسارت را گشود قصد نبش قبر زهرا را نمود خون به قلب حیدر کرار شد هرچه شد بین در و دیوار شد با همان دستی که زهرا را زدند شعله بر کاشانه مولا زدند قبر فرزندانشان آوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد در همین جا نیمه‌ی شبها علی ناله میزد از غم زهرا علی بعد زهرا بی کس و بی یار شد هرچه شد بین در و دیوار شد در همین جا پیش چشم مرد و زن تیر باران شد تن پاک حسن مثل مادر پیکرش خونبار شد هرچه شد بین در و دیوار شد از همین جا دود و آتش پا گرفت کربلا دامان دخترها گرفت عمه سادات کارش زار شد هرچه شد بین در و دیوار شد گر نمی‌شد کشته محسن پشت در اصغری در خون نمیزد بال و پر تیر کین هم‌دست با مسمار شد هرچه شد بین در و دیوار شد پای زهرا باز شد در کوچه ها بسته شد دستان زینب از جفا از همین‌ جا راهیِ بازار شد هرچه شد بین در و دیوار شد عبدالحسین میرزایی
من که(کی) ام!؟ ام البنینم -بین قاب فاطمه- نور میپاشد به قلبم ، آفتاب فاطمه کار من در خانهء حیدر ، کنیزی کردن است زنده هستم با دعای مستجاب فاطمه خواب دیدم ، خواب زهرا را و با لطف خدا... آمدم در خانه ، با اذن جناب فاطمه یا علی جان! برکه از دریا خجالت میکشد انتخاب من کجا و انتخاب فاطمه!!! تا که نامحرم نبیند یک نظر روی مرا میزنم بر صورتم تور و نقاب فاطمه افتخار من شده عباس ، که در کربلا.. هست سرباز رشید انقلاب فاطمه حرف من این است بر عالم ؛ که مست حیدرم... مست زینب... مست فرزندان ناب فاطمه من کنیزی کردم و عباس من هم نوکری تا رسد شاید به ما ، خیر و ثواب فاطمه مادرم نام مرا هم فاطمه کرده ولی... گفته ام ، ام البنینم در جواب فاطمه در جهان ، مثل امیرالمومنین تا زنده ام ساده میگویم: فقط هستم خراب فاطمه لحظه ای از زینب و کلثوم غافل نیستم سخت و جانفرسا ست ای مردم! عتاب فاطمه آسمان ؛ مجموعه ای از عشق زهرا و علی ست آسمان را در نوردیده ، شهاب فاطمه زیر بال و پر گرفت آیات حیدر را ، چه خوب!!! عشق میبارد همیشه از سحاب فاطمه چادر مادر همیشه دست زینب بود ، وای!!! چه می آمد بر سر زینب ، حجاب فاطمه یک نفر اینجا نمی آید بخواند مقتل از... داغ اصغر ، بین گودال و... رباب فاطمه!؟ هم پیمبر گفت ، هم حیدر ، که تا روز ابد... باز میماند به دست حق ، کتاب فاطمه شد حساب شیعه با حیدر - حسابش شد علی... با گل یاس و - شده با حق ؛ حساب فاطمه فاطمه جان! رفتی و دیدم که بعد از رفتنت شد خمیده پشت حیدر در غیاب فاطمه چشم هایم خسته شد... می آید از سمت بهشت بوی یاس فاطمه... بوی گلاب فاطمه وقت رفتن شد... علی فرمود: ای ام البنین! اولین باب بهشتی هست باب فاطمه 🔸شاعر:
از غمت ویرانم امّا خانه آبادم حسین می رسد با ناله اش زهرا به فریادم حسین می روم آشفته و زخمی سرِ خاک بقیع می رود تا کربلایت داد و بیدادم حسین @hosenih بسکه بین گریه هایم جلوه کرده اسم تو اسم عباس خودم را بُردی از یادم حسین آنقدر از خشکی لبهای تو شرمنده ام یاد خشکی لب سقا نیفتادم حسین مشک پاره دیدم و گفتم که بیچاره رباب می زند بر سر رباب تو که نوزادم...حسین مادرت زهرا به جایم رفت بین علقمه ای فدای مادر تو هرچه اولادم حسین ذره ذره آب شد عباس و آب مشک ریخت قطعه قطعه ریخت آنجا شاخ شمشادم حسین من شنیدم فاطمه تا بین آن گودال رفت... سوخت از ذکر بُنیَّ عالم و آدم حسین @hosenih زیر پا ذکر لبت را بی وضو برهم زدند ای فدای نالهء جدّ تو اجدادم حسین روی نی با خواهرت رفتی ز کوفه بین شام معجرش را پاره دیدی در میان ازدحام شاعر: