eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
57 دنبال‌کننده
648 عکس
251 ویدیو
89 فایل
کانال محتوای تبلیغی گروه تبلیغی نورالزهرا «سلام الله علیها» تهران لطفاً در این دو کانال هم عضو شوید: محتوای تبلیغی مقاومت: https://eitaa.com/mohtvamoghavemat اعزام سخنران و مداح: https://eitaa.com/rozekhanegi_ir ارتباط با ما: @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حدیث اشک
اشک را از چشمه‌سارِ دیده‌‌ی تر می کِشم دارم از اندوه تو آهِ مکرر می کشم من به تلخی فراقت سخت عادت کرده ام جام زهرِ دوری‌ات را شب به شب سر می کشم خیمه‌ات را در بیابان‌ها تصور می کنم چادر تنهایی ات را بین دفتر می کشم بارها این شهر را گشتم ، کسی فکر تو نیست بار عشقت را خودم بی یار و یاور می کشم نَفْسِ من راه تَنَفُّس‌کردنم را بسته است هرچه دارم می کشم از این ستمگر می کشم معصیت مانندِ من پشت کسی را تا نکرد در جوانی رنج پیری را فراتر می کشم روح تو از دست سهل‌انگاری‌ام آزار دید روی قلبت با همین اعمال ، خنجر می کشم غالباً سردرگمی‌هایم به هیئت می رسند منت ارباب‌ها را مثل نوکر می کشم آرزو دارم ببینم خطبه‌خوانی تو را در خیالاتم تو را بالای منبر می کشم مستمند مهربانی تواَم ، رَدَّم مکن... کاسه‌ی خالی خود را تا دمِ در می کشم اوج خوشحالی من لمس نوازش‌های توست سر که بگذارم به روی شانه ات ، پر می کشم هر زمان بد می شوم ، زهرا درستم می کند در گرفتاری خودم را سمت مادر می کشم حسرت لب‌ های من خرمای نخل مرتضی‌ست سفره‌ام را در میان باغِ حیدر می کشم من خدا را در شبستان نجف حس می کنم رو به ایوانِ طلا الـلّـهُ اکـبـر می کشم کُشته ی عشق حسینم ، کربلا دفنم کنید لااقل بر روی نعشم خاک دلبر می کشم جانِ بانویی که گیر افتاد پشت در ، بیا... داغ او را در دلم تا روز محشر می کشم قنفذِ بی چشم و رو می گفت: ای زهرا ! ببین با طنابم پهلوانِ جنگ خیبر می کشم @hadithashk
هدایت شده از حدیث اشک
هر کجا زلفی پریشان شد دلم را یاد کن خانه ای از پایه ویران شد دلم را یاد کن کشتی ایمان ما در موج غفلت ها شکست نا خدایی غرق طوفان شد دلم را یاد کن سینه ام جای تو بود اما خطا کردم ببخش معبدی با خاک یکسان شد دلم را یاد کن گاه میخندم به حال این دل دیوانه ام هر کجا آهی فراوان شد دلم را یاد کن من ندارم طاقت دوری به فریادم برس هر کسی محتاج درمان شد دلم را یاد کن طوطی طبع من امشب دل به دریا میزند بلبلی مست و غزلخوان شد دلم را یاد کن هر چه بادا باد من امشب به می لب میزنم بنده ای در فکر جبران شد دلم را یاد کن بعد از این سجاده در میخانه ها وا میکنم بعد از این گبری مسلمان شد دلم را یاد کن لحظه ی افطار شد انگور نذری می دهم زاهدی سر در گریبان شد دلم را یاد کن بوی می پیچیده در محراب و منبر نازنین نوبت مستی رندان شد دلم را یاد کن با وضو میخوابم هر شب بر در میخانه ها عاشقی مشتاق جانان شد دلم را یاد کن مثل یک آتش فشان میسوزم از پا تا به سر شعله مهمان نیستان شد دلم را یاد کن ای عزیز فاطمه دست من و دامان تو دیده ای گریان گریان شد دلم را یاد کن من رسیدم محضرت بار گناه آورده ام سینه ای لرزید و حیران شد دلم را یاد کن میبرم با خود به گور امید وصلت را ولی آمدی دنیا گلستان شد دلم را یاد کن @hadithashk
هدایت شده از حدیث اشک
ما با گناه بر دل تو غم گذاشتیم کِی روی زخمهای تو مرهم گذاشتیم؟ هر بار با گناه دلت را شکسته‌ایم تازه به خویش، نام ز مَحرم گذاشتیم گفتیم از سپاه تو باشیم، لاجرم پیری ولی رسید و قدی خم گذاشتیم آمد ندا که وقت ظهورش فرا رسد در پشت سر، چو عیسیِ مریم گذاشتیم هرچند ما بدیم ولی هر شهادتی سر دربِ خانه‌ها همه پرچم گذاشتیم آقا قسم به سینه‌ی مرضوض جدتان الحق که ما برای فرج کم گذاشتیم گفتند ده نفر همه با اسبهایمان ما پا به روی پیکر دَرهم گذاشتیم @hadithashk
هدایت شده از حدیث اشک
هر دم به وفا یاد تو دارم به بَر خویش شب تا به سحر ، تا که زند باز سپیده هر صبح به ره دیده که شاید تو بیائی مرهم بشوی بر دل این زجر کشیده از شوق، نگارا ؛ سر هر کوچه نشستم چون واله ی ‍‍‌دل مرده ی دشنام شنیده از دوریت ای جان ، شدم از خلق فراری چون بره ی بیچاره ی از گرگ رمیده شاید که مرا دیده و نشناخته باشی آری من آفت زده ی رنگ پریده حق دارم اگر رنگ به رخسار ندارم بیمار شده عاشق معشوق ندیده @hadithashk
هدایت شده از حدیث اشک
بعید بود به دل اعتنا نمی کردم غمی برای خودم دست و پا نمی کردم کسی شکستن قلب مرا نمی فهمید اگرچه آینه بودم ، صدا نمی کردم به انتظار نشستن ، عجب مکافاتی‌ست گُمانِ این همه تأخیر را نمی کردم من خراب کجا وُ خرابِ یار شدن... زمان عقب برود ، ادّعا نمی کردم گناه‌کاری من مایه ی عذاب تو شد وفا که هیچ...،نمی شد جفا نمی کردم؟! هزار مرتبه کج رفتم و تو بخشیدی ولی چه فایده ، من که حیا نمی کردم همیشه رِخوَتِ من دور کرد از تو ، مرا همیشه تنبلی ام را بهانه می کردم! اگر وصال تو یکبار سهم من بشود تو را دقیقه ای از خود جدا نمی کردم برای کُشتن من یک اشاره‌ات بس بود قسم به جدّ تو ، چون و چرا نمی کردم هنوز هم که هنوز است ، دوستت دارم وگرنه این همه " آقا ! بیا "...، نمی کردم خوش است اگر برسد دست من به خاک نجف... غبار صحن علی را رها نمی کردم تمام لذت من بوسه بر ضریح علی‌ست فقط به دیدن آن اکتفا نمی کردم دلم گرفته ، علاجش کجاست؟! نزدِ حسین... چگونه آرزوی کربلا نمی کردم ! مگر تنش چِقَدَر زیر نیزه‌ها ، پاشید... خیال آمدن بوریا نمی کردم @hadithashk
هدایت شده از حدیث اشک
رعیت فقط به وعده سلطان دلش خوش است مفلس به دست های کریمان دلش خوش است کافیست که به چشم تو آیم همین فقط مورم که بر نگاه سلیمان دلش خوش است در چاه مانده ام که تو را میزنم صدا یوسف به صوت زنگ شتربان دلش خوش است ما را که کشت درد فراقت تمام شد بر داد آن برس که به درمان دلش خوش است بگذار تا که گریه کنم در فراق تو لب تشنه بر چکیدن باران دلش خوش است آنکس که در دیار خودش هم غریبه شد تنها به یک سلام ز خویشان دلش خوش است خرما نداشت هسته چرا که بهانه بود زهرا به بازگشتن سلمان دلش خوش است در بین سوت و ساز و همه ناسزای خلق زینب که بر شنیدن قرآن دلش خوش است با اینکه شانه هم نشود گیسویش ولی دختر به چند تار پریشان دلش خوش است اینگونه که طبق جلویش پرت کرده اند به اینکه گوشه ای بدهد جان دلش خوش است @hadithashk
هدایت شده از حدیث اشک
ای گل باغ خدا متی ترانا و نراک ای امید شهدا متی ترانا و نراک چه شود در وسط روضه بیایی مولا جان خود کنم فدا متی ترانا و نراک لطف کن ای پسر حضرت نرجس خاتون نظری کن به گدا متی ترانا و نراک در تمام سختی زندگی‌ِ ما تنها تویی آرامش ما متی ترانا و نراک مادرت پشت در سوخته از پا افتاد می‌زند تو را صدا متی ترانا و نراک می‌زند تو را صدا آن بدنی که گشته است زیر مرکب جابجا متی ترانا و نراک عمه‌ات بالای تل، می‌دید که راس الحسین پیش چشمش شد جدا متی ترانا و نراک @hadithashk
هدایت شده از حدیث اشک
آخر این راه هر جا هست بی موسی چه فرقی میکند خلق سرگردان که باشد کوه با صحرا چه فرقی میکند آنکه هم صحبت شود با شعله ای در کوه کیست سر به سر آتش بگیرد سینه‌ی سینا چه فرقی میکند گفت رندی یوسف گمگشته باز آید به کنعان گفتمش گیرم آمد با وجود این برادرها چه فرقی میکند روزها را هفته ها را ماه را سالها و قرنها را بی تو طی کردیم پس امروز با فردا چه فرقی میکند روزها در برگه‌ی تقویم گرم سوگواری مانده اند تا نیایی نیمه‌ی شعبان و عاشورا چه فرقی میکند ما نمی بینیمت اما زندگی روشن ز نور مهر توست در نکاه کور خورشیدی که پنهان است با پیدا چه فرقی میکند سالها دنبال تو گشتیم دور خانه ای در مسجدی بی امام این کعبه با هر مسجد هر جا چه فرقی میکند در ظهور تو به دنبال چه میگردیم درمانی ز خویش ندبه میخوانیم آری صبح و شب اما چه فرقی میکند هر طرف در جستجوی یک نشان از روز موعود توایم مشهد و‌ بیروت و مکه، قدس یا صنعا چه فرقی میکند بی تو دنیا رنج بود و زجر بود و زهر بود و زخم بود منتظر ماندم ببینم با تو‌این دنیا چه فرقی میکند @hadithashk
هدایت شده از حدیث اشک
درد فراق دردِسرش فرق می کند چشم انتظار چشم ترش فرق می کند هجران کشیده جای نفس آه می کشد داغی که هست بر جگرش فرق می کند یوسف عزیزتر شد و یعقوب پیرتر از یار بی خبر ، خبرش فرق می کند از اِبنِ مهزیار که شد دربه‌در بپرس این راه توشه سفرش فرق می کند بالِ هوس ببند که غیر از وبال نیست پرواز عشق بال و پرش فرق می کند ما هرچه غافلیم از او او به فکر ماست مولا به بندگان نظرش فرق می کند پیغام داده منتظران (اَکثِروالدُّعا) هر کار خیر بیشترش فرق می کند باهم دعا کنیم برای ظهور او باهم دعا کنیم اثرش فرق می کند روزی طلوع می کند از مغرب آفتاب روز ظهور او سحرش فرق می کند (قد قامَتِ الصَّلاةِ) همه روبه کربلاست اصلا نماز پشت سرش فرق می کند دستی پی نوازش و دستی به انتقام این ذوالفقار هردو سرش فرق می کند از قبر در می آورد آن دو خلیفه را در این محاکمه نظرش فرق می کند این بار سهمِ (لات و هُبَل) آتش است و دود این بار بت شکن تبرش فرق می کند یا فاطمه بیا تو دعای فرج بخوان مادر دعا کند اثرش فرق می کند @hadithashk
هدایت شده از حدیث اشک
پیش تو هستیم و صدها فیض بر ما می رسد قطره ی ناچیز هم آخر به دریا می رسد ظرف عاشق بشکند یعنی که معشوق آمده حال مجنون خوب باشد نذر لیلا می رسد التماست می کنم این گریه را از من نگیر بر وصال یار، سائل با تمنا می رسد هر کجا هم رفته برمیگردد اینجا صبح زود نوکر بد آخرش به حرف مولا می رسد آن کسی که دوستش دارم همین نزدیکی است قول داده زودتر ... امروز و فردا می رسد از هوای شهر بیزارم، هوایت کرده ام کی به روی چشم تارم گرد صحرا می رسد یوسفی و من شدم سرگرم بازاری شلوغ در صف عشاقت از دستم تماشا می رسد یا ابانا! با همین اعمال زشتم آمدم زحمت من که گنهکارم به بابا می رسد یک نفر حال مرا می پرسد و آنهم تویی فکر من هستی که دائم لطف زهرا می رسد ریزه خوار سفره ی سلطانم و معصومه اش روزی من از کنار خوان آنها می رسد @hadithashk
نشستم رو به روی مرگ ..، دیدم روز آخر شد تمام عُمر من در حسرت دیدار تو سر شد زمستان در زمستان است بی تو فصل های ما... گُل یاس حیاط خانه ی ما زود پرپر شد چه با یعقوب کرده دوری یوسف..، نمیدانم! همین بس که به جز اندوهِ کوری ، سخت لاغر شد بگو تا کِی نبینم چشم‌های نازنینت را ببین ، آئینه ام از این ندیدن‌ها مُکَّدر شد مصیبت ؛ بی حد و اندوه ؛ بی پایان و غم ؛ دائم... دلِ من وارد جنگی تماماً نابرابر شد تک و تنها شدم آقا ، شُدی تنها کس و کارم ! به غیر از تو مرا پس زد تمام شهر..، بهتر شد! من از دست گناهانم ، پشیمانم ، پریشانم خودم فهمیده ام که حال و روزم شرم‌ آور شد امان از نَفْس ، بازی داد روحِ ساده‌لوحم را جهنم شد اگر دنیای من با این ستمگر شد زمان هر گرفتاری ، خدا را شکر زهــرا هست... همیشه بهترین پشت و پناه طفل ، مـادر شد هوایی‌ام ، هوایی‌ام ، دلم میل نجف کرده مسیر آخر کوچ پرستو بامِ حیدر شد غلام مرتضی از حوض کوثر آب می نوشد خوشا آن باده‌ی نابی که سهم ظرف قنبر شد دلم تنگ است ، تنگ دیدن شش‌گوشه ی ارباب غمِ عاشق‌کُشِ دلداده ها ، دوریِ دلبر شد تو را جان حسینِ تشنه‌ی بی سر ، بیا برگرد! شهیدی که بلای حنجرش ، کُندی خنجر شد تنِ آقای‌ ما را عاقبت عریان رها کردند به سمت خیمه ها رفتند..، گویا وقتِ معجر شد... @hadithashk
هدایت شده از حدیث اشک
دوباره چشم ترت میهمان باران است فدای سینه‌ی تنگت که داغ مهمان است حسین چشم تو را زخم کرده می‌بینم هزار سال گذشت و هنوز گریان است مریز روی سرت خاک، خاک بر سرِ ما شبیه گیسوی تو، حالِ ما پریشان است میان گریه نفَس‌کش، به هق هق اُفتادی هنوز اول ماه است و غم فراوان است غمِ حسین کشیدیم اگر که جان سختیم اگر به مردم ما حرف مرگ آسان است غمِ حسین کشیدیم اگر که فهمیدیم که مرگِ سرخ بِه از ننگِ نقض پیمان است کسی که پیراهن مشکی‌اش به تن نکند به صد کفن اگر آید به حشر عریان است* تو هم کنار رُبابی تمام سال آنجا.. ..که سایبان سرش آفتاب سوزان است اگر که سر به بیابان گذاشت حق بدهید که دید گریه کُنش وحشی بیابان است سری به نیزه بلند است در برابر زینب سری که شانه زنش مادری پریشان است *این مصرع از استاد احد ده بزرگی میباشد @hadithashk