eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
58 دنبال‌کننده
453 عکس
147 ویدیو
75 فایل
آیدی معاون آموزش گروه تبلیغی نورالزهرا سلام الله علیها علی سروش @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
نامت جنون خیز است حق دارد موذن هم وقت اذان با دست خود، سر را نگهدارد
روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت آمدم پاک کنم عشق تو را بدتر شد
ما ناطق ایم و نطق گشاینده دیگریست بانگ از زبان ماست سراینده دیگریست ازقهر دشمنان وبه الطاف دوستان کاهنده دیگری و فزاینده دیگریست روزی اگر که نرگس مستی دلت ربود ازچشم او مبین که رباینده دیگریست ارباب معرفت غم روزی نمی خورند چون ضامن گذشته و آینده دیگریست
هدایت شده از سطلیات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت دردناک حاج منصور ارضی درباره داغ دختر سه ساله خود بنام " رقــیه "
یُنقل عن العالم الکبیر المرحوم السید مرتضی (رحمة الله علیه) هذه الروایة: ذهب قنبر یوماً إلی دار أمیر المؤمنین علی (علیه السلام) فلمّا سمعت فضّة خادمة مولاتنا فاطمة الزهراء (علیها السلام) صوت الباب قالت من الطارق؟ فقال لها أنا قنبر وجئت خدمة مولای أمیر المؤمنین فقالت فضّة: (اِنّ الْمَوْلَی عَرَجَ اِلَی السّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ لِتَقْسیمِ اَرْزاقِ الْعِبادِ)، فتعجّب قنبر من جوابها وقال فی نفسه لعلّها تمزح فخرج ظهر المدینة فشکی ما قالت له فضّة، فرجع وفی مسیره رأی الامام (علیه السلام) فی مزرعة. فأخبر الإمام: أنی ذهب إلی منزلک لأراک، فأخبرتنی فضّة کذا وکذا. فقال له الإمام: مه یا قنبر لعلک لم تؤمن بولایتنا حق الإیمان؟ بعد ذلک قال له الإمام (علیه السلام): أدنو منّی یا قنبر فلمّا دنا منه وضع یده المبارکة علی عینیه فقال له: أی شیء تری؟: (رَأَیْتُ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ کَجَوْزَة فِی یَدِ الْمَوْلَی) فقال له الإمام: نحن هکذا وما قالته فضّة هو الصواب إنّ لنا الإحاطة بکلّ عالم الوجود. منبع: مطالعه کتاب فاطمه عليها السلام كوثر الرسول به نقل از شرح الزیارة الجامعة الکبیرة باللغة الفارسیة، فخر المحقّقین الشیرازی، ج2، ص213 نقلاً عن کتاب الأربعین للقاضی سعید القمّی[ص566].
هدایت شده از بحارالاشعار
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ای راه !، کوره راه ، به دردم نمی خورد این راه اشتباه ، به دردم نمی خورد در بین عاشقان تو و روسفیدها ... این چهره ی سیاه ، به دردم نمی خورد آهِ فراقِ من شده آلوده با گناه با هم ، گناه و آه ، به دردم نمی خورد پشتم به کوه عشق تو گرم است ، ای پناه !!! غیر از تو هر "پناه" ، به دردم نمی خورد هر صبحِ من ، بدون تو شب می شود چرا ؟ این گردش تباه ، به دردم نمی خورد تقویم مان پر است ، ز ایام غیبتت این روز و سال و ماه ، به دردم نمی خورد در ناز و نعمتم ، خبری نیست از غمت بی عشق تو "رفاه" ، به دردم نمی خورد یک شب مرا به خیمه ی نورانی ات ببر این شهرِ پر گناه ، به دردم نمی خورد رضا قاسمی امام زمان (عج) مدح 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir/ 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
آن ماه که در دامن زهرا بنشیند باید که چنین در دل دنیا بنشیند ای عرش نشین! شأن قدم‌های تو تنها این است که بر شانه‌ی طاها بنشیند حالا که تویی آیه‌ای از سوره‌ی کوثر_ باید که به تفسیر تو مولا بنشیند شد لؤلؤ حُسن تو، فقط قسمت آن دل_ آن دل که به درگاه دو دریا بنشیند آن‌قدر کریمی که فقیر آمد و گفتی: از ماست، بگویید که بالا بنشیند آقای جوانان بهشت است، جماعت! دورِ که نشستید؟ که تنها بنشیند اسلام شما چیست؟ که در آن پسر هند_ جای پسر امّ ابیها بنشیند شاید پسر فاطمه از پای بیفتد اما که شنیده است که از پا بنشیند؟ صلح تو چنان تیر که در چله نشسته‌ست گیرد هدف امروز، که فردا بنشیند * * * در حیرتم از جَعده، چگونه دلش آمد آن زهر، به کام تو دل‌آرا بنشیند؟ این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت فرداست که بر دیده‌ی سقا بنشیند لعنت به دلِ سنگ و سیاهی که سبب شد داغت به دلِ گنبد خضرا بنشیند شیرین دهن کرببلا، گل‌پسر توست از توست که این‌گونه به دل‌ها بنشیند می‌گفت: عمو! نامه‌ی باباست به دستم برخوان و بگو قاسمت آیا بنشیند؟ با اذن برادر، پسر تو، شب آخر برخاست که خیمه به تماشا بنشیند جسم پسرت، آه! شبیه جگرت شد تا خونِ تو هم، در دل صحرا بنشیند ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
از غربت پیمبر، داور به گریه افتاد توحید روضه‌خوان شد، کوثر به گریه افتاد از داغ زهرِ آن دو ملعونه، جسم احمد‌‌‌_ می‌سوخت آن چنان که، بستر به گریه افتاد وقتی که بی حیا گفت: "إنّ الرَّجل، لَیَهجُر" جبریل ناله سر داد، منبر به گریه افتاد هم دختر نبی بود، هم مادر پیمبر بدجور مادرانه، دختر به گریه افتاد یاد "حُسینُ مِنّی..." با جدّ خویش می‌سوخت آمد حسین، نزدِ دلبر به گریه افتاد تا حکم صبر را داد احمد به مرتضایش خیره به همسرش شد، حیدر به گریه افتاد در بین کوچه کشتند، آقای ما حسن را از بعد آن دوشنبه، مضطر به گریه افتاد رفت و ندید احمد، زهرا میان آتش_ آن قدر ناله سر داد، تا" در" به گریه افتاد بعد از هجوم دشمن، تا دید میخ در را از غربت امیرش، قنبر به گریه افتاد روز دهم شد و شمر آمد میان مقتل آن قدر ضربه زد که خنجر به گریه افتاد با قد خم رسید و در بین قتلگه دید_ فرزند بی سرش را، مادر به گریه افتاد جوری در آن هیاهو فریاد زد: "بُنیّ..." تا صبح روز محشر، نوکر به گریه افتاد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار محرم و صفر
اگر بی‌قراری بگو یا‌حسن که آرام گردد دلت با حسن شبِ قدر نزدیک و ما سائلان پناهی نداریم الّا حسن اگر قطره‌ای جود خواهی از او به تو می‌دهد چند دریا حسن تمامِ بیابان گلستان شود اگر پا گذاری به صحرا حسن کرامات او از کِی آغاز شد؟ از آن شب که آمد به دنیا حسن به کوریِ بدخواهِ پست و ذلیل عزیز است در خاطرِ ما حسن نیازی ندارد به صحن و حرم کشیده مرامش به زهرا حسن اَلا زائرِ کربلا غم مخور به پا می‌کند اربعین را حسن الهی به راهش فدایی شوم به دست حسن کربلایی شوم چه والاست با او مقامِ فقیر عجب با شکوه است نام فقیر به آب و غذا جود محدود نیست حسن می‌شود هم کلامِ فقیر فقیر و غنی در نگاهش یکی‌ست بر او واجب است احترام فقیر کریمانه آغوش او باز بود به وقت جوابِ سلام فقیر گدایی بهانه است تا لحظه‌ای رسد بوی او بر مشام فقیر همه زندگانی او بوده است به نامِ کریم و به کامِ فقیر عجب نیست گر یارِ مسکین شود پدر چون علی شد پسر این شود حسن کیست مردِ شکارِ جَمَل همان فاتح کارزارِ جمل سلام خداوند بر مجتبی و لعنت به پایه‌گذار جمل نیازی به شمشیر حیدر نبود که شد مجتبی ذوالفقار جمل به حیدر قسم می‌خورم بی‌حسن گره وا نمی‌شد زِ کارِ جمل همین که به او اذن میدان رسید چنان شیر زد بر حصار جمل به یک ضربه‌ی بچّه شیرِ علی زمین خورد ناقه سوار جمل حسن هر یَلی را زمین می‌زند عَدویِ علی را زمین می‌زند همه روشنایی ما هست او امیدِ دلِ رو سیاه است او مرو سوی کعبه برو تا بقیع به سوی خدا شاه راه است او به روزِ جزا هم به فکرِ گداست صدا می‌زند بی‌گناه است او کریم است و با دادنِ کوه زَر خریدارِ انبارِ کاه است او حرم ساخته در دلِ عاشقان که گفته که بی‌‌بارگاه است او بمیرم پس از سال‌ها همچنان به یک کوچه محوِ نگاه است او درآن کوچه که مادرش را زدند شهیدِ همان قتلگاه است او خودش را سپر کرد و فریاد زد مزن بی‌حیا پا به ماه است او
دعا كنید شبِ گریه‌آورش نرسد و جانِ او به لبانِ مطهرش نرسد هنوز هم كه جوادش نیامده از راه دعا كنید نفس‌های آخرش نرسد بدون سرفه‌ی خونین، جگر نمی‌ریزد دعا كنید كه زخمی به حنجرش نرسد هزار شكر كه معصومه با برادر نیست وگرنه داشت دعایی كه خواهرش نرسد چنان به رویِ زمین می‌خورَد قدم به قدم گمان كنم كه به حجره، به بسترش نرسد نفس‌نفس‌زدنش سخت‌تر شده، ای داد خداكند كه صدایش به مادرش نرسد جوادش عاقبت آمد...، گریز روضه رسید پسر رسید كه روضه به آخرش نرسد... * * * حسین بر سرِ زانو، جوانش اُفتاده نمی‌شود نزند داد، بر سرش نرسد چقدر هلهله دارند اراذلِ كوفه دعا كنید كه ای كاش خواهرش نرسد علی كه رفت، عمو رفت، دختری ترسید دوید آتشِ خیمه به پیكرش نرسد دوید عمه كه پیش از سنان به او برسد كه دست‌هایِ حرامی به معجرش نرسد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
5⃣شستن دست و ظاهر شدن طلا!👇 ✅راوی می گوید : 📋《أَنَّهُ حَمَلَ إِلَى أَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا(ع) مَالاً لَهُ خَطَرٌ فَلَمْ أَرَهُ سُرَّ بِهِ》 ♦️خدمت امام رضا(ع) رسیدم و پول بسياری نزد امام رضا(ع) آوردم، ولی حضرت(ع) از آن شادمان و خوشحال نگشت و من اندوهگين شدم و با خود گفتم : چنين پولی برايش می آورند و او خوشحال نمی شود! امام رضا(ع) در این هنگام فرمود : 📋《يَا غُلاَمُ! اَلطَّسْتَ وَ اَلْمَاءَ!》 ♦️ای غلام! آفتابه لگن را بياور! سپس حضرت(ع) رو تختی نشست و دست مبارک را گرفت و به غلام فرمود : آب بريز! راوی می گويد : 📋《فَجَعَلَ يَسِيلُ مِنْ بَيْنِ أَصَابِعِهِ فِي اَلطَّسْتِ ذَهَبٌ》 ♦️سپس دیدم که همين طور طلا از ميان انگشتان مبارک حضرت(ع) در میان طشت ريخته می شد! سپس حضرت(ع) رو به من کردند و خطاب به من فرمودند : 📋《مَنْ كَانَ هَكَذَا لاَ يُبَالِي بِالَّذِي حَمَلْتَهُ إِلَيْهِ!》 ♦️كسی كه چنين است به مالی كه تو برايش آورده ای، اعتنايی ندارد!(۱) 📚منبع : ۱)الکافی شیخ کلینی، ج۱، ص۴۹۱ @TarikhEslam
✅حضرت رسول اکرم(ص) در بین معصومین فقط سه شخص را تعبیر به بَضْعة (پاره تن) کرده است! 1⃣ :👇 حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید : 📋《أَلاَ وَ إِنَّ عَلِيّاً(ع) بَضْعَةٌ مِنِّي، فَمَنْ حَارَبَهُ فَقَدْ حَارَبَنِي وَ أَسْخَطَ‌ رَبِّي》 ♦️بدانید که همانا علی(ع) پاره تن من است. پس هر کس با او به محاربه برخیزد، با من محاربه کرده و خشم پروردگارم را نیز برانگیخته است.(۱) 2⃣ :👇 حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید : 📋《إِنَّ فَاطِمَةَ(س) بَضْعَةٌ مِنِّی‏، مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی》 ♦️همانا فاطمه(س) پاره تن من است، هر کس او را آزار نماید مرا آزار نموده، و هر کس او را شاد کند، مرا شاد کرده است.(۲) 3⃣ :👇 حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید : 📋《سَتُدْفَنُ بَضْعَةُ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ لَايَزُورُهَا مُؤْمِنُ الَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ وَ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَي النَّارِ》 ♦️به زودی پاره‏ ی تن من در سرزمين خراسان دفن مي‏ شود، که هيچ مؤمني او را زيارت نمي‏ کند، مگر اين که خداوند متعال بهشت را بر او واجب ساخته و پيکر او را بر آتش دوزخ حرام می سازد.(۳) 📚منابع : ۱)تفسیر فرات کوفی، ص۴۷۷ ۲)اعتقادات الإمامیة شیخ صدوق، ص۱۰۵ ۳)امالی شیخ صدوق، ص۶۳ @TarikhEslam
✅آنچه داستان مشهور در مورد «ضامن آهو» بین محافل هست اینکه؛ «روزی صیادی در بیابان آهویی را دنبال می‌کند و امام رضا(ع) در آن نواحی بوده و آهو به امام رضا(ع) پناه می‌برَد، امام(ع) حاضر می‌شود مبلغی را به آن شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد سازد ولی صیاد نمی‌پذیرد. در این هنگام؛ آهو به زبان می‌آید و به امام(ع) می‌گوید من دو بچه شیرخوار دارم که گرسنه‌اند و چشم به‌ راه‌اند و شما ضمانت مرا بکنید تا بروم و آنها را شیر دهم و برگردم. امام رضا(ع) هم ضمانت آهو را می‌کند و آهو می‌رود و به‌سرعت بر می‌گردد، شکارچی که این وفای به عهد آهو را می‌بیند و وقتی می‌فهمد که ضامن آهو، امام رضا(ع) است، منقلب می‌شود و آهو را آزاد می‌کند.» ✍اما داستان ضامن شدن امام رضا(علیه السلام) برای آهو به آن شکلی که در بین مردم و برخی آثارِ متأخر آمده، در منابع روایی وجود ندارد و کاملا بی سند است. اما طبق منابع، سه روایت؛ در مورد دیگر معصومین(علیهم السلام) در این باره وجود دارد. 1⃣ ! 👤شیخ طبرسی می نویسد : روزی حضرت رسول اکرم(ص) با اصحاب از محلی عبور می‌ کردند که در این هنگام آهوئی که در دامی گیر کرده بود به آن حضرت(ص) شکایت کرد. آهو گفت : 📋«يَا رَسُولَ اللهِ(ص)! إِنَّ لِي طِفلاً يَحتَاجُ إلَى لَبَنِِ وَ إِنِّي قَد وَقَعتُ فِي هَذِهِ الشَبَكَةِ فَخَلِّنِي حَتَّى اُرضِعَهُ» ♦️ای رسول خدا(ص)! من کودکی دارم که احتیاج به شیر من دارد، من اکنون در این دام گرفتارم و کودکم گرسنه مانده است، اینک مرا از این دام رها کن تا کودک خود را شیر دهم. حضرت(ص) فرمود : 📋«كَيفَ اُخَلِّيكَ وَ صَاحِبُ اَلشَّبَكَةِ غَائِبٌ؟» ♦️من چگونه تو را آزاد کنم و حال اینکه صاحب دام اکنون در اینجا نیست؟ آهو گفت : شما مرا رها کنید، من پس از اینکه کودکم را شیر دادم مراجعت خواهم کرد. پس؛ 📋«فَخَلَّاها وَ جَلَسَ حَتَّى رَجَعَت الظِبيَةُ وَ جَاءَ صَاحِبُهَا فَشَفَّعَ رَسُولُ اللهِ(ص) حَتَّى خَلَّى سَبِيلَهَا» ♦️رسول اکرم(ص) به این شرط او را از دام صیاد رهانید، و در آن جا توقف فرمود تا آهو مراجعت کرد، در این هنگام صاحب دام نیز از راه رسید، حضرت(ص) از آهو شفاعت نمود، صیاد نیز او را رها کرد.(۱) 2⃣ ! 👤شیخ مفید می نویسد : امام سجاد(ع) در یکی از سفرها با عدّه ای به مکه می‌رفت، همینکه در بین راه نشستند آهوئی آمد و در مقابل آن حضرت(ع) ایستاد، با چشمانی پر از اشک به حضرت زین العابدین(ع) شکایت کرد. همسفران خود فرمود : 📋«أَ تَدْرُونَ مَا تَقُولُ هَذِهِ اَلظَّبْيَةُ؟» ♦️آیا می دانید این آهو چه گفت؟ گفتند : خدا و پیغمبر و امام(ع) بهتر می‌دانند. حضرت(ع) فرمود : این آهو می‌گوید : 📋«إِنَّ فُلاَناً اَلْقُرَشِيَّ أَخَذَ خِشْفَهَا بِالْأَمْسِ وَ إِنَّهَا لَمْ تُرْضِعْهُ مِنْ أَمْسِ شَيْئاً» ♦️من نزد فلان شخص قرشی هستم و بچه ای دارم که از من گرفته شده، مدت یک شب و روز است که به آن غذا نداده اند. پس امام زین العابدین(ع) نزد آن شخص قرشی فرستاد، او را حاضر کردند، طلب بخشش آن آهو را با بچه اش از او کرد، غذا آوردند به آن آهو داد، آنگاه امر کرد تا به طرف صحرا رود، راه آن حیوان را باز کردند، او همهمه کنان با بچه خود به سوی بیابان رفت. امام(ع) فرمود : نفهمیدید آن آهو چه می‌گفت؟ سپس فرمود : 📋«دَعَتِ اَللَّهَ لَكُمْ وَ جَزَتْكُمْ خَيْراً» ♦️او در حق ما دعای خیر کرد.(۲) 3⃣ ! 👤قطب الدین راوندی می نویسد : داوود بن کثیر رَقّی نقل می کند روزی به همراه ابوالخطاب و مفضّل و ابو عبداللّٰه بلخى در طی مسیری به همراه امام صادق(ع) بودیم. در این هنگام؛ آهویی به امام صادق(ع) پناه آورد و با دُم خود اظهار عجز و احتیاج می‌کرد و صدای مخصوصی که حاکی از التماس بود، می‌ نمود. امام(ع) فرمود : 📋«أَفْعَلُ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ» ♦️ان شاءالله انجام می‌ دهم. آهو راه خود را در پیش گرفت و رفت. عبدالله بلخی گفت : چیز عجیبی دیدیم، آهو چه می‌خواست؟! امام صادق(ع) فرمود : 📋«اِسْتَجَارَ بِيَ اَلظَّبْيُ وَ أَخْبَرَنِي أَنَّ بَعْضَ مَنْ يَصِيدُ اَلظِّبَاءَ بِالْمَدِينَةِ صَادَ زَوْجَتَهُ وَ أَنَّ لَهَا خِشْفَيْنِ صَغِيرَيْنِ وَ سَأَلَنِي أَنْ أَشْتَرِيَهَا وَ أُطْلِقَهَا إِلَيْهِ فَضَمِنْتُ لَهُ ذَلِكَ» ♦️آهو به من پناهنده شد و گفت : یکی از صیاد های مدینه همسرش را صید کرده و دو برّه کوچک دارد از من تقاضا کرد او را بخرم و آزاد کنم من نیز ضمانت کردم که این کار را انجام دهم. سپس امام(ع) برگشت، ما نیز در خدمتش بودیم آهوی ماده را خرید و آزاد کرد.(۳) 📚منابع : ۱)إعلام الوری شیخ طبرسی، ج۱، ص۸۲ ۲)الاختصاص شیخ مفید، ص۲۹۷/ اثبات الوصیه مسعودی، ص۱۷۳/ بحارالأنوار مجلسی، ج۶۱، ص۳۷ ۳)الخرائج و الجرائح راوندی، ج۱، ص۲۹۷/ بحارالأنوار مجلسی، ج۴۷، ص۱۱۲ @TarikhEslam
هدایت شده از بحارالاشعار
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 سخت است مردی گوشه زندان بیفتد در غربت و در وادی هجران بیفتد زهرا دوباره آمد و جانم حسن گفت پاشد حسن بر پای این مهمان بیفتد می خواند با خود روضه موسی بن جعفر تا خنده از لب های زندانبان بیفتد دور از وطن جان داده آقا تا دوباره شیعه به یاد روضه سلطان بیفتد تشنه شد و شربت به لبهایش رساندند قسمت نشد تا با لب عطشان بیفتد سهواً به دندان ثنایش خورده ظرفی نه آنکه با مشت و لگد، دندان بیفتد در پادگان بوده ولی هرگز ندیده لشکر به جان پیکری بیجان بیفتد اصلاً نخورده بر قفایش خنجری کُند تا سر به دست چند بی وجدان بیفتد این روضه ی پر سوز، مخصوص حسین است اینکه غریبی گوشه میدان بیفتد شخصی به غارت بُرد عبای پاره اش را تا قیمت سوغاتی اش ارزان بیفتد از آن سلیمان زمان کی فکر می کرد انگشترش در دست ساربان بیفتد رضا دین پرور امام عسکری (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir/ 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
HADITH_Volume 6_Issue 1_Pages 239-260.pdf
395.3K
⚫️ نسخه PDF 📚 گونه‌شناسی روایات امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) ✍️ سهیلا جلالی کندری و فریده امینی | دوفصلنامه حدیث پژوهی ╭────────────╮ 🆔 کانال اسرار تاریخ http://eitaa.com/monzer_ir ╰────────────╯
شعر استاد علی انسانی در مورد حضرت سکینه بنت الحسین سلام الله علیها: اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد بزرگی کن، ببوس این دختر کوچک‌تر خود را لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست برو در نهر علقم، کن خبر آب‌آور خود را ز دورادور، می‌دیدم گلویت عمّه می‌بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را به همراه مسافر آب می‌پاشند، ‌من ناچار به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟ "علی انسانی" سلام الله علیها
اشک جاری مخلوقات در عزای سیدالشهداء (عليه السلام) اگر به دیده بصیرت نظر کنی برتو معلوم می شود که اندوه این مصیبت در هر موجودی ساری و اشک حسرت از دیده هر مخلوقی جاری است. شيخ بهاء الدين محمّد از والد خود نقل کرده که در عصر ما در مسجد کوفه درّی سرخ رنگ یافته شد که در آن این شعر نوشته بود به هیئتی که معلوم بود که از عمل آدمیان نبود انا در من السماء نثروني يوم تزويج والد السبطين كنت أصفي من اللجين بياضاً صبغتني دماء نحر الحسين یعنی من دری ام که در روز تزویج فاطمه مرا نثار کردند. از نقره سفیدتر و صاف تر بودم لیکن خون حلقوم حسین مرا سرخ رنگ کرده منقولاً من كتاب محرق القلوب # الأربعين دیدن همه ۲ نظر c574 قال الشيخ الجليل محمد مهدي الحائري لقد وجد في زمان والد الشيخ البهائي دُرَّةٌ ( وفي مصدر آخر «حجر أحمر» ( في ظهر الكوفة، مكتوب عليها هذان البيتان - وتنسب إلى مولاتنا الزهراء عليها السلام : أنا دُرّ مِن السَّماءِ نَتَرُوني [...]
صلی الله علیه و آله و سلم نشانی : مجموعة نفيسة في تاريخ الأئمة من آثار القدماء من علماء الإمامية عنوان باب : ألقاب الرسول و عترته < الباب الثاني: في ذكر أمير المؤمنين علي عليه السّلام > فصل: في ما لقبه به رسول الله صلى الله عليه و آله و سلّم قائل : پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله رُوِيَ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ قَالَ: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ اَلْحَشْرَ وَ النَّشْرَ أَحْيَى جَبْرَئِيلَ أَوَّلاً ، وَ أَمَرَهُ أَنْ يَأْتِيَ إِلَى قَبْرِي وَ يَدْعُونِي، فَيَأْتِينِي وَ يُنَادِينِي، فَيَقُولُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ ، يَا نَبِيَّ اللَّهِ، يَا أَبَا الْقَاسِمِ ، يَا مُحَمَّدُ ، يَا أَحْمَدُ ، يَا خَاتَمَ النَّبِيِّينَ، يَا سَيِّدَ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ، وَ لا يَسْمَعُ مِنِّي جَوَاباً، فَيَقُولُ: إِلَهِي أَنْتَ عَالِمٌ لا تُعَلَّمُ فَيَأْمُرُهُ اللَّهُ أَنْ يَدْعُوَهُ بِأَحَبِّ الْأَشْيَاءِ إِلَيْهِ، فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ : يَا شَفِيعَ الْمُذْنِبِينَ، فَأَقُولُ لَبَّيْكَ». .
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
چقدر دغدغه داری وصال سر برسد؟! دوباره یارِ سفر کرده از سفر برسد چقدر دغدغه داری که روسفید شوی؟! به حد وسع، برای فرج مفید شوی چقدر بهر دفاعش قلم به دست شدی؟! چه روزها که فقط منفعت‌پرست شدی چقدر از غمش افتاده‌ای به کم خوابی؟! زمان پیری‌ات آمد! هنوز هم خوابی! چقدر محضر او دیده‌ی تر آوردی؟! ادای منتظران را فقط دراوردی بیا به کار بیاییم، انحطاط بس است عمل کنیم، که بازی با لغات بس است بیا که مونس شب‌های خلوتش باشیم به‌ جای ننگ شدن، باز زینتش باشیم بیا که تا نفسی هست، دم ز او بزنیم به جای مردم دنیا به یار رو بزنیم بیا که جز درش از هر دری جدا باشیم کنار او همه راهی کربلا باشیم * * خدا کند که بسوزیم و  آه.. گریه کنیم بخواند او، همه تا قتلگاه گریه کنیم بخواند از بدنی که به بوریا مانده که داغ او به دل اهل روستا مانده ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
مثل حسن، مثل حسین، آقاست محسن نور دو چشم حضرت زهراست محسن در این فضیلت مثل و مانندی ندارد اول شهیدِ غربتِ مولاست محسن روز قیامت او شفیع شیعیان است مشکل‌گشای عرصه‌ی عقباست محسن با مادرش آمد که بابایش بماند مانند اصغر، حامیِ باباست محسن اصلاً به دنیا هم بیاید یا نیاید یک سومِ ساداتِ این دنیاست محسن هرکس که دستِ کم گرفته داغ او را با او بگو: اصلِ عزای ماست محسن از پشتِ در آتش به جان خیمه افتاد پس ریشه‌ی اصلی عاشوراست محسن روز قیامت اولین حکم الهی‌ست پایه‌گذار محشر کبراست محسن ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
✍📚✍📚✍📚✍📚✍📚 1️⃣0️⃣1️⃣ :📚 کتاب «ما أخفاه الرواة من لیلة المبیت علی فراش النبی(ص)» بررسی کامل زوایای ماجرای لیله المبیت؛ اثر سید نبیل حسنی📚✍👇 @TarikhEslam
4_5980905731077965957.pdf
3.85M
✍📚✍📚✍📚✍📚✍ کتاب «ما أخفاه الرواة من لیلة المبیت علی فراش النبی(ص)» @TarikhEslam
📌هجوم به خانه حضرت زهرا(س) و امیرمؤمنان علی(ع) چه زمانی بوده است؟ 📣پاسخ اجمالی: هجوم منجر به مجروحیت 50 روز بعد از رحلت رسول خدا بوده است. 📣پاسخ تفصیلی: ⬅️هجوم به خانه حضرت (س) وامیرمؤمنان (ع)، بیش از یک بار بوده است. مرحله نخست تهدید و ، در همان روزهای نخستین بعد از واقعه روی داد؛ البته در این گزارش خبری از هیزم و آتش زدن نیست و زمان این هجوم به احتمال زیاد، بعد از جمع آوری توسط امیرمؤمنان علی(ع) بود که هفت یا هشت روز بعد از رحلت رسول الله(ص) طول کشید. قرآنی که امام آنرا روز سه شنبه در مسجد بر ابوبکر عرضه کرد. ⬅️بنابر روایتی از امام (ع)، آغاز بیماری حضرت زهرا(س) 50 روز بعد از رحلت رسول الله(ص) بود. یعنی هجومی که منجر به مجروح شدن حضرت زهرا(س) گردیده است، 50 روز از بعد از رحلت و بعد از بازگشت سپاه اُسَامَه به مدینه بوده است. 📚یحیی بن حسین، تثبیت الامامه، ص24. 📚طبری، تاريخ الأمم و الملوك‏، ج3، ص227. 📚هلالی، کتاب سُلیم، ج2، ص581- 580؛ 📚ابن ابراهیم کوفی، التفسیر، ص399- 398؛ 📚ابن ندیم، الفهرست، ص30. 📚مجلسی، بحار الأنوار، ج43، ص201. 👇👇 🌻 @ahlebait110
📌ترتیب تاریخی حوادث بعد از رحلت رسول خدا(ص) ◀️۲۸ صفر رحلت رسول الله(ص). ◀️حضرت زهرا(س) بسیار در فراغ پدر می کرد. ◀️بعدازظهر دوشنبه شکل گرفت. ◀️۵ روز بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) حضرت زهرا(س) سراغ رفت. ◀️ابوبکر با عجله نظامیان حاضر در شهر و بیرون از شهر را به سمت تبوک فرستاد و عمر و ابوعبیده جراح را کنار خود نگهداشت. ◀️امیرمومنان در روز سه شنبه قرآن را که جمع آوری کرده بود بر ابوبکر عرضه کرد. ◀️جریان خلفا برای بیعت گیری به در خانه حضرت زهرا(س) و امیرمؤمنان علی(ع) رفتند، اما موفق نشدند و برگشتند. شیعیان نیز حامی امام بودند. ◀️۱۰ روز بعد از رحلت، غصب شد و حضرت زهرا(س) با سرعت برای گرفتن حق خود به رفت و خواند. ◀️۴۰ روز بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) که سپاه برگشت، حضرت زهرا(س) سراغ و رفت تا حق امیرمومنان (ع) و حقوق خود را بگیرد. ◀️با جمع شدن عده ای به حمایت از حضرت زهرا(س)، ابوبکر دستور داد تا عمر و مغیره امام را برای به مسجد ببرند. ◀️با حمله به منزل و در، زدن و به بازو و پهلوی حضرت، وارد خانه شده و جناب محسن که در حمل بود، شد. ◀️طبق دو روایت صحیح از امام صادق(ع)، ۷۵ روز بعد از رحلت اکرم(ص) حضرت زهرا(س) که و لاغر شده بود، به شهادت رسید. 📚برای مطالعه بیشتر به کتاب تاریخ و سیره حضرت زهرا سلام الله علیها و کتاب صدیقه شهیده تألیف حجت الاسلام دکتر محمدجواد ، مراجعه کنید. 👇👇 🌻 @ahlebait110