در حدیث سوختن دل را بگو پر را نگو
شعله ی در را بگو احوال مادر را نگو
بی ادب ها پشت در فریاد مستی میزدند
حرفهای تندشان در پیش کوثر را نگو
گرمی آتش اذیّت میکند حوریّه را
این وسط آن شعلهی خورده به معجر را نگو
پای نامحرم اگر بر چادر ناموس خورد
گریه کن بر حالش أمّا حال شوهر را نگو
میخ نامرد آنقدر کج رفت پهلو پاره شد
لال باش ای طبع شرح سقط گوهر را نگو
آبرو داری اگر افتاد زیر دست و پا
شرح لبخند اراذل بین معبر را نگو
راز دست بسته مولا قلاف قنفذ است
دست شوهر را بگو و دست همسر را نگو
کوچه زهرا در آخر کربلای زینب است
پیش مادر روضهی جانسوز دختر را نگو
روضه گودال و خنجر را بگو سر را بگو
روضه اوضاع زینب بین لشگر را نگو
«سید پوریا هاشمی»
#شعر
#روضه
#حضرت_زهرا
@Arshiv_Gholam
اهل مدينه فاطمه ام را نظر زدند
با برق چشم خرمن جان را شرر زدند
در اول ربيع ، خزان شد بهار من
ماه مرا به آخر ماه صفر زدند
بهر تسليِّ دلِ زهرا يهوديان
باهيزم و لگد به عزاخانه سر زدند
از چوب ، خون تازه روان شد به روي خاك
از بس كه با غلاف به پهلوي در زدند
ديدند كه با تو راه به جايي نميبرند
نزديكتر شدند و سرت را به در زدند
زهرا نبود آنكه بيافتد به روي خاك
سيلي به صورت زن من بي خبر زدند
تا آمدم به خويش جمالش كبود شد
بد سيرتان جمال مرا بي خبر زدند
هر قدر گفت دختر پيغمبرم نزن
اهل مدينه فاطمه را بيشتر زدند
اين جايِ دستهاي فلاني فقط نبود
اين نقش را مُسَلمِّ چندين نفر زدند
معني ور شكسته چو خواهي مرا ببين
سرمايه يِ اميدِ مرا از كمر زدند
مردي كه هيچ ضربه به پشتِ كسي نزد
زهراش را جماعتي از پشتِ سر زدند
افتاد روي جفت علي لنگه ي دري
از بس كه جفت جفت و فُرادي به در زدند
اهل مدينه با همه ي كينه هاي خود
سرو رشيد باغ مرا با تبر زدند
(محمد سهرابي)
از زبان حضرت امیر صلواتاللهعلیه
مرهمی بهر دل ریشم باش
مصدری باش ولی پیشم باش
خانه را آوار کردن خوب نیست
بهر رفتن این همه اصرار کردن خوب نیست
چشم ضربه خورده را بیدار کردن خوب نیست
با تن در هم شکسته کار کردن خوب نیست
صبح تا شب کار و شب تا صبح عبادت میکنی
ای جراحت دیده پس کی استراحت میکنی
از علی بگذر در آن غوغا نشد کاری کنم
قنفذ آمد سوی تو اما نشد کاری کنم
با غلافش زد به بازوهات نشد کاری کنم
این سه ماهه زخم پلهو را نشد کاری کنم
سخت شد کار علی با زخم کاری میروی
ای جوانمرگ علی چه زود داری میروی
لگدی سخت به در خورد نباید میخورد
چوبهی در به کمر خورد نباید میخورد
فاطمه تکیه به در زد که نباید میزد
میخ محکم به پسر خورد نباید میخورد
من از این دست به دیوار شدن فهمیدم
نوک شلّاق به سر خورد نباید میخورد
چادر خاکی زهرا به همه میگوید
ضربه از چند نفر خورد نباید میخورد
نیمِ صورت ورم و نیمِ دیگر زخم شده
بانوی خانه نظر خورد نباید میخورد
«سید پوریا هاشمی»
#شعر
#روضه
#حضرت_زهرا
@Arshiv_Gholam
* برگرد ای توسل شب زنده دار ها
پایان بده به گریه ی چشم انتظار ها
از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزار ها
* یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
* از درد بی حساب فقط داد می زنم
آیا نمی رسند به تو این هوارها
دیگر برای تو صدقه رد نمی کنم
بیهوده نیست این که گره خورده کارها
یکبار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاد بار ها
* شب ها بدون آمدنت صبح می شوند
بر گرد ای توسل شب زنده دار ها
این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند
یا ایها العزیز تمام ندارهاااا
......................
غبار فرش عزا و گدای زهرایم...
همیشه سایه نشین عطای زهرایم.
به فاطمیه قسم رزق ما ز سفره ی اوست
که فاطمی ام و تحت لوای زهرایم
صفای مجلس او را به خلد نفروشم
جلا گرفته ی بزم عزای زهرایم..
مریض عشق ،طبیب و دوا نمیخواهد
شفاگرفته ی دارالشفای زهرایم
به درگهی که همه انبیا پناه برند
دلم خوش است که گویم گدای زهرایم
به بوی فاطمه شهر مدینه زنده بود
کنار قبر نبی در هوای زهرایم
صفا و شور محرم ز فاطمیه بود
اگر محرمی ام از دعای زهرایم
همیشه نغمه و شعر و شعارم این باشد
غبار کوی علی ، خاک پای زهرایم
.....................
می خواهم از مدینه خداحافظی کنم
از میخ و زخم سینه خداحافظی کنم
از مردم مدینه از این شهر خسته ام
از روزگار و مردمشان چشم بسته ام
مشکل شده است حل شدن مشکلات من
باید که چاره کرد به عجل وفات من
از حال و روز تب زده ام تاب رفته است
از چشمهای خسته من خواب رفته است
سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من
پایین نرفته آب خوشی از گلوی من
سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته ام
از همسر غریب خودم رو گرفته ام
سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط
روزی هزار مرتبه جان باختم فقط
سه ماه و نیم پیکر افتاده می برم
خود را کشان کشان سر سجاده می برم
خود را برای پر زدن آماده کرده ام
جوشن نوشته ام کفن آماده کرده ام
میخواهم از حبیب خداحافظی کنم
از حیدر غریب خداحافظی کنم
خیلی شکسته پر شده ام الوداع علی
آماده سفر شده ام الوداع علی
نه سال سایه ات به سرم بود یاعلی
نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی
نه سال عشق ما دو نفر بی غروب بود
در خانه تو زندگی من چه خوب بود
نه سال در کنار تو من غم نداشتم
چیزی میان زندگی ام کم نداشتم
نه سال بی قرار خلوص تو بوده ام
خانوم خانه تو ، عروس تو بوده ام
من را ببخش می روم و میگذارمت
ای پاره پاره دل به خدا می سپارمت
من خویش را روانه سوی قبر میکنم
اما براى تو طلب صبر میکنم
شرمنده ام که غسل من افتاد گردنت
آرام کردن حسن افتاد گردنت
امشب به بازویم که رسیدی حلال کن
بر زخم پهلویم که رسیدی حلال کن
با دیدن کبودی رویم صبور باش
دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش
با استخوان شکسته مواجه شدی ببخش
با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش
مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا
اصلا به جای غسل تیمم بده مرا
بالی که سوخته است وبال تو میشود
اندوه فاطمه همه مال تو میشود
من را ببخش زحمت تابوت می کشی
خود را کنار من روی زانوت می کشی
آهسته بر جنازه زهرا نماز کن
وقت وداع ، بند کفن را تو باز کن
آرام ، زینب و حسنم را صدا بزن
با گریه طفل بی کفنم را صدا بزن
بالا سر جنازه ام از کربلا بگو
از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو
آتش بزن به روضه خود عالمین را
از جای من ببوس گلوی حسین را
.......................
بیتابی نکن فدای چشمات
دستم رو بگیر بازم تو دستات
ای درد و بلات به جون زهرا
چه بیقراری
سر روی زانوت میزاری
بعد من یاری نداری
غصه نخور خدا رو داری
برا تو گریونم
برا تو میمیرم
علی حلالم کن
دیگه دارم میرم
گفتی که ببین تاریکه خونه
گفتم که خدا کنارمونه
هرچی که خدا بخواد همونه
یادت بمونه
تابوتم رو مخفیونه
از خونه ببر شبونه
به اون مزار بینشونه
دل من خسته برا دلت خونه
خدا خودش با من برا تو گریونه
برا تو گریونم
برا تو میمیرم
علی حلالم کن
دیگه دارم میرم
چه می شد گر مرا مادر از آن کوچه نمی بردی
من آن جا را نمی دیدم توهم سیلی نمی خوردی
اگر آنروز همراهم تو را با خود نمی بردم
مرا دیگر نمی دیدی میا ن کوچه می مردم
1389/2/17
به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش
ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش
کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید
بُوَد چشمش به در، تا کی اجل آید به دیدارش؟
علی از چشم زهرا چشم خود را بر نمی دارد
مجسم می کند عشق وفداکاری و ایثارش
کند اشک علی را پاک، با دستی که بشکسته
نخواهد اشک مظلومی فرو ریزدبه رخسارش
علی گه دربغل زانو، گهی سر بر سر زانوست
تو گویی از جدایی می کند زهرا خبردارش
به زحمت واکند چشم و،به سختی می نهد برهم
رمق رفته دگر ازدیده ی تا صبح بیدارش
#علی_انسانی
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
گرچه فقط بی آبرویی کرده ام باز
مولای من لطفی کن و دورم نینداز
عمر مرا وقف اباصالح نوشتند
در به درت بودم گل نرگس از آغاز
@hosenih
سائل رسیده، تشنه ی احسان و جود است
دریای لطفت را نما ای یار ابراز
ظرف دلم محبوس دنیا شد ولی باز
با یک دعایت می شود قفل دلم باز
خالی است دستانم، چه سازم در قیامت
بی توشه ی اعمال صالح، بی پس انداز
دارایی ام اشک است، شاید این عنایت
سازد مرا در دیده ی زهرا سرافراز
روضه بخوان از ماجرای داغ مادر
از قتل محسن، پشت در، ای محرم راز
@hosenih
در وصف در، در وصف میخ در، چه گویم؟!
در سنگدل، در بی حیا، مسمار لجباز
آخر چه آمد بر سرِ زهرا که دیگر
با بال زخمی بود تنها فکر پرواز
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
متن خطبه حضرت زهرا(س) در جمع زنان مدینه
https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&mid=246847&typeinfo=25&catid=22897
محتوای تبلیغی نورالزهرا
متن خطبه حضرت زهرا(س) در جمع زنان مدینه https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&mid=246847&typeinfo=25&ca
بسیار مناسب برای منبر فاطمیه و جهاد تبیین
#فاطمیه
#جهاد_تبیین
▪️اشعار فاطمیه سلام الله علیها
https://eitaa.com/joinchat/621740063C5d6480b2d4
▪️اشعار امام زمان ارواحنافداه
@yamahdi1001
▪️اشعار امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/2737569805C13df9b666b
▪️اشعار محرم و صفر
https://eitaa.com/joinchat/1881145367C55f91526c6
▪️اشعار روضه
@yatim230
▪️اشعار مناجات
@yatim128