هدایت شده از لبیک ؛ طراحی فرهنگی مذهبی
.: داستان های کوتاه از امام رضا علیه السلام :.
#امام_رضا #مشهدالرضا #علی_بن_موسی_الرضا
.......................................
🔰 #لبیک؛ طراحی فرهنگی مذهبی :
✅ @Labbaik_128
هدایت شده از علی سروش
دار السلام محدث نوری ترجمه ج۲ ص۲۶۲
خوابی در تصدیق برخی اخبار نبویه
و هم او بمن گفت : بنقل از پدرش که علماء شهرش درباره جسد امام گفتگو داشتند که میپوسد یا میماند هر کس از آنها سخنی گفت که قانع کننده نبود تا بزیارت نجف آمدیم و بکر بلا برگشتیم و یادم افتاد که در اینباره با علمای نجف گفتگو نکردیم و بهره ای نگرفتیم و افسوس خوردم تا شب شد و در خواب دیدم بحرم حسینی رفتم و کسی در آن نیست و جسدی روی حصیر و جسدی روی حصیر است و خون تازه از آن روانست دم در کسی بود از حال جسد پرسیدم :گفت : جسد امام است نمیدانی
تن آنها نپوسد و بماند و شکرگزار بیدار شدم که این مسأله روشن شد.
هدایت شده از پژوهشهای تاریخ اسلام
به مناسبت نهم ذیالقعده
نامۀ مسلم به امام حسین و پاسخ ایشان به او
برشی از کتاب وقعة الطف و ترجمۀ فارسی آن
#وقعة_الطف #نهم_ذیالقعده
https://eitaa.com/YusufiGharawi
هدایت شده از اشعار اهلبیت علیهمالسلام
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_امام_حسن سلاماللهعلیه
در دلِ خیمه گلِ یاسمنی داشت حسین
کودکِ تشنه ی شیرین سخنی داشت حسین
زیر پا بود ولی بیشتر از هر چیزی
به حرم واهمه ی بد دهنی داشت حسین
پسرِ مادرِ آب است كه از فرط عطش
خشك تر از لبِ صحرا دهنى داشت حسين
نعل ها سخت روی سینه ی او کوبیدند
ته گودال خودش سینه زنی داشت حسین
ساربان زود خودش را ته گودال رساند
يادش آمد كه عقيق يمنى داشت حسين
دید خواهر تن عریان برادر را، گفت
خواست میدان برود پیرُهنی داشت حسین
کاش مانند برادر حرمی داشت حسن
کاش مانند برادر کفنی داشت حسین
سر به زانوی حسینش حسن آخر جان داد
کاش بالای سر خود حسنی داشت حسین
هر دو نورند و تفاوت سرِ همسر دارند
بد زنی داشت حسن، شیر زنی داشت حسین
#گروه_یامظلوم
@poem_ahl
متن نامه جناب مسلم ابن عقیل به امام عليه السلام براى آمدن به كوفه
📝 در این رابطه با سه نقل مواجه شدیم :
🗞 نقل اول:
كانَ مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ قَد كانَ كَتَبَ إلَى الحُسَينِ عليه السلام قَبلَ أن يُقتَلَ لِسَبعٍ وعِشرينَ لَيلَةً :
« أمّا بَعدُ ، فَإنَّ الرّائِدَ لا يَكذِبُ أهلَهُ ، إنَّ جَمعَ أهلِ الكوفَةِ مَعَكَ ، فَأقبِل حينَ تَقرَأُ كِتابي ، وَالسَّلامُ عَلَيكَ»
● مسلم بن عقيل ، بيست و هفت روز پيش از آن كه كشته شود ، براى حسين عليه السلام نوشته بود :
«امّا بعد ، راه نما ، به كسان خود ، دروغ نمى گويد . جماعت مردم كوفه ، با شمايند . هنگامى كه نامه مرا خواندى ، حركت كن . درود بر تو باد!» .
📓 تاريخ الطبرى : ج 5 ص 395
┄┅══••𑁍❀𑁍••══┅┄
🗞 نقل دوم :
كانَ مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ ـ حَيثُ تَحَوَّلَ إلى دارِ هانِئِ بنِ عُروَةَ ، وبايَعَهُ ثَمانِيَةَ عَشَرَ ألفا ـ قَدَّمَ كِتابا إلى حُسَينٍ عليه السلام مَعَ عابِسِ بنِ أبي شَبيبٍ الشّاكِرِيِّ :
« أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ الرّائِدَ لا يَكذِبُ أهلَهُ ، وقَد بايَعَني مِن أهلِ الكوفَةِ ثَمانِيَةَ عَشَرَ ألفا ، فَعَجِّلِ الإِقبالَ حينَ يَأتيكَ كِتابي ؛ فَإِنَّ النّاسَ كُلَّهُم مَعَكَ ، لَيسَ لَهُم في آلِ مُعاوِيَةَ رَأيٌ ولا هَوىً ،وَالسَّلامُ»
● مسلم بن عقيل ـ وقتى به خانه هانى بن عروه نقل مكان كرد و هجده هزار نفر با او بيعت كردند ـ نامه اى را به همراه عابس بن ابى شَبيبِ شاكرى براى حسين عليه السلام فرستاد: «امّا بعد، به راستى كه رائد ، به بستگانش دروغ نمى گويد . از كوفيان ، هجده هزار نفر با من بيعت كرده اند . چون نامه ام به شما رسيد ، در آمدن ، شتاب كنيد . حقيقتا تمام مردم با شمايند . آنان نسبت به خاندان معاويه هيچ گونه ميل و نظرى ندارند . والسلام!».
📓 تاريخ الطبرى : ج 5 ص 375
📓 مثير الأحزان : ص 32
┄┅══••𑁍❀𑁍••══┅┄
🗞 نقل سوم:
كَتَبَ [مُسلِمٌ] إلَى الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام :
« إنّي قَدِمتُ الكوفَةَ ، فَبايَعَني مِنهُم إلى أن كَتَبتُ إلَيكَ ثَمانِيَةَ عَشَرَ ألفا ، فَعَجِّلِ القُدومَ ؛ فَإِنَّهُ لَيسَ دونَها مانِعٌ»
● مسلم به حسين بن على عليه السلام چنين نوشت:
«من ، وارد كوفه شدم و تا زمان نوشتن نامه ، هجده هزار نفر بيعت كرده اند . در آمدن ، شتاب كنيد كه براى آمدن ، هيچ مانعى نيست».
📓الطبقات الكبرى _ الطبقة الخامسة من الصحابة ج 1 ص 458
#نامه
┄┅══••𑁍❀𑁍••══┅┄
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
● @soalvajavab
● @AmirGrali
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
#دهه_کرامت #مدح_امام_رضا
@shere_aeini
هرچه ما داریم داریم از رضا جانِ نجف
ای به قربان خراسان ای به قربانِ نجف
ما نمکگیرِ ضیافت خانهی زهرا شدیم
از تنورِ فاطمه خوردیم تا نان نجف
خاکِ ما خاکِ عزیز بچههای فاطمه است
ما از ایرانِ رضائیم و از ایران نجف
وای بر کاهی که بر مشهد نگاهی بد کند
دودمانش میرود با تیغِ سلطان نجف
بارها نادِعلی خواندیم در ایوان طلا
بارها رفتیم از این ایوان به ایوان نجف
ایلِ زهرائیم یعنی غیرت ما یا رضاست
آی دنیا گوش کن حیثیت ما یا رضاست
لحظه لحظه از حریمِ تو خبرها میرسد
هرچه میخواهیم بی اما اگرها میرسد
از ملائک دسته دسته میرسند و میبَرند
لطف پایِ زائران تو به پرها میرسد
کربلا با اکبر است و مشهدت هم با جواد
زود الطاف پدرها با پسرها میرسد
کار وقتی که گره خورده است نیمه شب بیا
دیدنِ آقایِ ما مادر سحرها میرسد
گریههای ما براتِ کربلای ما نوشت
از سخنها زودتر آهِ جگرها میرسد
هرکه خوشبخت است تنها مرغ بختش مشهد است
کشورِ ما تا قیامت پایتختش مشهد است
ما به این صحن و در و دیوار عادت کردهایم
بر شفای اینهمه بیمار عادت کردهایم
بر همین آئینهکاریها به کاشیها به حوض و طاقها
یا به این فیروزهها انگار عادت کردهایم
حق بده وقتی که میبینم بقیع را دِق کنم
ما به این جمعیتِ زوار عادت کردهایم
کاش تنها ما تو را از تو بخواهیم و نه هیچ...
ما به این حاجاتِ بی مقدار عادت کردهایم
دور یا نزدیک آقاجان چه فرقی میکند
ما به این دیدار این دیدار عادت کردهایم
هر زمانی که در این دنیا مردد میشویم
با قطاری باز هم راهیِ مشهد میشویم
دور تا دورِ ضریحت دیدم اقیانوس را
ای خدا از ما نگیر این قبلهی مأنوس را
چند بیمار التماسم کردهاند از راه دور
میبرم از کفشداریَت غبارِ طوس را
عرش هم قدری ندارد پیش این پایینِ پا
جبرئیل اینجا چشیده لذتِ پابوس را
هرچه میگردد نمیبیند نگاهِ جبرئیل
ناامیدی ، بی پناهی ، زائری مایوس را
بیشتر از جمع بیماران طبیبان آمدند
دیدهام در پنجرهفولاد جالینوس را
هیچ چیزی که ندارم یک نگاه آوردهام
- بر امام مهربان خود پناه آوردهام-
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
===========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
#دهه_کرامت #مدح_امام_رضا
@shere_aeini
خواب دیدم که مرده ام ، دیدم
مَلَکی بود و گفت : من ربُّک ؟
گفتم الله
گفت آری
ای مسافر ! چه قبله ای داری ؟
مکث کردم
نگاه سردی کرد
گفت آیا جواب می دانی؟
کافری؟
گبر یا مسلمانی ؟
گفتم آری که من مسلمانم
قبله ام کعبه است می دانم
پنج نوبت نماز می خوانم
البته حج به جا نیاوردم
گفت آیا اسیر تردیدی؟
علتش چیست؟
ترسیدی؟
باز گفتم که قبله ی سنگی
قسمت حج مستطیعان بود
روزی مردمان ثروتمند
کعبه را دیدن از امیران بود
کعبه کِی روزی فقیران بود؟
کعبه ی من ولی در ایران بود
حج من گوشهی خراسان بود
از همان روز اول خلقت
صاحبِ خانه حال من را دید
تا رها باشم از شک و تردید
رحم آورد
مهربانی کرد
جان من داشت می پژمرد
قبله اش را جنوب غربی برد
قبله ای را قرینه با آن ساخت
بار دیگر مرا مسلمان ساخت
رو به سمت شمال شرقی کرد
قبله گاهی برای ایران ساخت
کعبه در مکه بود اما باز
کنج ایران ما خراسان ساخت
تا نگاه رضا به ما افتاد
یک نگاهش هزار سلمان ساخت
منِ در آرزوی حج مانده
تا دم مرگ محترم بودم
با رضا حاجی حرم بودم
با رضا شاد
با رضا خوشحال
با رضا بیخیال غم بودم
ای مَلَک !
دست از سرم بردار
حال من را به حال خود بگذار
در لحد من اگر پر از آهم
علت این است :
دیده بر راهم
ای مَلَک !
بوی یار می آید
دور شو
آن نگار می آید
وعده داده سه بار می آید
هرچه من گفتم از توهُّم نیست
قول او مثل قول مردم نیست
ای مَلَک ! دور شو ، مراد آمد
دلبر من ، ابا الجواد آمد
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
===========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini