eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
58 دنبال‌کننده
453 عکس
147 ویدیو
75 فایل
آیدی معاون آموزش گروه تبلیغی نورالزهرا سلام الله علیها علی سروش @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
پیمبر می زند رخسارش اما نه پیمبر نیست پیمبر نیست اما از پیمبر نیز کمتر نیست به شک افتاده ام یارب ! شباهت اینقدر آیا؟ یقین دارم پس از احمد پیمبرهای دیگر نیست زمین می لرزد از طرز قدمهایش ، نمی دانم چه باید گفت نامش را اگر این مرد، حیدر نیست زبان مانده است از گفتن قلم عاجز شد از رفتن دریغا وصف او در بیتهای ما میسر نیست شگفتا ! مانده ام باید به جز اکبر چه گفت او را که از اوصاف او گفتن کم از الله اکبر نیست الا شاعر ! نمی جویی برای وصف او حرفی فقط یک بیت را در خور اگر داری بیاور ، نیست علی های حسین بن علی مانند هم هستند که فرقی این برادر را کنار آن برادر نیست همین یک بیت را یک روضه می خوانم ؛ عبا پهن است علی اکبر است این اربن اربا ، آه اصغر نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
؛ حیدر امام ما و حیدر امام قنبر قنبر غلام حیدر، ما هم غلام قنبر خدمت به مرتضی را لایق نبود هرکس مرغِ سعادت اما پَر زَد به بامِ قنبر او احترام دارد از احترام مولا ما احترام داریم از احترام قنبر هرکس به رتبه‌ی خود، جایی مقام دارد او زیر پای حیدر ما زیرِ گامِ قنبر از شیعیان زهرا، زن‌ها به فضه معروف از شیعیان مولا، مردان به نام قنبر وقتی سلام حیدر در شهر بی جواب است می شد دل علی شاد از یک سلام قنبر القصه ما کجا و درکِ مقامِ مولا مائیم و آرزویِ درکِ مقامِ قنبر... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
؛ ؛ در خود خزیده بودم، تو بی خبر رسیدی من خواب مانده بودم، وقت سحر رسیدی حتی صدای پایت من را نکرد بیدار من منتظر نبودم، تو از سفر رسیدی تو در زدی ولی باز، نشنید گوشم انگار تو باز هم به داد این کور و کر رسیدی ای ماهِ روزه خیلی، خشکیده بود چشمم اما به جای من تو، با چشم تَر رسیدی دیدی فرار کردم، دیدی گریز پایم هم بیشتر دویدی، هم بیشتر رسیدی من در گناه بودم، نزدیک چاه بودم می‌خواستی نیفتم، آسیمه سر رسیدی دست مرا گرفتی، در روضه‌ام‌ نشاندی هم روضه‌خوان شدی و هم خون‌جگر رسیدی ** هر روز وقت افطار، هر روز مثل هر بار رفتی کنار گودال از تن به سر رسیدی لب‌تشنه بود ارباب، ای روضه‌خوانِ بی تاب بردار با خودت آب، فردا اگر رسیدی ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
عید آمد باز داغِ این پشیمان تازه شد دردهای من پس از یک ماه درمان تازه شد روزه‌هایم روزها با خشکسالی طی شدند در عوض در چشم خوبانِ تو باران تازه شد دور ماندم با گناه از تو ولی امسال هم باز دیدار من و تو در خراسان تازه شد پنجره فولاد تو دم می‌دهد، ما دیده‌ایم هی مسیحی رفت از اینجا هی مسلمان تازه شد این گدا رفت آن گدا آمد، چه رفت و آمدی در کنار سفره‌ات هر روز، مهمان تازه شد سی شب از آب و عطش خواندیم و‌ حالا گوشه‌ی صحن سقاخانه داغ شاه عطشان تازه شد از کمانی کهنه‌تیری پرت شد، داغ رباب_ بی علی اصغر در آن صحرای سوزان تازه شد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
@shere_aeini خواب دیدم که مرده ام ، دیدم مَلَکی بود و گفت : من ربُّک ؟ گفتم الله گفت آری ای مسافر ! چه قبله ای داری ؟ مکث کردم نگاه سردی کرد گفت آیا جواب می دانی؟ کافری؟ گبر یا مسلمانی ؟ گفتم آری که من مسلمانم قبله ام کعبه است می دانم پنج نوبت نماز می خوانم البته حج به جا نیاوردم گفت آیا اسیر تردیدی؟ علتش چیست؟ ترسیدی؟ باز گفتم که قبله ی سنگی قسمت حج مستطیعان بود روزی مردمان ثروتمند کعبه را دیدن از امیران بود کعبه کِی روزی فقیران بود؟ کعبه ی من ولی در ایران بود حج من گوشه‌ی خراسان بود از همان روز اول خلقت صاحبِ خانه حال من را دید تا رها باشم از شک و تردید رحم آورد مهربانی کرد جان من داشت می پژمرد قبله اش را جنوب غربی برد قبله ای را قرینه با آن ساخت بار دیگر مرا مسلمان ساخت رو به سمت شمال شرقی کرد قبله گاهی برای ایران ساخت کعبه در مکه بود اما باز کنج ایران ما خراسان ساخت تا نگاه رضا به ما افتاد یک نگاهش هزار سلمان ساخت منِ در آرزوی حج مانده تا دم مرگ محترم بودم با رضا حاجی حرم بودم با رضا شاد با رضا خوشحال با رضا بیخیال غم بودم ای مَلَک ! دست از سرم بردار حال من را به حال خود بگذار در لحد من اگر پر از آهم علت این است : دیده بر راهم ای مَلَک ! بوی یار می آید دور شو آن نگار می آید وعده داده سه بار می آید هرچه من گفتم از توهُّم نیست قول او مثل قول مردم نیست ای مَلَک ! دور شو ، مراد آمد دلبر من ، ابا الجواد آمد 🔸شاعر: =========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
شب پنجم که می رسد از راه روضه را غرق آه باید خواند از یتیم حسن که می‌گوییم روضه‌ی قتلگاه باید خواند روز آخر نیامده است اما روضه رفته است داخل گودال مثل مرغی که بال او کنده است حسنی‌زاده می‌زند پر و بال لحظه‌ی آخر است و این میدان گرچه مرد نبرد می‌خواهد حسنی زاده! پیش عمه بمان بعد از این، خیمه مرد می‌خواهد حیف از آن دست، حیف از آن بازو دست خود را به تیغ نسپاری پیش زینب بمان که بعد عمو علم و مشک را تو برداری پیش زینب بمان که می‌ترسم روضه‌ی پشت در شود تکرار مادرم بازوی کبودی داشت دست خود را به تیغ‌ها نسپار شیر اگر بچه، باز هم شیر است آن شغال زبون نفهمیده اینکه دست تو را ز تن انداخت دست عباس دیده ترسیده ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
از خواب ناز، کودک من پا نمی‌شود می‌خواستم که پا شود اما نمی‌شود هاجر اگر دوید به زمزم رسید، آه سعی رباب، ختم به دریا نمی‌شود چسبیده حلق کودکم از تشنگی به هم با تیر هم گلوی علی وا نمی‌شود چشم امید من به ابالفضل بود آه! عباسِ روی نیزه که سقّا نمی‌شود بی فایده است سعی شما نیزه‌دارها سر، کوچک است بر سر نی جا نمی‌شود من رو زدم به نیزه، علی را به من نداد این نی چه محکم است چرا تا نمی‌شود خم شو برای خاطرم ای چوب! رحم کن از پای نیزه خوب تماشا نمی‌شود ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
به‌مناسبت حلول شده کارم پیاپی و مادام ذکر یاذالجلال والاکرام طلب عفو دارم این ایام مِن جمیع الذنوبِ والآثام یا من أرجوه، عشق حیدر را وَاصْرِف از اعتقاد من شر را أعطِنی کلَّ خیر، کوثر را أعطنی جرعه جرعه ساقی! جام گر غریبم، گر آشنا هستم گر اسیرم، اگر گدا هستم از یتیمان مرتضی هستم کیست غیر از علی ابوالایتام بی علی در گلو فغانی نیست در گلوی مناره جانی نیست بی علی هیچ جا اذانی نیست گو صداها رها شود بر بام أشهدُ أنَّ از علی دینم چون علی دیده‌ام خدابینم أشهدُ أنَّ حیدر آیینم أشهدُ أنَّ مرتضی اسلام هستِ حیدر به هستِ فاطمه است تا علی پای‌بستِ فاطمه است نار و جنت به دست فاطمه است او نخواهد، نمی‌کند اقدام ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
به‌مناسبت هفتم ربیع‌الاول، سالروز بزرگداشت وقتی که در دنیا ستم مرسوم باشد وقتی عدالت گنگ و نامفهوم باشد وقتی ظهور از چشم‌ مردم دور مانده وقتی نفس آلوده و‌ مسموم باشد وقتی کسی چشم انتظاری را بلد نیست وقتی بشر از عاشقی محروم باشد حق می‌دهم در خانه‌ی تاریخ، یک زن آوازه‌اش پنهان و نامعلوم باشد حق می‌دهم چونانکه زهرا بود مظلوم میراث‌دار فاطمه، مظلوم باشد اما خدا می‌خواست از میراث مریم نام زنی در دفترش مرقوم باشد اما خدا می‌خواست از زن‌های تاریخ با نام نرجس، دفترش مختوم باشد زهرا عروسش را خودش بر می‌گزیند حتی اگر شهزاده‌ای از روم باشد باید به چشم حضرت زهرا بیاید در خانه‌ی حیدر چنین‌ مرسوم باشد تأثیر یُذهب، عنکمُ الرجس است و قطعاً نرجس زنی پاکیزه و معصوم باشد اوصاف او را در کُتب کمتر نوشتند تاریخ باید تا ابد محکوم باشد فرزند او - موعود - پنهان مانده، باید او نیز چون فرزند خود مکتوم باشد فرزند او یک روز می‌آید سرانجام روی لبش آن‌روز یا قیّوم باشد آن‌روز، آری دوستانش شادمانند آن‌روز، آری دشمنش مغموم باشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e