#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
همینکه بر رخ تو آفتاب میافتاد
میان خیمهی زنها رباب میافتاد
فرات موج زد و از خجالت آب شدم
نگاه تو روی دستم به آب میافتاد
چقدر هلهله میکرد لشکر کوفه
که داشت پلک تو از فرط خواب میافتاد
جواب حرف مرا حرمله سه پهلو داد
گلوی نازکت از این جواب میافتاد
چنان سریع تورا زد که گردنت جا خورد
سرت به سمت عقب با شتاب میافتاد
تمام خون تورا فاطمه به بالا برد
وگرنه بر سر دنیا عذاب میافتاد
ز دستهای تو قنداقه باز شد اما
به دست مادر زارت طناب میافتاد
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
قرار شد برود کار بوتراب کند
فرات را سر بدخواه خود خراب کند
قرار شد برود با لب ترک خورده
هزار حرمله را از خجالت آب کند
امیدوار به این است مادر اصغر
قرار نیست کسی طفل را جواب کند
سهشعبهای به دوراهی رسیده و باید
میان کودک و باباش انتخاب کند
چه انتخاب که با کشتن پسر، بابا
برای دادن جان خودش شتاب کند
سهشعبه از گلوی او بزرگتر باشد
کسی بیاید و این غصه را حساب کند
نشسسته حرمله در صدر کاخ با لبخند
بدا به حالش اگر شکوهای رباب کند
✍ #شهریار_سنجری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
خون تو را پاشید تا به آسمانش
آه از زمین درآمد و درندگانش
یک بار امروز این عبا ما را کمک کرد
حالا برایت کرده بابا سایبانش
آسان در آغوش پدر جان دادی اما
چه سخت شد بابای مظلوم امتحانش
تا گفت:"ان لم ترحمونی..."خنده کردند
نفرین من به کوفه و زخم زبانش
این اولین بار است که شاه دو عالم
دارد خجالت میکشد از خاندانش
مهریهی مادربزرگ توست این آب
سهم لبت حتی نشد یک استکانش
حتی به من گهوارهات را هم ندادند
دادم ولی بین خیالاتم تکانش
ناباورانه خیره ماندم به مزارت
جای تو را ناخواسته دادم نشانش
ای نانجیبان نیزه در قبرش نکوبید
...ای وای برمن استخوانش... استخوانش...
سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
از خواب ناز، کودک من پا نمیشود
میخواستم که پا شود اما نمیشود
هاجر اگر دوید به زمزم رسید، آه
سعی رباب، ختم به دریا نمیشود
چسبیده حلق کودکم از تشنگی به هم
با تیر هم گلوی علی وا نمیشود
چشم امید من به ابالفضل بود آه!
عباسِ روی نیزه که سقّا نمیشود
بی فایده است سعی شما نیزهدارها
سر، کوچک است بر سر نی جا نمیشود
من رو زدم به نیزه، علی را به من نداد
این نی چه محکم است چرا تا نمیشود
خم شو برای خاطرم ای چوب! رحم کن
از پای نیزه خوب تماشا نمیشود
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محاوره
همون روز دهم بود توی قبرش
دلم رو بینِ دستاش خاک کردم
همونجا با همین چادر که سوخته
خون دست حسین رو پاک کردم
همون روز دهم بود یادمه خوب
همینکه خیمههامونو سوزوندن
سرِ قبرش براش مجلس گرفتن
با نیزه فاتحه واسش میخوندن
شبام کابوس تیر و حلق بچس
نه جون مونده برام، نه خواب راحت
ازون ساعت که تیر وا کرد گلوشو
گلوم تیر میکشه، ساعت به ساعت
تمیزش میکنم، دستم بیادش
سرش خاکی و خونی و کبوده
ببینن مادرای شام چی میگن
نمیگن مادرش مادر نبوده؟!
بهم پیریِ زود رس داده داغش
همینجور سنْ روی سنم گذاشته
میپرسیدن زنای کوفه از هم
کدوم پیرِزنه شیرخواره داشته
بغل میخواد اگه داره میفته
دیدم بستند با معجر سرش رو
نمیذارن که نیزهش رو بیارم
میترسم گم کنن آخر سرش رو
شب از نیمه گذشته دیروقته
«نبودش» تار و پودم رو سوزونده
غروبی روی نیزه بود، دیدم
نمیدونم الان دست کی مونده
سروه گروه ادبی #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#شب_هفتم
ای بزرگ همه! نوزاد اباعبدالله
وارث غیرت اجداد اباعبدالله
حضرت محسن ِ اولاد اباعبدالله
با تو حاجت به همه داده اباعبدالله
پَرِ قنداقهی تو بال و پر نوکرهاست
چون عمو روضهی تو چارهی ما مضطرهاست
شب هفتم چه قَدَر مثل شب تاسوعاست
هر چه خواهید بگیرید، شب معجزههاست
یارمان باب حوائج شده، حاجات رواست
کرمش شامل عالم شده از بس آقاست
این طبیبی که کُنَد درد، دوا نشنیده
غالباً بیشتر از خواهشمان بخشیده
کیستی ای همهْ صاحبنفسان نوکر تو
ای بزرگان همه زانو زده در محضر تو
رو زده آبروی عالم امکان سرِ تو
شیر سرخ عربستان شده آب آور تو
ابر و باد و مه و خورشید و فلک حیرانت
اکبر و قاسم و عباس بلاگردانت
شد گرفتار تو هر بنده، گرفتار نگشت
در دو عالم به کسی جز تو بدهکار نگشت
دست و دلباز! چرا عمر تو بسیار نگشت
وای بر حالِ زمین، دور تو یک بار نگشت
در تو دیدم کرمِ ارثی این سلسله را
ترسم این است شفاعت بکنی حرمله را
چیست جرمت که گرفتند ز چشمان تو خواب
چیست جرمت که شده سهم تو اینگونه عذاب
عرشیان مویه کنان، گشته فلک خانه خراب
کم تلظی بنما، ای نوهی مادر آب
تو غمانگیزترین روضهی عاشورایی
سند محکم مظلومیت بابایی
فاطمه ناله زد و عرش در آمد آهش
پدری تیر کشید از گلوی نوزادش
آمده پشت در و مادر و فضه یادش
یک نفر نیست در اینجا برسد بر دادش
پدری خسته و شرم و قدِ همچون دالش
مانده کم حرمله هم گریه کند بر حالش
گل نشکفته و پرپر شده، ای وای رباب
ذکر یک عرش سراسر شده، ای وای رباب
قدّ ارباب چو مادر شده، ای وای رباب
خاک، گهوارهی اصغر شده، ای وای رباب
مانده کم جان دهد از دلْنگرانی پدرش
چشم سرنیزه بُوَد آه، به دنبال سرش
✍ #محمدحسین_رحیمیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی؛ #شب_هفتم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
شیرینیِ داغت به دلی گر بنشیند
پای غم تو تا دمِ آخر بنشیند
جز تو چه کسی لایق این نام..؛ "حسین"..، است...
تنها به تو این واژهیِ دلبر بنشیند
آن آه که از سینهی عُشّاق تو برخاست
هیهات که تا لحظهی محشر بنشیند
بر خاکِ حسینیّه دو خط روضه نوشتم
حیف است که داغ تو به دفتر بنشیند
غیر دمِ این خانه محال است بسوزیم...
خاکستر ما پشت همین در بنشیند
یک عُمر میان دل او عشق تو جوشد
یکبار کسی پای سماور بنشیند
جز رخت عزاداریات ای شاه! ندیدیم
اینقدر لباسی تن نوکر بنشیند
چشمی که محرم ز غمت خوب بگرید
مِهرش به دل فاطمه بهتر بنشیند
آن گریه ثواب است که زهرا بپسندد
آن روضه قبول است که مادر بنشیند
یک واعطشای تو بَساست ای پسر آب
در سوگ لبت زمزم و کوثر بنشیند
**
ای ابر! چه میشد وسط ظهر بباری
یک قطرهی تو بر لب اصغر بنشیند
ششماههگُلی را تبر حرملهای چید...
نگذاشت به روی بدنش سر بنشیند
حلقوم نحیفی که علی داشت، گمان کن...
تیری که سهشعبه شده، تا پر بنشیند
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
در سر آغاز مُحرم قصه را از سر بخوان
از شب دلواپسیها، از شب آخر بخوان
از فرات، از آب، از دریا، از امواج عطش
از کمان، از تیر، از شمشیر، از خنجر بخوان
در کنار خیمهها آرام بنشین و فقط
از هجوم نیزههای وحشی لشکر بخوان
همدم گهواره باش و با صدایی دل نشین
لا لالایی، لا لالایی، ای علی اصغر بخوان
ای رباب آرام و تنها گریه کن مانند ابر
شعرهایت را برای غنچهی پرپر بخوان
خطبهای از ماجرای قد کشیدن روی دست
از زبانِ حضرتِ خورشیدِ بر منبر بخوان
کهکشانها، نوحهخوانان گلوی اصغرند
از غم ششماهه در ششگوشهی محشر بخوان
یا بزن گاهی گریزی هم به سمت علقمه
از علمدار و علم، از دستِ آبآور بخوان
در مدینه، در کنار حضرت ام البنین
لا اقل این روضهی مکشوف را کمتر بخوان
با سه شعبه، چارپاره میشود شعر گلو
این غزل مرثیه را در قالبی دیگر بخوان
ذبح کودک در میان کوفیان شد افتخار
حرمله بعد از علی اصغر شده سردار جنگ
صبر کن در انتظار انتقامی سخت باش
میرسد از جادهها، سردار خودمختار جنگ
روی دستان پدر، باب الحوائج میشود
کودکی که دستهای کوچکش مشکلگشاست
با دعای او محقق میشود امر فرج
وعدهگاه ما حدود اربعین در کربلاست
✍ #روح_الله_گائینی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_مدح
حسینی زاده هستی، شیوهی اعجاز میدانی
بگو با حنجرت قدری به ما اسرار پنهانی
گلویت راه شیری و سه جرعه تیر قادر نیست
که روی کهکشان را خط بی اندازد بهآسانی
تبارت آفتاب است و زلال رود و بارانی
بهاران را نشان دادی در آن عصر زمستانی
کجای این جهان دیدند یک لشکر به یکباره
ز نوزادی بیاموزد چنین رسم مسلمانی؟
علیالظاهر تو نوزادی، ولیکن یک ولیالله
که میبردند نامت را علی جویان به حیرانی
تو روح عدلی و حقاً توانستی به نای حق
ستون کاخ ظلمت را چنان زینب بلرزانی
تو و سرنیزهها و باز تکرار جسارتها
ملائک با تو میگریند وقتی روضه میخوانی
دلی که بی تو میماند بیابان است میخشکد
نگاهت نور مهتاب است دریک شام بارانی
شبیه باد سرگردان، میان صحن میچرخم
و میگویم به آنهایی که میآیند مهمانی
«گدای» کربلا بودن شرف دارد به «اربابی»
بیا مسکین در این خانه، که پشت در نمیمانی
بیا که سفرهی احسان در این بیت الکرم پهن است
چه خانی و چه احسانی، چه روزیِ فراوانی
منم آنکه کریمی چون تو را دارد و تو آنی
که دستم را گرفتی بارها در کمتر از آنی
پریشانم پریشان هوای کربلای تو
زیارت هست پایان دلانگیز پریشانی
✍ #منصوره_محمدی_مزینان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
مگر که داشته با تو حساب بیشتری؟
که زد به حنجر تو با شتاب بیشتری
به آب خواستنم دست جمع خندیدند
دگر چرا بزنم حرف آبِ بیشتری؟!
سه شعبهای که تو را کشت، مال یلها بود
تو را زدند ولی با عذاب بیشتری
عزیز بی گنهم را چه زود حرمله زد
برای اینکه بگیرد ثواب بیشتری
تکانتکان شدنت دردسر برایم شد
شکفته شد گل من با گلاب بیشتری
کشیدم از گلویت تیر را دگر بیرون
بزن به فاطمه لبخندِ نابِ بیشتری
تو را به خاک سپردم بهجای گهواره
نبود بهر تنت جای خواب بیشتری
چنان شکافته این تیر حنجرت را که
به نیزه بسته شدی با طناب بیشتری
یگانهی دل من را دو قسمتش کردند
نیاز نیست دگر آبوتاب بیشتری
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
آن کودکی که در دلِ میدان اَمان نداشت
تابِ گلوی خُشکِ وِرا آسمان نداشت
میخواست یککلام بگوید که "تشنهام"
اما هِزار حِیف که طفلی زَبان نداشت
میخواست تا به اَشک کُند رَفعِ تشنگی
یک قطره هم به چَشمِ خود اَشکِ رَوان نداشت
مادر همیشه مَظهرِ اَمواجِ دَردهاست
اینجا رُباب هم بهجز آه و فَغان نداشت
دیدند با عَبای رَسول آمَده حُسین
حُجَّت تمامتر به دِلِ کاروان نداشت
موجی فُرات میزد و لَب روی لَب عَلی
بی رَحمیِ عَیان که نیازِ بیان نداشت
تَحریک شُد قُلوبِ تَمامِ سِپاهیان
گُفتند: شیرخواره که بَر ما زیان نداشت...
**
یک تیر آمد و سه هَدف را نِشانه زد
جُز طِفل و قَلبِ مادَر و بابا، نِشان نداشت
با سُرعَتی که تیر به حُلقومِ او نِشَست
حَتّی برای بَستنِ چَشمَش زَمان نداشت
گیرَم گِرِه حُسِین زِ قُنداقه باز کرد
تا دستوپا زَنَد، تَنِ اَصغر که جان نداشت
پاشید خونِ او به سَما و به ناله گُفت:
ششماهه که نیاز به تیر و کَمان نداشت
✍ #رضا_رسول_زاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
ششماههی حسین لبش التهاب خورد
آنجا که اسب شمر، لب نهر آب خورد
آورد طفل را وسط دشت و آب خواست
گوشش ولی به هلهله جای جواب خورد
شاه احتجاج کرد ولی در جواب شاه
تیری به حنجر پسرش با شتاب خورد
آنقدر تیز بود که یکجا ز جا پرید
مثل تلنگری که به روی حباب خورد
از نهر آب رفت و به نحر علی نشست
هی تیر تاب خورد و علی پیچ و تاب خورد
یک بار خون اصغر و یک بار قتلگاه
پس صورت حسین دو دفعه خضاب خورد
آورد طفل را ببرد سمت دار حرب
یک دفعه چشمهاش به چشم رباب خورد
✍ #وحید_عظیم_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e