eitaa logo
محتوای ویژه صالحین امام حسن ع
139 دنبال‌کننده
803 عکس
1هزار ویدیو
180 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 (امر به معروف و نهي از منكر) ✍زمان در يزد عالمي بود به نام ملاحسن يزدي كه مورد احترام مردم بود. فرماندار شهر يزد به مردم ظلم و بدي مي كرد. ملاحسن ايشان را از كردار ناپسندش تذكر داد ولي سودي نبخشيد. شكايت او را براي فتحعلي شاه نوشت باز فايده اي نداشت . 🔻چون در امر به معروف و نهي از منكر ساعي بود، مردم يزد را جمع كرد و همگي فرماندار را به دستور او از شهر بيرون كردند. جريان را به فتح علي شاه گزارش دادند. بسيار ناراحت شد و دستور داد ملاحسن يزدي را به تهران احضار كردند. 🔻شاه به آخوند گفت : حادثه يزد چه بوده است ؟ گفت : فرماندار تو در يزد حاكم ستمگري بود، خواستم با اخراج او از يزد ، شر او را از سر مردم رفع كنم . شاه عصباني شد و دستور داد چوب و فلك بياورند و پاهاي آخوند را به فلك ببندند، و همين كار كردند . 🔻شاه به امين الدوله گفت : ايشان تقصيري ندارد ، و اخراج فرماندار بدون اجازه او توسط مردم انجام شد. آخوند با اينكه پاهايش به چوب و فلك بسته بود گفت : چرا دروغ بگويم، فرماندار را من به خاطر ظلم از يزد اخراج نمودم . سرانجام به اشاره شاه ، امين الدوله وساطت كرد ، و پاي آخوند را از بند فلك باز كردند . 🔻شب شاه در عالم خواب پيامبر صلي الله عليه و آله را ديد كه دو انگشت پاي مباركش بسته شده است پرسيد : چرا پاي شما بسته شده است ؟ فرمود : تو پاي مرا بسته اي ! شاه گفت : هرگز من چنين بي ادبي نكردم. فرمود : آيا تو فرمان ندادي كه پاي آخوند 🔻ملاحسن يزدي را در بند فلك نمودند؟ ! شاه وحشت زده از خواب بيدار شد و دستور داد لباس فاخري به او بدهند و با احترام به وطنش بازگرداند. آخوند آن لباس را نپذيرفت و به يزد بازگشت و پس از مدتي به كربلا رفت و تا آخر عمر در كربلا بود 📚حكايتهاي شنيدني 3/146 - قصص العلماء ص101 به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande