ر خدا یک گوشه چشم و یک عنایتی کند و دست لطفی بر سر انسان بکشد، انسان سقوط نمی کند. انسان خیلی جاها حفظ می شود. با بعضی ها دوست نمی شود. با بعضی ها ارتباط برقرار نمی کند. بعضی زمینه ها اصلاً برایش فراهم نمی شود. عزیزان، بیایید سعی کنید این توفیق را از خدا بگیریم و در زندگی مان آن را کسی کنیم.
راه های به دست آوردن توفیق
من راه های آن را برای شما عرض می کنم، که چگونه می شود به توفیق رسید. امام صادق فرمود: «مَا کُلُّ مَنْ نَوَی شَیاً قَدَرَ عَلَیْه»؛ این گونه نیست که هر کس نیت کاری را کرد بتواند آن را انجام بدهد؛ «وَلا کُلّ من قَدَرَ عَلَی شَیءٍ وُفّقَ لَه»؛[4] این گونه نیست که هر کس قدرت کاری را داشت بتواند انجام بدهد. یک وقت شخصی سالم است، پول هم دارد، همه امکانات را هم دارد، اما می بینید نمی تواند یک حج برود. خودش هم متوجه نیست، می گوید سر و ته زندگی ام کلاف سر در گم است. اما یک نفر دیگر را هم می بینید با یک درآمد ساده، زندگی آرامی دارد. این که می بینید برکت و عنایت در زندگی و عمر و کسب و کار بعضی افراد نیست و دائم با موانع مواجه هستند، یک عاملش این است که توفیق نداشته و به خود واگذار شده اند.
دلیل دعای پیامبر جهت واگذار نشدن به حال خود
چرا پیغمبر سر به سجده می گذاشت و گریه می کرد و می فرمود: «اللهمَّ لا تَکِلنِی إلی نَفسی طَرْفَة عَیْنٍ أبَداً»؛[5] خدایا مرا به خودم وامگذار. چون اگر خدا انسان را به خودش واگذار کند و دست توفیقش را از سرش بردارد مثل ماشین ترمز بریده در سرازیری می شود که کسی نمی تواند آن را نگه دارد. ما این قدر قدرت نداریم که بگوییم با عقلمان و با وجدانمان خود را حفظ می کنیم، در اوج گناه و معصیت نه عقل کار می کند، نه وجدان.
بیهودگی بیداری برخی از وجدانها
وجدان غالباً بعد از گناه بیدار می شود. آن آقا وقتی بمب را در هیروشیما و ناکازاکی انداخت، وقتی سرگرد کِلوت انسان ها را کشت و سوزاند، وقتی دویست هزار انسان را در ژاپن با یک بمب و با فشار یک دکمه از بین برد بعد پشیمان شد، حالا دیگر نمی شود این ها را زنده کرد، پشیمانی فایده ندارد، بعد وجدانش آمد و او را مذمت کرد. وقتی زلیخا یوسف را به زندان انداخت و آب ها از آسیاب افتاد و به یوسف تهمت زده شد و زندانی شد، قرآن می گوید که بعد رفت سراغ وجدانش، گفت: «الآن حَصحَصَ الحَقّ»؛[6] حالا حق را فهمیدم، یوسف بی گناه بود، تقصیر من بود. جبران بعضی از ضررها سخت است.
هزینه بعضی از ضررها سنگین است. عمر سعد بعد از کربلا پشیمان شد، خولی پشیمان شد، عبیدالله حر جوفی پشیمان شد، اما حالا کیست که بیاید خون امام حسین را برگرداند. گاهی در مورد بعضی از اتفاقات و تصادفات انسان می گوید اگر فلان کار را کرده بودم ماشینم تصادف نمی کرد که پنج نفر را از دست بدهم. بله اگر کرده بودی! ولی حالا دیگر پشیمانی سودی ندارد. هزینه و جبران بعضی از پشیمانی ها سنگین است. لذا توفیق می خواهد که حبیب این توفیق را داشت، مسلم بن عوسجه توفیق داشت، حرّ ابن یزید ریاحی توفیق داشت. زمینه برای زهیر هم فراهم شد، زهیر عثمانی مذهب است و نقل کرده اند که از ابتدا در خط امام حسین نبوده است.
توفیق والای ادب
اتفاقاً در روز عاشورا کسی همین موضوع را مطرح کرد، گفت: زهیر، تو با امام حسین نبودی، این جا چه کار می کنی؟ او گفت: من نبودم، اما شجاعتش را هم دارم که بگویم من او را دعوت نکردم. در جنگ بدر نیز گاهی پدر در سپاه دشمن بود و پسر در سپاه اسلام.
از خدا خواهیم توفیق ادب
بی ادب محروم شد از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش بر همه آفاق زد
اگر کسی توفیق مؤدب بودن مقابل پدر و مادر را نداشت، بالاخره پدر و مادر، ممکن است صبر و تحمل کنند، اما این فرزند بی ادب عاقبت به خیر نمی شود، و اولادش با او همین گونه برخورد می کنند، در زندگی و کسب و کارش برکت پیدا نمی شود، در زندگی اش گره ایجاد می شود. این که انسان به پدر و مادر خدمت کند، احترام بزرگ تر را حفظ کند و در مجلس امام حسین شرکت کند، این ها همه توفیق می خواهد قرآن می گوید: «وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکا مِنکم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا»؛[7] اگر فضل و لطف و عنایت خدا نباشد، شما موفق نمی شوید. سئوال: ما از کجا توفیق پیدا کنیم؟ این توفیقی که امیرمؤمنان درباره آن می فرماید: «التّوفیق رأسُ السّعادة، التوفیق اوّلُ النّعمة»؛[8] اولین نعمت در زندگی انسان توفیق است، اولین سعادت، نیز توفیق است. این توفیق را از کجا می توان پیدا کرد؟ من چند راه آن را برای شما بیان می کنم.
1- تفکر و اندیشه
گفته اند یکی از راه های کسب توفیق، تفکر است. امیرمؤمنان می فرماید: «من تَفَکَرَ فی آلاء اللهِ سبحانه وُفّقَ»؛[9] اگر انسان در نعمت های خدا، در تاریخ و حوادث گذشته فکر کند، برای او توفیق حاصل می شود. اندیشه، توفیق می آورد. می دانید چرا؟ پاسخ این است: اگر انسان نشست و اندیشه ک
برو، خود مسجد ثوابش را چند صد برابر می کند، ولو این که نماز تمام شده باشد. اگر به نماز جماعت رسیدی که چند هزار برابرش می کند.
اگر در صف اول ایستادی که مثل جهاد در راه خداست؛ امام کاظم فرمود: «إنّ الصّلَاة فِی الصّفّ الأوّل کَالجَهادِ فِی سَبیل الله عَزّوجلّ»؛[18] مثل یک جهاد است و ثواب نماز یک هزار برابر و یک صد برابر می شود. این خیلی است. ممکن است بگویی ما این قدر به ثواب نیاز نداریم. چه کسی می گوید نیاز نداریم؟! قرار است در آن جا (آخرت) جاودانه بمانی. امیرمؤمنان می فرماید: «ان تَعبد الله بقدرِ حاجتک الیه»؛[19] مگر چقدر به خدا نیاز داری؟ شما آن جا خیلی به نور نیاز داری، چرا کم کاری می کنی؟ تا نور هزار است، چرا سراغ نور پنجاه و صد می روی؟!
یکی از دلایل اهمیت نماز جماعت
می گویند بوعلی سینا به ابوسعید ابوالخیر نوشت که چرا نماز جماعت این قدر ثواب دارد؟! اباسعید در پاسخ بوعلی نوشت که: جناب بوعلی، گاهی خانه انسان تاریک است، یک شمع یا یک چراغ روشن می کند. حال اگر باد بوزد این چراغ خاموش می شود و دیگر نور نیست. یا اگر دزد بیاید این چراغ را بردارد و ببرد، خانه تاریک می شود. اما اگر در جایی که هزار یا دویست و یا صد تا چراغ و شمع روشن کنند، وقتی باد بوزد همه را خاموش نمی کند، یکی دو تا، پنج تا، در بین آنها روشن می ماند.
تاریکی محض نمی شود، و ا نسان راهش را پیدا می کند. گفت شما وقتی به مسجد می روی صد تا چراغ روشن است، اگر من آدم بدی هستم شاید کنار دستی من آدم خوبی باشد. یا شاید امام جماعت انسان متدینی است، اهل نماز است، اهل تدین است. شاید این آقایی که اینجا ایستاده عارف است. در روایات داریم خداوند بعضی از اقوام را عذاب نمی کند و به آنها نظر لطف می کند؛ چون در بین آنها متدینین وجود دارند.
گاهی در یک محله دو نفر متدین هستند، آن محله مورد توجه قرار می گیرد. وقتی در یک قبرستان یک متدین دفن می شود سایر اموات در آن شب بهره مند می شوند، این تأثیر عمل انسان است. در روایات داریم که خداوند عذاب را از بعضی ها به خاطر افراد خوبی که در بین آنها هستند دفع می کند. پس اگر توفیق می خواهید؛ 1- تفکر و اندیشه کنید، 2- نماز اول وقت و نماز جماعت بخوانید.
3- احترام به والدین
احترام به پدر و مادر، عجیب توفیق انسان را زیاد می کند! و عجیب برکت می دهد!
4- صله رحم
صله رحم و ارتباط با فامیل توفیق می آورد. شما به اول سوره نساء نگاه کنید، آیه اول سوره نساء عجیب است. خدا می گوید از شما در قیامت از دو چیز سؤال می کنند: 1- از خودم، 2- از ارحام. خدا ارحام را کنار نام خودش آورده است. در آیه اول سوره نساء می گوید: «اتّقوا الله الّذی»؛ بپرهیزید، تقوا کنید و خوف داشته باشید، ادامه آیه این گونه است: «تَسائَلون بِهِ و الأرحامَ» از شما سئوال می شود در مورد بندگی خدا و در مورد ارحامتان. می گویند روزی امیرالمؤمنین در سخنانش فرمود: مردم از گناهانی که مرگ را جلو می اندازد بپرهیزید. شخصی گفت: آقا، مگر گناهی هم داریم که مرگ را جلو بیاندازد؟ آقا فرمود: «نَعَمْ؛ قَطیعَة الرَّحِمِ»؛[20] قطع ارتباط با فامیل و با برادر عمر را کوتاه می کند.
حقوق برادر از نگاه امام سجاد علیه السلام
امام سجاد در «تحف العقول» آن رساله حقوق که خیلی معروف است، فرمود: حق برادرت این است که بدانی برادرت به منزله چهار چیز است برای تو: «أما حقّ أخیکَ فَتَعْلَمُ أنّهُ یَدُکَ الّتی تَبسُطُها»؛ برادر، دست توست، «وَظَهَرک الذَی تلجأ إلیه»؛ پشتوانه توست، و «وعِزّکَ الّذی تَعْتَمِدُ عَلَیْه»؛ عزت است برای تو، «وَقُوّتُکَ الّتی تَصولط بِها»؛[21] و نیروی توست. دیده می شود برادر با برادر یک سال است که با هم قهرند. در روایات است اگر قهرشان سه روز طول بکشد هر دو از مسلمانی خارج هستند؛ «کَانَا خارجین من الإسلام»؛[22] مگر می شود انسان در طول سال و ماه برادرش را نبیند؟! به او سر نزند و یا تلفن نزند! و یا پدر و مادرش را نبیند، و احوال فامیلش را نپرسد. این ها روابط و ارزش هایی است که متأسفانه در بین ما با این دنیای ماشینی و با این شبکه های متعدد، به دلیل بسیاری از گرفتاری ها کمرنگ شده که نباید این گونه باشد.
خدا می گوید اسم من «رحمان» است و صله رحم و ارحام را از نام خودم مشتق کردم. لذا اگر کسی به ارحام خود رسیدگی کند گویا با خدای رحمان ارتباط برقرار کرده است. این روایات ماست. این آداب اجتماعی ماست. اگر کسی توفیق می خواهد این راه هایی را که بیان کردم؛ نماز اول وقت، صله رحم، احترام به والدین، و اندیشه و فکر در نعمت های خدا را مورد نظر قرار دهد، این ها باعث جلب توفیق می شود. امیرمؤمنان فرمود: «التوفیق من جذبات الرّب»؛[23] توفیق آن کشش رحمانی است. خدا می کشد، ولو یک ذره، اگر یک ذره جاذبه الهی شامل حال انسان بشود بس است، تمام است. خدایا به عظمت اهل بیت عصمت و طهارت، به همه ما توفیق عمل به دستورات نورانی اسلام و توفیق ارتباط
با اهل بیت را عنایت فرما.
پی نوشت ها:
[1] معالی السبطین، ج 1، ص 228.
[2] تهذیب الأحکام، ج 3، ص 35؛ بحارالانوار، ج 44، ص 339؛ مثیر الاحزان، ص 27.
[3] یوسف، 24.
[4] بحارالانوار، ج 5، ص 210؛ کشف الغمه، ج 2، ص 178؛ کنزالفوائد، ج 2، ص 33.
[5] الکافی، ج 2، ص 524.
[6] یوسف، 51.
[7] نور: 21.
[8] غررالحکم، ح 3992 و 3990.
[9] غررالحکم، ح 535.
[10] مستدرک، ج 2، ص 104؛ شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 23، عوالی الیالی، ج 1، ص 279.
[11] نحل: 108.
[12] بقره: 7.
[13] مطففین: 14.
[14] رحمن: 13.
[15] شعراء: 8.
[16] من قرأ عشر آیات فی لیلة لم یکتب من الغافلین و من قرأ خمسین آیة کتب من الذاکرین و من قرأ مائة آیة کتب من القانتین و من قرأ مائتی آیة کتب من الخاشعین و من قرأ ثلاث مائة آیة کتب من الفائزین و من قرأ خمسمائة آیة کتب من المجتهدین و من قرأ ألف آیة کتب له قنطار من تبر القنطار خمسة عشر ألف مثقال من ذهب و المثقال أربعة و عشرون قیراطا أصغرها مثل جبل احد و أکبرها ما بین السماء إلی الأرض. (الکافی، ج 2، ص 612؛ وسائل الشیعه، ج 6، ص 201؛ بحارالانوار، ج 89، ص 196).
[17] محمد، 24.
[18] من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 385؛ وسائل الشیعه، ج 8، ص 308.
[19] سئل امیرالمؤمنین علیه السلام عن العلم فقال علیه السلام: أربع کلمات أن تعبد الله بقدر حاجتک إلیه و أن تعصیه بقدر صبرک علی النار و أن تعمل لدنیاک بقدر عمرک فیها و أن تعمل لآخرتک بقدر بقائک فیها. (مجموعه ورام، ج 2، ص 37).
[20] قال أمیرالمؤمنین علیه السلام فی خُطبة أعوذُ باللهِ مَن الذّنوب التّی تُعجّلُ الفَناء فَقَام إلیه عَبد الله بن الکَوّاء الیَشکریُّ فقال یا أمیرالمؤمنین أو تَکونُ ذُنُوبٌ تُعجِّلُ الفَناء فقال نعم وَیلَکَ قطیعَة الرّحِمِ إنّ أهلَ البیتِ لَیَجتَمِعونَ و یَتَواسَونَ وَ هُمْ فَجَرَة فَیَرزُقُهم الله وإن أهل البیت لیتفرّقون و یقطع بعضهم بعضاً فَیَرحِمُهُم الله وَ هم أتقیاء.
و قال النبی صلی الله علیه و آله: خَمس إن أدْرَکتموها فَتَعوّذوا بالله منهن لم تظهَر الفاحشَة فی قومٍ قَطّ حتّی یُعلِنوها إلا ظَهَرَ فِیهِم الطّعونُ و الأوْجاعُ التّی لَمْ تَکُن فِی أسلافِهِم الذین مَضَوا وَلَمْ ینقُضُوا المِکیالَ و المیزان إلا أخذوا بالسنین و شدّةِ المئونةِ و جَوْر السّلطانِ و لم یمنعوا الزّکاة إلا منعوا القَطَر من السّماء ولولا البهائِمُ لَم یُمطروا ولم یَنقُضوا عهد الله و عهد رسوله إلا سلّط الله علیهم عدوّهم فأخذوا بعض ما فی أیدیهم ولم یحکمُوا بِغَیر ما أنزَلَ الله إلا جَعَلَ بأسهم بینَهُم (بحارالانوار، ج 70، ص 376؛ الدعوات، ص 61).
[21] مستدرک، ج 11، ص 160؛ بحارالانوار، ج 71، ص 15؛ تحف العقول، ص 263.
[22] أیّما مسلمین تهاجرا فَمَکَثا ثَلَاثاً لا یَصطَلِحان إلا کَانا خارجین من الاسلامِ وَلَم یَکن بینهما ولایة فأیهما سبق إلی کلامِ أخیه کانَ السّابق إلی الجنّة یومَ الحِسابِ. (الکافی، ج 2، ص 345، وسائل الشیعه، ج 12، ص 262؛ منیه المرید، ص 325).
مرحوم میرزا حسن شیرازی در عالم مکاشفه حبیب بن مظاهر را می بیند که به او می گوید اگر به دنیا بازگردم چند کار انجام می دهد اول صلوات بر محمد و آل محمد، آب دادن به آدم تشنه، شرکت در مجالس عزاداری و گریه بر امام حسین (ع).
حضرت وهب
یا واهب العطایا! آمد وهب به سویت
تا آبرو بگیرم از فیض آبرویت
یا دافع البلایا! افتاده در بلایم
یا مُطلق الاُساری! گشتم اسیر مویت
افتادهام به پایت بر خاک کربلایت
تا بر سرم نشیند گردى ز خاک کویت
با مادر و عروسم، مسکین و خاکبوسم
او را بخوان کنیزت، من را غلام کویت
بادا جوانى من، قربان اکبر تو!
آن لالهی بهارت، آن مهر ماهرویت
در راه دین داور، مولا! به اذن مادر
جان میدهم به عشقت چون زندهام به بویت
مادر سفارشم کرد دل از تو برنگیرم
تا شربت شهادت نوشم من از سبویت
آنسان که آرزو داشت بیند شهادتم را
برگو کنون رسیدى مادر به آرزویت
مسلم بن عقیل ۴۰۱_۲۰۲۲_۰۷_۳۰_۰۰_۴۸_۲۱_۰۷۳.m4a
5.92M
مناجات با امام حسین علیه السلام در شب اول محرم
و
روضه #مسلم_بن_عقیل
محرم ۱۴٠۱
@mohtavayerozeh
طفلان مسلم_۲۰۲۲_۰۷_۳۱_۰۰_۳۹_۴۰_۶۶۷.m4a
4.24M
روضه طفلان مسلم
آدرس کانال ایتا 🔻🔻🔻
@mohtavayerozeh
ورود به کربلا_۲۰۲۲_۰۸_۰۱_۰۰_۴۱_۴۰_۷۳۷.m4a
4.72M
روضه ورود به کربلا
آدرس کانال ایتا 🔻🔻🔻
@mohtavayerozeh
روضه حر_۲۰۲۲_۰۸_۰۲_۰۰_۱۶_۴۳_۱۵۲.m4a
6.15M
روضه «حر» رحمه الله
محرم ۴۰۱
آدرس کانال ایتا 🔻🔻🔻
@mohtavayerozeh
روضه وهب ۴۰۱_۲۰۲۲_۰۸_۰۳_۰۰_۴۳_۰۳_۰۵۷.m4a
5.08M
روضه #وهب بن وهب
جوان مسیحی که به دست امام حسین علیه السلام مسلمان شد و در کربلا به شهادت رسید
طبق نقلی که در بحارالانوار ذکر شده
آدرس کانال ایتا 🔻🔻🔻
@mohtavayerozeh
منبر شب ششم
این بانوی مکرمه، خصوصیات بارز اخلاقی فراوانی دارد اما آنچه در مصیبت ها و روضه ها از او شنیده ایم مصائبی بوده که بر او گذشته است.
حضرت زینب سلام الله علیها خصوصیات بارز اخلاقی فراوانی دارد اما آنچه در مصیبت ها و روضه ها از او شنیده ایم مصائبی بوده که بر او گذشته است.
این بانوی ارزشمند اسلام با توجه به وقت جلسه پنج خصوصیت ویژه اخلاقی دارد،
خصوصیت اول ایشان عبادت و بندگی است.
: زنان و مردان با هم فرق دارند؛ برخی از خصوصیت ها مختص زنان است؛ یک زن ثواب دوران بارداری را می برد و بسیار عجیب است کودک هنگامی که متولد می شود از مادر متولد می شود نه از پدر چون پدر نمی تواند این قابلیت را داشته باشد و ثواب هم نمی برد؛ یک زن وقتی مادر است بهشت زیر پای اوست اما خصوصیاتی هم در مردها وجود دارد که زن ها ندارند مانند جهاد.
تفاوت هایی بین زن و مرد وجود دارد
با این وجود از لحاظ عبادت وبندگی و صفات ارزشی هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد، این آیه قرآن است«من عمل صالحا من ذکر او اونثا» مرد باشد یا زن کسی که عبادت می کند زندگی پاکی دارد« فلنحی ان حیاتا طیبا.» بنابراین من هنگامی که به دانشگاه ها می روم به زنان می گویم خدا در سوره مریم یک زن را به عنوان الگو معرفی کرده است برای دنیا نه برای زنان؛ تازه آن زن، زن پیغمبر نیست خودش هم معصوم نیست؛ زن ویژه هم نیست زن فرعون است.
خدا در سوره تحریم می فرماید:«ضرب الله مثلا للذین آمنوا امراه فرعون.» در عبادت زن و مرد معنایی ندارد؛ در عبادت زهرای مرضیه سلام الله علیها می تواند به کمال برسد و علی ابن ابیطالب هم می تواند.
عبودیت، یکی از ویژگی های حضرت زینب کبری سلام الله علیها است
عبودیت تا این حد مهم است که امام حسین (ع) صبح عاشورا که با حضرت زینب کبری سلام الله علیها خداحافظی کرد فرمود «خواهرم در نماز شبت مرا فراموش نکن» و چقدر مهم است که یک امام سفارش می کند.
امام سجاد(ع) می گوید«عمه جانم زینب در تمام این مسیر در شب ها نماز شب می خواند»؛ یک زن با این همه گرفتاری که دارد، بدن ها روی زمین، خیمه های نیمه سوخته اما در شب یازدهم امام سجاد علیه السلام می گوید عمه جانم زینب در این شب ها نماز شبش ترک نشد؛ باید از این موضوع درس بگیرید و به نمازتان اهمیت دهید؛ زینب مظهر نماز و عبودیت است.
، عفاف و حجاب ویژگی دیگر حضرت زینب سلام الله علیها است
این خاندان چهل منزل رفتند و20 روز در راه بودند؛ تازیانه بوده حمام نبوده و او همچنان حجاب خود را حفظ کرده است؛ وقتی حضرت زینب سلام الله علیها به کربلا رسیده است گفتند مندرس ترین لباس ها را داشته؛ اگر ما یک روز تا قم برویم و حمام نرویم مگر می شود؛ مگر داریم! تحمل 20 روز گرد و خاک و بیابان بر چادرها معلوم هست چه می ماند؛ 80 زن و کودک با این وضعیت زیبای عفاف و حجاب وارد شام شدند؛ حالا چرا ما به سمت غرب می رویم مدها و لباس هایمان را بر اساس چیدمان غرب درست می کنیم؛ چه بر ما رفته است!
تسلیم و رضای خدا بودن، ویژگی سوم حضرت زینب است
ویژگی چهارم صبر است
حضرت زینب(س) در شب عاشورا یک لحظه از خود بیخود شد؛ یک لحظه گفت کاش امشب می مردم امام حسین علیه السلام گفت صبور باش «اصبری.» و اینگونه که نقل کرده اند در روز عاشورا همه جا حضرت زینب سلام الله علیها را می بینند و یک جا او را نمی بینند؛ کجا؟ کنار بدن دو فرزندش؛ می خواهد برادر شرمنده نشود؛ خدا از آدم های ناشکر بدش می آید اما خدا برای انسان های صبور پاداش در نظر می گیرد.
ویژگی پنجم حضرت زینب سلام الله علیها را شجاعت بر می شمرد و در بخشی دیگر از سخنانش با بیان اینکه ارزش ها مرز نمی شناسد، ابراز کرد: شهید شهید است به هر ملیتی که باشد؛ پیروان زینبی در حرم مطهر حضرت زینب بنت موسی بن جعفر علیها سلام گرد هم آمدند تا در روز شهادت بیمار کربلا حضرت امام زین العابدین میثاقی دوباره با آرمان های حضرت زینب سلام الله علیها ببندند.
همان طور که عرض شد
حضرت زینب سلام الله علیها شخصیتی است که امام معصوم سفارش او را کرده است و می گوید در نماز شبت مرا فراموش نکن؛ امام سجاد علیه السلام به او می گوید عالم، دانشمند؛ خدا رحمت کند مرحوم آیت الله فیض الاسلام که نهچ البلاغه را ترجمه کرده است؛ او سخت بیمار شد و در بستر بیماری افتاد و نذر کرد اگر شفا پیدا کند کتابی راجع به حضرت زینب سلام الله علیها بنویسد و اتفاقا خوب شد و کتابی نوشته است به نام «خاتون دو سرا» که کتاب خوبی است؛ حضرت زینب سلام الله علیها را معرفی کرده است.
یکی دیگر از علمای قم به نام سید مهدی قزوینی از علمای بزرگ قم است که بسیار کتاب دارد؛ یکی از کتاب های او به نام «فاطمه از گهواره تا گور» است؛ کتاب دیگر به نام «علی بن ابیطالب(ع) از ولادت تا شهادت» اتفاقا او در زمان صدام از دنیا رفت و وصیت کرد وقتی او را دفن می کنند این کتاب فاطمه زهرا سلام الله علیها را بگذارند بر روی سینه
ظه گفت کاش امشب می مردم امام حسین علیه السلام گفت صبور باش «اصبری.» و اینگونه که نقل کرده اند در روز عاشورا همه جا حضرت زینب سلام الله علیها را می بینند و یک جا او را نمی بینند؛ کجا؟ کنار بدن دو فرزندش؛ می خواهد برادر شرمنده نشود؛ خدا از آدم های ناشکر بدش می آید اما خدا برای انسان های صبور پاداش در نظر می گیرد.
حجت الاسلام رفیعی، ویژگی پنجم حضرت زینب سلام الله علیها را شجاعت بر می شمرد و در بخشی دیگر از سخنانش با بیان اینکه ارزش ها مرز نمی شناسد، ابراز کرد: شهید شهید است به هر ملیتی که باشد؛ پیروان زینبی در حرم مطهر حضرت زینب بنت موسی بن جعفر علیها سلام گرد هم آمدند تا در روز شهادت بیمار کربلا حضرت امام زین العابدین میثاقی دوباره با آرمان های حضرت زینب سلام الله علیها ببندند.
وی با بیان اینکه اینکه امروز دوازده محرم است و بنابر نقلی سالروز شهادت چهارمین امام همام امام سجاد علیه السلام است، بیان کرد: امروز روز تاریخی قرائت خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه است و روز ورود اهل بیت علیها السلام به شهر کوفه و آن سخنرانی قراء دختر علی علیه السلام در جمع زنان و مردان کوفه همو که افتخار بشریت است و همان زینبی که در واقع اگر نبود حرکت های عاشورایی امروز و این روزها صورت نمی گرفت و بنی امیه کربلا را اینگونه تحریف می کردند؛ تلاش او و امام سجاد(ع) کربلا را به دنیا معرفی کرد.
این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: اینجا در کنار حرم همنام حضرت زینب سلام الله علیها خواهر فاطمه معصومه ما در قم حضرت زینب بنت موسی بن جعفر سلام الله علیها هستیم و یاد و خاطره همه شهدا و به خصوص شهدای مدافع حرم چه شهدای اهل ایران و چه سایر کشورها از تیپ فاطمیون، زینبیون عزیزان ما از ایران اسلامی به ویژه شهید شاخص مدافع حرم شهید محسن حججی را گرامی می داریم.
وی اضافه کرد: جمع بسیار فاخری است و خواهران زیادی در این جمع هستند به خصوص خواهران جوان؛ درباره حضرت زینب سلام الله علیها هر چه شنیدیم مصیبت بوده است و گریه کردیم و روضه خواندیم، اما حضرت زینب سلام الله علیها را آنگونه که شایسته است نشناختیم.
حجت الاسلام رفیعی تاکید کرد: حضرت زینب سلام الله علیها شخصیتی است که امام معصوم سفارش او را کرده است و می گوید در نماز شبت مرا فراموش نکن؛ امام سجاد علیه السلام به او می گوید عالم، دانشمند؛ خدا رحمت کند مرحوم آیت الله فیض الاسلام که نهچ البلاغه را ترجمه کرده است؛ او سخت بیمار شد و در بستر بیماری افتاد و نذر کرد اگر شفا پیدا کند کتابی راجع به حضرت زینب سلام الله علیها بنویسد و اتفاقا خوب شد و کتابی نوشته است به نام «خاتون دو سرا» که کتاب خوبی است؛ حضرت زینب سلام الله علیها را معرفی کرده است.
وی ادامه داد: یکی دیگر از علمای قم به نام سید مهدی قزوینی از علمای بزرگ قم است که بسیار کتاب دارد؛ یکی از کتاب های او به نام «فاطمه از گهواره تا گور» است؛ کتاب دیگر به نام «علی بن ابیطالب(ع) از ولادت تا شهادت» اتفاقا او در زمان صدام از دنیا رفت و وصیت کرد وقتی او را دفن می کنند این کتاب فاطمه زهرا سلام الله علیها را بگذارند بر روی سینه اش و گفته بود هرگاه عراق آزاد شد جنازه را درآوردید و به کربلا ببرید چون ایشان اهل کربلا بود و زمان صدام از دنیا رفت و در قم به خاک سپردند او را و کتابش را روی سینه اش گذاشتند؛ فیلم او هم در فضای مجازی وجود دارد.
وی ادامه داد: 10 سال طول کشید و جنازه بود تا بعد بالاخره قرار شد او را به کربلا ببرند؛ هنگامی که قبر را شکافتند بدن او تکان نخورده بود حتی موهایش؛ همه بدن او سالم بود و حتی کتاب هم سالم بود؛ کتاب را بیرون آوردند و جنازه را از خاک درآوردند و آیت الله سید مهدی قزوینی را به کربلا بردند و او را دفن کرد؛ او کتابی دارد به نام «زینب از تولد تا وفات» که کتاب بسیار زیبایی است.
این استاد حوزه و دانشگاه خاطر نشان کرد: زینب کبری سلام الله علیها یکی دو سال از امام حسین علیه السلام کوچکتر است و تنها فردی است که شهادت پنج تن را دیده است؛ خیلی شبیه به حضرت خدیجه سلام الله علیها مادربزرگش بوده است؛ کودک که بود آمد نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله و گفت یا رسول الله(ص) من خواب عجیبی دیدم؛ حضرت فرمود چه خوابی دیدی؟ گفت خواب دیدم من در بیابانی بودم و طوفان شد؛ دیدم درختی در آنجاست و من به درخت پناه بردم اما طوفان این درخت را از جا کند؛ چهار شاخه داشت؛ شاخه اول را گرفتم شکست؛ شاخه دوم را گرفتم شکست؛ شاخه سوم و چهارم همه شاخه ها شکست؛ پیغمبر فرمود دخترم آن درخت من و پنج تن هستیم؛ شجره طیبه هستیم؛ آن تنه درخت که کنده شد من هستم اول من را از دست می دهید؛ شاخه اول مادرت حضرت زهراسلام الله علیهاست و شاخه دوم پدرت حضرت علی(ع)، شاخه سوم امام حسن(ع) و شاخه چهارم امام حسین(ع)؛ تو داغ همه این ها را می بینی و در شب عاشورا او خیلی اشک می ریخت و به امام حسین می گفت تو
اش و گفته بود هرگاه عراق آزاد شد جنازه را درآوردید و به کربلا ببرید چون ایشان اهل کربلا بود و زمان صدام از دنیا رفت و در قم به خاک سپردند او را و کتابش را روی سینه اش گذاشتند؛ فیلم او هم در فضای مجازی وجود دارد.
10 سال طول کشید و جنازه بود تا بعد بالاخره قرار شد او را به کربلا ببرند؛ هنگامی که قبر را شکافتند بدن او تکان نخورده بود حتی موهایش؛ همه بدن او سالم بود و حتی کتاب هم سالم بود؛ کتاب را بیرون آوردند و جنازه را از خاک درآوردند و آیت الله سید مهدی قزوینی را به کربلا بردند و او را دفن کرد؛ او کتابی دارد به نام «زینب از تولد تا وفات» که کتاب بسیار زیبایی است
شب ششم
*ارتباط با اهل بیت و همگام بودن با اهل بیت*
یکی از راه های رشد و ترقی در جامعه، که در روایات و زیارتنامه های ما آمده است ارتباط با اهل بیت و همگام بودن با اهل بیت است. چون مردم نسبت به اهل بیت سه دسته هستند:
1- عده ای از اهل بیت جدا می شوند. در زیارتنامه ها و روایات به اینها می گویند مارق که توضیح می دهم.
2- عده ای همراه اهل بیت هستند و هرچه آنها گفتند گوش می کنند. نه جلو می افتد نه عقب می افتند. به اینها می گویند لاحق. که همان اهل رشد هستند.
3- عده ای هم کوتاهی می کنند به اینها می گویند زاهق. این همان است که در زیارت جامعه می گوییم فالراغب عنکم مارق هر کس از شما روی گرداند منحط است. مارق به تیری که از کمان در می رود می گویند مرق به خاطر همین هم به خوارج نهروان می گویند مارقین چون اینها اصلا امیرالمؤمنین را کافر می دانستند. نه اینکه قبول نداشتند بلکه میگفتند کافر است. حتی حاضر بودند قبرش را بشکافند و جنازه اش را بیرون بیاورند و خودشان می گفتند آتش بزنیم. به همین جهت هم قبر حضرت امیر یک قرن مخفی بود. فالراغب عنکم. راغب درست است رغبت معنای مثبت دارد ولی وقتی با عنکم متعدی می شود معنایش منفی می شود. فالراغب عنکم مارق هر کس از شما دوری کرد این مارق است مثل تیری که از کمان در رفته این ساقط و منحط است. و اللازم لکم لاحق. هر کس گفت فمعکم معکم ما با شماییم. بگویید حلاله حلال، بگویید حرامه حرام، بگویید صلح بگویید جنگ ما کاملا مطیع هستیم. من اطاعکم فقد اطاع الله. اینها را می گویند لاحق یعنی رشد، یعنی اهل الحاق. و المقصر فی حقکم زاهق اگر کسی از شما انکار نکرد مثل اولی ها، همراه شما هم نبود مقصر بود، در مورد شما کوتاهی کرد، منکر نبود مثل دسته اول و مرید هم نبود مثل دسته دوم، کوتاهی کرد این می شود زاهق، نابود است. ان الباطل کان زهوقا یعنی نابود می شود. این سه تا را ما امشب کمی توضیح بدهیم.
https://chat.whatsapp.com/4UCAhfT4P32AlYV0jPsBa0
1- دسته ی اول کسانی که مارق هستند. فالراغب عنک مارق کسانی که از شما اعراض می کنند، دوری می کنند. اینها چند دسته هستند:
بعضی ها اصلا امام را قبول ندارند. یا کار پیغمبر را قبول ندارند. خب پیغمبر معصوم است معصوم که خطا نمی کند. مثلا در جنگ حنین داشت غنیمت تقسیم می کرد. یک نفر از همینها که بعدا در جنگ نهروان به دست امیرالمؤمنین کشته شد، آمد جلو گفت یا رسول الله! اعدِل درست تقسیم کن، عدالت را رعایت کن! حلال و حرام نکن!! به کی داری میگی؟! پیغمبر است مثل این است که شما به پزشک بگی درست طبابت کن! خب تو چه کاره ای؟ تو طبیبی؟ تو درس خوانده ای؟ تو مریضی. پیغمبر یک نگاهی به او کرد فرمود ویحک ان لم اعدل فمن یعدل چی می گویی اگر من عادل نباشم چه کسی روی این کره ی زمین عادل است. من اصلا برای عدالت آمده ام. یکی بلند شد گفت آقا اجازه بده من این را بزنمش، این خیلی پررو است. آقا فرمود کاریش نداشته باش. این آخرش به تعبیر من با همین حرفها سر خودش را به باد می دهد که همینطور هم شد و در جنگ نهروان کشته شد. این می شود فالراغب عنکم. ما بحثمان این شبها همین است دیگر، رشد، رکود و انحطاط. حالا فعلا داریم انحطاطی ها را می گوییم. کسانی که الراغب عنکم. امام را نمی شناسد، جایگاه امام را نمی داند. بعد از غدیر که 18 ذی حجه بوده خب اخبار یواش یواش رسید به شهرها که حضرت علی علیه السلام جانشین پیغمبر شده است. یکی از همین مسلمانها به نام نعمان بن حارث وقتی شنید بلند شد با عصبانیت آمد خدمت پیغمبر. گفت یا رسول الله! امرتنا بالصلوة فصلّینا گفتی نماز بخوان، خواندیم. گفتی روزه بگیر گرفتیم، گفتی جهاد، گفتی حج. تا حالا من نه نگفتم. ولی این یکی را قبول ندارم که شما پسر عم خودت را جانشین خودت بگذاری. یا خودت انتخاب کردی، یا خدا. دو حالت دارد. اگر خودت انتخاب کردی من قبول ندارم. البته این حرف هم اشتباه است چون خدا در قرآن گفته هرچه پیغمبر گفت خدا گفته وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ. اگر هم خدا انتخاب کرده طاقت ندارد که مرحوم علامه ی امینی می گوید خودش می گوید یک سنگی بیاید و من بمیرم ولی ولایت علی را نبینم!! اینقدر آدم لجوج می شود. سوره ی معارج اینجا نازل شد که قرآن می فرماید سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ. یک نفر خودش تقاضای عذاب کرد و اتفاقا از بین هم رفت و به درک واصل شد. اینها می شوند فالراغب عنکم. البته اینها درجه هایشان با هم فرق می کند مثلا خوارج نهروان که بعدا به آنها می گفتند حروریه چون در یک منطقه ای به نام حروراء بودند. یکی از اصحاب امیرالمؤمنین عبدالله بن خباب بن ارت است. خباب که پدرش هست، از کسانی است که عاشق پیغمبر بود. به خاطر اسلام چقدر شکنجه شد، چقدر آهن داغ روی شکمش گذاشتند. پدرش آدم بسیار متدین، مؤمن که چقدر به خاطر اسلام شکنجه شد. بچه هایش هم مثل پدرشان. یک پسر مؤمن متدین دارد عاشق ا
میرالمؤمنین به نام عبدالله بن خباب بن ارت. خانمش می رود در کوچه های کوفه که باردار هم بود. خوارج محاصره اش کردند، آدم های احمق، آدم های متحجر که شما شبیهش را در داعشی ها می بینید. آدم هایی که خشکه مقدس نادان، این را بستند آوردند. گفتند رابطه تان با علی چگونه است؟ گفتند ما عاشق علی هستیم. این را گرفتند و به درختی بستند. خرمایی از درخت افتاد یکی از اینها برداشت بخورد، آن یکی زد روی دستش گفت حرام است مال مردم است!! عبدالله بن خباب بن ارت خنده اش گرفت. گفت شما ما را دستگیر کردید، می زنید اینها حرام نیست ولی یک خرما حرام است. می خواهم بگویم گاهی چطور بعضی ها حساسیت روی یک چیز کوچک دارند ولی … جلوی خانمش سر از بدنش جدا کردند. بعد هم شکم خانمش را دریدند و بچه را بیرون انداختند و بعد هم زنش را شهید کردند. سه تا قتل نفس، سه تا مسلمان به جرم محبت امیرالمؤمنین. چهار زن دیگر را همان روز شهید کردند. آمدند خدمت آقا گفتند چرا نشستید؟! امروز شش نفر شهید شدند این هم عبدالله بن خباب یار صدیق شما، زنش، بچه ی بی گناهش!! آقا یک نفر را فرستاد برای مذاکره، فرمود به آنها بگو دست از این کارها بردارید. رفت، او را هم کشتند.
امیرالمؤمنین لشکر کشید و چهار هزار نفر را از بین برد. که خودش فرمود ده نفرشان باقی ماندند. فرمود کسی غیر از من نمی توانست این فتنه را بخواباند. خیلی هاشون حافظ قرآن بودند، آثار سجده به پیشانی داشتند. فرمود کسی غیر از من نمی توانست جلوی فتنه ی خوارج را بگیرد. عرض کردم چیزی شبیه جریان های داعش که شما می بینید در جنگ نهروان کمیل می گوید من یک شب در کوفه با امیرالمؤمنین قدم می زدم صدای قرآن می آمد اینقدر این قاری قشنگ قرآن می خواند که من را میخکوب کرد. آقا فرمود چیه ایستادی؟ گفتم گوش بدهید خیلی قشنگ قرآن می خواند. فرمود این قرآن در دهانش هست، هیچ در دلش نیست. بیا برویم. میگوید آمدیم. در جنگ نهروان رسیدیم به یک کشته ای. امیرالمؤمنین آمد بالای سر این کشته فرمود این را می شناسی؟ گفتم نه. فرمود همان است که نصف شب ایستادی گفتی بگذار قرآنش را گوش بدهم، این همان قاری نصف شب است!! خب اینها می شود فالراغب عنکم. اگر کسی راغب یعنی اعراض از اهل بیت کرد نتیجه اش این می شود که مواردش هم کم نیست. حتی گاهی جلوی پیغمبر هم می ایستادند. یعنی شما نگاه کنید مثلا ماه رمضان رسول خدا برای فتح مکه از مدینه آمده بیرون، خب ماه رمضان است و اینها مسافر، روزه را باز کردند. عده ای از همین ها گفتند ما روزه مان را باز نمی کنیم. حضرت فرمود جایز نیست!! اینها گفتند باشه، حیف است!! بابا! پیغمبر دارد می گوید!! فسماهم رسول الله عصاة فرمود شما عصات هستید یعنی نافرمان. خیلی از این نمونه ها هست. خون جگرهایی که ائمه ی ما از این آدمهای احمق نادان خوردند در طول تاریخ که چه اتفاقاتی افتاده است که یکی از اینها صبح عاشورا آمد خدمت امام حسین به نام محمد بن اشعث که آدم بسیار خبیثی است، همین است که مسلم را دستگیر کرد، دروغگو، خائن پدرش هم مثل خودش بود. خیلی امیرالمؤمنین را اذیت کرد. این همان است که به مسلم امان داد و بعد خیانت کرد. صبح عاشورا آمد اباعبدالله ایستاده بود گفت یا حسین! فکر نکن تو نزد خدا حرمتی داری چون پسر پیغمبری!! آقا این آیه را خواندند که انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت این آیه در مورد ما است. گفت نه، شما مصداق این آیه نیستید چون بر امیر شورش کردید و شروع کرد این اراجیف را گفتن. امام حسین نفرینش کرد. فرمود خدایا حرمت ما را به این نشان بده. رفت یک جایی برای دستشویی کردن، عقرب او را نیش زد و عاقبت به همین درد به درک واصل شد. در کربلا نتوانست بجنگد. به خاطر همین عقرب زدگی شدید که امام نفرینش کرد. یکی از همین هایی که صبح عاشورا آمده بود نزد امام حسین من زبانم نمی چرخد بگوید واقعا!! خبیث عبدالله بن حوضه. اباعبدالله قسمتی از خیمه هایش را گودال کنده بود و آتش داخل آن ریخته بود که دشمن نتواند از پشت حمله کند. سی هزار آدم هستند و اینها هشتاد نود نفر بیشتر نیستند. باید مدیریت کرد. به قول یک آقایی که کتابی نوشته مدیریت امام حسین در کربلا. می گوید بهترین مدیریت را امام حسین داشته. هفت هشت ساعت با این هفتاد هشتاد نفر مقابل سی هزار نفر ایستاد. بله اگر اینها را محاصره می کردند اینها را دستگیر می کردند و یکی یکی گردن می زدند. اینطور هم می شد اما برنامه ریزی ای کرد که به بهترین شکل دشمن تحقیر بشود. آمد گفت حسین! برای خودش آتش درست کردی؟ صبر کن ما شما را می کشیم به جهنم ملحق می کنیم!! یک چنین توهینی به امام حسین کرد. آقا نفرینش کرد فرمود اللهم خذه بالنار همین آتش دنیا بگیرش. همه دیدند پایش غلطید اسبش انداختش در آتش و صبح عاشورا به درک واصل شد. عبدالله بن حوضه. چون به امام جسارت کرد قلب امام را شکست. فالراغب عنکم. هر کسی از شما اهل بیت رغبت کرد. حالا ببینید تفاوت هم نمی کند
از این روشنفکرها چاپ کرده اند فرستاده اند در ایران و ترجمه شده و در بازار هست که ائمه را در حد یک مرجع تقلید پایین آورده اند. امام عالم بوده عادل بوده … به راحتی آقا کتاب نوشته علم غیب امام حسین را منکر شده است. چرا؟ چون بلد نبوده توجیه کند که چطور می شود امام می داند شهید می شود ولی کربلا می آید. ببین شما وقتی یک مسأله ی ریاضی … ما یک دوستی داشتیم قدیمها که مدرسه می رفتیم این کتابهای ریاضی صفحه هایی که سخت بود پاره می کرد. فردا که مدرسه می آمدیم می گفت خواهرم اینجا را پاره کرده است. بلد نبود حل کند، صفحه را پاره می کرد که گیر نکند. آقا شما یک مسأله ی سخت را پای تخته پاکش میکنی که حل نمی شود! صدها روایت دارد ام سلمه هم بلد بود به امام حسین گفت بیا این شیشه ی خاک پیغمبر به من داده گفته شما شهید می شوی این می شود خون. ابن عباس هم می دانست به امام حسین گفت پدرتان امیرالمؤمنین از صفین عبور می کرد فرمود شما اینجا شهید می شوی. آن وقت شما برای اینکه نمی توانی … می خواهی بگویی امام حسین برای حکومت می رفت؟ خب اگر برای حکومت می رفت باید خبر نداشته باشد از شهادت. تمام روایات علم غیب ائمه را منکر می شود برای توجیه یک باور غلط. خب برو یاد بگیر که می شود امام علم داشته باشد کربلا هم برود. هیچ اشکالی ندارد چون علم مانع تکلیف نیست. رزمنده ای که روی مین می رود و میدان را باز می کند مگر نمی داند شهید می شود؟ شهید فهمیده که زیر تانک می رود مگر نمی داند که شهید می شود؟ تو این را از شهید فهمیده اگر سؤال میکردی جوابت را می داد. گاهی اوقات علم به شهادت به خاطر اثری که دارد مانعی ندارد. نتوانسته لذا الان خیلی ها راحت می گویند در مثلا حرم امام رضا جای روشن … آقا یعنی چه به امام رضا می گویی بچه ی من را شفا بده؟! پدر آمرزیده! شما نزد یک پزشک می روی می گویی جان من و جان بچه ی تو. چه مانعی دارد؟ همه ی کارها به دست خدا است جای تردید نیست اما گاهی انسان کار را به یک فاعل پایین تر هم نسبت می دهد. یک معاون اداره کار شما را انجام می دهد میگویی رییس انجام داد. حضرت عیسی زنده می کند می گوید من زنده کردم، من خلق کردم، این شرک نیست؟! روشنفکری ها گاهی باعث می شود درک مقام امام نشود. ببینید در زمان حضرت عیسی یک گروهی بودند مستجاب الدعوه، معروف بودند. هر کس مریض می شد می رفت در خانه ی اینها، چهل روز دعا می کرد، شفا می گرفت. آقا یک مدتی حنایشان رنگ نداشت یعنی هرچه دعا می کردند فایده ای نداشت. به یکی شان گفتند برو نزد حضرت عیسی که با خدا حرف می زند، پیغمبر است. به او بگو آبروی ما دارد می رود، ما در این شهر معروف به مستجاب الدعوه بودیم، از بس مؤمن و متدین بودند. آمدند خدمت حضرت عیسی ایشان گفت باشد. گفت خدایا یک چنین سؤالی اینها دارند. خدا فرمود عیسی! اینها به بعضی از کارهای تو شک دارند، نه به نبوت تو. بلکه تو را پیغمبر می دانند اما به بعضی از کارهای تو شک و تردید دارند. حضرت آمد و به آنها گفت. گفتند راست میگویی، ما مدتی بود به معجزات تو شک کرده بودیم. ببینید منکر عیسی نبودند منکر نبوت نبودند، منکر معجزه نبودند، شک روی معجزه داشتند!
آقایان خواهران شیطان منکر خدا نیست، به خدا قسم خورده است می گوید بعزتک. منکر قیامت نیست می گوید الی یوم یبعثون. شیطان منکر یک حرف خدا است آن هم اینکه میگوید من به آدم سجده نمی کنم، شد کافر. شما چه کشتی را یک جا زیر آب کنی، چه یک سوراخ در آن ایجاد کنی، یواش یواش زیر آب می رود. می گوید آقا من همه ی دین را قبول دارم جز خمسش! انگار همه ی دین را قبول نداری. انکار یک حکم دین با انکار همه ی دین مساوی است. چون اگر اینطور باشد سنگ روی سنگ بند نمی شود. انکار ها. یک وقت یکی می گوید من خمس نمی دهم این بحث دیگری است، این انکار نیست. یک گناهی است که خودش می داند و خدا. من نماز نمی خوانم. شما نماز نمی خوانی کافر نیستی اما تارک منکر کافر است. اما اگر کاهلی می کند کاهل کافر نیست اما تارکِ منکر کافر است.
پس یکی از راههای رشد با اهل بیت بودن است اللازم لکم مثل ابی یعفور گفت آقا اگر بگویی حلال است می گویم حلال است اگر بگویی حرام است می گویم حرام است. مثل عبدالعظیم حسنی درود خدا بر او زانو می زد خدمت امام هادی می گفت آقا! هرچه شما بگویی. آقا به او فرمود مرحبا بک بارک الله به تو. انت ولینا حقا. مثل همین شهدای کربلا ببینید شما نافع بن هلال. به امام حسین عرض کرد هرچه شما بگویید. نوالی من والاک نعادی من عاداک. از همه بالاتر مصداق اللازم لکم لاحق اباالفضل العباس علیه السلام است. شما نگاه کنید به او می گویند سقایی کن، می گوید باشد. می گویند نگهبانی بده، می گوید باشد. میدان نرو، می گوید باشد، مهلت بگیر میگوید باشد. شما یک نباشد از عباس شنیدید؟ یک نباشد!؟ آخه کسانی که کربلا بودند کسی امان نامه نداشت، فقط او امان نامه داشت. مطیع مطیع مطیع. یک فرمانده ی ش
یکی تا هشت تا نه تا بیاید بالا و بگوید من بقیه را قبول ندارد. نه دوازده امام. امام هشتم فرمود علی بن ابی حمزه ی بطائنی را وقتی گذاشتند داخل قبر گفتند امامت کیست؟ گفت امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین، شمرد تا امام کاظم. گفتند بعد؟ بعدش را دیگر قبول نداشت. علی بن ابی حمزه ی بطائنی واقفی است، هفت امامی است، منکر امامت امام رضا است. به خاطر مال دنیا امام رضا را انکار کرد. آقا فرمود تمام قبرش آتش شد به خاطر انکار ما. خود امام رضا فرمود یعنی خود موسی بن جعفر به امام رضا فرمود هر کس تو را انکار کند مثل این است که حضرت علی را انکار کرده است. من جحدک کمن جحد علی بن ابی طالب.
پس مردم سه دسته اند: یک گروه فالراغب عنکم آنهایی که از اهل بیت اعراض می کنند، مخالفت می کنند. اینها منحط هستند اینها مارق هستند.
2- اما یک دسته المقصر فی حقکم؛ کوتاهی می کنند درباره ی شما. من یک آیه قرآن میخوانم این کوتاهی روشن بشود. حضرت عیسی پیغمبر خدا است. بعد از حضرت موسی آمده از قوم بنی اسراییل. خدا هم معجزات زیادی به او داده است از جمله اینکه مرده زنده می کرد. حضرت موسی عصا می زد دریا می شکافت اما مرده زنده کردن خیلی مهم است. بیماری های لاعلاج را شفا می داد. اصلا خلق می کرد!! از این بالاتر. خلقت که دیگر کار مستقیم خدا است یخلق ما یشاء اما خدا این قدرت را به حضرت عیسی داده بود که با گِل پرنده درست می کرد، می دمید، پرنده حرکت می کرد. اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر خلق می کرد. البته باذن الله. یحیی و یمیت، بابا خدا می میراند، خدا زنده می کند ولی به اذن خدا حضرت عیسی می گفت احیی من زنده می کنم. ایشان هم قبول داشتند مردم. دقت کنید مقصر را می خواهم بگویم. منکرش هم نبودند، پیغمبرشان هم بود. یک روز آمدند خدمت حضرت عیسی گفتند ببین، قوم بنی اسراییل و حضرت موسی برایشان از آسمان غذا می آمد قرآن می گوید من و سلوی می آمده است. پرنده های بریان شده، غذاهای مخصوص. چون اینها سالها در بیابانها سرگردان بودند، غذا برایشان از آسمان می آمد. یهودی ها به ما فخر می فروشند که ما همان هستیم که برایمان از آسمان غذا می آمد دقت کنید عبارت را سوره ی مائده آیه ی 112. می خواهم کوتاهی کردن را بگویم. آن سقف ضعف اعتقادات را بگویم. آمدند نزد حضرت عیسی گفتند هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائدةً من السماء حضرت عیسی! خدا بلد است برای ما از آسمان مائده بفرستد؟ می تواند؟ اِ!! این چه حرفی است؟!! می تواند یعنی چه؟ این مثل این است که یک پزشکی مثلا سرطان را درمان می کند، شما بروید نزد او بگویید ببخشید ما سرما خوردیم، شما بلد هستید یک قرصی به ما بدهید؟! آقا؟!! این سخت ترین بیماریها را دارد معالجه می کند. به پیغمبر شما قدرت داده مرده زنده می کند، مائده چیه؟!! دوتا مرغ از آسمان فرستادن مگر کاری دارد؟ مگر برای مادرش حضرت مریم نمی فرستاد؟ هر روز نمازش تمام که می شد غذا برایش حاضر می شد. هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائدةً من السماء آیا خدا می تواند؟ این یعنی کوتاهی، یعنی ضعف شناخت، یعنی قدرت خدا را درک نکردن.
یک وقت یک آقایی مریض بود و خیلی هم مریضی اش سخت بود. من رفتم بیمارستان. به بچه هایش گفتم من دارم می روم حرم منبر، برایش دعا می کنم امن یجیب می خوانم. یکی از آنها گفت فکر نکنم اثری داشته باشد. این بابای ما خیلی اوضاعش خراب است!! این خودش اعتقاد ندارد به دعا. خود این ضعف است. گفت امن یجیب برای این مریضی های ساده و اینها خوب است بابای ما وضعش خیلی خراب است. این چه نگاهی است؟! هل یستطیع ربک خیلی حضرت عیسی ناراحت شد. این نهایت بی ادبی است. می دانید چه گفت؟ گفت اتقوا الله ان کنتم مؤمنین. خجالت بکشید، از خدا بترسید. هل یستطیع یعنی چه؟ خدا می تواند یعنی چه؟ شما تا به حال رفته اید پیش پزشک بگویید می توانی درد من را درمان کنی؟ این حرفها نیست. جالب است این نکته را نمی دانم شنیده اید یا نه. خودشان بعد عذرخواهی کردند. گفتند جناب عیسی! خب شما از خدا بخواه، ما که بلد نیستیم، شما که می گویید اشتباه گفتید، شما بگویید.
آقایان خواهران سرتاسر قرآن 160 تا دعا دارد تقریبا. تمام دعاهای قرآن هم اولش یا رب است یا ربنا. ربنا افرغ علینا، ربنا آتنا فی الدنیا، رب زدنی فقط یک آیه در قرآن هست که دوتا اللهم دارد ربنا هم دارد دیگر در قرآن نداریم. آن هم همین دعا است که حضرت عیسی برای اینکه این بی مهری و ضعف اینها را جبران کند گفت اللهم ربنا انزل علینا مائدة هیچ پیغمبری اینطور دعا نکرده است ها. پیغمبر خود ما رب زدنی علما، فقط ایشان گفت علتش این است که آنها بی ادبی کرده بودند. اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء خدایا لطف کن از آسمان برای ما غذا بفرست، ما عید می گیریم ها، تجلیل میکنیم ها. تکون لنا عیدا لاولنا و آخرنا این دعا در قرآن منحصر به فرد است.
من الان دیدم کتاب هایی در بازار که بعضی در ایران چاپ شده بعضی در خارج، بعضی
جاع رشید بنام، تا عصر عاشورا بماند داغ علی اکبر ببیند، همه ی داغهایی که امام حسین دیده همه را عباس هم دیده است. آن وقت بعد بیاید بگوید برادر من بروم میدان؟ بگوید نه برو آب بیاور. شما باشید چه می کنید. من هرچه در تاریخ گشته ام در مدینه در مکه حتی یک سؤال و پرسشی از امام حسین که مثلا چرا از این طرف می رویم از آن طرف برویم. حتی همینهایی که آدمهای خوبی هستند گاهی یک سؤالی از امام حسین پرسیده اند اما اباالفضل المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین و الحسن و الحسین علیهم السلام
حرف امشبم تمام، رشد، رکود، انحطاط. مصداق این سه تا است الراغب عنکم مارق، کسی که از شما اعراض کرد سقوط کرد. و اللازم لکم لاحق کسی که با شما بود ملحق شد والمقصر فی حقکم زاهق آن هم که در حق شما کوتاهی کرد، منکر نبود اما آنطور که باید شما را نشناخت او هم زهوق و بطلان در زندگیش هست
خدایا به آبروی اهل بیت شناخت و معرفت و همراهی اهل بیت را به همه ما عنایت بفرما.
خیلی این دعا را بخوانید اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام خیلی بگویید ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین اینش مهم است چون فمعکم معکم لا مع غیرکم. این باور ما است و اعتقاد ما است هیچ تعصبی هم نداریم چون اینها معصوم هستند عصمکم الله من الزلل و آمنکم من الفتن و طهرکم من الدنس لذا اگر ما نمازی هم می خوانیم که اصل نماز برای خدا است اما بموالاتکم تقبل الطاعة المفترضه و لکم المودة الواجبه
شب ششم ماه محرم است و شب جمعه و شب زیارتی قبر اباعبدالله علیه السلام.
مرسوم این است که امشب را از قاسم بن الحسن علیه السلام ذکر مصیبت می خوانند. چه جوانی، چه نوجوانی!! سیزده سال نزد عمو بزرگ شده بود. عمو باباشه. شب عاشورا به او قول داده است. احلی من العسل. اما ابی عبدالله روز عاشورا به پسر خودش فورا اجازه داد بعضی ها هم یک کم التماس کردند تا به او اجازه داد. اما هرچه کرد به قاسم بگوید برو، زبانش نچرخید. هی التماس می کرد، عمو برم؟ آخر دستهایش را باز کرد و در بغلش گرفت. من نمی دانم چقدر در بغل هم گریه کردند که هر دو غش کردند. غشی علیهما. تاریخ این جمله را در مورد هیچ کسی ننوشته فقط در مورد این دو نوشته غشی علیهما.
لاله ی سرخ پرپرم قاسم
سیزده ساله یاورم قاسم
تا تن پاره پاره ات دیدم
تازه شد داغ اکبرم قاسم
عموجان هنوز خیلی نگذشته که صورت به صورت اکبرم گذاشتم
سخت باشد مرا که همچو تویی
جان دهد در برابرم قاسم
عظم الله علی عمک عموجان یک روز جلوی چشمم بابات امام حسن جان داد، لخته های خون از گلویش بیرون آمد. امروز هم تو داری جلوی من دست و پا می زنی. عموجانم
من تو را بوده ام به جای پدر
امام حسین اینا را بزرگ کرده، اینها یتیم بودند.
من تو را بوده ام به جای پدر
تو به جای برادرم قاسم
هر وقت دلم برای امام حسن تنگ می شد تو را می دیدم
لب تو خشک و چشم من دریاست
این بود داغ دیگرم قاسم
کربلا ابی عبدالله کاری با قاسم کرد که با هیچ شهیدی نکرد. جوان خودش که روی زمین افتاد جوانها را صدا زد. بعضی های دیگر را بغل کرد و آورد. اما دوست و دشمن دارند نگاه می کنند ابی عبدالله خم شد سینه ی قاسم را به سینه چسباند. وضع صدرا علی صدره عزیز برادرم…
مزد حسن را به تو پرداختند
اسب به گلگون بدنت تاختند
کاش نمی دید عمو پیکرت
تا که برد هدیه بر مادرت
صلّی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله یا رحمة الله الواسعه و یا باب نجاة الامّه