eitaa logo
مجردان انقلابی
13هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 ادمین کانال ↶ @mojaradan_adm (تبلیغات انجام میشود) متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir_ir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما 📋 را در دهان سگ  دید .کاغذ را گرفت.روی کاغذ نوشته بود" ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین".۱۰ دلار همراه کاغذ بود.قصاب که تعجب کرده بود  سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت. سگ هم کیسه راگرفت و رفت . قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و بدنبال سگ راه افتاد . سگ  در خیابان  حرکت کرد تا به محل کشی رسید. با حوصله ایستاد تا  سبز شد و  بعد از خیابان رد شد. قصاب به دنبالش راه افتاد. سگ رفت تا به اتوبوس 🚌رسید نگاهی به تابلو  حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد .قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند. اتوبوس امد, سگ جلوی اتوبوس امد و شماره انرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت .صبر کرد تا اتوبوس بعدی امد دوباره شماره انرا چک کرد. اتوبوس درست بود سوار شد.قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد. اتوبوس در حال حرکت به سمت  حومه شهر  بود وسگ بیرون را تماشا می کرد .پس از چند خیابان سگ روی پنجه باند شد و زنگ اتوبوس را زد .اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد.قصاب هم به دنبالش. سگ در خیابان حرکت کرد تا خانه🏠 ای رسید .گوشت 🍖را روی پله گذاشت و   کمی عقب رفت و خودش را به در  کوبید .اینکار را بازم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد. سگ به طرف باغ رفت   و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت. مردی  در را باز کرد و شروع  به فحش دادن  و   سگ و کرد.قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد :چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یه است. این ترین سگی هست که من تا بحال دیدم. مرد نگاهی به قصاب کرد و گقت:تو به این میگی باهوش ؟این دومین بار تو این هفته است که این کلیدش🗝 را فراموش می کنه !!! نتیجه اخلاقی : مردم هرگز از چیزهایی که دارند نخواهند بود. چیزی که شما آن‌را ارزش می پندارید بطور قطع برای کسانی دیگر و غنیمت است . بدانیم دنیا پر از این تناقضات است. پس سعی کنیم ارزش واقعی هر چیزی را درک کنیم و مهمتر قدردان داشته هایمان باشیم @mojaradan🍃🍃
🌹🌹🌹🌹🌹 🚌 وارد اتوبوس شدم، جایی برای نبود، همانجا روبروی در، دستم را به میله گرفتم... 👤 با کُتی کهنه، پشت به من، دستش به آخر صندلی های اقایون گره کرده! (که میشود گفت تقریبا در قسمت خانم ها) 😠 دیگری وارد اتوبوس شد، کنار دست من ایستاد، چپ نگاهی به پیردمرد انداخت، شروع کرد به غرلند کردن! ـ برای چی اومده تو زنونه! مگه مردونه جا نداره؟ این همه صندلی خالی! ـ خانم جان اینطوری نگو، حتما تونسته بره! ـ دستش کجه نمی تونه یا پاش خم نمیشه؟ ـ خب پیرمرد ِ! شاید درد میکنه نمی تونه بره بشینه! ـ آدم داره می بینه! نیگاه کن پاش تکون میخوره، این روزها کجا رفته؟!... 🤐 کردم، گفتم اگر همینطور ادامه دهم بازی را به می کشاند! فقط خدا میکردم پیرمرد صحبت ها را باشد! 😒 بیخیال شدم، صورتم را طرف پنجره کردم تا برفها را تماشا کنم... 🏁 به نزدیک می شدیم .. پیرمرد میخواست شود .. دستش را جیبش برد 💵 پنجاه تومنی پاره ایی را صورتم گرفت .. گفت:" این چند تومنیه؟" 😪 بغض گلویم را گرفت، پیرمرد بود! خانم بغل دست من خجالت زده سرش را پایین انداخت و سرخ شد... ـ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌻 چه راست گفت پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله) « برای گفتار و کرداری که از برادرت سر می زند، عذری بجوی و اگر نیافتی، عذری بتراش» @mojaradan
یک بزرگ قصد استخدام تنها یک نفر را داشت. بدین آزمونی را برگزار کرد که تنها یک پرسش داشت. این بود: شما در یک شب طوفانی سرد در حال از خیابانی هستید. از جلوی یک اتوبوس در حال عبور کردن هستید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند. پیرزن که در حال مرگ است.# یک پزشک که قبلا جان شما را نجات داده و یک نفر که در خیال ازدواج با او را دارید. شما می توانید تنها یکی از این نفر را برای سوار نمودن انتخاب کنید. کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را کامل شرح دهید. قاعدتا این آزمون نمی تواند نوعی تست باشد زیرا هر پاسخی دلیل خاص خودش را دارد. پیرزن در مرگ است، شما باید او را نجات دهید هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد . شما باید پزشک را سوار کنید زیرا او قبلا جان شما را داده و این فرصتی است که می توانید کنید. اما شاید هم بتوانید بعدا جبران کنید. شما باید مورد علاقه تان را سوار کنید زیرا اگر این فرصت را از دست بدهید ممکن است قادر نباشید مثل او پیدا کنید. از دویست نفری که در این آزمون شرکت کردند، تنها شخصی که استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداد. او نوشته بود: ماشین را به پزشک می دهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه رویاهایم زیر باران منتظر اتوبوس می مانیم. پاسخی و سرشار از متانتی که ارائه شد گویای بهترین پاسخ است و مسلما همه می پذیرند که پاسخ فوق بهترین پاسخ است اما در ابتدا به این پاسخ فکر نمی کند. چرا؟ زیرا ما نمی خواهیم داشته ها و مزیت های خودمان را (ماشین) (قدرت) (موقعیت) از بدهیم. اگر قادر باشیم ها، محدودیت ها و های خود را از خود دور کرده یا ببخشیم گاهی اوقات می توانیم بهتری به دست بیاوریم. @mojaradan 🌼🌿🌼🌿🌼