eitaa logo
مجردان انقلابی
14.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 از گفتن اگه کسی رو خواستی بشناسی باهاش شو با یکی از 👬 تازه آشنا شده بودم یه روز بهم گفت فردا میخوام برم شیراز. گفتم: منم کار دارم باهات میام. 1- سر وعده اومد در خونه مون 🔑 ماشینشو دو دستی تعارف کرد گفت بفرما شما رانندگی کنید. گفتم ممنون؛ حالا خسته شدی من میشینم. معرفت اول 2- رسیدیم سر فلکه خروجی شهر خواستیم از یه چیز خوردنی برا تو راه بگیریم . من رفتم از دکه اولی بخرم گفت بیا از اون یکی بخریم. گفتم: چه فرقی داره؟!!! گفت: اون کمتره، تا کسب اونم بگرده... 3- ایستگاه خروجی شهر گفتم صبر کن دوتا مسافر سوار کنیم بنزین در بیاد. گفت: این مسافرکش ها منتظر مسافرن، گناه دارن، روزیشون کم میشه. 3-بین راه یه مسافر فقیری دست بلند کرد. اونو سوار کرد. مسیرش کوتاه بود؛ پول که ازش نگرفت، 5هزار تومن هم بهش داد. گفتم معتاد بود ها. گفت: باشه اینها دنیاطلبان روزگار هستن. مهم اینه که من به نیّت خدا این کار را کردم. 5-رسیدیم کنار قبرستان شهر، یه آدم حدود چهل ساله یه مشما قارچ کوهی دستش بود. بهش گفت: همش چند؟ گفت: 13هزار تومن. ازش خرید. گفتم: رفیق اینقدر ارزش نداشتا. گفت میدونم روزیش تامین بشه.. 6- رسیدیم شيراز، چراغ قرمز یه بچه 10ساله چندتا دستمال کاغذی داشبردی دستش بود. گفت 4تا 5هزارتومن. 4تا ازش خرید. گفتم رفیق اینقد ارزش نداشتا. گفت: میدونم، میخواستم روزیش تامین بشه. گناه داره تو آفتاب وایساده. یه جای دیگه هم از یه بچه یه کتاب دعا خرید 2 هزاروتومن!!! 7- از روی پل هوایی رد میشدیم، یه دستگاه وزنه (ترازو) جلوش بود. یه کم رد شدیم، یه دفعه برگشت گفت میای وزن کنیم؟ گفتم: من وزنمو میدونم چقدره. گفت باشه منم میدونم اگه همه مثل من و تو اینجوری باشن این پیرمرد ازه کجا تامین بشه؟!!! گفتم باشه پولی بهش بده بریم. گفت نه، غرورش میشکنه، گدایی؛ اینجوری میگه کاسبی کردم. 8-یه دست دراز کرد. یه پول خورد بهش داد. گفتم: رفیق اینها حقه بازنا. گفت: ما هیچ حاجتمندی را رد نمیکنم. مبادا نیازمندی را رد کرده باشیم. 9-اگه میخواستم در مورد# یکی حرف بزنم بحث رو عوض میکرد میگفت شاید اون شخص راضی نباشه در موردش حرف بزنیم و رو کنیم... 10-یکی زنگ زد گفت پول واریز نکردی؟!!! گفتم: رفیق، بچه هات بودن؟ گفت: نه، یه فقیر از مهدیه رو حمایت مالی کردم. اون بود زنگ زد. گفتم: چن بهش میدی؟!!! گفت مرحله در یک سال 900 هزار تومن. اولِ مهر، عید و تابستان سه تا سیصدتومن. 11-تو راه برگشت هم از تا کودک آویشن کوهی خرید. گفت اگر فقط از بخرم اون یکی دلش میشکنه.💔 میدونین من تو این سفر چقد خرج کردم؟!!! 3هزار تومن!!! یه بسنی برا رفیقم خریدم چون همینقدر بیشتر پول تو جیبم نبود. من کارت داشتم پول نقد تو جیبش گذاشته بود.‌ به من اجازه نمیداد حساب کنم. میدونین رفیق من چه بود؟!!! کش، لوله کش، تعمیرکارِ یخچال و کولر و آبگرمکن بود و یه مغازه کوچک داشت. میدونین چه ماشینی داشت؟!!! پرایدِ 85 میدونین چن سالش بود؟!!! 34 سال. میدونین من چه کاره بودم؟!!! بودم، باغ هم داشتم. میدونین چه ماشبنی داشتم؟ 206 صندوق دار؛ کلک زدم گفتم خرابه که اون ماشینشو بیاره.. دوستم یه جمله گفت که به دلم نشست: که کمک میکنن مقدس تر از هستن که دعا میکنن. بنده مخلص خدا بودن به حرکت است نه ادعا بعضیها بزرگوار به دنیا اومدن تا دیگران هم ازشون چیزایی یادبگیرن 🆔 @mojaradan 🍃🍃🍃
یک بزرگ قصد استخدام تنها یک نفر را داشت. بدین آزمونی را برگزار کرد که تنها یک پرسش داشت. این بود: شما در یک شب طوفانی سرد در حال از خیابانی هستید. از جلوی یک اتوبوس در حال عبور کردن هستید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند. پیرزن که در حال مرگ است.# یک پزشک که قبلا جان شما را نجات داده و یک نفر که در خیال ازدواج با او را دارید. شما می توانید تنها یکی از این نفر را برای سوار نمودن انتخاب کنید. کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را کامل شرح دهید. قاعدتا این آزمون نمی تواند نوعی تست باشد زیرا هر پاسخی دلیل خاص خودش را دارد. پیرزن در مرگ است، شما باید او را نجات دهید هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد . شما باید پزشک را سوار کنید زیرا او قبلا جان شما را داده و این فرصتی است که می توانید کنید. اما شاید هم بتوانید بعدا جبران کنید. شما باید مورد علاقه تان را سوار کنید زیرا اگر این فرصت را از دست بدهید ممکن است قادر نباشید مثل او پیدا کنید. از دویست نفری که در این آزمون شرکت کردند، تنها شخصی که استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداد. او نوشته بود: ماشین را به پزشک می دهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه رویاهایم زیر باران منتظر اتوبوس می مانیم. پاسخی و سرشار از متانتی که ارائه شد گویای بهترین پاسخ است و مسلما همه می پذیرند که پاسخ فوق بهترین پاسخ است اما در ابتدا به این پاسخ فکر نمی کند. چرا؟ زیرا ما نمی خواهیم داشته ها و مزیت های خودمان را (ماشین) (قدرت) (موقعیت) از بدهیم. اگر قادر باشیم ها، محدودیت ها و های خود را از خود دور کرده یا ببخشیم گاهی اوقات می توانیم بهتری به دست بیاوریم. @mojaradan 🌼🌿🌼🌿🌼