eitaa logo
مجردان انقلابی
14هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mahfel_adm متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
#سوال چرا انگیزه ای برای ازدواج و یافتن همسر ایده آل نداریم ؟ #تلقین #باور #محدودیت #کمال_گرایی #مانع_ذهنی #پایگاه_‌اجتماعی_مجردان_انقلابی 🆔 @mojaradan
روزی قرار بر قاتلی شد. وقتی قاتل به پای دار رفت و طناب را دور گردن او آویختند، ناگهان سر رسید و بلند داد زد دست نگه دارید. آنها از دار زدن منصرف شدند و گوش به سخنان روانشناس سپردند. روانشناس رو به گفت: مگر نه اینکه این مرد قاتل است و باید کشته شود؟ همه جواب دادند بله. روانشناس ادامه داد: پس# بگذارید من ب روش خودم این مرد را بکشم. همه قبول کردند. سپس روانشناس مرد را از بالای دار پایین آورد و او را روی سنگی خوابانید و چشمانش را بست و به او گفت: ای مرد قاتل من تو را خواهم زد و تو ب خواهی مرد. همه از این گفته روانشناس تعجب کردند روانشناس ای شیشه از روی زمین برداشت و روی دست مرد کشید مرد سوزش کرد. ولی حتی دستش یک خراش کوچک هم بر نداشت. سپس روانشناس چکانی برداشت و روی دست مرد قطره آب می‌ریخت و مدام به او میگفت: تو زیادی از دست دادی و به زودی خواهی مرد. مرد قاتل میکرد رگ دستش زده شده و به زودی میمیرد، در صورتی که دستش خراش کوچک هم نداشت. مدتی گذشت و دیدند که قاتل نفس نمیکشد...او مرده بود ولی با تیغ؟؟ با دار؟؟ خیر... او فقط و فقط با به اسم مرده بود ❣پس از این به بعد اگه یک مریضی کوچک و یا داشتید با تلقین بزرگش نکنید، چون تلقین نداشته ها را به ها تبدیل میکند؛ لازم به ذکر است که بر خلاف تلقین منفی، تلقین هم داریم. @mojaradan
✨﷽✨ 🔴عاقبت و ✍مردي در كنار درب خانه اش نشسته بود. به حمام معروف (( منجاب)) مى رفت ، ولى راه را گم كرد، و از راه رفتن خسته شده بود، به اطراف نگاه مى كرد چشمش به مردی افتاد، نزد او آمد و از او پرسيد:حمام كجاست ؟ آن مرد به خانه خود اشاره كرد و گفت : حمام منجاب همين جاست . آن بانو به خيال اينكه حمام همانجاست ، به آن خانه وارد شد، آن مرد فورا درب خانه را و به سراغ او آمد و كرد.زن دريافت كه گرفتار مرد شده است ، حيله اي به ذهنش رسيد و گفت : من هم كمال با تو بودن را دارم ، ولى چون هستم و گرسنه ، مقدارى عطر و غذا تهيه كن تا با هم بخوريم بعد در خدمتتان باشم . مرد قبول كرد و به خارج خانه رفت و و غذا تهيه كرد و برگشت ، زن را در خانه نديد، بسيار ناراحت شد و آرزوى گناه با آن زن در دلش ماند و همواره اين جمله را مى خواند:   ... اين الطريق الى حمام منجاب؟(( چه شد آن زنى كه خسته شده بود، و مى پرسيد راه حمام منجاب كجاست ))؟ مدتى از اين ماجرا گذشت تا اينكه در بستر افتاد، آشنايان به بالين او آمدند و او را به كلمه ((لا اله الا الله محمد رسول الله )) مى كردند او به جاى اين ذكر، همان جمله مذكور را در حسرت آن زن مى خواند، و با اين حال از دنيا رفت و عاقبت به شرشد 📚نفل از كتاب عالم برزخ ص 41  يا كشكول شيخ بهائى 1/232 ✅‌‌ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @mojaradan