🌸🍃🌸🍃
#داستان_شب
#باريدن_طلا_از_آسمان
در #حكايات الصالحين آورده اند كه :
#فقيرى محتاج و عيالوار، براى طلب پول از خانه بيرون آمد، نمى دانست كه به كجا برود.
ناگاه گذارش به كنار #مجلس واعظى افتاد كه حاضران را به فرستادن صلوات ترغيب مى فرمود.
آن فقير در آن جا ايستاد و شنيد كه واعظ مى گفت :
در فرستادن #صلوات ، تقصير مكنيد كه اگر توانگر بر آن سرور صلوات فرستد، در #مالش بركت به هم مى رسد و اگر فقير صلوات فرستد، حق تعالى از آسمان روزى بر او مى فرستد.
آن فقير از آن مجلس بيرون رفت و به فرستادن صلوات #مشغول شد؛ بعد سه روز، از ويرانه اى مى گذشت ، پايش به سنگى خورد. آن سنگ كنده شد و #سبوى پر از زر، در زير آن سنگ ظاهر گرديد.
آن مرد گفت :
# وعده روزى من از آسمان است ، و روى زمين را نمى خواهم ،
و آن سنگ را در جاى خود گذاشت و به خانه آمد، #صورت حال را با زن گفت . آن مرد، همسايه اى داشت كه #يهودى بود و از قضا در بام خانه خود بود؛ و حكايت آن مرد را كه با زنش مى گفت ، شنيد. و فى الحال ، از بام فرود آمده
، به ويرانه رفت ، آن #سبو را برداشته ، به خانه آمد. وقتى سر آن را گشود، ديد كه سبو، پر از مار و عقرب است . به اطرافيان خود گفت :
اين #همسايه ي مسلمان ، دشمن ما است . وقتى كه من در بام بودم ، فهميد، و آن سخن را براى اين گفت كه در طمع افتم ، و آن سبو را به خانه آورم ، و از آن ضررى به من رسد. پس #بهتر آن است كه آن را به بام برده از راه ، روزنه ، در خانه او ريزم ، تا آن كه #ضررى را كه براى من مى خواست ، به خودش برگردد.
به بام آمد،
وقتى كه آن زن فقير، به شوهر خود مى گفت :
روا باشد كه تو سبوى پر از زر بيابى و آن را بگذارى و ما در #فقر و تنگدستى باشيم ؟
آن مرد مى گفت :
من اميدوارم كه روزى ما از آسمان نازل شود.
ناگاه يهودى ، #سر سبو را گشود و آن را سرنگون ساخت ؛
آن مرد، آوازى شنيده سر را بالا كرده ديد كه از #روزنه خانه او، زر فرو ريخت . فرياد زد: اى زن ! اين زر است كه از آسمان فرو مى ريزد،
و آن زرها را بر مى داشت ، و صلوات مى فرستاد.
وقتى يهودى ديد كه از سبو زر مى ريزد، آن را برداشت ، در آن مكان ، ديد كه همان #مار و عقرب است .
باقى را نيز، در خانه درويش ريخت ، و همه زر سرخ بود. آن يهودى دانست كه اين سرى است از #اسرار غيبى كه به ظهور مى رسد.
در خاطرش گذشت كه اين همان حكم #آب نيل دارد، كه در زمان حضرت موسى على نبيا و آله و عليه السلام
در #نظر قبطى خون مى نمود، و در نظر سبطى آب بود. و فى الحال ، آن درويش را به بام طلبيده
، به دست او #مسلمان شد و از بركت صلوات بر آن حضرت ، مسلمان را دولت غناء، و يهودى را #سعادت اسلام روزى
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🆔
@mojaradan
#داستان_شب
💠امام باقر (علیهالسّلام) فرمود:
#روزی موسی (علیهالسّلام) در کنار دریا عبور میکرد، ناگاه دید #صیادی کنار دریا آمد و دربرابر خورشید سجده کرد و سخنان #شرکآلود گفت، سپس تور خود را به دریا انداخت و بیرون کشید، آن تور پر از #ماهی بود، و این کار سهبار تکرار شد، در هر سهبار، تور او پر از ماهی بود. او ماهیها را برداشت و از آنجا رفت. سپس صیاد دیگری به آنجا آمد و #وضو گرفت و نماز خواند و حمد و شکر الهی را بجا آورد، آنگاه تور خود را به #دریا افکند و بیرون کشید، دید توخالی است. بار دوّم تور خود را به #دریا افکند و بیرون کشید، دید #تنها یک ماهی کوچک در میان تور است. حمد و #سپاس الهی گفت و از آنجا رفت.
موسی (علیهالسّلام) عرض کرد: «خدایا! چرا #بنده کافر تو با اینکه با حالت کفر آمد آن همه ماهی #نصیب او شد، ولی نصیب بنده با ایمان تو، تنها یک #ماهی کوچک بود؟»
خداوند به موسی (علیهالسّلام) چنین وحی کرد: «به جانب راست خود نگاه کن.» موسی نگاه کرد، #نعمتهای فراوانی را که خداوند برای بنده مؤمن فراهم کرده مشاهده نمود. سپس خداوند به موسی وحی کرد: «به #جانب چپ خود نگاه کن.» موسی (علیهالسّلام) نگاه کرد، آنچه از عذابهای سخت را که خداوند برای بنده کافرش #مهیا نموده دید. سپس خداوند فرمود: «ای موسی! با آن همه #عذاب که در #کمین کافر است آنچه را که به او (از ماهیهای فراوان) دادم، چه #سودی به حال او دارد؟ و با آن همه از #نعمتهای فراوان که برای بنده مؤمن #ذخیره کردهام، آنچه را که امروز از او بازداشتهام، چه #ضرری به حال مؤمن خواهد داشت؟»
موسی (علیهالسّلام) عرض کرد: «یا ربّ یحقّ لمن عرفک ان یرضی بما صنعت؛ پروردگارا! برای کسی که تو را #شناخته سزاوار است که به آنچه انجام دهی #راضی و خشنود باشد.»
📚دیلمی، حسن بن ابی الحسن، اعلام الدین، ص۴۳۳
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۴۹
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🔰 #حرف_مردم
❌ بر اساسِ #حرف_مردم زندگی نکنید❌
⚠️ حرفِ مردم، و فکری که مردم در مورد شما میکنند، نه #سودی به شما میرسونه و نه #ضرری براتون داره.
👈 بذارید مردم هر طور که دوست دارند فکر کنند...
شما کاری رو که فکر میکنید درسته، انجام بدید، از #حرف_مردم هم نترسید.😊
📛 آخه مشکلِ ما از اونجایی شروع شد که:👇
تو انجام هر کاری...
👈 به جای اینکه بگیم #خدا چی میگه؟
👈 گفتیم مردم چی میگن؟🤔
✅ تو انتخاب لباس
✅ تو انتخاب ماشین
✅ تو انتخاب خونه
✅ تو مهمونیهای عادی
✅ تو مراسم عزا
✅ تو مراسم عروسی
✅ حتّی تو انتخاب همسر😱
✅ و...
👈 #نصف_عمرمون، درصددِ برآوردنِ #رضایت_مردم گذشت‼️😔
😟 اما چه فایده...
هر کاری کردیم، پشت سرمون حرف زدن‼️😳
هر شکلی شدیم، پشت سرمون حرف زدن‼️😳
❗️جالب اینجاست، که بعضیها انقدری که از مردم و حرف مردم میترسند، از خدا نمیترسند:↶
🕋 فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً. ( #نساء/۷۷)
💢 بعضیها هستند که از مردم میترسند، همانطور که از خدا میترسند، بلکه بیشتر!
بعد خداوند میفرماید:↶
🕋 فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ. ( #مائده/۴۴)
💢 از مردم نترسید، از من بترسید!
👂 ولی کیه که گوش بده.❌
دوباره خدا میفرماید:↶
🕋 فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی. ( #بقره/۱۴۹)
💢 از اونها نترسید، از من بترسید.
👂 ولی باز کیه که گوش بده.❌
و بعد میفرماید:↶
🕋 تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ. ( #احزاب/۳۷)
💢 از مردم و حرفشون ميترسيدى، در حالیکه خداوند سزاوارتر است که از مخالفتِ امرِ او بترسى.
😱 واااای بر ما...
👥 مردمی که عمری نگران حرفاشون بودیم،
👈 اون دنیا یه لحظه هم نگران ما نیستند..😱😭
👈 پس بذار مردم هر چی میخوان بگن..
☝️ خدا باید ما رو #قضاوت کنه،
و خدا هم، پروندهای رو که مردم مینویسند، نمیخونه..😊
👈 پس نگران حرف مردم نباشیم،
بلکه دنبال #رضایتِ_خدا باشیم.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
💠 @mojaradan