eitaa logo
مجردان انقلابی
13هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 ادمین کانال ↶ @mojaradan_adm (تبلیغات انجام میشود) متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir_ir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃﷽🌺🍃 💠عیادت ناشنوا از مریض💠 ✍ خواست به احوالپرسی بیماری برود. با خودش و کتاب کرد که نباید به دیگران درباره ناشنوایی اش چیزی بگوید و برای آن که بیمار هم او صدایی را نمی شنود باید از پیش پرسش های خود را طراحی کند و جواب های بیمار را حدس بزند. پس در گفتگویی بین خودش و بیمار را طراحی کرد. با خودش گفت « من از او می پرسم حالت چه طور است و او هم را شکر می کند و می گوید بهتر است . من هم شکر خدا می کنم و می پرسم برای بهتر شدن چه ای . او لابد غذا یا دارویی را نام می برد. آنوقت من می گویم نوش باشد پزشکت کیست و او هم باز نام را می آورد و من می گویم قدمش مبارک است و همه بیماران را شفا می دهد و ما هم او را به طبیبی حاذق می شناسیم. مرد ناشنوا با همین حساب و کتاب ها همسایه اش رفت و همین که رسید. پرسید حالت چه طور است ؟ اما همسایه بر تصور او گفت دارم از درد می میرم. ناشنوا خدا را شکر کرد. ناشنوا پرسید چه می خوری ؟ بیمار پاسخ داد ! زهر کشنده ! ناشنوا گفت نوش جانت باشد. راستی طبیبت کیست؟ بیمار گفت ! ناشنوا گفت طبیبی بسیار حاذق است و قدمش مبارک. و سرانجام از عیادت دل کند و برخاست که برود اما بیمار بد حال شده بود و فریاد می زد که این# مرد دشمن من است که البته طبیعتا همسایه نشنید و از برای آن عیادت بی نظیر کم نشد. 💥مولانا در این حکایت می گوید بسیاری از در ارتباط با خداوند و یکدیگر ، به شیوه ای رفتار می کنند که گرچه به خودشان پسندیده است و باعث تحکم رابطه می شود اما کاملاً برعکس دارد. @mojaradan 🌺🍃. .: . .:
✍️ روزی پیش داود نبی (ع) نشسته بود و داود (ع) او را راه زندگی می‌آموخت که عزرائیل رسید. 💢وقتی جوان مرخص شد، از جناب ، داود نبی (ع) پرسید: چرا با تعجب جوان را نگریستی؟ عزرائیل گفت: این جوان را روز بیشتر عمر نیست و من در حسرت ماندم تو زندگی این دنیا به او می‌آموختی، در حالی‌که او را عمری به آن نخواهد بود. 🔆داود نبی (ع) فرستاد آن جوان را صدا کردند. پرسید: ؟ گفت: آری. نبی خدا# دختری را به او گرفت و سریع عروسی او را در مدت مانده از عمر کوتاه‌اش فراهم ساخت. شدند عزرائیل ورود کند که نکرد. سال‌ها گذشت و جوان را جان نگرفت. 💢 عزرائیل را دید و علت را سؤال کرد. عزرائیل گفت: خداوند بر که تو بر حال او کردی و 30 سال بر عمرش افزود و بر حال دختر مؤمنه‌ای که گرفتی ترحم نمود و 30 سال عمر دیگر نیز بر اضافه کرد. ╔═.🍃.══════╗ 🍁 @mojaradan🍁 ╚═══