🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
🔸🔸🔸
#داستان_شب
پس از #گذشت سال ها از شهادت حضرت على (ع) , روزى #عدى بن حاتم نزد معاویه رفت.
#معاویه مى دانست که عدى یکى از یاران قدیمى امیرالمؤمنین است, خواست کارى بکند که شاید این دوست قدیمى کلمه اى علیه حضرت بگوید, از این رو گفت : عدى! #فرزندانت چه شدند؟!
عدى گفت : در #رکاب مولایشان على, با تو که در زیر پرچم کفر بودى, #جنگیدند و کشته شدند.
معاویه : عدى ! على درباره ى تو #انصاف داد؟
عدى : چطور؟
معاویه : پسران خود را #نگهداشت و پسران تو را به کشتن داد.
عدى : معاویه ! من درباره ى على #انصاف ندادم. نمى بایست على امروز در زیر #خروارها خاک باشد و من زنده بمانم. اى کاش من #مرده بودم و على زنده مى ماند!
معاویه که دید سخنانش #اثرى ندارد, گفت : عدى ! الان دیگر کار از این حرفها گذشته است چون تو #زیاد با على بودى دلم مى خواهد, مقدارى از کارهایش را برایم #توصیف کنى.
عدى : معاویه ! #معذورم بدار!
معاویه : نه , حتماً باید بگویى !
عدى : حال که باید بگویم , آنچه را که مى دانم مى گویم, نه آنچه را که #مطابق میل توست!
آنگاه عدى شروع به صحبت درباره ى على (ع) کرد و گفت : یکى از #خصوصیت هاى او این بود که #علم و حکمت از اطرافش مى جوشید. على شخصیتى بود که در #مقابل ضعیف, ضعیف بود و در مقابل ستمکاران #نیرومند. با اینکه در میان ما #بى هیچ تکبر و امتیاز مى نشست, اما خداوند #هیبتى از او در دل مردم قرار داده بود که بدون اجازه اش نمى توانستیم حرفى بزنیم.
معاویه ! مى خواهم #منظره اى را که به چشم خود دیده ام , برایت باز گویم : در یکى از شب ها على را دیدم که در #محراب خویش با خدایش به راز و نیاز پرداخته و #محاسن شریفش را به دست مبارک گرفته ,
مى گوید : یا دنیا غرّی غیری ; اى دنیا , کسى غیر از مرا #فریب ده .
عدى آنچنان على (ع) را وصف کرد که دل سنگ معاویه #تحت تإثیر قرار گرفت; به طورى که با آستین , اشک هاى #صورتش را پاک کرد . آنگاه گفت : دنیا عقیم است که مانند على بزاید.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan